مبارزات امام كاظم در مقابل ظلم و ستم عباسیان

10:33 - 1395/02/14

چکیده: امام کاظم(علیه‌السلام)، با این که از سوی حکومت هارون تحت فشار بود و بخش عمده‌ای از عمرش را در زندان گذراند، اندیشمندانی تربیت کرد که در برابر حکومت جور و گروه‌های انحرافی می‌ایستادند و در عرصه علمی و اجتماعی از وثاقت و اطمینان بالایی برخوردار بودند. امام می‌دانست که هدایت شیعیان و مبارزه با حکومت، نیاز به انسان‌های سیاست مدار، متدیّن و عالم دارد تا مسیر او را ادامه دهند.

مبارزات امام كاظم در مقابل ظلم و ستم عباسیان

امام موسی کاظم(علیه‌السلام) اسلام راستينی كه به واسطه تعاليم و مجاهدت‌های پدرش امام جعفر صادق(علیه‌السلام) نظم و استحكام يافته بود را حفظ و تقويت کرد. ایشان در علم و تواضع و مكارم اخلاق و كثرت صدقات و سخاوت و بخشندگی ضرب المثل شده بود. بد انديشان را با عفو و احسان بی‌كران خويش تربيت می‌فرمود. شبها به طور ناشناس در كوچه‌های مدينه می‌گشت و به مستمندان كمك می‌كرد.

نشر فقه جعفری و اخلاق و تفسير و کلام که از زمان امام صادق(علیه‌السلام) و پيش از آن در زمان امام محمد باقر(علیه‌السلام) آغاز شده بود‌، در زمان امام موسی کاظم(علیه‌السلام) نيز هم‌چنان ادامه داشت، تا مردم بيش از پيش به خط مستقيم امامت و حقايق مکتب جعفری آشنا گردند و اين مشعل فروزان را از ورای اعصار و قرون به آيندگان برسانند.
خلفای عباسی بنا به روش ستم‌گرانه و زياده‌روی در عيش و عشرت، هميشه درصدد نابودی بنی‌هاشم بودند تا اولاد امیرالمومنین(علیه‌السلام) را از صحنه سياست و تعليم و ارشاد کنار زنند، و دست آن‌ها را از کارهای کشور اسلامی کوتاه نمايند.

گروه كثيری از بزرگان، دانشمندان و راويان حديث، از كسانی كه در دانشگاه بزرگ امام صادق(علیه‌السلام)، تحصيل می‌كردند، هنگام اقامت حضرت موسی‌بن‌جعفر(علیه‌السلام)، در مدينه پيرامون آن حضرت گرد آمدند و ايشان با توانائی و علم خدادای، مسائل فقهی و احكام اسلام را ابراز می‌فرمودند.
مجموعه‌های بسيار از احكام اسلامی به آن حضرت منصوب است كه در باب حديث و فقه تدوين شده است.
سيد بن طاووس چنين روايت كرده است كه: «ياران و نزديكان امام موسی کاظم(علیه‌السلام)، در مجلس آن حضرت حاضر می‌شدند و لوحه‌های آبنوس در آستين‌ها داشتند. هرگاه آن حضرت(علیه‌السلام)، كلمه‌ای می‌فرمود يا در موردی حكمی می‌فرمودند، به ثبت آن مبادرت می‌كردند».[1]

حضرت موسی‌بن‌جعفر(علیهماالسلام)، در ابتدا همان راهی را پيمود كه امام صادق(علیه‌السلام)، آن راه را هموار نموده بود.
امام صادق(علیه‌السلام) ياران مخلص بسياری را دور خود جمع کرده بود، و اين شاگردان اكنون در سراسر مملكت پخش بودند و حضرت موسی‌بن‌جعفر(علیه‌السلام) همه‌ی آن‌ها را جمع و جور كرد و سر و سامان بخشيد. آن حضرت در زمان «منصور» و «مهدی» و «هادی» نسبتا آزاد بود، ولی گاهی زحماتی را برای ايشان ايجاد می‌كردند. اما در زمان هارون سخت‌گيری زياد شد. آری حضرت موسی‌بن‌جعفر(علیه‌السلام) راه امام صادق(علیه‌السلام) را دنبال كرد تا آن‌كه گروه كثيری از بزرگان، دانشمندان و راويان حديث، در مدينه پيرامون ايشان گرد آمدند. آن حضرت در راه سازماندهی شاگردان پدر بزرگوارشان كه در سراسر مملكت پراكنده بودند، اهتمام زيادی را به خرج دادند تا جائی كه دشمن در صدد پيدا كردن افراد مرتبط با امام بود.

مأموران حكومت در آن وقت كوشيدند كه آن افراد و اسامی آنها را به دست آورند، اما نتوانستند. كار اين افراد، كه رهبری آنها به دست امام(علیه‌السلام)، بود، به جائی رسيد كه به صورت نيرویی بزرگ درآمدند.
دورانی كه امام كاظم(علیه‌السلام) در آن زندگی می‌كرد، مصادف با اولين مرحله استبداد و ستمگری حكّام عباسی بود. عباسیان تا چندی پس از آن‌كه زمام حكومت را به نام علويان در دست گرفتند با مردم و به خصوص با علويان برخورد نسبتاً ملايمی داشتند، اما به محض اين‌كه حكومت آنان استقرار يافت و پايه‌های سلطه خود را مستحكم كردند و از طرف ديگر با بروز قيام‌های پراكنده‌ای به طرف‌داری از علويان كه موجب نگرانی آنان گرديد، بنا را بر ستم‌گری گذاشته و مخالفين خود را زير شديدترين فشارها قرار دادند.

منصور عده زيادی از علويان را به شهادت رسانده و تعداد زيادی از آنان نيز در زندان‌های او در گذشتند. اين اِعمال فشار از زمان امام صادق(علیه‌السلام) آغاز شد و تا زمان امام رضا(علیه‌السلام) كه دوره خلافت مأمون بود به شدت هر چه تمام‌تر ادامه يافت، مردم در زمان مأمون اندكی احساس امنيت سياسی نمودند، ولی ديری نگذشت كه دستگاه خلافت بد رفتاری و اعمال فشار بر مردم را دوباره از سر گرفت. 
پس از آن‌كه امام باقر و صادق(عليهما‌السلام) زمينه گسترده اعتقادی را فراهم آورده بودند و انتظار می‌رفت كه چنين حركت فرهنگی يك جنبش سياسی عظيمی را هدايت كند، تهديد و فشارهای حكّام عباسی آغاز شد.
امام كاظم(علیه‌السلام)، از يك طرف در برابر اين فشارها قرار گرفته و از طرف ديگر با مسئوليت عظيمی كه حدّاقلِ آن هدايت شيعيان و حفظ آنان بود، روبرو شده بود. او اگر هيچ تلاشی جز اين نداشت كه شيعيان را به درستی با يكديگر ارتباط داده و آنها را رهبری كند، خود بزرگ‌ترين خطر برای عباسيان به‌شمار می‌آمد.

ولی امام کاظم(علیه‌السلام) با تربیت افرادی شایسته و اثرگذاری مثبت بر اندیشه برخی کارگزاران حکومتی، از وجود آنان در پیش‌برد هدف‌های الهی خویش بهره می‌جست.
علی‌بن‌یقطین یکی از عوامل نفوذی امام در نظام حکومتی هارون بود که تا مقام نخست وزیری پیش رفت. او به لطف خداوند و یاری رهنمودهای امام و بصیرت و تیزهوشی خود، کارهای مهمی را به نفع شیعیان انجام می‌داد.
یادآوری دیدگاه‌های امام کاظم(علیه‌السلام)، به شکل نامحسوس در جدال داخلی هیئت حاکمه، گزارش اخبار داخلی و تصمیم‌های حکومت غاصب به امام، ارسال کمک‌های مالی به امام و شیعیان، تشکیل گروه‌های حج از شیعیان بی‌بضاعت و خدمات اجتماعی و اداری به یاران امام هفتم، برخی دستاوردهای نفوذ علی‌بن‌یقطین در حکومت هارون بود.
یکی دیگر از شیعیان مخلص، مسیّب‌بن‌زهیر بود که به ظاهر در سمت جانشینی سندی بن شاهک، به فرماندهی نیروهای نظامی هارون منصوب شده بود. او در کنار رساندن پیام‌های امام از داخل زندان به دوستان و شیعیان موسی‌بن‌جعفر(علیه‌السلام) معجزه‌ها و کراماتی هم از آن حضرت نقل می‌کرد که در بیداری برخی افراد تأثیر داشت.[2]

روزی هارون از امام كاظم(عليه‌السلام) پرسيد: آيا تو همانی كه مردم در خفا دست بيعت با تو می‌فشارند؟ امام كاظم(علیه‌السلام) فرمود: من امام دل‌ها هستم، ولی تو امام بدن‌ها هستی».[3]
ستمگری‌های هارون‌الرشيد به حدی رسيده بود كه مردم او را دشمن امیرالمومنین(عليه‌السلام) می‌دانستند. ولی او خود موضع دفاعی گرفته، سوگند می‌خورد كه حضرت را دوست دارد.
به هر حال وضع جامعه عصر امام کاظم(عليه‌السلام) به گونه‌ای بود که قیام مسلحانه ره به جایی نمی‌برد. به همین دلیل آن حضرت تصمیم گرفت از راه‌های فرهنگ سازی برای تشکیل حکومت و نفوذ در حکومت و تربیت اندیشمندان فکری و سیاسی با حکومت طاغوت مبارزه کند.

امام کاظم(علیه‌السلام) با این‌که از سوی حکومت هارون تحت فشار بود و بخش عمده‌ای از عمرش را در زندان گذراند، اندیشمندانی تربیت کرد که در برابر حکومت جور و گروه‌های انحرافی می‌ایستادند و در عرصه علمی و اجتماعی از وثاقت و اطمینان بالایی برخوردار بودند. امام می‌دانست که هدایت شیعیان و مبارزه با حکومت، نیاز به انسان‌های سیاست مدار، متدیّن و عالم دارد تا مسیر او را ادامه دهند.

______________________________________________
پی‌نوشت
[1]. انوار البهيه، ص91.
[2]. از کتاب «بر امام صادق و امام كاظم(علیهماالسلام) چه گذشت» نوشته محمدحسن موسوی كاشانی، ‏مشخصات نشر : تهران: دار الكتب الاسلاميه، ۱۳۷۹.
[3]. الصواعق المحرقه، ابن حجر هیثمی، ص122.

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 12 =
*****