معنی انتظار ظهور این نیست که بنشینیم و منتظر بمانیم تا حضرت تشریف آورده و کارها را خودشان به تنهایی و با اعجاز پیش ببرند؛ بلکه شیعه خود نیز باید در این مسیر تلاش نموده و به تکالیفش عمل نماید.
یکی از اعتقادات شیعه که بهواسطه آن امید به آیندهای روشن در پیش روی خود دارد، اعتقاد به وجود مهدی موعود ارواحنافداه است. شخصی که با آمدنش کار بشر سامان گرفته و تمام مشکلات بشر به دستان بابرکت او حل میگردد. او که «فَاتِقُ كُلِ رَتْق»؛[1] «بازکننده هر گره کور» است، تمام گرههایی که در کار بشر افتاده را بازکرده و دست ظالمین را از شر مردمان کوتاه مینماید. او عهدهدار کاری است، که کسی از پس آن برنمیآید. مسئولیتی بس خطیر که غیر او را توانایی انجام آن نمیباشد.
امام خمینی در این زمینه میفرماید: «قضیه غیبت حضرت صاحب، قضیه مهمی است که به ما مسائلی را میفهماند؛ منجمله اینکه برای یک همچون کار بزرگی که در تمام دنیا عدالت به معنای واقعی اجرا بشود، در تمام بشر نبوده کسی الاّ مهدی موعود که خدای تبارکوتعالی او را ذخیره کرده است برای بشر».[2]
و این مسأله که چنین وجودی ذخیرهشده و وعده آمدنش به مستضعفین عالم دادهشده، انتظار و امید را در دل منتظرانش، زنده میکند. البته باید توجه داشت، وعده آمدن او بدین معنا نیست که منتظران سرخوش از ظهور او، خود را در زمان غیبت و برای بعد از ظهور، عاری از تکلیف دانسته و به گمان اینکه تمام کار به دست ایشان انجام میپذیرد، شانه از بار هر مسئولیتی خالی کنند.
امام خمینی پیرامون این موضوع میفرماید: «اینطور نیست حالا که ما منتظر ظهور امام زمان هستیم، پس دیگر بنشینیم در خانههایمان، تسبیح را در دست بگیریم و بگوییم: «عَجِّل عَلی فَرَجِه»؛ با کار شما باید تعجیل بشود. شما باید زمینه را فراهم کنید برای آمدن او».[3] پس قبل از ظهور باید ما زحمت بکشیم تا زمینه برای ظهور فراهم شود.
همچنین نسبت به بعد از ظهور، کار بهصورت معجزهوار صورت نمیپذیرد، بلکه شیعیان باید حضرت را در تحقق اهداف انقلابشان یاری نمایند. امام در این زمینه نیز میفرماید: «آن روزی که انشاءالله تعالی مصلح کل ظهور نماید، گمان نکنید که یک معجزه شود و یکروزه عالَم اصلاح شود، بلکه با کوششها و فداکاریها، ستمکاران سرکوب و منزوی میشوند».[4]
پینوشت:
[1]. مجلسی، بحار الأنوار، دار إحياء التراث العربي، ج99، ص99.
[2]. امام خمینی، صحیفه امام، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، ج12، ص480.
[3]. همان، ج18، ص269.