چکیده: یکی ازنقاط برجسته در زندگی ایشان مبارزه با دشمنان اسلام است. مبارزات آیة الله مدنی به دوران پیش از شكل گیری انقلاب ایران مربوط میشود. ایشان ازدوران جوانی وارد مبارزات سیاسی و اجتماعی شده بود و در زمان آیة الله كاشانی با وی ارتباط داشت. این رابطه به حدی بود كه وقتی آیة الله مدنی خواست به تبریز مسافرت كند، آیة الله كاشانی ط
ایت الله «اسد الله مدنی» در سال ۱۲۹۳ هجری خورشیدی در آذرشهر از توابع تبریز، به دنیا آمد. در چهار سالگی مادر خود را از دست داد و نزد نامادری و پدرش «آقا میر علی» بزرگ شد.
آیت الله مدنی دروس ابتدایی علوم دینی را در حوزه علمیه یزد فرا گرفت و برای ادامه تحصیل عازم قم شد و در آنجا تحصیلات خود را به پایان رساند.[1]
مبارزات آیة الله مدنی قبل و بعد از انقلاب اسلامی ایران
1. یکی از نقاط برجسته در زندگی ایشان مبارزه با دشمنان اسلام است. مبارزات آیت الله مدنی به دوران پیش از شكلگیری انقلاب ایران مربوط میشود. ایشان از دوران جوانی وارد مبارزات سیاسی و اجتماعی شده بود و در زمان «آیت الله كاشانی» با وی ارتباط داشت. این رابطه به حدی بود كه وقتی آیت الله مدنی خواست به تبریز مسافرت كند، آیت الله كاشانی طی تلگرافی از آیت الله «سید مهدی انگجی» میخواهد هنگام ورود ایشان به تبریز، از وی تجلیل به عمل بیاورد.
هنگامی كه شهید نواب صفوی در نجف اشرف به فكر مبارزه با كسروی گری افتاد، آیت الله مدنی، كه ازاساتید حوزه نجف بودند، مطلع میشود كه نواب صفوی، هزینه این مبارزه را ندارد. وی به همین جهت كتابهای خود را میفروشد و پولش را در اختیار نواب میگذارد؛ به گونهای كه دوستانش میگویند: اسلحهای كه نواب تهیه كرده بود، با پول كتابهایی بود كه شهید آیت الله مدنی فروخته بود.[2] آیت الله مدنی در پی فشار رژیم پهلوی سرانجام زادگاه خود را ترك كرد و به همراه خانواده خود به نجف اشرف بازگشت.
ایشان در سال ۱۳۴۲ به همراه حرکت مردم مسلمان ایران به رهبری امام خمینی(رحمهاللهعلیه) در جهت سرنگونی رژیم طاغوت آغاز گردیده بود، شرکت کرد. ایشان با تعطیل کردن کلاسهای خود در نجف و تشکیل مجالس سخنرانی در جهت افشای چهره پلید رژیم مزدور پهلوی گام برداشت. وی در نجف اشرف سردمدار جریان دفاع و پشتیبانی از نهضت امام به شمار میآمد و وقایع ایران را برای طلاب بیان میکرد. از زمان تبعید حضرت امام(رحمهاللهعلیه) به نجف، آیتالله مدنی همواره یار و یاور امام بود و در کنار مراد خود به مبارزه علیه ظلم و ستم ادامه میداد. معروف است که هر موقع حضرت امام(رحمهاللهعلیه) به علتی نمیتوانستند برای اقامه نماز جماعت حاضر شوند، آیتالله مدنی به جای امام به اقامه نماز جماعت میپرداخت.[3]
2. آیت الله مدنی پیش از انقلاب و در دوران پهلوی در ایران با فرقههای گمراه نیز در مبارزه میکرد. رضاخان و دوستان غربی وی در ایران برای كوبیدن اسلام به خصوص مكتب حیاتبخش تشیع به ترویج كنندگان مرام بهائیگری میدان داده بودند و این تفكر ضد دینی در سراسر ایران به ویژه در آذربایجان بدون موانع در حال گسترش بود. جزئیات ماجرای برخورد ایشان با بهائیان زادگاه خود در كتاب «شهید مدنی جلوه اخلاص» (از مجموعة دیدار با ابرار) به تفصیل آمده است.
3. آیتالله مدنی پس از منصوب شدن به سمت امامجمعه شهر تبریز، با معضل بزرگی به نام «حزب خلق مسلمان» كه جریانهای مختلف تحت پوشش آن به مبارزه با انقلاب پرداخته بودند، مواجه میگردد؛ اما به یمن آگاهی و هوشیاری مردم آذربایجان و شخصیت و مقبولیت ایشان، همچنین فعالیت شبانهروزی و هوشیاری ایشان، این توطئه نیز منجر به شكست میشود. سختترین روزهای آیتالله مدنی را میتوان ایامی خواند كه او در میان آشوب حزب خلق مسلمان قرار گرفت. در جریان این غائله خطرناك، آیت الله مدنی از جانب همین گروه ضد انقلابی بارها مورد تهدید قرار گرفت. آنها جایگاه نماز جمعه را به آتش كشیدند و از برگزاری نماز جلوگیری كردند؛ اما خود آیت الله مدنی در روز جمعه كفن پوشیده و پیشاپیش جمعیت حركت كرد و گفت: «تا من زندهام و در این شهر نماینده امام هستم نماز جمعه را برگزار میكنم». و بدین سان با استقامت و حضور اقشار مردم در صحنه، توطئه امریكا و ایادیش در آذربایجان خنثی گردید.[4]
ایشان سرانجام پس از 69 سال زندگی سراسر درد و رنج و مبارزه در روز جمعه 20 شهریور سال 1360 در محراب مسجد در شهر تبریز به دست منافقین بر اثر انفجار نارنجك به آرزوی خود كه شهادت بود رسید. مسئولیت ترور او را سازمان مجاهدین خلق ایران(منافقین) بر عهده گرفت؛ به همین خاطر آیتالله مدنی دومین شهید محراب انقلاب اسلامی لقب گرفت.
پیام تسلیت امام خمینی به مناسبت شهادت ایشان:
«…«إنا للَّه و إنا إلیه راجعون» با شهید نمودن یک تن دیگر از ذریه رسول اللَّه و اولاد روحانى و جسمانى شهید بزرگ اسلام امیر المؤمنین(علیهالسلام) سند جنایت منحرفان و منافقان به ثبت رسید. سید بزرگوار و عالمی عادل، عالیقدر و معلم اخلاق و معنویات، حجت الاسلام و المسلمین شهید عظیم الشأن مرحوم «حاج سید اسداللَّه مدنى»(رضواناللَّهعلیه) همچون جد بزرگوارش در محراب عبادت به دست منافقى شقى به شهادت رسید.
اگر با به شهادت رسیدن مولاى متقیان اسلام محو و مسلمانان نابود شد، شهادت امثال فرزند عزیزش شهید مدنى هم آرزوى منافقان را برآورده خواهد کرد. اگر خوارج سیاهبخت از شهادت ولى اللَّه الاعظم طرفى بستند و به حکومت رسیدند، این گروهکهاى خائن نیز به آمال خبیث خود، که سقوط حکومت اسلام و برقرارى حکومت آمریکایى است، مىرسند. آنان لعنت خدا و رسول و ننگ ابدى را براى خود، و اینان عذاب ابدى خدا و نفرت و لعنت قادر متعال و امت اسلام را براى خود و همپیمانان و اربابان خونخوار خویش، به بار آوردند.
ملت بزرگ و روحانیون معظم چون صفى مرصوص ایستادهاند که هر پرچمى از دست تواناى سردارى بیافتد، سردار دیگرى آن را برداشته و به میدان آید و با قدرت بیشتر در حفظ پرچم اسلامى به کوشش برخیزد.
شهید مدنى با شهادت مظلومانه خود ضد انقلاب و منافقین ضد اسلام را به کلى منزوى کرد. این چهره نورانى اسلامى عمرى را در تهذیب نفس و خدمت به اسلام و تربیت مسلمانان و مجاهده در راه حق علیه باطل گذراند. و از چهرههاى کمنظیرى بود که به حد وافر از علم و عمل و تقوا و تعهد و زهد و خودسازى برخوردار بود. به شهادت رساندن چنین شخصیتى به تمام معنا اسلامى، همراه با تنى چند از فرزندان اسلام و یاران با وفاى انقلاب اسلامى در میعادگاه نماز جمعه و در حضور جماعت مسلمین، جز عناد با اسلام و کمر بستن به محو آثار شریعت و تعطیل جمعه و جماعت مسلمین توجیهى ندارد. اگر تا امروز براى جنایتها و شرارتهاى خود بهانههاى بىپایهاى مىتراشیدند، در شهادت این عالم متقى که جز درباره خدمت به اسلام و مسلمانان نمىاندیشید بهانهاى جز انتقام از اسلام و ملت شریف نمىتوانند بتراشند. انتقام از اسلام، که آن را اساس سقوط دستگاههاى جبار و شکست ابرقدرتها در ایران و پس از آن در منطقه مىبینند و از ملت قدرتمند که پشت بر آنان نموده و کاخهاى آمال و آرزوى آنان را در هم کوبیده و تمامى آنان را از صحنه تا ابد بیرون رانده است، مىگیرند. مردم رزمنده ایران و خصوص مردم غیرتمند آذربایجان که چنین روحانى متعهد و عالم عالیقدرى را از دست دادهاند و حریف شکست خورده خود را مىشناسند با عزمى جزم و ارادههایی خللناپذیر انتقام خود را از آنان مىگیرند».[5]
..........................................................................................
پینوشت
[1]. شهدای روحانیت در یك صدر سال اخیر، علی ربانی، ج 1، ص79.
[2] . همان؛ مجله عروة الوثقی، ش 82.
[3]. مجله عروة الوثقی، ش 82.
[4]. http://shakhsiatnegar.com.
[5]. صحیفه امام، ج۱۵،ص۲۲۷.