نقشه شهادت امام هادی و توطئه‌ای که با اراده الهی ناکام ماند

08:00 - 1395/01/23

چکیده:متوکل عباسی که از هیچ دشمنی و جنایتی در حق شیعیان فروگذار نبود تصمیم گرفت تا امام هادی (علیه‌السلام) را که مورد توجه تمام شیعیان و مسلمانان بود را به شهادت برساند ولی به یاری خداوند به هدف خود نرسید.

امام هادی(علیه‌السلام) فرزند امام جواد(علیه‌السلام) و دهمین امام شیعیان است. حضرت هادی(علیه‌السلام) در نیمه ذی‌الحجه سال 212 هجری قمری در مدینه منوره متولد شد و از سال ۲۲۰ تا ۲۵۴ هجری قمری به مدت ۳۴ سال امامت شیعیان را به عهده داشت.
زمان امامت حضرت مقارن با حکومت چند تن از خلفای عباسی چون معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعین و معتز که در میان آنان متوکل عباسی به دشمنی با اهل‌بیت(علیهم‌السلام) و شیعیان شهره بود و از ترس مجبور شد تا امام را از مدینه به سامرا ببرد.[1]

به همین خاطر بیشتر سال‌های دوره امامت آن حضرت در سامرا، تحت نظارت مستقیم حاکمان وقت، خصوصاً متوکل عباسی سپری شد. بدون شک متوکل از جنایت‌کارترین خلفای عباسی است که به‌شدت با اهل‌بیت(علیهم‌السلام) و شیعیان، به دشمنی پرداخت و حتی در زمان خلافت ننگین او مرقد امام حسین(علیه‌السلام) تخریب شد. متوکل شخصی یهودی به نام دیزج را برای این کار اعزام کرد، او نیز یهودیان منطقه را استخدام کرده و بقعه مبارک اباعبدالله‌الحسین(علیه‌السلام) را تخریب کرد.[2] اما این جسارت متوکل را قانع نکرد و او در اقدامی دیگر گروهی از مأموران خود را گرداگرد مرقد و راه‌های منتهی به آن گماشت و زائران را از زیارت قبر بازداشت و آنان را مورد پیگرد قرار داد.[3]

نقشه شهادت امام هادی (علیه‌السلام)​
متوکل عباسی که امام هادی(علیه‌السلام) را مانع بزرگی در راه جنایات خود می‌دید، تصمیم گرفت تا حضرت را از سر راه خود بردارد. «ابوسعید سهل بن زیاد» می‌گوید: ما در خانه «ابوالعباس فضل بن احمد بن ادریس» بودیم و صحبت از امام هادی(علیه‌السلام) به میان آمد و او از قول پدرش گفت: «روزی خدمت متوکل رسیدم، او را خشمگین و مضطرب دیدم که با عصبانیت به وزیرش «فتح بن خاقان» می‌گفت: این چه سخنانی است که در مورد این مرد می‌گویی و من‌را از اجرای تصمیمم باز می‌داری؟
فتح در پاسخ گفت: «یا امیرالمومنین! سخن‌چین‌ها دروغ گفته‌اند» و بدین ترتیب تلاش می‌کرد متوکل را آرام سازد، ولی او آرام نمی‌گرفت و هر لحظه خشم و غضبش بیشتر می‌شد، تا آنجا که گفت: به خدا سوگند! او -امام هادی (علیه‌السلام)- را می‌کشم. او مرتب مردم را [علیه من] می‌شوراند و می‌خواهد فتنه‌ای به راه بیاندازد و چشم طمع به دولت من دارد.

پس‌ازآن دستور داد چهار نفر جلاد آماده شوند و به آنان دستور داد تا هنگامی‌که علی بن محمد(علیهماالسلام) وارد شد، بر او بتازید و با شمشیرهای خود او را قطعه‌قطعه کنید. مأموران متوکل، حضرت را با وضع نامناسبی به حضور متوکل آوردند. ناگهان چهار غلامی که مأمور به قتل امام هادی(علیه‌السلام) بودند با دیدن حضرت، به سجده افتادند و دستور متوکل را اجرا نکردند.
متوکل -که تحت تاثیر این صحنه بهت زده شده بود- از تخت به زیر آمد و عرض کرد: یابن رسول‌الله! چرا نابهنگام تشریف آورده‌اید؟ و مرتب دست‌ها و صورت حضرت را می‌بوسید! حضرت فرمود: من به اختیار خود نیامده‌ام، بلکه به دعوت تو آمده‌ام و پیک تو من‌را احضار نمود» آن‌گاه متوکل به فتح بن خاقان و دیگران خطاب کرد: «مولای من و خودتان را بدرقه کنید! پیکِ بد مادر، به‌دروغ او را احضار کرده است.
بعدازآنکه حضرت برگشت، متوکل رو کرد به جلادها که چرا دستور من‌‌را [درباره امام هادی (علیه‌السلام)] اجرا نکردید؟ جواب دادند: آنگاه‌که او را وارد ساختید، ناگهان مشاهده کردیم که بیش از یک‌صد نفر شمشیر به‌دست دور او را گرفته‌اند! و ما از دیدن آنان آن‌قدر وحشت کردیم که نتوانستیم مأموریت را انجام دهیم.[4]

در نتیجه: متوکل بارها تلاش کرد امام هادی(علیه‌السلام) را به شهادت برساند؛ اما در بسیاری از موارد با اراده الهی موفق به انجام نیت پلید خود نمی‌شد.

-----------------------------------------------------------------------------
پی‌نوشت
[۱]. الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، شیخ مفید، كنگره شيخ مفيد، چاپ اول، قم‏، ۱۴۱۳ ق، ج۲، ص۲۸۸.
[2]. مقاتل الطالبیین ، ابوالفرج اصفهانی، تحقیق سید احمد صقر، بیروت،‌ دار المعرفة، بی‌تا، ص479.
[3]. تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۸ق، ج5، ص321.
[4]. كشف الغمه في معرفه الأئمه، علی بن عیسی اربلى، تصحیح: سيد هاشم رسولى محلاتى، ‏ناشر: بنى هاشمى‏، چاپ اول تبريز، 1381ق، ج2، ص396-395.‏

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 0 =
*****