ازدواج‌ها و طلاق‌هاى متعدد حضرت امام حسن‌مجتبی‏(ع)

23:05 - 1391/11/05
يكى از موضوعات ساختگى،كه برخى از مورّخان، آگاهانه يا نا آگاهانه به نقل آن پرداخته‏اند،ازدواج‌ها و طلاق‌هاى متعدد حضرت امام حسن‌مجتبی‏(ع)است.
امام حسن(ع)

 يكى از موضوعات ساختگى، كه برخى از مورّخان، آگاهانه يا نا آگاهانه به نقل آن پرداخته‏اند، ازدواج‌ها و طلاق‌هاى متعدد حضرت امام حسن‌مجتبی‏(ع)  است. بسيار جاى تأسف است كه اينان بدون بررسى صحّت اين گونه قضايا، آنها را در كتاب‌هاى خود آورده‏ اند.
همين كوتاهی  ‏ها موجب شد دشمنان اسلام و اهل‌بيت(ع)، روى اين موضوع ساختگى، سخت پافشارى نموده، توهين و جسارت‌ها را از حد بگذرانند.

امام حسن‏ و تهمت طلاق

برخى از مورّخان نوشته‏ اند كه امام پى در پى ازدواج می  ‏كرد و طلاق می ‏داد. اين كار آن قدر تكرار شد كه اميرمؤمنان‏(ع) به مردم كوفه فرمود: دخترانتان را به عقد حسن در نياوريد؛ چرا كه فردى طلاق دهنده است.(1)

روايات درباره ازدواج‌هاى مكرّر امام سه دسته هستند:

دسته اوّل‏ 

در اين گونه روايات فقط به نهى ازدواج و علت آن اشاره شده است.

1. برقى در كتاب محاسن از حضرت صادق(ع) روايت كرده كه مردى خدمت اميرمؤمنان‏ آمد و عرض كرد: آمده‏ام با تو درباره دخترم مشورت كنم؛ چرا كه فرزندانت: حسن و حسين و عبداللّه بن جعفر به خواستگارى او آمده‏اند. امام فرمود: «مشاور باید راست بگوید؛ بدان كه حسن، همسران خويش را طلاق مى‏دهد، دخترت را به ازدواج حسين درآور كه براى دخترت بهتر است.»2

2. كلينى از عبداللّه بن سنان نقل كرده: امام صادق‏(ع) فرمود: روزى اميرمؤمنان‏ بر منبر، مردم كوفه را مخاطب قرار داده، فرمود: «به فرزندم حسن زن ندهيد كه او مردى است طلاق دهنده»(3).

دسته دوم‏

در اين گونه از روايت‌ها اميرمؤمنان‏ از ازدواج‌ها و طلاق‏هاى مكرّر امام حسن سخت اظهار نگرانى كرده است.

1ـ سيوطى از علی ‏عليه السلام نقل كرده: حسن‏ ازدواج می ‏كرد و طلاق می ‏داد، به طورى كه بيم داشتم از قبايل و طوايف، عداوت و دشمنى به ما برسد.(4)

2ـ  ابوطالب مكّى می ‏نويسد: على‏(ع) از ازدواج‌هاى امام حسن‏ دلتنگ می ‏شد و در سخنرانى خود می ‏فرمود: فرزندم حسن، زنان خويش را طلاق می ‏دهد؛ به او زن ندهيد.(5)

دسته سوم‏

در گونه سوم به تعداد زن‌ها اشاره شده است؛ و ابن حجر، ابوطالب مكى، ابوالحسن مدائنى، كلينى، كفعمى، بلخى و ابن شهرآشوب به نقل آن پرداخته ‏اند و تعداد زنان امام حسن(ع) را چنين گفته‏ اند:
1- كفعمى: شصت و چهار.(6)

2- ابوالحسن مدائنى: هفتاد نفر.(7)

3- ابن حجر: نود.(8)

4- كلينى: پنجاه.(9)

5- بلخى: دويست.(10)

6- ابوطالب مكى: دويست و پنجاه.(11)

7- چهار صد.(12)

جواب: ناهمگونی گزارش‌ها با شخصيت امام‏

طلاقِ بسیار با شأن و مقام امام حسن سازگار نيست؛ زيرا چهره‏اى كه قرآن و سنت و ساير معصومين‏ از امام حسن‏(ع) ترسيم كرده‏ اند، با گزارش‌هایی كه نقل شده، قابل جمع نيست. قرآن در شأن و منزلت امام حسن‏ و ساير اهل‏بيت‏ آيه «تطهير» را نازل کرد.
در حالات معنوى امام حسن‏ آورده‏ اند: به هنگام وضو، رخسارش دگرگون می ‏شد و می ‏فرمود: «حقّ على كلّ مَن وقف بين يدى ربّ العرش أنْ يصفر لونُه و يرتعد فرائصُه‏(13)؛ شايسته است كسى كه در برابر پروردگار می ‏ايستد، رنگش زرد گردد و لرزه بر اندامش بيفتد.»

حال سؤال اين است:

1. امام معصومى كه براى حضور در برابر خالق يكتا، چنان لرزه بر اندامش می افتد، چگونه حاضر می ‏شود خدا را به وسيله چهار صد مرتبه طلاق دادن - كه مبغوض‏ترين حلال نزد خداوند شمرده می شود - از خود برنجاند؟

2. روايات بر فرض صحّت، در زمانى صادر شده است كه اميرمؤمنان‏ در كوفه بوده‏ اند، كه اگر تعداد روزهاى حضور حضرت را در كوفه با حذف روزهاى جنگ جمل، صفين، نهروان و پيامدهاى آن حساب كنيم، دروغ بودن اين اتهام آشكار خواهد شد؛ چرا كه آن فرصت بسيار كم و پردردسر گنجايش چنين مدعايى را نداشته است. اگر زمان هريك از ازدواج‏ها تا طلاق را در نظر بگيريد و اينكه بيشتر از چهار زن دائم، جايز نبوده، نيز لحاظ شرايط فقهى طلاق دادن، به دروغ بودن اين روايات گواهى خواهيد داد.

3. آيا نهى امام على‏، نهى از منكر (حرام یا مکروه) بود يا نهى از حلال؟ در هر دو صورت، هيچ كدام درست نيست؛ زيرا به شهادت آيه «تطهير»، هرگز فعل قبيح و منكر از امام معصوم مشاهده نمی ‏شود تا مورد نهى از منکر قرار گيرد. نهى از حلال هم نمى‏تواند باشد؛ زيرا در كدام شريعت از حلال نهى شده كه در اسلام چنين باشد؟!

4. آيا نهى اميرمؤمنان‏ با مقدمه بوده يا بدون مقدمه؟ اگر بدون مقدمه و يادآورى بوده، كه چنين سخنى با مقام والاى اميرمؤمنان‏ سازگار نيست كه حضرت بدون يادآورى قبلى، آبروى فرزند خود را بريزد! اگر پس از يادآورى بوده، ولى امام حسن‏ زيربار نرفته، با شخصيت والاى ایشان سازگار نیست كه اين گونه پدر و امام خويش را در تنگنا و مشكل قرار دهد.

5. آيا می‌‌توان باور کرد که امام حسن با آن شأن و منزلت، اسباب شرمندگى پدر خويش را فراهم آورد تا جايى كه حضرت دلتنگ شده و از خانواده‏ ها شرم و حيا كند، يا از بيم دشمنى طوايف و قبايل رنج برد؟!.

بررسى اسناد

1. بيشتر مورّخان، اين نقل‌های تاريخى را بدون سند آورده‏اند، يا آن را به ابوالحسن مدائنى و محمد بن عمر واقدى و ابوطالب مكّى رسانده‏اند كه در هردو صورت، داراى اشكال است، مثلاً ابن عساكر می ‏نويسد: ‏ محمد بن سيرين گزارش کرده...(14)؛ ميرخواند شافعى آورده است: نقل است كه... (15)؛ سيوطى مى‏گويد: كان الحسن يتزوج...(16) ابوطالب مكّى مى‏نويسد: انّه تزوّج...(17)؛ سبط بن الجوزى آورده است: و فى رواية انّه تزوّج...(18)؛ ابوالحسن مدائنى آورده است: كان الحسن كثيرالتزويج.(19)
تمامى اين نقل‌ها، مرسل است و به آنانى كه به اين سه مورّخ اعتماد كرده‏اند، بايد گفت: اين سه نيز اين جريان را بدون سند نقل كرده‏اند. چنان که از مدائنى و مكّى نقل كرديم. بدين جهت داستان تعداد زنان امام حسن‏و ماجراى طلاق آنها، فاقد هرگونه ارزش و اعتبار است.

2. بسيارى، اين سه مورّخ را ضعيف شمرده و ردّ كرده‏اند. از ميان آنها می ‏توان به ذهبى(20)، عسقلانى‏(21)، ابن الجوزى‏(22)، عماد حنبلى(23)، رازى‏(24)، ابن الاثير جزرى‏(25)، زركلى(26)، علامه امينى‏(27)، سيدمحسن امين(28)، هاشم معروف الحسنى‏(29) و... اشاره كرد.

3. هريك از اين سه مورّخ از مشايخى روايت نقل كرده‏اند كه يا جزو هواداران بنی ‏اميه بوده‏اند، يا ضعيف و مجهول هستند، مثلاً مدائنى از «عوانه» نقل مى‏كند، در حالى كه وی به نفع بنی ‏اميه جعل حديث می ‏كرده‏(30)، و برخى از استادان او همانند جعفر بن هلال‏(31)، عاصم بن سليمان احول‏(32) و ابن عثمان‏(33)، ضعيف يا مجهول هستند. طبق گفته يحيى بن معين: حديث واقدى از مدني‌ها، از افراد مجهول برخوردار است.(34)

هاشم معروف الحسنى می ‏نويسد: مدائنى، معاصر عباسی ‏ها و از جمله كسانى است كه متهم به دروغگويى و جعل حديث است. در «ميزان الاعتدال» ذهبى آمده است: مسلم در صحيح خود از نقل روايت از وى خود دارى كرده، ابن عدى او را ضعيف دانسته و اصمعى به او گفته: به خدا سوگند كه چيزى از اسلام در وجود تو نمانده است... به علاوه بيشتر روايات او از نوع مراسيل است.

اينها همه گواه بر آن است كه روايت هفتاد همسر را - كه جز مدائنى كسى نقل نكرده - از جعليات قدرتمندان و دشمنان علوي‌ها است...(35)

اما روايت كلينى كه در دسته اوّل آمده، در سندش حميد بن زياد و حسن بن محمد بن سماعة ديده مى‏شوند، كه واقفى هستند.(36)

علامه حلّى درباره حميد بن زياد مى‏گويد: به نظر من، زمانى روايت او مورد قبول است كه معارضى نداشته باشد.(37)

اما روايت كافى از ابن ابی العلاء كه در دسته سوم قرار گرفته است؛ علامه مجلسى اين حديث را مجهول می داند.(38)

پاسخ ما به روايت برقى در محاسن نيز، اين است كه: اگرچه خود احمد بن ابی ‏عبداللّه برقى توثيق شده، اما وى بيشترِ روايات را از ضُعفا نقل كرده است.(39)

واقعيت اين است كه امام در طول عمر، بيشتر از هشت يا ده‏(40) همسر نداشته كه تعدادى از اين همسران كنيز بوده‏ اند. داشتن اين تعداد همسر در آن زمان براى مردم، امرى طبيعى بوده؛ بلكه برخى تعداد همسرانشان بيش از اين بوده، در حالى كه كسى متعرض آنان نشده است. حال چه شد كه در اين بین، فقط امام حسن‏ مورد حملات دشمنان قرار گرفت؟ آيا نمی ‏شود حدس زد اين رقم بسيار بزرگ، نشانة ساختگى بودن اين گزارش‌ها است؟

چرا ابوطالب مكّى كه تعداد زن‌هاى امام را به 250 می ‏رساند، جز چند نفر از آنها را نام نمی ‏برد؟ چرا مورخّان كه به پیروی از ابوالحسن مدائنى و واقدى و مكّى تعداد زنان امام را بيش از هشت تن ذكر كرده‏اند، بيشترين آمارى كه براى فرزندان امام داده‏ اند، بيش از سى و يك فرزند نيست؟(41)
از ابوطالب مكّى بايد پرسيد: اگر امام چهارصد همسر داشته، پس چرا بيش از سى و يك فرزند نداشت؟ آيا همه زنان عقيم و نازا بودند؟ آيا امام رغبتى به فرزند نداشت و يا از پرداخت نفقه و هزينه زندگى و تأمين معاش آنها عاجز بود؟

پايه ‏گذار شبهه‏

دلائل و شواهد نشان می ‏دهد تا پيش از منصور عباسى چنين افترايى در كتاب‌ها نبوده، منصور براى خنثى سازى شورش‌هاى علوى و حركت‌هاى ضدّ حكومتى نوادگان امام حسن مجتبى‏(ع) اين تهمت و شبهه را عليه امام پايه‏ گذارى كرد.

وى كه از شورش‌ها سخت به وحشت افتاده بود، براى رفع نگرانى خود، هيچ حربه‏اى را بهتر از لكه‏دار كردن چهره پاك و معصوم امام حسن‏ نديد. وى پس از دستگيرى عبداللّه بن حسن كه عليه ظلم و جور قيام كرده بود، در برابر بسيارى از مردم به سخنرانى پرداخت و علی بن ابی ‏طالب و امام حسن‏(ع) و همه فرزندان ابی ‏طالب را مورد دشنام و افترا و ناسزاگويى قرار داد، سپس گفت: «حسن بن على همه كارها را به معاويه واگذارد و به زنان روى آورد؛ او امروز با يكى ازدواج می ‏كرد و فردا ديگرى را طلاق می ‏داد و همچنان بدين كار مشغول بود تا اينكه در بسترش مرد...».(42)

استاد هاشم معروف در ردّ اين تهمت ناجوانمردانه می ‏نويسد:  روايت هفتاد و نود و از اين قبيل رواياتى كه او را زن‌باره توصيف می ‏كنند و اينكه پدرش می ‏گفت: به فرزندم حسن زن ندهيد كه زن‌باره است؛ اين روايات چنان كه از اسنادشان بر می آيد، منبعى جز مدائنى و امثال دروغگوى او ندارد. مدائنى و واقدى و ديگر مورّخان پيشين، تاريخ را در سايه حكومت‌هايى نوشته‏ اند كه با اهل‏بيت‏(ع) سر دشمنى داشتند، و از هر وسيله‏اى براى خدشه ‏دار كردن واقعيت‏هاى آنها و ضربه زدن به ايشان فروگذار نمی كردند. حكامان دولت عباسى نيز در تعصّب و پليدى نيّت، دست كمى از پیشینیان اموى خود نداشتند. عباسی ‏ها در جعل احاديث عليه «علوي‌ها» با اموي‌ها همدست بودند، به ويژه نسبت به حسني‌ها كينه خاصّى مى‏ورزيدند، چون بيشتر آنهايى كه عليه ستم سر به شورش برمی ‏داشتند، از فرزندان و نوادگان امام حسن‏(ع) بودند.(43)

پی ‏نوشت‏ها:

1. كافى، ج 6، ص 56.

2. محاسن برقى، ج 2، ص 601؛ منتخب التواريخ، ص 190.

3. كافى، ج 6، ص 56؛ بحارالانوار، ج 44، ص 172.

4. تاريخ الخلفاء، ص 191.

5. «وكان على(ع) يضجر من ذلك فكان يقول فى خطبته ان الحسن مطلاق فلاتنكحوه» (بحارالانوار، ج 44، ص 169.)

6. چهارده معصوم (زندگانی امام حسن)، ص 553.

7. بحار الانوار، ج 44، ص 173.

8. الصواعق المحرقه، ص 139.

9. كافى، ج 6، ص 56.

10. البدء و التاريخ، ج 5، ص 74.

11. مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 30.

12. چهارده معصوم، ص 553، به نقل از قوت القلوب.

13. الامام المجتبی، ص 86.

14. تاريخ دمشق، (شرح حال امام حسن)، ص 155.

15. روضةالصفا، ج 3، ص 20.

16. تاريخ الخلفاء، ص 191.

17. بحارالانوار، ج 44، ص 169.

18. تذكرةالخواص، ص 121.

19. بحارالانوار، ج 44، ص 173.

20. ميزان الاعتدال، ج 3، ص 107.

21. لسان الميزان، ج 4، ص 386.

22. المنتظم، ج 7، ص 189.

23. شذرات الذهب، ج 3، ص 120.

24. الجرح والتعديل، ج 4، ص 21.

25. الكامل فى‏التاريخ، ج 9، ص 44.

26. الأعلام، ج 7، ص 160.

27. الغدير، ج 5، ص 290.

28. اعيان الشيعه، ج 46، ص 172.

29. سيرةالائمة الاثنى عشر، ج 1، ص 620.

30. لسان الميزان، ج 4، ص 386.

31. ميزان الاعتدال، ج 1، ص 430.

32. همان، ج 4، ص 350.

33. همان، ج 6، ص 198.

34. تذكرة الحفاظ، ج 1، ص 348.

35. زندگى دوازده امام، ج 1، ص 604.

36. جامع الرواة، ج 1، ص 225 و 284.

37. الخلاصةالاقوال، ص129.

38. مرآةالعقول، ج 21، ص 96.

39. خلاصةالاقوال، ص 63.

40. سيرةالائمة الاثنى عشر، ج 1، ص 618.

41. زندگى دوازده امام، ج 1، ص 602.

42. صلح الحسن(ع)، ص 25.

43. بين مورخان اختلاف است، از هفت فرزند گفته شده تا سى و يك فرزند. رجوع شود به البدء و التاريخ، ج 5، ص 74؛ الفصول المهمه، ص 166؛ بحارالانوار، ج 44، ص 168؛ كشف الغمه، ج 2، ص 152؛ اعلام الورى، ص 213؛ ناسخ التواريخ، جلد امام حسن(ع)، ص 270؛ تذكرة الخواص، ص 212؛ نورالابصار، ص 136؛ ذخائرالعقبى، ص 143؛ تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 228.

نظرات

تصویر فدایی اهل بیت(ع)
نویسنده فدایی اهل بیت(ع) در

احادیث جعلی برای ترورشخصیت اهل بیت(ع) به بیش از هزاران میرسد بعضی از خوذفروختگان از این راه ارتزاق میکردند ودامن زدن به آن هم تداوم راه معاو یه ملعون است

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
5 + 6 =
*****