ابراهیم اخم کرده بود و جلوجلو میرفت و مادر پشت سرش لنگان لنگان قدم برمیداشت. به خونه که رسیدن با صدای بلند گفت: چرا عیبهای منو پیش امام صادق (علیه السلام) گفتی؟ دیگه باهات جایی نمیام، اون منتظرجواب مامان نشد و به اتاق رفت و در رو پشت سرش بست.
صبح آفتاب نزده، با عجله از خونه زد بیرون. به مسجد که رسید، امام ابرو در هم کرد و بیمقدمه گفت: چرا دیشب با مادرت تند حرف زدی؟ زحمتهای مادرت رو یادت رفته وقتی بچه بودی؟
ابراهیم سر رو زیر انداخت و سکوت کرد، امام گفت: دیگه هیچ وقت با مادرت تندی نکن.
بحارالانوار، ج۷۱، ص۷۶.
فرزندان نازنین و با ادب، احترام به مادر واجبه، خدای مهربون تو قرآن گفت: به پدر و مادر نیکی کنید و باهاشون با احترام حرف بزنید: وَ بِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا ... فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَ قُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِیماً؛ با پدر و مادرت با احسان و نیکی رفتار کن ... کمترین اهانتی به آنها نکن و سرشون داد نزن! و با کلام نرم و لطیف و سنجیده و بزرگوارانه و با ادب با آنها حرف بزن!
اسراء، آیه ۲۳