امیرالمومنین همتای قرآن در منابع اهل سنت

10:29 - 1394/02/13

چکیده:یکی از ویژگی‌ها و شئون اهل بیت(علیهم‌السلام) و خاصه امیرالمومنین(علیه‌السلام) این است که عِدل قرآن کریم و همتای آن است. چنان‌که پیامبر اکرم(صلّى‌اللَّه‌عليه‌وآله) در روز غدیر بعد از بیان حدیث ثقلین، با گرفتن دست علی(علیه‌السلام) و معرفی او خواستند تا با مشخص کردنِ مصداق، جای هیچ‌گونه شک و شبه‌ای باقی نماند و بیان نمایند که علی(علیه‌السلام) همان ثقلی است که از قرآن جدا شدنی نیست.

علي(عليه‌السلام)

رهروان ولایت ـ یکی از ویژگی‌ها و شئون اهل بیت(علیهم‌السلام) و خاصه امیرالمومنین(علیه‌السلام) این است که عِدل قرآن کریم و همتای آن هستند. چنان‌که پیامبر اکرم(صلّى‌اللَّه‌عليه‌وآله) در روز غدیر بعد از بیان حدیث ثقلین، با گرفتن دست علی(علیه‌السلام) و معرفی او خواستند تا با مشخص کردنِ مصداق، جای هیچ‌گونه شک و شبه‌ای باقی نماند و بیان نمایند که علی(علیه‌السلام) همان ثقلی است که از قرآن جدا شدنی نیست.[1]

روایت معتبر و صحیحی را اهل سنت و شیعه از رسول اکرم(صلّى‌اللَّه‌عليه‌وآله) در شان امیرالمومنین(علیه‌السلام) نقل کرده‌اند؛ و همین یک روایت برای اثبات حقانیت و افضلیّت حضرت بر دیگران کفایت می‌کند؛ پیامبر اکرم(صلّى‌اللَّه‌عليه‌وآله) فرمودند: «علی با قرآن است و قرآن با علی است، هیچ‌گاه از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا بر من بر حوض وارد شوند».[2]
چه بسیار بزرگ است قدر و منزلت کسی که پیامبر او را همتای قرآن قرار داده است. او هم ظاهر قرآن است و هم باطن آن، هم حکمت قرآن است و هم علم به تمام  قرآن در سینه اوست. و با این معیت تمام هر آن‌چه که بر انبیا از کتاب و حکمت نازل شده، نزد او می‌باشد.

این روایت به شکل دیگری نیز وارد شده است که به «حدیث ثقلین» معروف‌ است و در آن تمامی اهل بیت(علیهم‌السلام) عدل قرآن و همتای آن معرفی شده‌اند. آن‌چه که از متن حدیث ثقلین برداشت می‌شود این است که تنها اهل بیت(علیهم‌السلام) می‌توانند حقايق و مشکلات قرآن را برای دیگران روشن کنند و فهم قرآن بدون اهل‌بيت(علیهم‌السلام) اصلا فهم قرآن نيست و اساسا این دو در کنار هم می‌توانند ضامن هدایت و سعادت بشر باشند.

حدیث ثقلین در کلام بزرگان اهل سنت
حدیث ثقلین را اکثر علما و بزرگان اهل سنت ذکر کرده‌اند و آن‌چه که به آن تصریح کرده‌اند لفظ «اهل بیتی» و «عترتی» می‌باشد که به بعضی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:
مسلم نیشابوری این چنین نقل می‌کند: «انِی تارِکُ فِيکُمُ الثِقلَين کِتَابَ الله وَ عِترَتي و ...»[3]
هم‌چنین احمدبن حنبل در مسند،ج4، ص 12؛ طبرانی در المعجم الکبیر، ج5، ص153؛ ،ابن ابی شیبه در مسندش، ج1، ص108؛ابن ابی عاصم در السنه، ج2، 1021 و البانی در الجامع الصغیر و زیادته، ح2257 و ... روایت را با لفظ «اهل بیتی» و «عترتی» آورده‌اند.
بزرگان  ديگر اهل سنت نیز در کتاب‌هاي سنن ترمذی جلد 5، ص329؛ تفسير ابن کثير، ج4، ص122؛ مسند احمد، ج4، ص12؛ المستدرک علی الصحیحین،ج 3، ص109 و ابن حجر در الصواعق المحرقه جلد 2، ص440، به صحت و حتی به تواتر حديث کتاب الله و عترتی تصريح کرده‌اند.

آقای «سقاف» از علمای بزرگ اهل سنت می‌گويد: «اما حديث «کتاب الله و سنّتی» که مردم بين خودشان می‌گويند و خطبا هم بالای منابر می‌گويند، حديثی جعلی و دروغ است. دودمان بني‌اميه و اتباعشان آن را جعل کردند برای اينکه مردم را از حديث صحيح کتاب الله و عترتی جدا کنند».[4]

حدیث ثقلین بر فرض این‌که با لفظ «کِتابَ الله وَ سُنَتِی» وارد و صحیح باشد، همین معنا و پیام را می‌رساند و چیزی تغییر نمی‌کند، زیرا می‌توان این دو دسته روایات را با هم جمع کرد، چرا که اهل بیت(علیهم‌السلام) نیز همان سنت نبوی را بیان می‌نمایند و چیزی غیر از سنت را بیان نمی‌کنند. به بیان دیگر اگر بخواهیم سنت را فرا بگیریم، تنها  باید آن را از کانال اهل بیت(علیهم‌السلام) فرا گرفت و سنتی که از غیر اهل بیت(علیهم‌السلام)  به دست ما برسد، اصلا سنت نیست، چرا که پیامبر اکرم(صلّى‌اللَّه‌عليه‌وآله) نفرمودند: إني تارک فيکم الثقلين کتاب الله و الصحابه و اصحابی .... تا ما بتوانیم سنت را از طریق آن‌ها نیز بگیریم .

بنابراین کسانی که از دامان اهل بیت(علیهم‌السلام) دست کشیده‌اند و خود را از هدایت و رهبری آنان محروم ساخته‌اند، در واقع خود را از هدایت قرآن محروم ساخته‌اند و از حقیقت و باطن قرآن دور افتاده‌اند؛ به عبارت دیگر هم‌چنان که بیماردلان با هَجر محکمات و پیروی بی‌جا از متشابهات قرآن کریم فتنه‌گری می‌کنند، منحرفانِ از ولایت نیز با کنار گذاشتن سنت و سیره امیرالمومنین(علیه‌السلام) به دنبال متشابهاتی از آداب و سنت رفته و شعله‌ی فتنه را می‌افروزند و ارزش‌های متعالی قرآن و عترت را زیر پا لگد مال می‌کنند.

______________________________________________

پی‌نوشت
[1]. المستدرک علی الصحیحین،ج 3، ص109
[2].همان، ص124؛ المعجم الصغیر، ج1، ص255؛ ینابیع الموده،ج 1، ص124؛ سبل الهی و الرشاد، ج11، ص297؛ کنزالعمال، ج11، ص603؛ الجامع الصغیر ، ج2، ص177؛ فیض القدیر، ج4، ص470.
[3]. صحيح مسلم، ج 7، ص 123، ح 6119.
[4].صحيح شرح العقيدة الطحاويه، ص 654.

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 4 =
*****