به گزارش گروه اینترنتی رهروان ولایت به نقل از برهان ، عفاف و حجاب به عنوان یکی از ارزشهای نهادینهشده در فرهنگ عمومی کشور و از شعائر اصلی دین ما است. که نتایج عدم رعایت آن چه در سطح فردی و چه اجتماعی بر هیچ فرد منصفی پوشیده نیست؛ همین مسأله سبب حساسیت اقشار مختلف مردم نسبت به نوع برخورد با بدحجابی و روشهای ترویج آن در سطح جامعه شده است، طوریکه امروزه این مسأله تبدیل به یک موضوع چالش برانگیز شده و افراد گاهاً نظرات متفاوتی را در این خصوص ارائه دادهاند.
برخی که اعمال قدرت را فرهنگ ساز میدانند معتقد به برخوردهای سلبی هستند و عدهای بر این باورند که هرگونه مواجه مستقیم در این مقوله نه تنها باورپذیری مردم را خدشه دار میکند بلکه به سیاسی شدن مسألهی حجاب میانجامد. در خصوص بررسی ریشههای بدحجابی در جامعه و پیامدهای آن و همچنین بررسی راهکارهای برخورد و مقابله با این معضل اجتماعی با خانم «دکتر فریبا حاجعلی» مسئول دبیرخانهی ستاد ملی زن و خانواده به گفتوگو نشستهایم.
عوامل مؤثر در ترویج بدحجابی را چه میدانید؟
عوامل متعددی بر بدحجابی به عنوان یک مسئله، آسیب، چالش و حتی یک بحران تأثیر دارد. در هر سطحی که به بدحجابی نگاه شود، این موضوع یک پدیدهی فرهنگیـاجتماعی است. بدحجابی ممکن است در مباحث اقتصادی، فرهنگی، حقوقی و قانونی ریشه داشته باشد. بسترهای متعددی زمینهساز شکلگیری این پدیده در عرصهی اجتماعی بوده است و این مسئله به یک عامل، شخص یا موضوع خاص محدود نمیشود.
وضعیت حجاب را در جامعه چگونه ارزیابی میکنید؟
عفاف و حجاب به عنوان یکی از ارزشهای نهادینهشده در فرهنگ عمومی کشور ما و همچنین فرهنگ ملی ما شناخته شده است و در واقع این ارزش یک ارزش اسلامیـایرانی است. حجاب سابقهای تاریخی دارد و در عمق فرهنگ ما رسوخ کرده است. مستنداتی وجود دارد که نشان میدهد سابقهی عفاف و حجاب در ایران به دوران ورود اسلام به کشور برمیگردد. حجاب یکی از ریشهدارترین ارزشهای فرهنگی ماست، ولی در عین حال در طول تاریخ فرازونشیبهایی داشته است. در برههای کشف حجاب صورت گرفت و این ارزش کاملاً زیر پا گذاشته شد و امروز، بعد از پیروزی انقلاب، به عنوان یکی از ارزشهای بسیار اساسی در روابط اجتماعی ما شناخته میشود.
بنابراین تأکید مسئولان نظام و رویکرد قوانین و برنامهریزیها با ملاحظهی این ارزش بوده است. این ارزش در همهی اقشار ما وجود دارد و ریشهدار است، اما پدیدار شدن عارضهی بدحجابی به دلیل کاستیهایی است که در جهت تثبیت این فرهنگ در اذهان وجود داشته است و به عنوان نواقص از آنها یاد میکنیم. وقتی روی یک صفحهی سفید نقطهای سیاه وجود داشته باشد، فقط آن نقطهی سیاه دیده میشود. پدیدهی بدحجابی و مصادیق عینیاش مانند همان نقطهی سیاه بر صفحهی اجتماع هستند. نمود پدیدهی بدحجابی از آنجا ناشی میشود که اساساً ماهیت بدحجابی جلوهگری و بزرگنمایی است.
به این ترتیب، بزرگنمایی این مسئله موجب شده است برخی تلقیشان این باشد که همهی زنان جامعهی ایران کاملاً به سمت بیحجابی و بدحجابی رفتهاند و این رویکرد به عنوان یک جریان در حال رشد روزبهروز بدتر میشود. به همین خاطر آن را به عنوان یک بحران تلقی میکنند، ولی تلقی من این گونه نیست. من فکر میکنم جلوهی کاذب بدحجابی باعث شده است که این موضوع به صورت یک بحران تصور شود. در صورتی که هرگز کسی نمیتواند بگوید جامعهی ما یک جامعهی بیحجاب است یا فرهنگ برهنگی در آن حاکم است.
وقتی شما جامعهی ما را با کشورهای اسلامی مقایسه میکنید، اعم از اینکه حکومت اسلامی دارند یا اینکه لائیک هستند، صحنههایی در آن جوامع میبینید که کاملاً حاکی از بیحجابی، بدحجابی و حتی اشاعهی فحشا و منکرات است و حتی حساسیتی نسبت به این مسائل وجود ندارد. شاید این مسئله از آنجا ناشی میشود که حجاب حقیقتاً به عنوان یک ارزش در این کشورها نهادینه نشده است، ولی در کشور ما چون این موضوع به عنوان یک ارزش در همه جا به ثبت رسیده است، وقتی در خیابان، سینما، مطبوعات و هر جای دیگری خلاف این ارزش عمل میشود، خیلی خودش را بزرگ نشان میدهد.
وقتی روی یک صفحهی سفید نقطهای سیاه وجود داشته باشد، فقط آن نقطهی سیاه دیده میشود. پدیدهی بدحجابی و مصادیق عینیاش مانند همان نقطهی سیاه بر صفحهی اجتماع هستند. نمود پدیدهی بدحجابی از آنجا ناشی میشود که اساساً ماهیت بدحجابی جلوهگری و بزرگنمایی است.
البته این موضوع قطعاً مهم است. ما نمیخواهیم بگوییم مسئلهی کوچکی است. اینکه میگویم بزرگنمایی میشود به این معنا نیست که اصلاً اهمیتی ندارد و نباید به آن پرداخته شود. منظور این است که بدحجابی تا این حد پررنگ نیست و نباید جامعهی ایرانی را بیحجاب یا بدحجاب تصور کرد. باید واقعبینانه با مسئله روبهرو شویم. در غیر این صورت، نمیتوانیم ریشهیابی دقیقی داشته باشیم و راهکارهای مناسبی ارائه دهیم. بنابراین دچار افراط یا تفریط خواهیم شد.
از نگاه شما، سیاستگذاریهای عرصهی عفاف و حجاب در این 30 سال گذشته قابل قبول بوده است؟
ما در تدوین و تصویب قوانین و مقررات مشکل زیادی نداریم. سیاستهای کلان نظام در بحث عفاف و حجاب در مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی کاملاً واضح و مشخص است و دستگاهها، سازمانها و نهادهای مختلف برنامهریزیها و فعالیتهایی در راستای ترویج فرهنگ عفاف و حجاب انجام دادهاند. البته به هر حال باید خلأهای قانونی این موضوع آسیبشناسی شود که آیا واقعاً این قوانین از عمق لازم برخوردارند و ریشهای به مسائل پرداختهاند یا اینکه فقط به صورت و شکل قضیه توجه داشتهاند و محتوای عفاف و حجاب در آنها منظور نشده است.
قطعاً احتیاج به بازنگری در قوانین داریم، ولی در عین حال فکر میکنم باید ضمانتهای اجرایی این قوانین پیشبینی شود. در واقع باید یک عزم ملی و اهتمام جدی در راستای اجرایی شدن این مصوبات به وجود بیاید و به نوعی همه احساس کنند که در این راستا موظف هستند و تکالیفی دارند.
همان طور که فرمودید، حجاب و عفاف در فرهنگ مردم ما نهادینه شده است، به نوعی که بدحجابیها مثل یک لکهی سیاه در صفحهای سفید خودشان را نشان میدهند. به نظر شما، با بدحجابیهایی که جلوهنمایی زیادی دارند چطور باید برخورد شود؟ نظر شما راجع به اقدامات تنبیهی یا برای مثال، گشت ارشاد چیست؟
قوانینی که به آنها اشاره کردم کاملاً وظایف دستگاهها و سازمانهای مربوطه را مشخص کرده است. دستگاههای فرهنگی به عنوان یک وظیفهی ذاتی باید به این قضیه نگاه کنند و اهدافی را محقق کنند. مقابله با این پدیده باید از راههای فرهنگی صورت گیرد. در واقع باید از جنبههای ایجابی استفاده کنیم، چون همان طور که گفتم، پدیدهی بدحجابی ذاتاً یک پدیدهی فرهنگیـاجتماعی است. راهکارهای این مسئله باید با توجه به ظرایف دستگاههای فرهنگی پیشبینی شود. این راهحلها شامل اقدامات کوتاهمدت و بلندمدت میشود.
فعالیتهای فرهنگی کوتاهمدت باید به صورت اورژانسی برای مشکلات ضروری انجام شود و در کنار آنها یک سری برنامههای فرهنگی درازمدت، با تعمق و تفکر جدی در این زمینه، تهیه شود. باید ریشهیابی کنیم که غفلت ما در طول این سالیان از کدام ناحیه بوده است که ارزشهای ذاتیمان این گونه تهدید شده و تهاجم فرهنگی توانسته است از طریق ابزارهایی که در اختیار دارد بر این مسئله تأثیر بگذارد. در کنار ابعاد فرهنگی قضیه، باید به بُعد اقتصادی آن هم توجه کنیم. برای مثال، در زمینهی پوشش روی حجاب برتر تأکید میکنیم، در حالی که قیمت یک چادر باکیفیت در بازار خیلی بالاست.
همچنین خانمی که میخواهد خیلی ساده و باوقار باشد و مثلاً پوششی در قالب مانتو و روسری داشته باشد به سختی میتواند یک مانتوی مناسب پیدا کند. این مسائل باید ریشهیابی شوند. از سویی دیگر، بحثهای قانونی و مقابلهی نظاممند با عوامل بدحجابی را نباید فراموش کنیم، چون افرادی به صورت عامدانه و به عنوان عاملین دشمنان وارد این عرصه میشوند. بنابراین بُعد سیاسی قضیه را هم باید در نظر بگیریم. واقعاً این طور نیست که همهی بدحجابها از سر غفلت این کار را انجام دهند، بلکه به نظر میرسد افرادی به صورت سازماندهیشده برای مقابله با نظام جمهوری اسلامی به ترویج بدحجابی میپردازند.
بنابراین در برخی موارد میطلبد که مقابلهی قانونی و تشدید مجازاتها و برخوردهای لازم را داشته باشیم. در همهی این قسمتها باید همزمان اقدام شود و هر دستگاهی وظیفهی مربوط به خودش را، با توجه به تشخیص موضوع و تعیین حدود و مرزها، به انجام برساند. بنابراین یک جا لازم است که نیروی انتظامی ورود پیدا کند و به عنوان یک ضابط مثل هر معضل، تخلف یا جرم دیگری با بدحجابی و بیحجابی هم مقابله کند.
مقابله با این پدیده باید از راههای فرهنگی صورت گیرد. در واقع باید از جنبههای ایجابی استفاده کنیم، چون همان طور که گفتم، پدیدهی بدحجابی ذاتاً یک پدیدهی فرهنگیـاجتماعی است. راهکارهای این مسئله باید با توجه به ظرایف دستگاههای فرهنگی پیشبینی شود. این راهحلها شامل اقدامات کوتاهمدت و بلندمدت میشود.
در واقع از آنجایی که بدحجابی در مسائل فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی ریشه دارد، باید متناسب با آن برخورد صورت گیرد و به همین دلیل برخوردها باید گاهی تنبیهی و گاهی فرهنگی باشند.
بله و مهمتر از همه هماهنگی بخشهای مختلف است تا تأثیر هر قسمت به وسیلهی قسمتهای دیگر از بین نرود یا تداخل و تعارض به وجود نیاید. مسئولین باید حرف همدیگر را بفهمند و سلایق را فدا کنند. در واقع باید حقیقتاً به یک مفاهمه برسیم تا یک خرد جمعی حاکم شود. باید بتوانیم این مسئله را خیلی فراتر از یک بخش ببینیم و مصالح نظام را در نظر بگیریم.
در حال حاضر، به نظر میرسد که یک مقدار برخوردها جزیرهای است؛ یعنی، نیروی انتظامی با رویکرد خوش کار میکند و از سویی دیگر مثلاً بازیگرهای سینما و تلویزیون وضعیت چندان مناسبی در زمینهی حجاب ندارند که بتوانند الگو باشند، از آن طرف رئیسجمهور میگوید مشکل ما اصلاً حجاب جوانان نیست. آیا شما قبول دارید که جزیرهای به این موضوع نگاه میشود؟
البته من هنوز به این نتیجهای که شما میفرمایید نرسیدهام، چون باید ارزیابی کاملی از عملکرد همهی مسئولان ذیربط صورت بگیرد تا بتوانیم به یک نتیجهی مشخص برسیم. در حال حاضر من در مقامی نیستم که بتوانم چنین چیزی را تأیید یا رد کنم، چون تسلط و اشراف کافی بر عملکرد همهی مسئولان ندارم، ولی به هر حال یکی از ضرورتهای بحث که واقعاً شاید محوریترین عامل باشد همین ایجاد هماهنگی است. این هماهنگی باید به وجود بیاید. اگر بخواهند حرکت رو به جلو اتفاق بیفتد، باید همهی اعضا همزمان و همگام حرکت کنند. نباید این طور باشد که مثلاً یک قسمتی جلوتر برود و دیگران عقب بمانند. هماهنگی بین متصدیان و متولیان این امر لازمهی موفقیت در این مقابله است.
این هماهنگیها و حرکتها طبیعتاً باید به دور از تندروی یا کندروی باشد.
بله. همین طور است. قاعدتاً افراط و تفریط نباید صورت بگیرد. به فراخور حال و با توجه به مقتضیات و ضرورتها باید این اقدامات در جهت مقابله شکل بگیرند. البته دغدغهی همهی مسئولین نظام همین است. حقیقتاً هیچ کس با این ادعا و با این قصد وارد عرصه نشده است که دیگران را دفع کند یا فقط در جهت تثبیت موقعیت خودش و دستگاه خودش اقدام کند. همه هدفشان را این قرار دادهاند که این مشکل حل شود، ولی به هر حال این موضوع به تبادل نظر، مفاهمه و هماهنگی احتیاج دارد که امیدواریم این اتفاق بیفتد.
نظر شما دربارهی نیروهای گشت ارشاد چیست؟ چه برخوردی باید صورت بگیرد که مناسب باشد؟ آیا نباید این نیروها آموزش ببینند؟
من فکر میکنم که خود ناجا آموزشهایی را در دستور کار دارد، ولی به هر حال باید پیشنهادات ارائه شود. دیگران هم باید در ارائهی بستههای آموزشی، تهیهی محتوا و نحوهی آموزش کمک کنند. من مطمئن هستم نیروی انتظامی استقبال میکند و خودش هم این مسئله را مد نظر دارد. واقعاً باید از نیروی انتظامی حمایت شود تا بتوانیم با کمک نیروهای نظام شکل منطقی قضیه را عملی کنیم. نباید فقط نقطههای منفی را ببینیم و آنها را بزرگ کنیم. در کنارش باید پیشنهاد ارائه دهیم تا این همافزایی تقویت نظام را به دنبال داشته باشد.
همان طور که اشاره کردم، بعضی از افراد اصلاً عامل بیگانه هستند و باید با آنها برخورد انتظامی شود. باید تشخیص داده شود که موضوع چیست و افراد تا چه سطحی مقصر، متخلف یا مجرم هستند و در همان سطح با آنها برخوردهای خاص صورت بگیرد. همهی اینها تعریف شدهاند، ولی باید به صورت نظاممند ساماندهی شوند.
اگر بخواهیم بدحجابی را ریشهیابی کنیم، قطعاً به ریشههای فردی و اجتماعی میرسیم. نظر شما در این رابطه چیست؟
عوامل فردی به اعتقادات و میزان تدیّن افراد برمیگردد. ضمن اینکه سلامت اجتماعی و فردی در بستر خانواده شکل میگیرد و قاعدتاً هر چقدر شخص بیشتر به اصول و ضوابط شرعی پایبند باشد، درصد سلامتش در این حوزه بالاتر میرود. در مورد ریشههای اجتماعی این امر باید بگویم همان طور که جامعه روی فرد اثر میگذارد، فرد هم با حضوری که در اجتماع دارد روی کل جامعه تأثیرگذار است. بنابراین بحث عفاف و حجاب را باید در این رابطهی متقابل و تعامل دوطرفه ببینیم.
به نظر شما، بدحجابی به مرور در جامعه عادی میشود؟
بله. آسیب بدحجابی در درازمدت همین است. در واقع فرسایشی شدن این موضوع در درازمدت منجر میشود که قبح این کار بریزد، برای همه عادی شود و افراد فکر کنند که اصلاً این مسئله چیز بدی نیست، چون هر روز آن را در خیابان میبینند.
اگر یکی در وسط خیابان بخواهد با چاقو یکی دیگر را بکشد، آیا شما میایستید و نگاه میکنید؟ حتماً عکسالعمل منفی نشان میدهد. بیحجابی چه بسا از کشتن یک فرد بدتر باشد، چون سلامت روحی افراد را به خطر میاندازد و آنها را دچار انحراف جنسی میکند. اتفاقاً فاجعهی بدحجابی و بیحجابی عمیقتر است. فردی که حیا ندارد و ارزشهای دینی را زیر پا میگذارد و علناً حریمشکنی میکند جرمش بالاتر است. اگر این موضوع عادی شود و با آن مقابله نکنیم، رفتهرفته قبح مسئله میریزد و ارزشها فراموش میشود.
در مورد ریشههای اجتماعی این امر باید بگویم همان طور که جامعه روی فرد اثر میگذارد، فرد هم با حضوری که در اجتماع دارد روی کل جامعه تأثیرگذار است. بنابراین بحث عفاف و حجاب را باید در این رابطهی متقابل و تعامل دوطرفه ببینیم.
بعضی از منتقدان این سؤال را مطرح میکنند که چرا در کشورهای اسلامی دیگر، مثل ترکیه یا مالزی، حجاب اختیاری است، اما در ایران اجباری است. نظر شما در این باره چیست؟
ما به الگوها و اسوههای حسنهای که در مکتب و شریعتمان معرفی شدهاند مراجعه میکنیم. معیار اسلامی ما همان مدینهالنبی است. باید ببینیم برخورد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) با مسئلهی حجاب و عفاف در زمان خودش چه بوده است. اگر بخواهیم به یک الگو دست پیدا کنیم، باید به سیرهی پیامبر (صلی الله علیه و آله) مراجعه کنیم، وگرنه با هر چیزی میتوانیم خودمان را مقایسه کنیم. بحث انطباق با الگوها مطرح است و اینکه آن زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) حتی غیرمسلمانها را هم به رعایت حجاب ملزم میکردند.
اهل کتاب وقتی در جامعهی اسلامی زندگی میکنند، باید شعائر دینی را رعایت کنند. البته ما معتقدیم در همهی ادیان الهی حجاب الزامی است، اما با توجه به تعریفی که آنها از دین خودشان دارند، ممکن است حجاب را الزامی ندانند، ولی وقتی در جامعهی اسلامی زندگی میکنند، باید این موضوع را رعایت کنند، چون از منافع جامعه بهرهمند میشوند و در قبالش تعهداتی دارند که یکی از آنها رعایت شعائر دینی ما، از جمله حجاب، است.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) این موضوع را تکلیف کردهاند. بنابراین چطور ممکن است این مسئله برای مسلمانها اختیاری باشد و حاکم اسلامی این موضوع را رها کند یا در قوانین چیزی در این رابطه وجود نداشته باشد؟ قاعدتاً جوامع دیگر الگوی صحیحی برای جامعهی اسلامی نخواهند بود، چون رفتار آنها مغایر با آن الگویی است که ما از رفتار و سیرهی نبوی سراغ داریم. بنابراین آن جوامع باید اصلاح شوند. آزادانه برخورد کردن آنها با مسئلهی حجاب برمیگردد به اینکه قوانین آنها هنوز کاملاً اسلامی نشده است و احتیاج به بازنگری دارد.
اگر قرار است به ایدهآلها بپردازیم و هدف را تحقق آن مدینهی فاضله ببینیم، باید حداقل ردپایی از آن را در قوانین داشته باشیم. ممکن است در مرحلهی اجرا با معضلات و مشکلاتی مواجه شویم، ولی پذیرش این مسئله به عنوان مبنا و اساس فعالیتها چیزی است که سابقهی تاریخی دارد و الگوهای اسلامی آن را به ما ثابت میکند.
راهکارهای فرهنگی و اجتماعی شما برای ترویج فرهنگ عفاف و حجاب چه هستند؟
امروز مسئولین در صدد اجرایی کردن راهکارها هستند. متولیان این امر، وزارت کشور، ناجا و دستگاههایی که به صورت خاص چنین تکلیفهایی برایشان تعریف شده است اقداماتی در این زمینه انجام میدهند. ما فقط میتوانیم پیشنهاداتی داشته باشیم، در راستای رفع نواقص قدم برداریم و حمایت کنیم. در واقع ما میتوانیم در عرصهی فرهنگسازی کمک کنیم، وگرنه دستگاهها تکالیفشان مشخص است و فقط باید به مرحلهی اجرا برسد.
به نظرم واقعاً یک عزم ملی و همت جدی باید باشد تا این اقدامات مقطعی نباشند و فقط در یک دورهی خاص، مثلاً تابستانها، اجرا نشوند. نباید فقط زمانی که مسئلهی بدحجابی خیلی حاد میشود، پرداختن به آن را ضروری بدانیم. اگر دستگاههای مسئول وظایفشان را اجرا کنند و هماهنگ باشند، فکر میکنم که درصد مهمی از این مسئله حل میشود و اِنشاءالله مشکل برطرف خواهد شد. البته باید ضمانتهای اجرایی لازم هم وجود داشته باشد و مسئولیتپذیری افراد پررنگتر شود.