چکیده: آن فردی که در لباس روحانیت به اختلافات دامن میزند و شرارتهای استکباری از تفرقه را نادیده میگیرد؛ نمیتواند ادعا کند سیاسی نیست؛ بلکه او سیاسی است و در جهت سیاست استکبار قدم برمیدارد و همچنین است آن روحانیای که به خیال خودش در گوشهای کنج عزلت گزیده و کاری به سیاست ندارد. او هم سیاسی است و سیاستمدارانه طومار موافقت با بقای مستعمران را امضا کرده و بیآنکه خودش مطلع باشد و یا مزدی بگیرد، مزدور استکبار گردیده است.
رهروان ولایت ـ بیتردید روحانیت نهادی است که سیاسی بودن خویش را از تحولات اجتماعی و سیاسی پیرامون خویش نگرفته است؛ بلکه آن را مرهون نصوص و تأکیدهای بسیاری است که در قرآن و سنت به آن پرداختهشده است. فرهنگ حاکم بر احکام دینی و اعتقادات اسلامی همگی بیانگر سیاسی بودن روحانیت در اسلام است. وقتی اجرای خیلی از احکام اسلام وابسته به تشکیل حکومت دینی باشد و یا قاعدههای فقهی بیانکننده عدم جواز تسلط غیرمسلمانان بر مسلمین باشد و تشکیل حکومت دینی و رهبری سیاسی ازجمله مهمترین و بارزترین فعالیتهای نبوی به شمار آید؛ نمیتوان نقش سیاسی دینمداران را انکار کرد و یا روحانیت را جدای از سیاست دانست.
البته هراندازه که دینداران و قشر روحانی به اسلام ناب نزدیکتر باشند؛ نقش سیاسی آنها بارزتر میگردد. مطمئناً نمادهایی مثل محاسن و یا لباس خاص و... نمیتواند گویای میزان آشنایی فرد با اسلام ناب باشد؛ بلکه این عملکردهاست که تعیینکننده میزان موفقیت فرد در شناخت و بهکارگیری از اسلام حقیقی باشد.
قدرت بالقوه اسلام این توانایی را دارد که بینی هر مستکبری را بر خاک ذلت بمالد و خود را بهعنوان یک ابرقدرت فرهنگی سیاسی و اجتماعی در جهان آشکار سازد که پیروزیاش حتمی است. این قدرت بالقوه گاهی فعلیت یافته و به شکست استکبار انجامیده است. اما این حرکتها تا قبل از انقلاب اسلامی ایران حالت تدافعی و یا معترض داشت. ولی انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی ـ ره ـ حاملان اسلام ناب را از حالت معترض به وضعیتی مبتکر تبدیل کرد؛ وضعیتی که به دنبال اصلاح همهجانبه جامعه بود و قدمبهقدم پیش رفت تا با سرنگونی نظام طاغوتی، نظامی با الگوی مردمسالاری دینی را حاکم کند و به ترویج چنین نسخهای برای تمامی جوامع اسلامی در دنیا بپردازد. [۱]
به تحقیق ادامه این روش و جهانیسازی آن خطرات مهلکی برای استعمارگران و مستکبران ایجاد میسازد. ازاینجهت آنها نیز موجی از روحانی ستیزی و اسلام هراسی را در دنیا جاری ساختند تا با دور کردن مردم از روحانیت دلسوز و متعهد، بقای خویش را تضمین سازند. چراکه استکبار از کارکردهای روحانیت پیشرو آگاهی دارد و نقش آنها را به خوبی درک کردهاند. آنها میدانند که روحانیت مسئول رساندن معارف دینی به مردم و ضامن حفظ و جمعآوری آن است. آنها میدانند که روحانیت تکیهگاه محرومان بوده و از پایگاه مردمی خاصی برخوردار است. آنها نقش روحانیت انقلابی و اصیل را در نفی سلطه طاغوت، استقرار حکومت اسلامی و حفظ آن دانسته و از فداکاریهای آنان در این مسیر آگاهی دارند.
حضرت آیتالله خامنهای مدظله درباره نقشها و مسئولیتهای روحانیت شیعی میفرمایند:
«با خصوصیّاتی که روحانیت شیعه دارد، حالا آنکه ما در بین خودمان در تاریخ دیدهایم - در مسائل اجتماعی، بهطور طبیعی معنا و هویت خاصی میدهد به آن مسائل اجتماعی. وقتیکه عالم شیعی در حوادث بزرگ اجتماعی حضور دارد، این طبعاً اسلامیّت درش هست، مقابلهی با هر دستگاه ظلم و استعمار و استکبار - اعمّ از استعمار خارجی یا استبداد داخلی - درش هست، مردمی بودن قهراً درش هست، امتداد داشتن در متن مردم و در خودِ روحانیّت درش هست. [۲]»
دراینبین روحانیت با درک صحیح از جایگاه خویش و مسئولیتهایش میبایست دانستههای علمیاش را که گویای عدم رضایت الهی از سلطه بیگانگان بر مسلمین است؛ عملی سازد؛ نه آنکه با عدم اجرای نقش اجتماعی سیاسی خویش و یا با اعمال و رفتاری غلط سبب سلطه مستکبران در جوامع اسلامی گردد. متأسفانه هرچند اندک اما این روزها شاهد آن هستیم که برخی با انزوای خویش و یا با انجام کارهایی خاص جاهلانه و حتی عالمانه خدمت به سیاست استکباری را در پیشگرفتهاند. مثلاً بحثی که تمام مستکبران از آن برای خود به بهترین وجه بهرهبرداری نمودهاند، بحث اختلافات است؛ حال این اختلافات دینی، قومی، حزبی و یا جناحی باشد. پس آن فردی که در لباس روحانیت به این اختلافات دامن میزند و شرارتهای استکباری از تفرقه را نادیده میگیرد؛ نمیتواند ادعا کند سیاسی نیست؛ بلکه او سیاسی است و در جهت سیاست استکبار قدم برمیدارد و همچنین است آن روحانیای که به خیال خودش در گوشهای کنج عزلت گزیده و کاری به سیاست ندارد. او هم سیاسی است و سیاستمدارانه طومار موافقت با بقای مستعمران را امضا کرده و بیآنکه خودش مطلع باشد و یا مزدی بگیرد، مزدور استکبار گردیده است. بنابراین بسیار بایسته است که تمام افرادی که در لباس مقدس روحانیت هستند با بازخوانی اندیشه اسلام در مقابله با کفار، منافقان و مستکبران سنجیده عمل نمایند و با پیروی از مدل حکومتداری عصر غیبت و نظام ولایتفقیه، نقشههای شوم استکباری را بر آب دهد.
از سوی دیگر مردم نیز با بررسی نقش روحانیت انقلابی و پیشرو میبایست ابتدا آنها را شناسایی نموده و با تقویت پایگاه مردمی آنها به سیل تبلیغات علیه روحانیت دلسوز توجهی نداشته و آن را سیاستی از جانب دشمنان اسلام، استقلال و آزادی خویش بدانند. در پایان به بخشی از بیانات حضرت امام خمینی میپردازیم که ایشان به معرفی نسخه استکبار برای نابودی اسلام پرداختهاند:
«راه اینکه اسلام را از بین ببرند این بود که روحانیت را از بین ببرند. اینها میدانستند که تا روحانیون هستند، اینها حفظ میکنند اسلام را. نقشه بردن اسلام؛ و راهش بردن روحانیت و جدا کردن ملت از روحانیون. ولهذا با تبلیغات دامنهداری مشغول شدند ـ و حالا هم مشغولاند ـ که روحانیون را از ملت جدا کنند. وقتی ملت از روحانیین جدا بشود و اینها پشتوانه نداشته باشند برای تبلیغات خودشان، آنها به مقاصد خودشان میرسند. [۳]»
---------------------
پینوشت
[۱] - رک: روحانیین در دلها، دکتر سید حسن فیروزآبادی، انتشارات دانشگاه عالی دفاع ملی، چاپ پنجم، زمستان ۱۳۹۳، ص ۱۷۹ ـ ۱۸۲
[۲] - بیانات در دیدار دستاندرکاران برگزاری کنگرهی بزرگداشت یک صدمین سالگرد رحلت آیتاللهالعظمی آقا نجفی اصفهانی
[۳] - صحیفه امام، جلد ۱۰ - صفحه ۱۳۵