زندگی‌نامه و خاطراتی از شهید آیت‌الله مدنی

07:12 - 1400/06/20

چکیده: در میان چهره‌های مذهبی- سیاسی انقلاب اسلامی، شهید آیت‌الله مدنی، دومین شهید محراب  بسیار درخشان و برجسته است. در این متن علاوه بر ذکر زندگی‌نامه کوتاه ایشان به چند خاطره از این شهید والامقام پرداختیم.

شهید آیت‌الله مدنی

در میان چهره‌های مذهبی- سیاسی انقلاب اسلامی، شهید آیت‌الله حاج سید اسدالله مدنی، دومین شهید محراب  بسیار درخشان و برجسته است. وی به عنوان یکی از یاران امام (ره) چه قبل و چه پس از انقلاب اسلامی و حتی در میادین جنگ تحمیلی، عظمت و رشادتی ستودنی از خود نشان داد.
ایشان در سال ۱۲۹۳ شمسی در دهخوارقان (آذر شهر) استان آذربایجان شرقی به دنیا آمد. در ۴ سالگی، مادر و در ۱۶ سالگی، پدر خود را از دست داد و دوران کودکی را با رنج و زحمت و سختی به پایان رساند. او در عنفوان جوانی، به قصد کسب علم و کمال، به شهر مقدس قم عزیمت کرده، به رغم مشکلات فراوان شخصی ناشی از درگذشت پدر و استبداد عصر رضاخانی، با پشتکار وافر به تحصیل علوم دینی مشغول شد. در حوزه علمیه قم، پس از گذراندن مراحل مقدماتی، از محضر اساتید بزرگ فقه و اصول و فلسفه بهره‌مند گردید. مدتی پای درس مرحوم آیت‌الله حجت‌کوه‌کمری (ره) و آیت‌الله سیدمحمدتقی خوانساری (ره) حاضر شد و مدت چهار سال نیز در محضر امام خمینی قدس سره حضور یافت و از دروس فلسفه و عرفان و اخلاق ایشان بهره‌مند شد. سپس سید‌اسدالله مدنی، پس از مدتی به نجف‌اشرف هجرت کرده، در حوزه علمیه نجف اشرف، در کنار تکمیل تحصیلات عالی خویش، تدریس در سطوح مختلف را شروع کرده و به دستور مرحوم آیت‌الله حکیم (ره)، کرسی تدریس لمعه، رسائل، مکاسب و کفایه را به عهده گرفت و در اندک زمان، جزو اساتید معروف حوزة علمیة نجف‌اشرف به شمار آمد.
شهید محراب، در نجف‌اشرف، در درس خارج مرحوم آیت‌الله سید عبدالهادی شیرازی و مرحوم آیت‌الله حکیم و مرحوم آیت‌الله خوئی رحمهم‌الله شرکت کرده، و از مراجع بزرگی از جمله آیت‌الله حکیم در نجف و آیت‌الله حجت‌کوه‌کمری در قم، و آیت‌الله خوانساری اجازۀ اجتهاد دریافت کرد.[۱]
پس از رفتن امام خمینی از ترکیه به عراق و اقامت در نجف، آیت‌الله شهید مدنی از جمله کسانی بود که به موجب عشق و ارادت بسیار به امام در سخت‌ترین روزها در کنار ایشان بود.
این یار دیرین حضرت امام خمینی در سال ۱۳۵۰ به فرمان امام (ره) برای تدریس علوم دینی به خرم‌آباد رفت و در آنجا حوزه علمیه تأسیس نمود و در آنجا با آشکار نمودن چهره منحوس پهلوی و حمایت از حضرت امام خمینی به فعالیت‌های انقلابی خویش می‌پردازند.[۲]
این بود که در سال‌های ۵۱-۵۰ از جانب ساواک تحت مراقبت قرار گرفت و به جرم اختلال در امنیت تبعید گردید. مدتی در نورآباد ممسنی (۲۲ ماه)، زمانی در گنبد کاووس (۱۱ ماه) و سرانجام به بنادر گرم جنوب و کردستان تبعید شد. این سید بزرگوار زندگی‌اش در تبعیدگاه‌ها سپری گشت.[۳]
پس از به ثمر رسیدن قیام خونین ملّت ایران به رهبری امام خمینی، شهید محراب آیت اللّه مدنی ــ این یار دیرینه امام که پرچم مبارزه را آنی بر زمین نگذاشته و از سنگری به سنگر دیگر، در صف مقدّم مبارزه حرکت کرده بود ــ فصل دیگری از مبارزات خود را برای پاسداری از انقلاب شکوهمند اسلامی آغاز نمود. وی با تصدّی نمایندگی مجلس خبرگان قانون اساسی از طرف مردم همدان خدمت به نظام مقدّس جمهوری اسلامی ایران را آغاز کرد و با حکم امام خمینی ره در سنگر نماز جمعه خطبه‌‎ها خواند وبا افشای ماهیّت پلید عناصر فرصت طلب، ملی گرا و لیبرال و نیز منافقین کوردل، توطئه های استعمار و عناصر داخلی آنان را نقش بر آب نمود و از حریم انقلاب اسلامی پاسداری نمود. سرانجام آیت الله مدنی در ۲۰ شهریورماه ۱۳۶۰، پس از اتمام خطبه‌های نماز جمعه، با انفجار نارنجک منافقی کوردل به شهادت رسید.
به مناسبت سالروز رحلت آیت الله مدنی (۲۰ شهریور)، در این گزارش با استفاده از خاطرات افراد مختلف و شخصیت‌های سیاسی، مروری بر زندگی و مبارزات شهید اسدالله مدنی و همراهی‌اش با امام در نهضت ذاشته‌ایم.
ارادت شهید مدنی به امام خمینی ره
حجت الاسلام بروجردی (داماد شهید محراب) درباره ارادت شهید مدنی به امام خمینی چنین می‌گوید: «شهید مدنی با این جلالت علمی و کفایت و لیاقت شخصی، در مقابل امام راحل، کاملا مطیع و دربست در اختیار ایشان بود. می‌توان گفت فانی در امام عزیز بود و بی نهایت به او عشق می‌ورزید، یکی از اقوام نقل می‌کرد، یک روز نشسته بودیم، شهید مدنی تلویزیون را روشن کردند؛ به محض اینکه تصویر حضرت امام(ره) در صفحه تلویزیون ظاهر شد، بی اختیار خم شدند و تصویر مبارک امام را بوسیدند.[۴]
در نقل قولی از شهید مدنی درباره جریانات نهضت امام خمینی(ره) در سال ۴۲ و دستگیری امام و واکنش مدنی چنین می‌خوانیم: «من علما را در مسجد هندی جمع کردم. صحبت کردم که به داد اسلام برسید. از آقایان علما تقاضا کردم، من در آنجا گریه کردم و علما هم گریه کردند. همچنین گفتم: شنیدیم امام را گرفته‌اند، سپس با یک عدّه از طلاب برای دیدن مرحوم آیت اللّه حکیم رضوان اللّه علیه رفتم، ایشان، در نجف نبودند، رفتم کربلا خدمت ایشان دستشان را بوسیدم و گفتم آقا، امروز آقای خمینی، مظهر اسلام است. گفتند: باشد هرچه بگویی می‌کنم. گفتم: اقدام کنید. ایشان بلافاصله تلگراف زدند به شاه.[۵]
آیت‌الله مدنی و توجه به جوانان
در بخشی از خاطرات بهاءالدینی (داماد مدنی) نوشته شده است: «آیت اللّه مدنی به جوانان عشق می‌ورزیدند و توجه خاصی به این قشر پرجنب و جوش جامعه داشت. وقت معینی از روز را به جوانان اختصاص می‌داد و ساعت‌ها سوالات گوناگون آنها را پاسخ می‌گفت. در پاسخ به سؤال یکی از نزدیکانش که پرسیده بود، حاج آقا! چرا این قدر وقت خود را به این بچه‌ها اختصاص می‌دهید، در حالی که از وضعیت جسمانی خوبی برخوردار نیستند؟ گفته بودند «اگر من آغوشم را برای بچه‌ها و جوانان باز نکنم، آغوش‌های باز شده نگران‌کننده‌ای هست که اینها را در می‌یابد.»[۶]
شهید مدنی و عبادت‌هایش
آیت اللّه راستی کاشانی درباره عبادت‌های شهید آیت‌اللّه مدنی می‌گوید: «ایشان در عبادت‌هایشان یک حالت خاصی داشتند، کسانی که حالت عبادت ایشان را می‌دیدند، لذت می‌بردند. در خصوص تشویق دیگران به نماز اول وقت آمده: به شهید مدنی اطلاع دادند، طلبه‌ای صبح‌ها دیر از خواب برمی‌خیزد! او چهل روز، صبح‌ها به دیدار او می‌رود! او را از خواب بیدار می‌کند، با او نماز می‌خواند، قرآن می‌خواند، صبحانه میل می‌فرماید، تا آن عادت ناپسند را، از او بگیرد و موفق هم می‌شود.[۷]
دختر آن شهید بزرگوار در مورد دعاهای نیمه شب پدرش چنین می‌گوید: «معمولا انسان هر وقت بخواهد فردی را بیازماید که از نظر معرفتی و سیر و سلوک چگونه است، بهتر است او را از روی انجام فرایض دینی و عبادی بشناسد. اینکه چه دعاهایی را بعد از نماز یا در نیمه شب انتخاب می‌کند یا به آنها عمل می‌کند یا خیر؟ پدرم در انتخاب دعا بسیار دقیق بود. دعاهایی را انتخاب می‌کرد که در آن ذکر دنیا کمتر بود، ذکر بهشت کمتر بود. دعایی را می‌خواند که در آنها قرب به حق و رضایت حق بود و بدان‌ها سخت پایبند بود و عمل می‌کرد. همین‌ها او را به جایی رسانده بودند که دیگر نه بخل، نه کینه و نه حسد در او وجود نداشت.[۸]
-------------
پی‌نوشت
[۱] - زندگینامه: سید اسدالله مدنی (۱۲۹۳ - ۱۳۶۰)
[۲] - زندگی نامه شهید آیت الله مدنی ره
[۳] - روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۸/۶/۶۱ ، خاطرات آقای بروجردی
[۴] - خاطراتی از حجة الاسلام بروجردی، یادواره شهید محراب، ص ۱۸۲ و ۱۸۳
[۵] - مصاحبه با آقای بهاءالدینی، داماد شهید مدنی، تاریخ ۲۷/۶/۶۱
[۶] - همان.
[۷] - یاد ایام، به نقل از داستانهایی از زندگی علما، محمد تقی صرفی
[۸] - مصاحبه فرزند شهید آیت‌الله مدنی با مجله زن روز

نظرات

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

باسمه تعالی - واقعا عالی وخیلی مفید برایم بود دستتان مریزاد.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
8 + 0 =
*****