اعتراف امام غزالی به بیعت شکنی خليفه دوم پس از غدیر

09:06 - 1394/10/05

چکیده: امام غزالی عالم بزرگ اهل سنت اعتراف می‌کند که خليفه دوم پس از آنکه در روز غدیر با امام علی(علیه‌السلام) بیعت نمود پس از رحلت پیامبر(صلی‌‌الله‌علیه‌وآله) به خاطر حب مال و ریاست و دنیا، این بیعت را شکست.

 

حديث غدير

شیعه معتقد است که پیامبر(صلى‌الله‌علیه‌وآله) بارها و بارها در طول حیات مبارک خویش امیرالمومنین(علیه‌السلام) را به جانشینی پس از خویش برگزیده و برای آخرین بار در روز غدیر در میان خیل کثیری از مسلمین بر جانشینی امیرالمومنین(علیه‌السلام) تاکید فرمودند؛ اما با آن‌که خلفای سه گانه از جمله خلیفه دوم در روز غدیر با حضرت بیعت نمودند، اما این بیعت‌شان را پس از رحلت رسول گرامی اسلام(صلى‌الله‌علیه‌وآله) نقض نموده و شکستند.

«غزالی» دانشمند پرآوازه اهل تسنن در قرن ششم درباره تبریک و تهنیت خلیفه دوم و پیمانى که در روز غدیر با امیرالمومنین(علیه‌السلام) بست و فقط چند روز بعد، آن را فراموش کرد، مى‌نویسد: «از خطبه‌هاى رسول گرامى اسلام(صلى‌الله‌علیه‌وآله) خطبه غدیر خم است که همه مسلمانان بر متن آن اتفاق دارند. رسول خدا فرمود: «هر کس من مولا و سرپرست او هستم، على مولا و سرپرست اوست». عمر پس از این فرمایش رسول خدا(صلى‌الله‌علیه‌وآله) به على(علیه‌السلام) این‌گونه تبریک گفت: «به به، تبریک، تبریک، اى ابوالحسن، تو اکنون مولا و رهبر من و هر مولاى دیگرى هستی». این سخن عمر حکایت از تسلیم او و نشانه بیعت و رضایتش از انتخاب على(علیه‌السلام) به رهبرى امت دارد. اما پس از گذشت آن روز‌ها، عمر تحت تأثیر هواى نفس و علاقه به ریاست و رهبرى خودش قرار گرفت و استوانه خلافت را از مکان اصلى تغییر داد و با لشکر کشى‌ها، برافراشتن پرچم‌ها و گشودن سرزمین‌هاى دیگر، راه امت را به اختلاف و بازگشت به دوران جاهلى هموار کرد و از مصادیق این سخن شد: «فنبذوه وراء ظهورهم و اشتروا به ثمناً قلیلا[آل‌عمران/187] پس، آن [عهد] را پشتِ سرِ خود انداختند و در برابر آن، بهایى ناچیز به دست آوردند و چه بد معامله‏‌اى کردند».[1]

«ذهبی» عالم بزرگ اهل سنت بعد از نقل تبريك خليفه دوم در روز غدير، به سخن غزالی به اين صورت اشاره می‌كند: «ابو حامد غزالی گفت: "حدیث غدیر و تبریک عمر به حضرت علی(علیه‌السلام) «بخ بخ یا ابا الحسن اصبحت مولای ومولا کل مؤمن و مؤمنه» اعتراف و تسلیم او به امامت آن حضرت بود ولی پس از آن هوای نفس و حب ریاست و میل به لشکر کشی و فتوحات بر او غالب شد و او را به مخالفت وا داشت در نتیجه عهد الهی را پشت سر انداخته و آنرا به بهای اندک فروختند».
ذهبی که از این کلام غزالی تعجب کرده می‌نویسد: «غزالی بسیار از این کلام سست را که شیعه‌ی امامیه به آن اعتقاد دارد بیان کرده و نمی‌دانم عذر و بهانه‌اش در این مورد چیست؟ و ظاهر آن است که از این کلام برگشته است و از حق پیروی کرده چراکه او از دریاهای علم [و از بزرگان علمی] است، و خدا بيشتر می‌داند [كه چرا چنين سخنانی زده است]".[2]

چنان كه مشاهده می‌كنيد وی می‌گويد امام ابوحامد غزالی اين سخن را زده است، لذا در اين‌كه وی چنين سخنی گفته شكی نيست، ذهبی هم قبول می‌كند و در ادامه، شخصيت علمی امام غزالی را تاييد می‌كند ولی برای دل خوشی خودش در صدد توجيه سخن غزالی بر می‌آيد كه برای توجيه آن هم چيزی به‌ جز «ان‌شاءالله» و «خدا عالم است» پيدا نمی‌كند و برای این سخن خود که گفته: «ظاهرا غزالی از این حرفش برگشته» هیچ دلیلی اقامه نمی‌کند. و بایستی بگوییم علی رغم میل ذهبی و اتباع ذهبی، هیچ دلیلی نیز مبنی بر بازگشت غزالی از این کلامش وجود ندارد؛ و به طور کلی روش ذهبی در توجیه بسیاری از اقوال این چنینی آن است که می‌گوید فلان شخص از قولش بازگشته یا توبه کرده است!

ممکن است کسانی در نسبت  کتاب «سرّ العالمین» به غزالی، قال و قیل راه انداخته و بگویند: این کتاب از غزالی نیست؛ ولیکن باید گفت بزرگان اهل سنت هم‌چون ذهبی و ابن حجر عسقلانی[3] و سبط بن جوزی[4] و چندین تن دیگر اذعان دارند که این کتاب از غزالی است.
ذهبی در سه كتاب سير اعلام النبلاء، تاريخ الاسلام و ميزان الاعتدال خويش اعتراف كرده‌ است كه اين كتاب برای غزالی است: به عنوان نمونه او در «سیر اعلام النبلاء» می‌نویسد: «قال الغزالی فی سر العالمين شاهدت قصة الحسن بن الصباح ......».[5] چنان‌که می‌بینید ذهبی کتاب سرالعالمین را منسوب به غزالی می‌داند.
لذا کلام احمد امین مصری وهابی در کتاب فجر الاسلام که می‌گوید: "شیعه کتابهایی را ساخته و به تعالیم خود مقرون کرده و به بزرگان اهل سنت نسبت داده است «ککتاب سر العارفین نسبوه للغزالی»" ناصحیح است. او حتی نام کتاب را هم بدرستی نمی‌داند ولی اینگونه بر شیعه در این انتساب می‌تازد. مضاف بر اینکه به قول سید محسن امین عاملی: «الشیعة لیست بحاجة الی ان تنتصر بالغزالی فتضع کتابا علی لسانه». یعنی شیعه احتیاجی ندارد برای کمک خواهی از غزالی کتابی به نام او بسازد.[6]

علاوه بر این، روايات بسيارى در كتاب‌هاى اهل سنت وجود دارد كه سخن غزالى را مبنی بر بیعت عمر با علی(علیه‌السلام) در روز غدیر ثابت مى‌كند؛ اما به جهت اختصار به دو روايت، بسنده مى‌كنيم:

روايت اول: روايت براء بن عازب
احمد بن حنبل و بسيارى از بزرگان اهل سنت داستان بيعت خليفه دوم را اين گونه نقل مى‌كنند: «براء بن عازب مى‌گويد: در حجة الوداع همراه رسول خدا(صلى‌الله‌عليه‌وآله) بوديم، زير درخت‌ها را تميز كردند، فرمان اقامه نماز جماعت صادر شد، سپس رسول خدا(صلى‌الله‌عليه‌وآله) دست على را گرفت و سمت راستش قرار داد و فرمود: آيا من نسبت به مؤمنان از جان آنان به خودشان برتر نيستم؟ گفتند: آری، فرمود: آيا همسران من مادران شما نيستند؟ گفتند: آری، فرمود: اين على رهبر است و من رهبر او هستم، خداوندا دوست بدار آنكه على را دوست بدارد و دشمن بدار دشمن او را؛ عمر گفت: مبارك باشد بر تو اى علی، تو اكنون مولا و رهبر من و تمام مؤمنان هستی».[7]

علامه ملاعلى هروى بعد از نقل و شرح اين روايت مى‌گويد: «اين روايت را احمد در مسند خود نقل كرده است، كمترين درجه اين حديث اين است كه «حسن» باشد؛ پس سخن كسانى كه به اين روايت ايراد گرفته‌اند، ارزش توجه ندارد».[8]
ایشان می‌گوید: این روایت بیعت عمر با امیرالمومنین(علیه‌السلام) در کمترين حالت حسن است و نبايد به کسی که در صحت قضيه خدشه وارد کند توجه کرد.

روایت دوم: روایت ابوهریره
از ابوهريره نقل شده است كه گفت: «كسى كه روز هجدهم ذى حجه را روزه بگيرد ثواب روزه شصت ماه براى وى نوشته مى‌شود، اين روز، روز غدير خم است، روزى كه رسول خدا(صلى‌الله‌عليه‌وآله) دست على را گرفت و فرمود: آيا من رهبر مؤمنان نيستم؟ گفتند: چرا اى رسول خدا. فرمود: هر كس من مولاى او هستم على مولاى او است. عمر گفت: تبريك، تبريك اى پسر ابوطالب، تو اكنون مولاى من و مولاى هر مسلمانی، سپس اين آيه نازل شد: امروز دين شما را كامل كردم».[9]

تبريك گفتن مردم و به ويژه خليفه دوم ثابت مى‌كند كه منظور رسول خدا(صلى‌الله‌عليه‌وآله) از جمله «من كنت مولاه فعلی مولاه» ولايت و إمامت امير مؤمنان(عليه‌السلام) بوده نه صرف محبت و دوست داشتن ايشان؛ چرا كه اگر مقصود صرف دوست داشتن بود، نيازى به تبريك گفتن نداشت. ضمن اين كه خليفه دوم مى‌گويد كه «أصبحت مولای و مولى كل مولى؛ تو از امروز مولاى ما شدی»

حال، که بیعت عمر با امیرالمومنین(علیه‌السلام) ثابت شد آیا کسی شکی در بیعت شکنی عمر دارد؟! مگر کسانی مثل عمر که با امیرالمومنین(علیه‌السلام) در روز غدیر بیعت نمودند بعد از وفات پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) ایشان را کنار ننهاده‌اند و ابوبکر را به جای ایشان به خلافت نشاندند؟ آیا این عمل بیعت شکنی نیست؟! اصلا چرا عمر بعد از خلافت ابی‌بکر، به خلافت نشست و چرا لااقل در این‌جا به بیعت سابقش با امیرالمومنین(علیه‌السلام) بر نگشت؟!

کسی را یارای آن نیست که بتواند بیعت عمر را در روز غدیر، و  بیعت شکنی‌اش را پس رحلت رسول خدا(صلى‌الله‌عليه‌وآله) انکار نماید. از همین‌رو بود که شخصیتی مثل ابوحامد غزالی چاره‌ای جز اعتراف به بیعت شکنی عمر نداشت.
________________________
پی‌نوشت:
[1]. «و اجمع الجماهیر على متن الحدیث من خطبته فی یوم عید غدیر خم باتفاق الجمیع وهو یقول: «من کنت مولاه فعلی مولاه» فقال عمر: "بخ بخ یا أبا الحسن لقد أصبحت مولای و مولى کل مولى". فهذا تسلیم و رضى و تحکیم ثم بعد هذا غلب الهوى تحب الریاسه و حمل عمود الخلافه و عقود النبوه و خفقان الهوى فی قعقعه الرایات و اشتباک ازدحام الخیول و فتح الأمصار و سقاهم کأس الهوى فعادوا إلى الخلاف الأول: فنبذوه وراء ظهورهم و اشتروا به ثمناً قلیلا». الغزالی، أبو حامد محمد بن محمد، مجموعه رسائل الإما الغزالی، رساله سرّ العالمین، ص۴۸۳؛
تصویر کتاب: http://www.valiasr-aj.com/image_user/vasaeq/ghadir-ghazali2/1.jpg
http://www.valiasr-aj.com/image_user/vasaeq/ghadir-ghazali1/2.jpg
http://www.valiasr-aj.com/image_user/vasaeq/ghadir-ghazali1/4.jpg
http://www.valiasr-aj.com/image_user/vasaeq/ghadir-ghazali1/5.jpg
[2]. «قال أبو حامد: "و هذا تسليم و رضى ثم بعد هذا غلب عليه الهوى حبا للرياسة و عقد البنود و أمر الخلافة و نهبها فحملهم على الخلاف فنبذوه وراء ظهورهم و اشتروا به ثمنا قليلا فبئس ما يشترون" و سرد كثيرا من هذا الكلام الفسل الذی تزعمه الإمامية و ما أدری ما عذره فی هذا و الظاهر أنه رجع عنه و تبع الحق فإن الرجل من بحور العلم و الله أعلم». محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبی أبو عبد الله(م748)، سير أعلام النبلاء، تحقيق: شعيب الأرناؤوط و محمد نعيم العرقسوسی، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1413ق، طبع نهم، ج19، ص328؛
تصاویر کتاب: http://1o2.ir/9f9v8
http://1o2.ir/uzj02
[3].  «وقال‌ أبو حامد الغزّالی فی كتاب‌ "سرّ العالمين‌".....». ابن حجر عسقلانی، لسان الميزان، ج2، ص945، رقم 24 93 در ترجمه حس صباح
[4]. «و ذكر أبو حامد الغزّالی فی كتاب‌ "سرّ العالمين‌ وكشف‌ ما فی الدارين"...». سبط بن جوزی، تذكرة الخواص، ص98؛/ و إسماعيل باشا بن محمد أمين (م1339ه.ق)، نیز در کتاب "إيضاح المكنون فی الذيل على كشف الظنون" ج4، ص11 به این مطلب اذعان دارد و نیز جرجی زيدان‌ در کتاب «آداب‌ اللغة‌ العربيّة‌» ج4، ص98 می‌گوید: «ومن‌ كتب‌ الغزّالی:  ....... 10- «سرّ العالمين‌ وكشف‌ ما فی الدارين‌» يبحث‌ فيی نظام‌ الحكومات‌ ـ نسخة‌ منه‌ خطّيّة‌ فی المكتبة‌ الخديويّة‌، و نسخة‌ فی مكتبة‌ برلين‌».
[5]. سير أعلام النبلاء، ج19، ص403؛/ او در کتاب میزان الاعتدال، ج1، ص500، رقم 1872 نیز به این امر اذعان دارد.
[6]. اعیان الشیعه، محسن امین، ج 1 ص66.
[7]. «حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا عَفَّانُ ثنا حَمَّادُ بن سَلَمَةَ أنا عَلِىُّ بن زَيْدٍ عن عَدِىِّ بن ثَابِتٍ (وأبي هارون العبدي) عَنِ الْبَرَاءِ بن عَازِبٍ قال كنا مع رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم في سَفَرٍ فَنَزَلْنَا بِغَدِيرِ خُمٍّ فنودي فِينَا الصَّلاَةُ جَامِعَةٌ وَكُسِحَ لِرَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم تَحْتَ شَجَرَتَيْنِ فَصَلَّى الظُّهْرَ وَأَخَذَ بِيَدِ علي رضي الله عنه فقال أَلَسْتُمْ تَعْلَمُونَ انى أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ من أَنْفُسِهِمْ قالوا بَلَى قال أَلَسْتُمْ تَعْلَمُونَ انى أَوْلَى بِكُلِّ مُؤْمِنٍ من نَفْسِهِ قالوا بَلَى قال فَأَخَذَ بِيَدِ عَلِىٍّ فقال من كنت مَوْلاَهُ فعلي مَوْلاَهُ اللهم وَالِ من ولاه وَعَادِ من عَادَاهُ قال فَلَقِيَهُ عُمَرُ بَعْدَ ذلك فقال له هنياء يا بن أبي طَالِبٍ أَصْبَحْتَ وَأَمْسَيْتَ مولى كل مُؤْمِنٍ وَمُؤْمِنَةٍ».
الشيبانی، أحمد بن حنبل ابوعبدالله (م241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، مصر، موسسه قرطبه، ج4، ص281، ح18502؛/ و همو: فضائل الصحابة لابن حنبل، تحقيق د. وصی الله محمد عباس، بیروت، موسسه الرساله، چاپ اول،  1403هـ – 1983م، ج2، ص596، 1016 و ج2، ص610، ح1042؛/ و إبن أبی شيبة الكوفی، ابوبكر عبد الله بن محمد(م235هـ)، الكتاب المصنف فی الأحاديث والآثار، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ریاض، مكتبة الرشد، چاپ اول، 1409هـ، ج6، ص372، ح32118؛/ و الآجری، أبی بكر محمد بن الحسين(م360ه)ـ، الشريعة، تحقيق الدكتور عبد الله بن عمر بن سليمان الدميجی، ریاض، دارالوطن، چاپ دوم،  1420 هـ - 1999 م، ج4، ص2051؛/ و الشجری الجرجانی، المرشد بالله يحيی بن الحسين بن إسماعيل الحسنی(م499 هـ)، كتاب الأمالی وهی المعروفة بالأمالی الخميسية، تحقيق: محمد حسن اسماعيل، بیروت، دار الكتب العلمية، چاپ اول، 1422 هـ - 2001م، ج1، ص190؛/ و ابن عساكر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(م571هـ)، تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمری، بیروت، دارالفکر، 1995م، ج42، ص221؛/ و الطبری، ابوجعفر محب الدين أحمد بن عبد الله بن محمد(م694هـ)، ذخائر العقبى فی مناقب ذوی القربى، مصر، دار الكتب المصرية، ج1، ص67؛/ و الذهبی الشافعی، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (م748 هـ)، تاريخ الإسلام و وفيات المشاهير و الأعلام، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمرى، بیروت، دار الكتاب العربی، چاپ اول،  1407هـ - 1987م، ج 3، ص 632؛/ و ابن كثير الدمشقی، إسماعيل بن عمر ابوالفداء القرشی(م774هـ)، البداية والنهاية، بیروت، مكتبة المعارف، ج7، ص350؛/ و السيوطی، جلال الدين عبد الرحمن بن أبی بكر(م911هـ)، الحاوی للفتاوی فی الفقه وعلوم التفسير والحديث والاصول والنحو والاعراب وسائر الفنون، تحقيق: عبد اللطيف حسن عبد الرحمن، بیروت، دار الكتب العلمية، چاپ اول، 1421هـ - 2000م، ج1، ص78
[8]. «(رواه أحمد) أی فی مسنده، وَأَقَلُّ مَرْتَبَتِهِ أَنْ يَكُونَ حَسَنًا فَلَا الْتِفَاتَ لِمَنْ قَدَحَ فِي ثُبُوتِ هَذَا الْحَدِيثِ». ملا علی القاری، نور الدين أبو الحسن علی بن سلطان محمد الهروی(م1014هـ)، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، تحقيق: جمال عيتانی، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، 1422هـ - 2001م، ج11، ص78
[9]. الخطيب البغدادی، أحمد بن علی أبو بكر(م463هـ)، تاريخ بغداد، بیروت، دار الكتب العلمية، ج8، ص289؛/ همين روايت را الشجرى الجرجانى در كتاب الأمالى با همين سند در سه جاى از كتابش و ابن عساكر در تاريخ مدينه دمشق نقل كرده‌اند: کتاب الامالی [با همان مشخصاتی که در زیر نویس شماره 7 آمده است] ج1، ص192، و ج1، ص343، و ج2، ص102؛/ و ابن عساكر الدمشقی الشافعی، تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمری، بیروت، دار الفكر، 1995م، ج42، ص233

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
9 + 2 =
*****