چرا كافران و گناهكاراني بدون دين و معلم اخلاق نیکوکارند؟

12:03 - 1394/05/07

چکیده: اين صفات و حالات مي تواند تابع خواست و اراده افراد باشد يعني امكان دارد كسي آموزه ها و گزاره هاي ديني را در مورد ايثار، محبت و شجاعت و.. بداند ولي آن ها را با اراده و خواست خود به كار نگيرد بنابراين صرف آگاهي از مسايل و آموزه هاي ديني كافي نيست، بلكه بايد انسان با اتكاء بر قدرت اراده خويش، اين آموزه ها را در زندگي خود به كار گيرد،..

گريه و دل نازكي بر اثر يافته هاي علمي و پزشكي كه مي گويد در خون (در اثر گرسنگي و كمبود بعضي ويتامين ها در بدن وجود مي آيد) كاهش هورمون سروتونين و احاديثي كه نداشتن اشك چشم را به گناهكار بودن و سنگ بودن قلب نسبت مي دهند متضاد است؟ اثبات علمي و پزشكي اينكه: رذايل و فضايل اخلاقي عشق و محبت و حسادت و غرور و... با افزايش يا كاهش بعضي هورمون ها در خون به وجود مي آيد نه دين و معلم اخلاق داشتن. احتمال كافر شدن من وجود دارد مرا قانع كنيد؟ چرا كه مومنان و آيت الله هايي هستند: كه با تاثيرات دين و معلمان اخلاق تاثيراتي چون: محبت. ايثار. دل نازكي و... در آنها نيست. و كافران و گناهكاراني بدون دين و معلم اخلاق هستند: كه تاثيرات هورموني چون: محبت به ديگران دل نازكي و ايثار در آنها ديده مي شود؟ تجربه خودم در اين مورد يك نمونه از درستي روش تجربه و آزمايش است. لطفا با دقت و تخصص جواب دهيد.

پاسخ:

امروزه توسعه علوم تجربي و بررسي و كاوش هاي آزمايشگاهي بسياري از مسائل ناشناخته كه زماني براي بشر به صورت يك معما مطرح بود را روشن ساخته و هر روز بر دامنه اين علم آموزي و اكتشافات افزوده مي شود و انسان را ترغيب و متمايل مي كند كه تلاش و صحت خود را جهت پرده برداري از اسرار موجود در عالم بيشتر كند.
آنچه در اين بين لازم و ضروري به نظر مي رسد كه توجه و دقت در آن، خود كشف و اثبات مطلب مهمي را در پي دارد آن كه اين جهان و پديده هاي آن بر اساس نظم و هدف خاصي به وجود آمده است و به سمت و جهت مشخصي براي رسيدن به مقصودي معين در حال حركت است. به تعبير امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ كسي كه با چشم بصيرت به دنيا بنگرد او را آگاهي بخشد «من ابصر بها بصرته».(1) تأمّل و دقت در پديده هاي عالم، افق تازه ايي را بروي انسان خواهد گشود.
و او را تا بي كران و علم و دانايي رهنمون خواهد برد. لذا ما بايستي كه پديده هاي اين جهان را با دقت و توجه مورد بررسي قرار داده و به سادگي از آنها نگذريم.
آنچه نوشته ايد حاوي چند نكته مهم و اساسي است كه به آن ها اشاره مي كنيم:
يكي از ويژگي هاي اساسي دين اسلام و آموزه هاي آن، اين است كه دين و اعتقادات ديني ما يعني اعتقاد به خداوند، پيامبر و ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ بايد بر اساس علم و يقين باشد، بدين معني كه بر همه ما لازم است كه توحيد و نبوت و امامت خود را كه به آن معتقديم بر اساس علم و يقين و معرفت واقعي به دست آوريم. گرچه اين مطلب مجالي بيشتر مي طلبد و لكن به طور اجمال، آن كه، ما براي تمام باورها و اعتقادات ديني خود، دليل قاطع و بدون خدشه عقلي داريم كه بر اساس آن ها مي توانيم در برابر هر آنچه كه منافات با اين اعتقادات داشته باشد مقاومت كرده و آن ها را پاسخ دهيم و به همين خاطر است كه امام كاظم ـ عليه السلام ـ در وصف آنچه بر اساس علم و يقين باشد ـ مي فرمايد: اي هشام اگر در دست تو گردويي باشد و تمام مردم گفتند طلاست به تو نفع و سودي نمي رسد در حالي كه تو ميداني گردو است و اگر در دست تو طلا باشد و همه مردم گفتند گردو است ضرر و زياني به تو نمي رسد چون تو مي داني كه طلا در دست توست.(2) و از همين جهت است كه در صفات و علائم مؤمن فرموده اند مؤمن در ايمان خود، محكم تر از كوه هاي استوار، است(3) يعني چنين نيست كه انسان مؤمن در حوادث و سيل شبهات و پرسش ها، ايمان او نسبت به خداوند و باورهاي ديني كم رنگ و ضعيف شود چرا كه بر اساس علم و يقين و عقل اين ايمان شكل گرفته است لذا بايد گفت آن چه در اين بين لازم است اين كه سعي كنيم خدا شناسي، امام شناسي و شناخت نسبت به دين خود را افزايش بيشتري دهيم تا بتوانيم از گردنه هاي سخت شبهات و سوالات راحت تر عبور كنيم.
بنابراين انسان، زماني كه با يك سوال يا شبهه اي رو برو مي شود قبل از اين كه زود قضاوت كند و دچار پيش داوري شود بايد موضوع را در ابعاد مختلف بررسي كند و سپس در مورد آن قضاوت كند. شايد در بررسي هاي او نكاتي از ديدش مخفي مانده باشد و همين امر موجب قضاوت غلط انسان در مورد قضيه شود.
نكته دوم در مورد دستاورد هاي تجربي و آزمايشگاهي است آنچه مسلم و يقيني است آن كه علوم تجربي و آنچه در آزمايشگاه اثبات يا رد مي شود، احتمال خطا و اشتباه ـ ولو با درصد كم ـ در آن ها وجود دارد يعني همه دانشمندان بر اين باورند كه آنچه به واسطه آزمايش و تجربه به دست مي آيد احتمال خطا و اشتباه در آن به خاطر در نظر نگرفتن برخي عوامل يا فاكتورها وجود دارد. لذا ممكن است كه يك تجربه يا آزمايش كه اكنون مطلبي را اثبات مي كند بعدا ـ حتي سال هاي بعد ـ با آزمايش و تجربه هاي دقيق تر نقض شود كما اين كه اين گونه موارد بسيار زياد بوده است. پس علوم تجربي با تمام پيشرفت ها و دستگاه هاي دقيق موجود باز نمي توانند اطمينان و يقين صد در صد را همراه داشته باشند خصوصا در مسائل و مواجه با مسائل ديني كه با ماوراء و علوم فرا بشري مرتبط است.
بنابراين چنان چه دانشمندان علوم تجربي در يافته هاي خود به نتيجه جديدي رسيدند اين بدان معنا نيست كه اين داده ها و اطلاعات به صورت صددرصد با واقعيت مطابق باشد از اين رو بر فرض مخالفت اطلاعات جديد علمي با آموزه هاي ديني نمي توان ادعا كرد آموزه هاي ديني اشكال دارد، بلكه ممكن است دانشمندان در نتيجه گيري خود دچار اشتباه شده باشند.
نكته سوم آنكه گفته ايد: رذايل و فضايل اخلاقي با افزايش يا كاهش هورمون ها در خون به وجود مي آيد نه دين و معلم اخلاق.
به تعبير ديگر شما مي خواهيد بگوييد منشأ رفتارها و حالات روحي و رواني ما انسان ها صرفا زيستي و فيزيولوژيكي است يعني اثرات آنزيم ها و هورمون هاي خاص، باعث ايجاد صفاتي چون محبت، شجاعت، ترس و... مي شود اين در حالي است كه ما در روانشناسي براي تبيين يك رفتار يا حالت روحي مثلا افسردگي يا شادي يا حسادت و... حداقل چهار يا پنج نظريه و مكتب چون روان تحليل گري، رفتاري نگر، انساني نگر، شناختي و رويكرد عصبي ـ زيستي وجود دارد كه هر كدام بر اساس مباني و ديدگاه هاي خود به توجيه و تبيين رفتار و حالات روحي انسان ها مي پردازند پس چنين نيست كه همگان منشأ و باعث رفتارها را زيستي ـ عصبي بدانند بلكه برخي با رويكرد روان تحليل گري، برخي با رويكرد شناختي و... به تحليل و تبيين حالات و رفتارهاي ما انسان ها مي پردازند.
و البته گروهي نيز منشأ رفتارها را عصبي نه زيستي مي دانند ولي امروزه تلفيق و التقاط همه اين ديدگاه ها را بهترين ديدگاه و در برگيرنده ابعاد مختلف رفتار مي دانند. يعني براي تبيين رفتار افراد و حالات روحي آن ها بايد هـم جنبه مي شناختي، هم عصبي زيستي، هم رفتاري نگر (يادگيري) و... را در نظر گرفت.(4)
طبق اين مطالب روشن شد كه رفتار آدمي در ابعاد مختلف قابل بررسي مي باشد و نمي توان فقط يك عامل را علت رفتار ويژه انسان قلمداد كرد، بلكه طبق نظر روان شناسان، عوامل گوناگون در شكل گيري يك رفتار در انسان وجود دارد.
بنابراين مي توان گفت علاوه بر اين كه رقت قلب مسايل معنوي در گريان شدن چشمان آدمي تأثير دارد، وجود برخي از هورمون ها نيز در آن بي تأثير نيست. پس تضادي بين اين احاديث و دستاوردهاي علمي وجود ندارد. حتي در برخي از احاديث به تأثير برخي مواد و غذاها در ايجاد حالت گريه و رقت قلب (دل نازكي) اشاره شده است كه مي بايست مطالعات و آزمايش هاي تجربي بر روي اين غذاها و تأثير آن صورت گيرد تا معلوم شود كه مثلا عدس كه در احاديث به خوردن آن توصيه شده است چگونه باعث ايجاد حالت گريه و دل نازكي مي شود.(5)
نكته ديگر در مورد واقعيت گريه است: چيستي گريه، عوامل و انواع و منشأ گريه، فوايد و آثار گريه و بسياري مسائل ديگر، گرچه مورد تحقيق واقع شده است ولي با اين وجود هنوز جاي سوال و ابهام فراوان در مورد آن وجود دارد ظاهرا گريه و خنده از اختصاصات زندگي انسان است يعني حيوانات ديگر گرچه شادي و غم دارند ولي بروز اين شادي يا غم به صورت خنده يا گريه مختص انسان بوده و در مورد ساير جانداران صدق نمي كند. و به تعبيري مي توان گفت يكي از نعمت ها و عنايات خداوند به بشر است كه براي سلامت جسم و روح انسان اشك و گريه را قرار داده است.
آنچه ما به طور متعارف و روزانه با آن مواجه هستيم گريه افراد در سنين مختلف و با دلايل متفاوت مي باشد در واقع از بدو تولد، گريه، علامت حيات نوزاد است و اين علامت در سنين بالاتر نيز حاكي از رويدادهاي دروني مختلفي است كه با انسان ها همراه است.
گريه احساسي «emotional tearskryng» واقعيتي است كه همه ما به نوعي آن را تجربه كرده ايم يعني همه ما به هنگام احساساتي شدن ـ كه البته منشأ اين احساسات مي تواند خشم، اندوه، ترس، شادي، غم، ناكامي و....باشد ـ شروع به گريه كردن مي كنيم لذا گريه احساسي را بر اساس منشأ آن كه ترس، غم يا شادي باشد به سه دسته تقسيم مي كنند:
الف) گريه ترس: وقتي ما با پديده اي ترسناك خصوصا در سنين پايين تر مواجه مي شويم چون موجود ترسناك حيات ما را به خطر مي اندازد و واهمه داريم كه بخشي يا تمام وجود و دارايي خود را از دست دهيم به گريه مي افتيم.
ب) گريه شوق: زماني است كه ما به شي محبوب و مورد علاقه خود دست مي يابيم.
ج) گريه فراق: زماني است كه ما چيز با ارزشي را از دست مي دهيم يا از رسيدن به آن ناكام مي شويم.(6)
شايد ترشح هورمون هايي كه مورد بحث قرار گرفت در مورد نوع اول گريه باعث گرياندن انسان شود اما به طور حتم در مورد نوع دوم و سوم آن چنين احتمالي درست نيست، چرا كه تا هنگامي كه حالت فراق و شوق در انسان ايجاد نشود، گريه كردن معنايي پيدا نمي كند.
وقتي كسي به واسطه گناهان زياد و تجرّي و عصيان نسبت به خداوند، ديگر ترس و خوفي از خداوند و آتش، قبر و... ندارد ديگر اشك و گريه ترس نيز نخواهد داشت. امام سجاد ـ عليه السلام ـ مي فرمايد «ابكي لخروج نفسي ابكي لظلمة قبري ابكي لضيق لحدي».(7) بخاطر سختي مرگ، تاريكي قبر، تنگي لحد، گريه مي كنم چون خداوند آفريننده انسان و مالك و صاحب واقعي اوست و چون اوست كه تمام هستي انسان را به او داده است پس محبوب واقعي و راستين خداست حال اگر كسي با گناهان فراوان خود و سرپيچي از خواسته هاي خداوند به خداوند بي احترامي كرده است مي تواند گريه و اشك شوق داشته باشد آيا مي شود طرفي به خداوند و دستورات او دهن كجي كرد و از سوي ديگر اشك شوق و گريه ديدار داشت؟
اگر كسي با گناهان خود و تخلف از دستورات خداوند، اصلا خداوند را در زندگي ناديده گرفت ديگر اين شخص اندوه و غصه فراق و از دست دادن خدا و مقامات معنوي و جايگاه بهشتي را ندارد تا بخواهد گريه فراق از سوداي دل داشته باشد.
با اين تبيين تا حدي تأثير گناه و مسايل معنوي بر گريه انسان روشن شد.
نكته ديگر آن است كه گفته ايد چون بعضي از مؤمنان عليرغم تأثير پذيري از دين و معلم اخلاق باز از فضايل اخلاقي چون محبت، ايثار، و... بهره مند نيستند پس اين حالات ناشي از تأثيرات هورموني است!؟ بايد گفت گرچه اين واقعيتي است كه برخي افراد عليرغم بهره مندي از دين و آموزه هاي ديني باز برخي صفات واخلاقيات ناپسند را دارند يا برخي ويژگي هاي خوب را در خود به وجود نياورده اند، اين امر نشان دهنده آن است كه اين صفات و حالات مي تواند تابع خواست و اراده افراد باشد يعني امكان دارد كسي آموزه ها و گزاره هاي ديني را در مورد ايثار، محبت و شجاعت و.. بداند ولي آن ها را با اراده و خواست خود به كار نگيرد بنابراين صرف آگاهي از مسايل و آموزه هاي ديني كافي نيست، بلكه بايد انسان با اتكاء بر قدرت اراده خويش، اين آموزه ها را در زندگي خود به كار گيرد، پس به صرف اين كه برخي از مدعيان دينداري در وادي عمل دچار مشكل مي شوند نمي توان ادعا كرد كه آموزه هاي ديني اشتباه است، بلكه مشكل را در عدم دينداري واقعي مدعيان بايد جستجو كرد نه در ذات دين و آموزه هاي آن. از سويي ديگر اگر چنين باشد كه ايجاد فضائل و رذائل اخلاقي ناشي از كمبود يا افزايش برخي هورمون هاي خاص باشد و بخواهيم براي همه موارد حكم كلي صادر كنيم بايد گفت مي توان يك فرد ترسو را با تزريق فلان هورمون يا كاهش فلان آنزيم به فردي شجاع تبديل كرد حال آن كه واقعيت بر خلاف اين است چرا كه تحقيقات و مطالعات موجود حاكي از آن است كه محيط، وراثت، شخصيت خود فرد در ايجاد اين حالات مؤثر است نكته پاياني، دين اسلام در ابعاد مختلف به اندازه كافي از پشتوانه منطقي و علمي برخوردارد است و شما بدون نگراني مي توانيد به تحقيق و پژوهش و اقناع علمي برسيد.

پاورقی:

1. نهج البلاغه، خطبه 82.
2. مجلسي، محمد باقر، بحارالأنوار، ناشر اسلاميه، تهران، بي تا، ج1، ص136.
3. مجلسي، محمد باقر، بحارالأنوار، ج46، ص299.
4. روان شناسي عمومي (برداشت کلي)
5. صحيفه الرضا، ترجمه نجفي، مشهد چاپ اول، 1406ق، ص83.
6. برداشتي از پرسش و پاسخ هاي دانشجويي (پرسمان).
7. مفاتيح الجنان، دعاي ابو حمزه ثمالي.
منبع: نرم افزار پاسخ - مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات

کلمات کلیدی: 

با عضویت در خبرنامه مطالب ویژه، روزانه به ایمیل شما ارسال خواهد شد.