منو بفرست سر کار،همش به فکر پول در آوردن

12:08 - 1402/07/08

سلام خدمت مشاورین محترم

  پسری ۱۰ ساله دارم  خیلی  خیلی  حرف میزنه  و برای  هر چیز که  از دهان من در جواب میشنوه  باز میگه برای چی و دائم با خواهر کوچکترش  کل کل میکنه  تا از دهان اون یه حرفی بشنوه، و اونو کتک بزنه ، درسش خوبه ولی میگه من اصلا مدرسه رو دوست ندارم ،  منو بفرست سر کارهمش به فکر پول در آوردن  لطفا  راهنمایی کنید

  ممنون از لطفتون

 

 

----------------
کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد:  https://btid.org/fa/user/register

انجمن‌ها: 
http://btid.org/node/259232
تصویر روئین تن مهدی

سلام خدمت شما کاربر گرامی

ضمن تشکر از اعتماد شما به مجموعه اندیشه برتر و سپاس از ارتباط شما

چالشی که باهاش مواجه شدید رو متوجه شدم امیدوارم بتونم دلنگرانی شما رو با عرض چند نکته کاهش بدم.

پسر شما در آستانه نوجوانی است و بهتره که تا حدودی از این دوران آشنا بشید تا در نحوه مواجهه تون با پسرتون بهترین تصمیم رو بگیرید.

یکی از خصوصیاتی که در دوران نوجوانی نمود پیدا می کند سعی برای تحصیل استقلال و حس بزرگی است که به انحاء مختلف و کارهای مختلف دست می زنه تا بتونه به این میل درونی برسه. البته نوجوان در راستای این رشد و استقلال به طور مصداقی دچار اشتباه میشه. فکر می کنه برای اینکه استقلال و بزرگی خودش رو نشون بده باید داد بزنه، باید پرخاشگری کنه، باید مثل بزرگترا به دنبال پول و کار باشه.

از این بابت تا حدودی این نحوه عمل کردن نوجوان تا حدودی طبیعی است و آنچه مهمه نحوه مواجهه شما با ایشون هست. بخاطر حس استقلالی که نوجوان شما داره نباید ایشون رو مستقیما با توپ و تشر امر و نهی کنید. امر و نهی مستقیم با حس استقلالی که در حال شکل گرفته در تعارض خواهد بود و امر و نهی ثمره ای جز فاصله از والدین و اعضای خانواده نخواهد داشت.
نوجووان چون حس بزرگی می کند توقع دارد که دیگران خواسته های او رو تامین کنند، و چون بعضا والدین نمی توانند توقعاتش رو بجا بیاورند دلخور شده و از درون دچار تعارض خواهد شد (اینکه من بزرگ شدم پس چرا دیگران به من توجهی نمی کنن)، نوجوان چون حس استقلال و حس شخصیت اجتماعی برای خود قائل است، از اینکه کسی به او ایراد و نقدی وارد کنه دچار رنجش خواهد شد. با کوچکترین مساله ای، دچار تنش خواهد شد. نوجووان چون تا حدودی خودش رو از عیب و نقص مبرا می دونه، نقد پذیر نیست.

برای اینکه این حس پسرتون رو هدایت کنید این موارد پیشنهادی رو اجرا کنید:

راهکار: مسوولیتهای کوچیک بهش بدید.  اگر از لفظ "مسوولیت" استفاده کنید، این طور تلقی می کنه که چقدر بزرگ شده که بهش مسئولیت سپرده میشه و برا خودش کسی شده. به عنوان مثال بهش بگید "آقا علی، از این ببعد مسوول آوردن سفره ناهاره یا ...» گاهی حتی اگر یادش رفت، شما کارش رو انجام ندید و بهش یاداوری کنید و با لطافت بگید ما معطل پسرمونیم که سفره بیاره تا غذا بخوریم. با این کار ، پسر شما این طور حس می کنه که اونقدر مهم شده که کار و مسوولیت او نیاز بزرگسالان رو بر طرف می کنه !
مسئولیت خواهرش رو در فضاهای کوچیک به ایشون بدید. از اون طرف هم به دخترتون بگید که زمینه بگو مگو رو فراهم نکنه. بهترین گزینه در این جور مواقع سکوته که باید به دختر تون یاد بدید.

ازش در مورد اینکه برای ناهار یا شام چی درست کنم نظر خواهی کنید. اجازه بدید که حس کنه برای خودش کسی شده. زمان و مکان رفتن به گردش رو از پسرتون نظر خواهی کنید. البته در نظر خواهی ها این طور نباشه که به همه موارد عمل کنید. و اینطور هم نباشه که به نظرش بی تفاوت باشید . برای مواردی که نظرش شدنی نیست بدون تحکم و امر و نهی ، دلیل منطقی بیارید.
وقتی به پسر خودتون توجه کردید و حس کرد که در محیط خانواده مرکز توجه هست لزومی نمی بینه به راههای دیگه برای اثبات خودش متمسک بشه.

نکته: گاهی پرخاشگری پسر شما علاوه بر انگیزه بالا، می تونه نشانه اعتراض باشه که شما بین ایشون و خواهرش در محبت کردن تبعیض قائل میشید. که لازم هست در زمینه عدالت عاطفی بین فرزندان حساسیت نشون بدید.

اما در زمینه اینکه میگه مدرسه رو دوس ندارم و دوست دارم سر کار برم، در وهله اول باهاش همراه بشید، ازش تعریف کنید که دغدغه تو بسیار خوبه که دوست داری سر کار بری، این نشون دهنده فعال بودن و کراهت از تنبلیه که شکر خدا داری، به همین خاطر هم هست که درست خوبه و ازت راضی ام.
بعد از این مرحله همراهی کم کم ذهنیتش رو عوض کنید. اینکه منم دوست دارم سر کار بری، اما دوست دارم بهترین کار رو انتخاب کنی که در شأنت باشه. که لازمه اش اینه که خوب درس بخونی تا بیان دنبالت و بهترین جاها استخدام بشی. نه اینکه به یک کار دست پایین بسنده کنی. از حس خودتون بگید که «من دوست ندارم به کارهای ساده مشغول بشی که آینده اش تضمین نیست و معلوم نیست چطور بشه».
پسرها وقتی در این سن به شغل و درامد علاقه نشون میدن، به طور گزینشی فقط پول رو می بینن و دوستانش که چه بسا در این وادی افتادن، اما نکته ها و کاستی و ایرادت این مسیر رو نمی بینن. اینکه معلوم نیست با کی اومد و رفت داشته باشه، اینکه هر شغلی چه سختی ها و نواقصی داره و ...!
سعی کنید از همون خصیصه های باطنی که الان داره (مثل حس بزرگی) در اقناع ایشون برای ادامه تحصیل و آینده شغلی ایشون استفاده کنید. مثلا بگید «مگه تو دوست نداره روی پای خودت واسی و همه تو رو بزرگ ببینن، و روی حرفت حساب ببرن، خوب راهش اینکه در سطح بالایی از درجه اجتماعی قرار بگیری که خودت لذت ببری، و این راهش اینه که تحصیلت رو ادامه بدی تا یک عضو مفیدی بشی». پیشاپیش شبهه ذهنی ایشون رو جواب بدید که هر کسی در کارش موفق نشد، بخاطر این بوده که تنبلی کرده و به کمترین ها اکتفا کرده.
ممکنه طول سال تحصیلی در چشم پسر شما بزرگ باشه، که لازمه این رو در دیدش کوچیک کنید به این نحو که این رو گوشزد کنید که طبق تجربه ای که خود شما از گذر عمر داشتید چشم بهم بزنی این 8-9 سال باقیمانده هم تموم میشه. واسه ما که چشم بهم زدیم شدیم 40-50 ساله تا چه برسه به یک دوره 10 ساله تحصیلی.
 گاهی لازمه به انحاء مختلف این موارد رو گشزد کنید تا بالاخره مقاومت رو کنار بزاره. کما اینکه ممکنه مواردی که عرض شد رو خود شما گفته باشید.

موفق باشید، همیشه