سبك زندگي امام هادي، در اداره امور شيعيان

13:12 - 1394/01/26
چکیده: امام هادی(علیه‌السلام) برای اداره امور شیعیان و گرفتن وجوهات و سرکشی به آنان از شبکه وکلا استفاده می‌کرد، ایشان برای این‌که از ارتباط مستقیم با شیعیان خودداری کند، در هر منطقه‌ای یک وکیل قرار داده بود که با اذن حضرت به امور شیعیان آن منطقه رسیدگی می‌کردند و حضرت، امور شعیان آن منطقه را به وسیله آن فرد اداره می‌کرد.
امام هادی

رهروان ولایت ـ حضرت «علی بن محمد» معروف به علی النقی(علیه‌السلام) امام دهم شیعیان، در نيمه ذي‌حجه سال 212 هجری قمری به دنیا آمد؛ پدر آن حضرت، امام محمد تقی جوادالائمه(علیه‌السلام) و مادرش «سمانه» از زنان درست‌کار و پاک‌دامنی بود که دست قدرت الهی او را برای تربيت مقام ولايت و امامت مامور کرده بود. نام آن حضرت «علی» کنيه آن امام همام «ابوالحسن» و لقب‌های مشهور آن حضرت «هادی» و «نقی» بوده است. حضرت بعد از شهادت پدر بزرگواراشان در سال 220 و در سن 8 سالگی به مقام امامت رسيد و دوران امامتش 33 سال به طول انجامید. عمر مبارکشان نیز 41 سال طول کشید و در شهر سامرا در سال 254 به شهادت رسید.

امام هادی(علیه‌السلام) با 6 تن از خلفای خونخوار عباسی هم زمان بود که عبارتند از:
1.    معتصم، برادر مامومن(217-227).
2.    واثق، پسر معتصم(227-232).
3.    متوکل، برادر واثق(232-248).
4.    منتصر، پسر متوکل(6 ماه)
5.    مستعین، پسر عموی منتصر(248-252).
6.    معتز، پسر دیگر متوکل(252-255).
امام هادی در زمان خلیفه آخر مسموم و به شهادت رسید و در خانه خود به خاک سپرده شد.

امام هادی(علیه‌‎السلام) در مدت امامت خویش برای نشر احکام اسلام و آموزش و پرورش و شناساندن مکتب و مذهب جعفری و تربيت شاگردان و اصحاب گران‌قدر گام‌های بلندی برداشت. حضرت نه تنها کار تعليم و تعلم و نگهبانی فرهنگ اسلامی را در مدينه را بر عهده داشت و لحظه‌ای از آگاه‌کردن مردم غفلت نمی‌کرد، بلکه در رابطه با مبارزه پنهان و آشکار با خليفه ستم‌گر وقت، متوکل عباسی نیز آنی آسايش نداشت.

به همين جهت بود که «عبدالله بن محمد هاشمی» والی مدينه بنا بر دشمنی ديرينه و بدخواهی درونی، به متوکل خليفه زمان خود نامه نوشت و به آن حضرت تهمت زد، و آن حضرت را مرکز فتنه‌انگيزی و ستم‌کاری خواند و اين همه به جهت آن بود که جاذبه امامت و ولايت و علم و فضيلتش مردم را از اطراف جهان اسلام به مدينه می‌کشانيد و اين کوته‌نظران دون همت که طالب رياست ظاهری و حکومت زودگذر مادی دنيا بودند، نمی‌توانستند فروغ معنويت امام را ببينند.

و نيز مورخان و محدثان نوشته‌اند که امام جماعت حرمين(مکه و مدينه) از سوی دستگاه خلافت، به متوکل عباسی نوشت: «اگر به مکه و مدينه نیاز داری، علی بن محمد (هادی) را از اين ديار بيرون ببر، که بيشتر اين ناحيه را مطيع خود گردانيده است». اين نامه و نامه‌ی حاکم مدينه نشان دهنده نفوذ معنوی امام هادی(علیه‌السلام) در سنگر مبارزه عليه دستگاه جبار عباسی است. همین امر باعث شد، متوکل عباسی حضرت را از مدینه به سامرا دعوت کند، حضرت نیز بالاجبار به سامرا آمد و تا آخر عمر شریفشان در این شهر سکونت داشته باشد و از طریق وکلایی که در بلاد مختلف تعیین کرده بودند، به امور شیعیان رسیدگی می‌کردند.

حضرت در شهر سامرا به ظاهر آزاد بود، ولی در حقیقت مانند یک زندانی تحت نظر و کنترل شدیدی قرار گرفته بود؛ زیرا موقعیت محل زندگی او طوری بود که همواره حضرت تحت نظر بود و رفت و آمدها و ملاقات ایشان توسط ماموران خلیفه کنترل می‌شد.

متوکل نسبت به امیرالمومنین(علیه‌السلام) و خاندانش کینه و عداوت عجیبی داشت و اگر آگاه می‌شد که کسی به آن حضرت علاقه دارد، اموال او را مصادره و خود آن شخص را زندانی می‌کرد و یا به قتل می‌رساند؛ او نسبت به بنی‌هاشم نیز بدرفتاری و خشونت بسیار داشت، به آنان بدگمان بود و همواره آنان را متهم می‌کرد. به همین خاطر امام هادی(علیه‌السلام) تمام فعالیت‌های خود را به صورت سری و مخفیانه انجام می‌داد و در ارتباط با شیعیان خود نهایت پنهان‌کاری را داشت.

یکی از جنایات مهم متوکل عباسی که نشان از خوی درندگی و خبث درون او دارد این بود که در سال 236 دستور داد آرامگاه اباعبدالله‌الحسین(علیه‌السلام) و بناهای اطراف آن را ویران کنند و به جای آن دانه بکارند و کشت کنند؛ که بعد از مرگ او شیعیان دوباره قبر آن حضرت را بازسازی کردند.

امام هادی(علیه‌السلام) برای اداره امور شیعیان و گرفتن وجوهات و سرکشی به آنان از شبکه وکلا استفاده می‌کرد، ایشان برای این‌که از ارتباط مستقیم با شیعیان خودداری کند، در هر منطقه‌ای یک وکیل قرار داده بود که با اذن حضرت به امور شیعیان آن منطقه رسیدگی می‌کردند و حضرت امور شعیان آن منطقه را به وسیله آن فرد اداره می‌کرد.  

حضرت با آن‌که در سامرا تحت کنترل شدید و مراقبت قرار داشت، و با وجود تمام رنج‌ها و سختی‌ها و محدودیت‌ها، هرگز با خلفای معاصر خود، کمترین سازش و هم‌کاری را نداشت؛ و حاکمان ظالم نیز با دیدن شخصیت بی‌نظیر و جاذبه معنوی و علمی او، ایشان را برای حکومت خود خطر بزرگی تلقی می‌کردند، سرانجام تنها راه خلاصی از این وضعیت را خاموش کردن این نور هدایت الهی می‌دیدند و در صدد قتل امام برآمدند، لذا حضرت در زمان «معتز» مسوم شد و در رجب سال 254 به شهادت رسید.[1]

 

----------------------------------
پی‌نوشت:
[1]. برگرفته از کتاب سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، ص( 567-612).

کلمات کلیدی: 

نظرات

تصویر بغضای گلوم

خیلی خیلی خوش آمدید.
من به سایتتون اومدم.
عالی بود.
ایشالا همیشه موفق باشید.
همچنین من جواب کامنتتون رو دادم.
باز هم سر بزنید.
خیلی ممنون.

تصویر محمد رشید

عالی بود ......
لذت بردم از مطالب مفید و آموزندت
خوشحال میشم به وب ما هم سری بزنی

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
7 + 1 =
*****