شهید حمیدرضا الداغی

11:45 - 1402/02/11
شهید حمیدرضا الداغی

شهید حمیدرضا الداغی طبق اطلاعات‌ اعلامی از سوی نیروهای قضایی و امنیتی، توضیحات خانواده و ثبت دوربین های مدار بسته در محل وقوع جرم، ساعت ٢١ در یکی از معابر شهری سبزوار پس از آنکه تعرض کنندگان به دو دختر جوان را مورد تذکر لسانی قرار می‌دهد، به منظور دفاع از همشهریان خود وارد درگیری شده و پس از مورد آنکه به شدت مورد اصابت ضربات سلاح سرد قرار می‌گیرد به فیض شهادت نائل می‌شود.

ماجرای شهادت حمیدرضا الداغی از زبان مادر شهید

مادر حمیدرضا الداغی همچنین با توضیحاتی در خصوص حادثه عنوان کرد: شهید ابتدا به دو فرد ضارب تذکر می‌دهد که کارساز نمی‌شود و سپس در دفاع از دختران جوان اقدام به برخورد با ضاربان می‌کند که با سلاح سرد مورد ضربات متعدد قرار گرفته و بر اثر جراحات وارده و پیش از رسیدن به بیمارستان از دنیا می‌رود.

مادر مرحوم الداغی و دیگر اعضای خانواده این شهید همچنین خواستار محاکمه جدی مسببین این حادثه شدند.

شهید الداغی از دعوا و نزاع دوری می کرد اما...

برادر کوچکتر شهید حمید الداغی در گفت و گو با خبرنگار فارس در سبزوار در حالی که بغضش را نگه می دارد درباره شجاعت این شهید امر به معروف می گوید: شهید الداغی همیشه از دعوا و نزاع، دوری می کرد اما چیزهایی مثل ظلم و حفظ حرمت ناموس مردم، خط قرمزش بود.

احسان الداغی با این که هنوز هم از این اتفاق شوکه است، می گوید: من حدود دوسال از حمیدرضا کوچکتر هستم و به خاطر شرایط کاری در مشهد زندگی می کنم. در چندسال اخیر، همیشه پشتم گرم بود که مادرم در سبزوار تنها نیست و حمیدرضا مثل شیر، مراقب خانواده ماست.

شهید حمیدرضا الداغی

خاطراتی از شجاعت شهید آمر به معروف

هید الداغی به حفظ حرمت ناموس مردم حساس بود. مثلا مدتی پیش در خیابان، راه می رفتیم و دو کودک، یک متکدی بیمار را اذیت می کردند. برادرم ناراحت شد و به بچه ها تذکر داد که نباید او را اذیت کنند. چند ماه پیش هم دوستانم تعریف می کردند که عده ای مزاحم ناموس مردم شده بودند و برادرم با این که با پنج نفر روبرو شده بود اما از زخمی شدن و مصدومیت، ترسی نداشت. او ورزشکار و هندبالیست بود و با اراذل و اوباش برخورد کرده بود.

حمیدرضا را پدر خودمان می دانستیم

برادر شهید آمر به معروف در سبزوار درباره خصوصیات اخلاقی برادر شهیدش روایت می کند: روحیات حمیدرضا شبیه بزرگترها بود و همه مان به او به چشم پدرمان نگاه می کردیم. پدرم در زمان حیاتش ویژگی ها و خلقیاتی داشت که در حمیدرضا هم دیده می شد. مثلا تا چندسال پیش هرموقع پدرم به خرید می رفت برای من و خانواده بچه هایش هم خرید می کرد و همین روحیه در حمیدرضا هم باقی ماند. او تا مدتی بعد از درگذشت پدرم به من می گفت که فکر نکن بعد از پدرمان تنها هستی. این رفتار بزرگوارانه فقط برای خانواده خودمان نبود. شخصیت حمیدرضا به شکلی بود که همه به او احترام می گذاشتند و کسی روی حرفش، حرف نمی زد.

تصویر ربابه روشندل
نویسنده ربابه روشندل در

خداوندصیر به مادرش بدهد واقعا قلبم بدرد آمد خانواده شهید باید خواستار محاکمه و قصاص باشند 

فردا سلبریتی ها  برای  اراذلهمدردی می کنند سلام بر شهیدان غیرت

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
9 + 0 =
*****

سایر تصاویر