چکیده: بدون تردید خطر این جریان افراطی و منحرف؛ که از آن به غلات تعبیر میشود کمتر از حکومتهای ظالم زمان اهلبیت(علیهمالسلام) نبوده و یکی از روشهای امام حسن عسکری(علیهالسلام) در مورد عقاید باطل و انحرافی این گروه، روشنگری درباره آنان بود.
در هر دین و آیینی، ممکن است افرادی یافت شوند که در اصول و تعلیمات آن دین، جانب افراطگرایی و مبالغه را بگیرند و بهعبارت دیگر، درباره شخصیتهای دین خود دچار افراط و غلو شوند. متأسفانه در طول تاریخ عدهای که خود را از شیعیان و ارادتمندان اهلبیت(علیهمالسلام) میپنداشتند، وجود داشتهاند که درباره اهلبیت(علیهمالسلام) به غلو و گزافهگویی میپرداختند.
غلو در لغت از ماده «غ ل و» به معنای ارتفاع، بالا رفتن و تجاوز از حد است؛ همچنین به خروج از اعتدال و میانهروی غلو گفته میشود. هر گاه این کلمه در مورد معتقدات دینی و مذهبی به کار رود به این معناست که انسان چیزی را که به آن اعتقاد دارد، از حد خود بسیار فراتر برده است و این مطلب شامل پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) و اهلبیت(علیهمالسلام) هم میشود.[1]
بدون تردید خطر این جریان افراطی و منحرف؛ که از آن به غلات تعبیر میشود کمتر از حکومتهای ظالم زمان اهلبیت(علیهمالسلام) نبود است. مهمترین دلیل بر این مدعا هم این است که خسارات وارده از جانب حکومتهای ظالم، مشخص و قابل پیشبینی بود، ولی پیشبینی و چارهاندیشی درباره خسارات این جریان بهاینعلت که در میان شیعیان رخنه کرده بودند و خود را شیعه معرفی میکردند، بسیار مشکل بود. غلات افرادی بودند که در لباس تشیع با ترویج عقاید باطل تیشه به ریشه عقاید شیعیان میزدند.[2]
این جریان گمراه و افراطی در عصر امام حسن عسکری(علیهالسلام) هم فعال بودند و در مورد معصومین(علیهمالسلام) افراط میکردند و آن بزرگواران را تا حد مقام خداوندی بالا میبردند و گروهی را با این افکار باطل به گمراهی کشانیده بودند. پیشوای دهم با گفتار حکیمانه، رفتار مدبرانه و همچنین با ارسال نامههای روشنگرانه مرز افراط و تفریط را مشخص مینمود. آن حضرت دوستداران واقعی اهلبیت(علیهمالسلام) را از انحراف و تمایل بهسوی افکار نادرست و آرا باطل بر حذر آنان میداشت.
یکی از روشهای امام در مورد عقاید باطل و انحرافی این گروه، روشنگری درباره آنان بود و ائمه اطهار(علیهمالسلام) هرگز از روشنگری علیه آنان دست برنداشتند. یکی از یاران امام عسکری(علیهالسلام) به آن حضرت نامه نوشته و اعتقادات «علی بن حسکه» یکی از غلات معروف آن دوره را شرح داد و نوشت: «فدایت گردم ای آقا و سرور من؛ علی بن حسکه معتقد است شما ولی او و همان خداوند قدیم هستی، و خود را پیامبری میداند که از جانب شما مأموریت یافته مردم را بهسوی شما دعوت کند».
حضرت پس از مطالعه نامه در پاسخ او نوشت: «ابن حسکه دروغ گفته است. من او را در شمار دوستان خود نمیدانم ... به خدا سوگند، خداوند، محمد(صلیاللهعلیهوآله) و دیگر پیامبران پیش از او را جز به آیین یکتاپرستی و نماز و زکات و حج و ولایت نفرستاده است. محمد(صلیاللهعلیهوآله) تنها به خدای یکتای بیشریک دعوت کرده است و ما جانشینان او نیز، بندگان خداییم و به او شرک نمیورزیم. در صورت اطاعت از خدا مورد رحمت او قرار گرفته و چنانچه از فرمانش سرپیچی کنیم، عقوبت و عذاب خواهیم شد. ما حجتی بر خداوند نداریم و خداوند بر ما و تمام مخلوقاتش حجت دارد. من از کسی که این سخنان را به زبان آورده بیزاری جسته، به خدا پناه میبرم، خدا آنان را لعنت کند. شما نیز از آنان دوریکنید و آنان را در تنگنا قرار داده و تکذیبشان کنید».[3]
-----------------------------------------------------------------------------
پینوشت
[۱]. برای اطلاعات بیشتر بنگرید به: غالیان کاوشی در جریانها و برآیندها، نعمت الله صفری فروشانی، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ اول، مشهد، 1378ش.
[2]. مرحوم علامه مجلسی در کتاب بحارالانوار درباره عقاید غلات مینویسد: «غلو در مورد نبی و امامان به این است که کسی قائل به الوهیت آنان شود، یا اینکه قائل به شریک بودن آنان با خداوند باشد، در اینکه مورد عبادت واقع شوند یا اینکه آنان در خلق کردن یا روزی دادن با خدا شریک هستند، یا اینکه خداوند در آنان حلول کرده است، یا با آنان یکی شده است، یا اینکه کسی قائل باشد که اینان، بدون وحی یا الهام از جانب خدا، عالم به غیب هستند، یا اینکه ائمه(علیهمالسلام) را انبیاء بدانند، یا قائل به تناسخ ارواح بعضی از ائمه در بعضی دیگر باشند، یا قائل به اینکه شناخت آنان، انسان را از تمامی طاعات بینیاز میکند و با شناخت و معرفت آنان تکلیفی نیست و نیازی به ترک معاصی نمیباشد». بحار الانوار، علامه مجلسی، دار إحياء التراث العربی، چاپ دوم، بيروت، ۱۴۰۳ق، ج25، ص346.
[3]. إختيار معرفة الرجال(رجال الكشی)، شیخ طوسی،تحقیق حسن مصطفوی،ص، 519-518.