رهروان ولایت ـ ما در این پست بیان کردیم که خلفا و به خصوص خلیفه دوم، خود بر خلاقت امیر المومنین(علیهالسلام) اعتراف داشتهاند و تنها به خاطر اینکه قریش دوست نداشته است، نبوت و امامت هر دو در بنیهاشم باشد، حق خلافت و امامت امیر مومنان(علیهالسلام) را غصب کردند.
در اینجا نیز یک اعتراف دیگر از «خلیفه دوم» را بیان میکنیم؛ وی طبق نقلی که از علمای اهل سنت رسیده است، تنها امیرالمومنین(علیهالسلام) را مستحق و لایق حکومت و امامت میداند، اما تنها به خاطر جوانبودن و سن کم آقا امیرالمومنین(علیهالسلام) او را از این امر بر کنار میکند.
«ابن أبى الحديد» از علمای بزرگ اهل سنت در کتاب معروف خود که شرح نهج البلاغه امیرالمومنین(علیهالسلام) است نقل میکند: «على بن ابیطالب(علیهالسلام) در جلو خانه خود به همراه ابن عبّاس نشسته بود، كه خلیفه دوم از آنجا عبور كرد و سلام كرد. آن دو از او پرسيدند: كجا مىروى؟
گفت: مىروم به خانهام در ينبع (نام مکانی است).
على(علیهالسلام) فرمود: آيا نمىخواهى یکی از ما هم همراه تو بياييد؟
او گفت: آرى،
حضرت فرمود: اى ابن عبّاس، برخيز و با او برو.
ابن عباس مىگويد: من به همراه عمر راه افتادیم، سپس دست منرا گرفت و انگشتان دست خود را در انگشتان دست من كرد، پس راه افتادیم و در بین راه گفتگو مىكرديم.
او گفت: اى پسر عبّاس، به خدا سوگند، اين صاحب تو (امیرالمومنین) سزاوارترين مردم به امر خلافت پس از وفات رسول خدا بود، الّا اينكه ما بر دو صفت كه در او بود از او بيم داشتيم.
گفتم: آن دو صفت چيست؟
گفت: جوان بودن و محبت او نسبت به فرزندان عبد المطّلب».[1]
همانطور که در این روایت میبینید خود خلیفه اعتراف دارد که امیرالمومنین(علیهالسلام) سزاوارتربن فرد برای امامت و خلافت بود و شایستهترین فرد برای اینکار، اما تنها به خاطر جوانی او و محبتش به بنیهاشم، باید کنار گذارده شود.
--------------------------------
پینوشت:
[1]. «مرّ عمر بعلىّ و عنده ابن عبّاس بفنآء داره، فسلّم، فسألاه: أين تريد؟! فقال: مالى بينبع، قال علىّ: أفلا نصل جناحك و نقوم معك؟! فقال: بلى! فقال لابن عبّاس: قم معه قال: فشبّك أصابعه فى أصابعى و مضى، حتّى إذا خلّفنا البقيع، قال: يابن عبّاس، أما و الله أن كان صاحبك هذا أولى النّاس بالأمر بعد وفاة رسول الله، إلّا أنّا خفناه على اثنتين. قال ابن عبّاس: فجاء بمنطق لم أجد بدّا معه من مسألته عنه، فقلت: يا أمير المؤمنين، ما هما؟! قال: خشيناه على حداثة سنّه و حبّه بنى عبد المطّلب». «شرح نهج البلاغة»، دار إحياء الكتب العربيّة، ج 2، ص 58، ضمن خطبه 26.