شهادت، مشعل هدایت

22:17 - 1395/07/24

- امام حسین (علیه‌السلام) برای روشن ساختن ماهیت یزید و آشکار کردن فرق مکتب اهل بیت (علیهم‌السلام) با مکتب‌های انحرافی راهی به جز جانفشانی نداشت؛ چرا که برای مردم آن روزگار پند به تنهایی کافی نبود.

شهادت، مشعل هدایت

هر انسانی که پا به عرصه وجود می‌گذارد ابزارهایی برای شناخت و معرفت در اختیار دارد تا به وسیله آن ابزارها بعد معرفتی خویش را تعالی بدهد، بفهمد و زندگی‌ای در پرتوی روشنایی داشته باشد. این انسان است که باید با آن وسیله‌های درک و فهم خویش را از تاریکی‌های ضلالت و گمراهی نجات بخشد. خداوند در قرآن به این ابزارها پرداخته است: «وَاللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ [نحل/۷۸] و خدا شما را از شكم مادرانتان در حالى كه چيزى نمى‏ دانستيد بيرون آورد و براى شما گوش و چشمها و دلها قرار داد باشد كه سپاسگزارى كنيد.» در این آیه شریفه خداوند متعال بیان داشته که انسان به هنگام تولد خود هیچ چیزی نمی‌دانست و به طور کامل از هر شناختی تهی بود. خدا نیز برای خروج انسان از این مرحله، گوش چشم و دل را در وی نهاد. ابزارهایی که هم برای شناخت مادی به کار می‌آید و هم ابزاری برای تعالی معنوی است.

شناخت سخت یا آسان؟
گاه انسان‌ها به راحتی و با استفاده‌ای ساده از این ابزارها به شناخت مورد نیاز دست می‌یابد. مثلاً با دیدن برگ گلی پی به خالق آن می‌برد و با شنیدن حکمت‌ها و سخنان پیشوایان راستین، مطیع آنها می‌شود و درس زندگی را از آنان می‌آموزد. امّا هستند افرادی که با سیاه شدن قلب‌هایشان و پیروی از هواهای نفسانی، معرفت را هر اندازه که سهل و روشن باشد، باز نمی‌فهمند و نیاز است که برای معرفت بخشی به آنان هزینه‌های گزافی پرداخت شود. قرآن کریم این مطلب را نیز مورد اشاره قرار داده است:« أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ [جاثیه/۲۳] پس آيا ديدى كسى را كه هوس خويش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانيده و بر گوش او و دلش مهر زده و بر ديده‏ اش پرده نهاده است آيا پس از خدا چه كسى او را هدايت‏ خواهد كرد آيا پند نمى‏ گيريد.» در این آیه پیروی از هواهای سرکش علت از کار افتادن ابزار شناخت ذکر شده است و در آیاتی دیگر کفر، تکبر، ستم و حق‌گریزی نیز از دیگر علت‌های سرسختی در مقابل معرفت و شناخت بیان شده است. سرسخت شدن انسان در مقابل پذیرش هدایت و معرفت براثر چنین مواردی یک امر طبیعی است. چرا که اینگونه موارد مانند تیغی که چشم را نابینا می‌کند؛ قلب را از فهم و شناخت باز می‌دارد.[۱] حتی کار تا جایی پیش می‌رود که موعظه و انذار در او اثر نخواهد کرد و گویا گوش قلبش کر شده است. « إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ [بقره/۶] در حقيقت كسانى كه كفر ورزيدند چه بيمشان دهى چه بيمشان ندهى بر ايشان يكسان است [آنها] نخواهند گرويد.» اینها آنچنان گمراه شده‌اند که به راحتی حق را نخواهند پذیرفت؛ هر اندازه که حقیقت روشن و واضح باشد. تنها راهکار برای چنین افرادی تکان روحی است تا از خواب بیدار شوند، هشیار شوند و بفهمند که در گمراهی به سر می‌بردند.

عصر حسینی
در عصر امام حسین (علیه‌السلام) مردم هرزگی و باده‌گساری را از یزید پذیرفته بودند و با وی به عنوان خلیفه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بیعت کرده بودند. یزیدی که در کلام خود چنین وحی و پیام الهی را منکر می‌شد و می‌گفت: «لا خَبَرٌ جاءَ وَ لا وَحیٌ نَزَل[۲]»
در چنین زمانی بود که با هیچ کلام و سخنی نمی‌شد مردم را بیدار کرد و ماهیت پست یزید را آشکار ساخت. امام حسین (علیه‌السلام) با دشمنانی روبرو بود که خود را مجتهد می‌دانستند و اهل فتوا بودند. دشمنانی که صاحب کرسی وعظ و خطابه بودند. روش مقابله با چنین دشمنانی هیچگاه وعظ نخواهد بود؛ حتی اگر از زبان حضرت اباعبدالله (علیه‌السلام) باشد.

تنها یک راه
برای هدایت چنین گمراهانی تنها یک راه باقی می‌ماند و تنها یک راه است که موجب تکان روحی آنها می‌شود و آن هم شهادت است. این خورشید شهادت است که اگر طلوع کند نشان می‌دهد که حق کدام و باطل کدام است. ماهیت یزید چیست و بیعت با یزید چه اشتباه بزرگی است. جالب است که حتی با پیروزی اباعبدالله (علیه‌السلام) چنین هدفی به دست نمی‌آمد. بنابراین تنها حضرت به دنبال آبیاری درخت اسلام با خون خویش بود تا نهال اسلام حیاتی دوباره باز یابد و مسیر حق و حقیقت روشن شود. از اینجاست که امام حسین (علیه‌السلام) به دنبال حکومت نبود. اگر دنبال حکمرانی و تاج و تخت بود به جای حرکت به سوی کربلا، به یمن رهسپار می‌شد. سرزمینی که به دست پدرش مسلمان شده بودند و بدون هیچ مخالفتی پذیرای نوه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بودند. اگر امام به دنبال حکومت بود رهسپار مصر می‌شد. سرزمینی که از شهادت مالک اشتر به دستور عمال معاویه خجل بودند و خود را مسئول چنین ضایعه‌ای می‌دانستند و به دنبال جبران آن بودند. اگر امام هوای حکومت به سر داشت به بصره می‌رفت و با سپاهی مجهز وارد میدان نبرد می‌شد؛ اما حسین (علیه‌السلام) تنها به دنبال اتمام حجت بود که به روزگاران نشان دهد که دشمنان مکتب اهل بیت (علیهم‌السلام) تا چه اندازه پست و خوار هستند و تا چه حدی از مکتب توحید فاصله گرفته‌اند.[۳] این مهم هم تنها با شهادت امام و اسارت اهل بیت حسینی ممکن بود تا پیام امام حسین (علیه‌السلام) شهر به شهر، منزل به منزل منتشر شود و قلب‌های زنگار گرفته را تکان‌های شدیدی دهد. این است که امام صادق (علیه‌السلام) در زیارت اربعین حرکت جدّ غریبش را چنین توصیف کرده است:« بَذَلَ مُهجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَهِ وَ حِیرَهِ الضَّلالَه[۴]او خون خود را در راه خدا اهدا کرد تا بندگان الهی از جهالت و سرگردانی ضلالت بیدار شوند.»

کلام پایانی
آری انسان‌ها و بشریت نیاز داشت که شاهد چنین جانفشانی‌ای باشد، زیرا بداند فرق مکتب اهل بیت (علیهم‌السلام) و مکتب خلفاء در چیست، عزت و ذلت کدام است و اسلام ناب در پیروی از کدام پایگاه قرار دارد.

پی‌نوشت
[۱] . آیةالله‌مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱، ص۸۴.
[۲] . آیةالله سیدرضاصدر، پیشوای شهیدان، ص۹۵.
[۳] . رک: همان، ص ۹۶-۱۰۰.
[۴] . شیخ عباس قمی، مفاتیح‌الجنان، زیارت اربعین.

نظرات

تصویر رهروان نور

آیا به نظر شما دختری که به دنبال نشان دادن خود به دیگران است، به درد من می خورد؟ نظر شما چیست؟

دوست دختر

یکی از علل بد حجابی در جامعه، به دیگران خودی نشان دادن است.

دختری نیم ساعت روبروی آیینه می نشیند، تا هنگامی که از منزل بیرون می رود، همه ی نگاه ها را به سمت خود بکشاند.

راه رفتن، تکان دادن دست ها، حرف زدن و حتی در دست گرفتن کیف به گونه ای انجام می شود که صدای تحسین دیگران شنیده شود.

- وای اونو نگاه کن.

- چه خوشگلیه!

- عجب لباس قشنگی پوشیده!

- عجب ...!

با هر تحسینی که از پسران می شنود به وجد می آید؛

چنانچه کسی پیشنهاد خوردن یک بستنی یا قهوه در یک کافی شاپ کلاس بالا را بدهد، به راحتی قبول می کند؛ و چند ساعتی را دوستانه گپی صمیمانه می زند!

به نظر شما آیا چنین دختری، می تواند همسر خوبی برای یک مرد باشد؟

و یا به قول پسرها: اینو ما برای چند ساعت گپ زدن میخواهیم؛ من که با همچین آدمی زندگی نمی کنم!

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
8 + 0 =
*****