امام در فرهنگ شیعه دارای مقام «هدایت باطنی» است

08:00 - 1394/12/08

چکیده: امامت، در فرهنگ شیعه، از مقام نبوت بالاتر بوده و علاوه بر ارائه طریق و بیان دستورات الهی برای رشد و تعالی انسان، هدایت باطنی انسان‌ها را نیز بر عهده دارد و با نیرویی و اذنی که خداوند متعال با وی عنایت فرموده نفوس مستعد را تربیت کرده و به سر منزل هستی می‌رساند.

امام در شیعه

یکی از بحث‌های مورد اختلاف بین شیعه و اهل سنت «جایگاه و منزلت امامت» در جامعه است؛ شیعه امام را خیلی بالاتر از یک مسئول می‌داند و اهل سنت امام را تنها یک رهبر و مسئولی می‌دانند که تلاش می‌کند دنیای مردم را سامان دهد.

لذا در نزد شیعه امامت دارای ابعاد زیر است:

1. امامت، يك منصب الهى و فراتر از گزينش‏
امامت، مقام و منصبی الهى است، هم‌چنان‌که مقام نبوت، يك مقام و منصب الهى است و خداوند متعال بايد نبى و پيامبر را تعيين كند. و هم‌چنان‌که امكان ندارد فردى از طريق گزينش مردم، به مقام نبوت برسد، هرگز امکان ندارد فردى از طريق انتخاب مردم يا انتخاب اهل حل و عقد و دايره شورا به مقام امامت برسد.
اگر همه مردم جهان در يك انتخاب كاملا آزاد «مسيلمه كذّاب» را به اتفاق نظر، براى نبوت برگزينند و به پيامبر اسلام(صلى‌اللّه‌عليه‌وآله) يك رأى هم ندهند، دمكرات‏‌ترين روشن‌فكر، نبايد براى چنين گزينشى ارزش قائل شود. در اين مسأله، وراثت، انتصاب از مقام بشرى، انتخاب، غلبه، پيروزى و كانديداتورى، بى‏‌معناست.
عين همين مطلب، درباره امام، حكم‌فرماست. امامت، واقعيتى در امام؛ همچون‏ عصمت، علم خدادادى و ... است. همچنان كه نبوت، حقيقتى در نبى است و از اين جهت بايد نبى و امام را شناخت، چون در مردم، نسبت به اين جهت، تشخيصى وجود ندارد، بلكه بايد از طريق خدا به مردم معرّفى گردد. هرگز انتخابات و فضيلت‌‏تراشی‌هاى بى‏‌مبنا و تعيين رسمى به وسيله عوامل داخلى و خارجى، ملاك نيل به اين مقام نيست.[1]

2. امامت، آخرين مرحله سير تكاملى انسان‏
قرآن مجيد، اهميت خاصى براى امامت قائل است و آن را آخرين مرحله سير تكاملى انسان شمرده است كه تنها پيامبران خاصی به آن مى‌‏رسند؛ قرآن کریم در این باره فرموده: «وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِين؛[بقره/124] (به خاطر بياوريد) هنگامى كه خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگون آزمود و او به خوبى از عهده‌ی آزمايش بر آمد، خداوند به او فرمود: "من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم"، ابراهيم عرض كرد: از فرزندان من (نيز امامانى قرار بده)؛ خداوند فرمود: پيمان من به ستم‌كاران نمى‌‏رسد (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و معصومند، شايسته اين مقامند)».

امام كيست؟
امامت، معانى مختلفى دارد كه جامع‌ترين تعريف آن، تعريفى است كه مرحوم «شيخ مفيد» در «اوائل المقالات» ارائه کرده و می‌نویسد: «امامان، جانشينان پيامبر در تبليغ احكام، بر پا داشتن حدود الهى، پاسدارى از دين خداوند و تربيت نفوس بشرند».[2]
در اين تعريف، عنصر هدايت و رهبرى معنوى و تربيت استعدادهاى بشر در راه رشد و تعالى انسانى، در كنار عنصر سياسى و مديريت اسلامى آمده و امامت، به مفهوم «نبوت، منهاى دريافت وحى» تلقّى شده است.

طبق اين تعريف، امامت، تحقق بخشيدن برنامه‏‌هاى دينى؛ اعم از حكومت به معناى‏ وسيع كلمه و اجراى حدود و احكام خداوند و اجراى عدالت اجتماعى و هم‌چنين تربيت و پرورش نفوس در ظاهر و باطن است و اين مقام، از مقام رسالت و نبوت، برتر است؛ زيرا رسالت و نبوّت، اخبار از سوى خدا و ابلاغ فرمان او و بشارت و انذار است، امّا در امامت، علاوه بر آنها، «اجراى احكام» و «تربيت نفوس از نظر ظاهر و باطن» نيز مورد نظر است.
در حقيقت، مقام امامت، مقام تحقق بخشيدن به اهداف مذهب و هدايت به معناى ايصال الى المطلوب است، نه فقط ارائه طريق. علاوه بر اين، هدايت تكوينى را نيز شامل است؛ يعنى تأثير باطنى و نفوذ روحانى امام و تابش شعاع وجودش در قلب انسانهاى آماده و هدايت معنوى آنها.

توضيح اين كه هدف از بعثت انبيا و ارسال رسل، هدايت جامعه بشرى است و اين هدايت، در دو بعد انجام مى‌‏شود.
1. هدايت به معناى «ارائه طريق»؛ يعنى همان چيزى كه وظيفه هر پيامبرى است.
2. ايصال به مطلوب و رساندن به مقصود؛ كه اين نيز دو شاخه دارد:
الف) هدايت تشريعى و تحقق بخشيدن به برنامه‌‏هاى دينى؛ خواه از طريق تشكيل حكومت و اجراى حدود و احكام الهى و عدالت اجتماعى باشد و خواه از طريق تربيت و پرورش نفوس به طور عملى؛ اين هر دو، سبب تحقق اهداف پيامبران مى‏‌شود و برنامه بسيار سنگينى است و نياز به ويژگي‌هاى فراوان از نظر علم، تقوا، شجاعت و مديريت دارد.
ب) هدايت تكوينى و رساندن به مقصود از طريق تأثير و نفوذ معنوى و روحانى و تابش شعاع هدايت در قلب انسان‌هاى آماده؛ كه يك سير معنوى و درونى است و به يقين، چنين برنامه‌‏اى، ويژگی‌ها و آمادگی‌هاى بيشترى را مى‌طلب.

با اين دو برنامه، اهداف مذهب و رسالت‌هاى الهى، تحقق مى‌‏يابد و انسان‌هاى آماده، به تكامل مادى و معنوى ظاهرى و باطنى مى‌‏رسند. منظور از امامت در آيه فوق، همين است و تا ابراهيم(عليه‌السّلام) امتحان آن همه شايستگی‌ها و صفات ويژه را ندهد، لايق اين مقام نمى‌‏شود.

از آنچه گفته شد، اين نكته نيز به دست مى‏‌آيد كه مقام «امامت» با مقام «نبوّت»، در بسيارى از موارد، جمع مى‏‌شود و پيامبر اولو العزمى چون حضرت ابراهيم(عليه‌السلام) نيز به‏ مقام امامت مى‌‏رسد و از آن روشن‌تر، جمع مقام «نبوت» ، «رسالت» و «امامت» در شخص پيامبر خاتم(صلى‌اللّه‌عليه‌وآله) است. و نيز ممكن است مقام امامت، از نبوت و رسالت، جدا شود؛ مانند امامان معصوم(عليهم‌السلام) كه تنها وظيفه امامت را بر عهده دارند؛ بى آنكه وحى بر آنان نازل شود و «رسول» و «نبى» باشند.[3]

در نتیجه: امامت، در فرهنگ شیعه، از مقام نبوت بالاتر بوده و علاوه بر ارائه طریق و بیان دستورات الهی برای رشد و تعالی انسان، هدایت باطنی انسان‌ها را نیز بر عهده دارد و با نیرویی و اذنی که خداوند متعال با وی عنایت فرموده نفوس مستعد را تربیت کرده و به سر منزل هستی می‌رساند.

___________________________________
پی‌نوشت:
[1]. علامه امينى، الغدير، ج 7، ص 131- 153؛/ و علامه حلى، كشف المراد، ص 366.
[2]. شيخ مفيد، مصنفات الشيخ المفيد، ج 4، ص 65.
[3]. امامت پژوهى(بررسى ديدگاههاى اماميه، معتزله واشاعره)، ص 79.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
14 + 2 =
*****