فلسفه قبله

01:13 - 1391/11/10
قبله رمزى است براى وحدت صف ها واحياى خاطره هاى توحيدى و تغيير آن هيچ چيز را دگرگون نخواهد كرد، مهم تسليم بودن در برابر فرمان او و شكستن بت هاى لجاجت و خودخواهى است.
کعبه

فلسفه روبه قبله نماز خواندن:

خداوند مى فرمايد: (وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَ سِعٌ عَلِيمٌ)[1]; مشرق و مغرب براى خدا است، پس به هر طرف كه رو كنيد همان جا رو به خدا داريد كه خدا واسع و داناست.

اين آيه مربوط به تغيير قبله است; هنگامى كه قبله مسلمانان از بيت المقدس به كعبه تغيير يافت، يهود در مقام انكار برآمدند و ايراد گرفتند كه مگر مى شود قبله را تغيير داد. آيه نازل شد و جواب داد كه شرق و غرب و هر جهتى صلاحيت دارد به اذن و دستور خداوند قبله باشد; مدتى مسجد الاقصى و بعد از آن كعبه.

اين آيه اشاره به يك مسئله كلامى و اعتقادى دارد; همه جا ملك خدا است و خداوند محيط بر همه عالَم است; در نتيجه كسى كه به يكى از اين جهات رو كند، به سوى خداى متعال رو شده است. اين آيه شريف، حقيقت توجه به سوى خدا را از نظر جهتْ توسعه مى دهد نه از نظر مكان.[2]

«رو به سوى قبله نماز خواندن» يك مسئله فقهى است. درست است كه روح و مغزِ عبادت، همان بندگى درونى عبد است، ليكن اين توجّه قلبى بايد به صورت عملى اجرا گردد. بدين منظور اسلام كعبه را قبله قرار داده تا مردم را با همه اختلافاتى كه دارند، متوجه به يك نقطه كرده، با اين مركزيت، وحدت فكرى و معنوى آنان را تضمين كند.[3] خلاصه اين كه، اگر خداوند فرموده است: به هر جا رو كنى به سوى خدا رو كرده اى، با حكمش به اين كه در نماز بايد به سوى كعبه رو كنيد، منافات ندارد.[4]

توجّه به قبله نيز هرگز مفهومش محدود كردن ذات پاك خدا در سمت معينى نيست، بلكه وقتى در علم كلام ثابت كرديم كه خداوند حكيم است و احكام الهى همگى داراى حكمت هستند، مى گوييم رو به قبله نماز خواندن هم حكمت هايى دارد كه مهم ترين آنها «تعبد» است و ممكن است يكى ديگر از حكمت هايش اين باشد كه انسان موجودى مادى است و بايد به سويى نماز بخواند و دستور داده شده كه همه به يك سو نماز بخوانند تا وحدت و هماهنگى در صفوف مسلمانان پيدا شود و از تشكيل صفوف متفرق و نامنظم كه عامل هرج و مرج است، جلوگيرى شود; افزون بر اين، سمت قبله (طرف كعبه) نقطه اى مقدس است كه از قديمى ترين پايگاه هاى توحيد مى باشد و توجه به آن، بيدار كننده خاطرات توحيدى است.[5]

تغيير قبله:

قبله اول مسلمانان «مسجدالاقصى» (قدس) بوده و نام آن در سوره «اسراء» آيه 1 آمده است.  پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله)مدّت سيزده سال پس از بعثت در مكّه و چند ماه بعد از هجرت در مدينه به امر خداوند متعال به سوى «بيت المقدّس» نماز مى خواند، ولى بعد از آن، قبله تغيير يافت و مسلمانان مأمور شدند به سوى «كعبه» نماز بگذارند.[6] اين تغيير قبله يكى از وسايل امتحان مسلمانان بود.

ماجراى تغيير قبله در آيات 142 تا 150 سوره مباركه بقره بيان شده است.

تفسیر آیه: (فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ حَيْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ)[7]; پس روى خود را به سوى مسجدالحرام كن! و هرجا باشيد، روى خود را به سوى آن بگردانيد!

رواياتى كه در تفسير اين آيه به دست ما رسيده بيان مى كند كه پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) دو ركعت از نماز ظهر را خوانده بود كه جبرئيل نازل شد و گفت: (قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِى السَّمَآءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَـئـهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ...)[8]. سپس دست پيامبر(صلى الله عليه وآله) را گرفت و روى او را به جانب كعبه برگردانيد و كسانى كه پشت سر وى بودند نيز صورت خود را به جانب كعبه كردند; به طورى كه مردان به جاى زن ها و زن ها به جاى مردان قرار گرفتند. (چون بيت المقدس تقريباً در جهت شمال مدينه قرار دارد و مكّه در جهت جنوب)[9].

  از روايت ياد شده استفاده مى شود كه اولا: زمينِ زيرپاى حضرت، هيچ تغيير جهتى نكرد; ثانياً: پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) به دست جبرئيل در جلوى صف نمازگزاران و روى به سوى كعبه قرار گرفتند و چون در اين صورت، صفوف اوّل مأمومين را زنان تشكيل مى دادند، مجبور شدند، زنان نيز جاى خود را با مردان تغيير دهند.[10] چنين تغييرى به دستور خدا بود، لذا در نماز اشكالى ايجاد نكرد و موجب قطع نماز و بطلان آن نشد.

اساساً خدا مكان و محلى ندارد، قبله رمزى است براى وحدت صف ها و احياى خاطره هاى توحيدى و تغيير آن هيچ چيز را دگرگون نخواهد كرد، مهم تسليم بودن در برابر فرمان او و شكستن بت هاى تعصب لجاجت و خودخواهى است. از اين رو، بعيد نيست كه از علل مهم تغيير قبله دو مسأله زير باشد:

1. با قبله قرار گرفتن بيت المقدس و سپس تغييرش، مسلمانان در بوته آزمايش قرار گرفتند; «وَ مَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِى كُنتَ عَلَيْهَآ إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَن يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّن يَنقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْه;[11] و ما آن قبله اى را كه قبلا بر آن بودى، تنها براى اين قرار داديم كه افرادى كه از پيامبر پيروى مى كنند، از آنان كه به جاهليت باز مى گردند، مشخص شوند».

بديهى است هم نماز خواندن به سوى بيت المقدس براى آنان كه خانه كعبه را سرمايه معنوى نژاد خود مى دانستند، مشكل بود و هم بازگشت به سوى كعبه بعد از بيت المقدس بعد از عادت كردن به قبله نخست. مسلمانان به اين وسيله در بوته آزمايش قرار گرفتند تا تعصب ها در آن ها كشته شود و روح اطاعت و فرمان بردارى در آنان تحكيم گردد.[12]

2. سرزنش ها و زخم زبان هاى يهود و نگرانى قلب پيامبر نيز نقش مهمى در تغيير قبله از بيت المقدس به خانه كعبه داشت، زيرا پس از ورود پيامبر به مدينه، يهوديان موضوع تغيير قبله را دستاويز خود قرار داده بودند و مرتّباً مسلمانان را سرزنش مى كردند كه اين ها استقلالى از خود ندارند، قبول قبله ما دليل بر قبول شريعت ماست و...; لذا پيامبر انتظار مى كشيد تا فرمان تغيير قبله صادر شود، چنان كه قرآن مجيد مى فرمايد: «قَد نَرى تَقَلُّبَ وجهِكَ فِى السَّماءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبلَةً تَرضـها فَوَلِّ وجهَكَ شَطرَ المَسجِدِ الحَرامِ;[13] نگاه هاى انتظارآميز تو را به سوى آسمان (براى تعيين قبله نهايى) مى بينيم! اكنون تو را به سوى قبله اى كه از آن خشنود باشى، باز مى گردانيم. پس روى خود را به مسجد الحرام كن».

تغيير قبله و نسخ:

تفسیر آيه شريف: (ما ننسخ مِن ءآية أو...)[14]

 الف) «نسخ» در لغت به معناى زايل كردن، از بين بردن، ابطال و تغيير آمده است. در مجمع البيان آمده: «نسخ» در لغت، آن است كه چيزى را ابطال كرده و چيز ديگرى در جاى آن قرار دهيم و اصل آن عوض گرفتن چيزى به جاى ديگرى است. معناى ديگر كلمه «نسخ»، نقل يك نسخه كتاب به نسخه اى ديگر است و اين عمل را از اين جهت نسخ گويند، كه گويى كتاب اولى را از بين برده و كتابى ديگر جاى گزين آن كرده اند. «نسخ حكم» نيز جانشين كردن حكمى در جاى حكمى ديگر است.

آيه فوق يعنى: (ما ننسخ مِن ءاية أو ننسها نأت بخير مّنها...)[15]; اگر آيه اى را نسخ كنيم و يا از يادتان ببريم بهتر از آن يا نظير آن را مى آوريم. آيا نمى دانى كه خداوند به هر چيز توانا است؟ اين آيه به مسئله نسخ و حكمت آن اشاره مى كند. «نسخ حكم»، زمانى است كه مصلحت حكم محدود به زمان باشد و با سر آمدن زمان، مصلحت آن از بين رفته، نسخ شود و حكم ديگرى جاى آن را بگيرد. از نظر آيه ياد شده، نسخ باعث نمى شود كه خود آيه نسخ شده، به كلى از عالم هستى محو و نابود گردد، بلكه عمر حكم آن آيه كوتاه است،

چون به وصفى وابسته است كه با نسخ، آن صفت از بين مى رود;بنابراين مراد از «نسخ» از بين بردن اثر آيه است; يعنى با نسخ، اثر آن آيه از بين مى رود، ولى خود آن آيه باقى مى ماند; و اثر آن ممكن است تكليف باشد و يا چيز ديگر. در تغيير قبله از بيت المقدس به كعبه كه يكى از مصداق هاى نسخ به شمار مى آيد نيز به علت مصالحى كه در تشريع احكام است اين كار انجام گرفت و اين نبود مگر براى تربيت و تكميل بندگان خدا و نيز جداسازى مؤمنان واقعى از گناه كاران سركش.

نسخ آيه نيز دو گونه است: 1. نسخ به همان يك جهتى كه دارد ]مثل اين كه به كلى آن را نابود كند[. 2. آيه اى را كه چند جهت دارد، از يك جهت نسخ كند و جهات ديگرش را به آيه بودن باقى گذارد; مانند آيات قرآنى كه هم از نظر بلاغت، آيه و معجزه است و هم از نظر حكم; حال اگر از جهت حكمى نسخ شود، جهات ديگرش باقى است.

ب . آيه شريف: (قد نرى تقلّب وجهك فى السّماء...)[16] نگاه هاى انتظارآميز تو را به سوى آسمان ]براى تعيين قبله نهايى [مى بينيم، اكنون تو را به سوى قبله اى كه از آن خشنود باشى باز مى گردانيم. از اين آيه بر مى آيد كه رسول اكرم(صلى الله عليه وآله)پيش از نازل شدن حكم تغيير قبله، روى مبارك خويش را به آسمان متوجه كرده بود و گويى انتظار فرو فرستادن چنين حكمى را مى كشيده است. پيامبر(صلى الله عليه وآله) دوست داشت كه خداوند متعال با دادن قبله اى مختص به او و امتش احترامش كند، نه اين كه از قبله بودن بيت المقدس ناراضى بوده باشد; علّت آن هم سرزنشى بود كه از طرف يهوديان متوجه مسلمانان شده بود. آنان به قبله نداشتن مسلمانان خرده مى گرفتند و با بيت المقدس بر مسلمانان فخر مى فروختند. رسول اكرم(صلى الله عليه وآله)از اين وضع ناراحت بود، لذا منتظر بود از ناحيه خداوند متعال فرمانى برسد و اندوهش را زايل كند، سپس اين آيه نازل شد.

هم چنين علت ديگر اين انتظار را در علاقه شديد پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) به حضرت ابراهيم(عليه السلام) و آثار او بايد جستوجو كرد. از طرف ديگر «كعبه» قديمى ترين خانه توحيد بود. او مى دانست كه «بيت المقدس» قبله موقتى مسلمانان است و آرزو داشت قبله اصلى و نهايى هر چه زودتر تعيين گردد; بنابراين با صدور اين فرمان (تغيير قبله) از يك سو زبان طعن يهود از مسلمانان قطع مى شد و از سوى ديگر موجبات علاقه مندى بيشترى در مردم حجاز كه توجه خاصى به كعبه داشتند.

 

[1]. بقره، آيه115.

[2]. تفسير الميزان، ج1، ص390 ـ 391.

[3]. همان، ص507.

[4]. همان، ص391.

[5]. برگرفته از: همان، تفسير نمونه، ج1، ص415.

[6]. ر.ك: تفسير نمونه، ج1، ص479 ـ 509.

[7]. بقره، آيه144.

[8]. همان.

[9]. عبد على عروسى حويزى، نورالثقلين، ج1، ص136.

[10]. ر.ك: تفسير الميزان، ج1، ص331 ـ 334.

[11]. بقره،143.

[12]. ناصر مكارم شيرازى و ديگران، تفسير نمونه، ج 1، ص 485 ـ 495، دارالكتب الاسلامية / ناصر مكارم شيرازى و جعفر سبحانى، پرسش ها و پاسخ هاى مذهبى، ج 2، ص 94، انتشارات نسل جوان.

[13]. بقره، 144.

[14]. بقره، آيه106.

[15]. بقره، آيه106.

[16]. بقره، آيه144.

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
13 + 7 =
*****