با سلام و عرض ادب خدمت شما
از اینکه از تخصص خود در راستای حل مشکل شما بهره میبریم خدای را شاکر و سپاسگزاریم.
اولین نکته مهم در درمان وسواس فکری این است که دارو درمانکننده این بیماری روانی نیست و دارو نهایت کاری که انجام میدهد این است که تعدیلهایی در سیستم فکری و عصبی شما انجام میدهد تا شما را برای انجام درمان روانشناختی آماده سازد و اگر شما انتظار درمان از دارو داشته باشید، این را بدانید که اتفاق خاصی در این باره نخواهد افتاد و به مرور شما مقاومت خود را در برابر این افکار از دست خواهید داد و شرایط بدتر نیز خواهد شد.
اما نکته دومی که گفتید که در این باره با مؤمنین بسیاری صحبت کردهاید؛ این کار نیز کار درستی نبوده و به احتمال قوی بر تشدید بیماری شما تأثیر گذاشته است.
بیماری روانی درمان روانشناختی میخواهد و نه صحبت کردنهای بی فایده در این باره. از ما گلایهمند نباشید چرا که ما دلسوز شما هستیم و میدانیم که این دو مسیری که شما رفتهاید به نتیجه دلخواه شما را نخواهد رساند.
در این باره حتماً باید به مشاور و درمانگر وسواس مراجعه نمایید و ما هیچ تردیدی در این مسئله نداریم. اما برای اینکه در روند مسئله قرار گیرید نکات مهمی در این زمینه را به شما یادآور میشویم.
1.درمان وسواس با روش مواجهه با فکر صورت میگیرد. به این صورت که شما فکرها را آزاد میگذارید تا به سراغتان بیایند و هیچ کاری در رابطه مقابله با این فکر به این نحو که تلاش کنید به ذهنتان خطور نکنند نمیکنید.
2.تا زمانی که فکر در ذهن باشد و به اقدام بیرونی کشیده نشود هیچ گناهی به پای شما نوشته نمیشود.
3.هیچ گاه نه خدا و نه اهل بیت از اینکه این فکر خود به خود به ذهنتان میآید شما را مواخذه و عذاب نخواهند کرد. مگر فکر دست شماست؟
4.به جای اینکه به فکر این مسئله باشید که این فکرها به ذهنتان نیاید به سراغ خواندن مطالب مربوط به خدا و اهلبیت باشید و در کنار این فکر به تولید فکر مثبت در رابطه با خدا و اهلبیت بپردازید.
5.عذاب وجدان به سراغتان نیاید و در رابطه با این افکار هم با هیچ کس گفتگوی درد دلانه نداشته باشید.
همه اینها را که بیان کردیم اما نهایتاً باید بگوییم که شما بینیاز از مراجعه به یک درمانگر وسواس نیستید و توصیه اکید ما این است که حتماً در این باره فوری مراجعه نمایید. خواهید دید که به مرور مشکلتان حل خواهد شد و جای نگرانی خاصی نیست.
با تشکر از صبر و حوصله شما
با سلام و عرض ادب خدمت شما
از اینکه از تخصص خود در راستای حل مشکل شما بهره میبریم خدای را شاکر و سپاسگزاریم.
دوست داشتن و عاشق شدن علتهای مختلفی میتواند داشته باشد که با توجه به سن شما برخی از مهمترین آنها را در ادامه ذکر میکنیم.
1.به این دلیل که سن شما 16 سال است و در دوره نوجوانی قرار دارید به صورت طبیعی عواطف قویتری دارید و از گرایشات پررنگ شما گرایشات عاطفی و عاشقانه است که نه در قبل از آن تجربهاش کردهاید و نه در این حد برای سالهای آینده باقی خواهد ماند. پس اصل عاشق شدن و وابستگیهای شدید عاطفی در این دوره سنی شایعتر از هر دوره سنی دیگر است.
2.از دیگر علتهای این عاشق شدنها میتواند مواردی باشد که در فضای غیرطبیعی دوران بلوغ و نوجوانی شکل میگیرد که مسئله درگیری عاطفی را شدیدتر مینماید. از جمله این موارد کمبودهای عاطفی است که ممکن است در فضای داخلی خانه برای فرد رقم میخورد. وقتی دختری در اوج نیاز به محبت دیدن، محبت درست را دریافت ننماید، ممکن است همین عامل باعث شود که او به سمت فضاهای دیگری که میتواند این کمبود را برطرف نماید سوق پیدا کند.
3.عامل دیگری که در این فضا خصوصاً برای شما میتواند مطرح باشد نحوهای از حالتهای مرید و مرادی است به این صورت که شما ایشان را فردی قوی از نظرهای مختلف دیدهاید و الآن احساس میکنید که او چیزی را دارد که شما با متصل شدن به ایشان دارای آن ویژگیهای ممتاز شوید.
4.مسائل جنسی و جنسیتی هم میتواند به عنوان یک عامل دیگر برای جذب شما به ایشان مطرح باشد.
طبیعتاً بهتر است بعد از مطالعه این مطلب شما نیز در این موارد فکر نمایید و ببینید که کدام عامل یا عوامل میتواند به عنوان عامل اصلی مطرح باشد.
اما توصیه ما به شما در یک فضای شناختی باید شکل گیرد و آن این است که تجربه ثابت کرده است که این نوع علاقهها به دلیل عدم تناسب هر دو نفر و متفاوت بودن نیازهای هر دو طرف پایداری چندانی ندارد و پیشبینی ما برای آینده این است که اگر از همین الآن مدیریت نشود میتواند در آینده نهچندان دور با حالتهایی از تنفر به پایان خود برسد.
به عقیده ما شمایی که در ابتدای دوره نوجوانی هستید و حتی وارد دوره جوانی هم نشدهاید با فردی که انتهای دوره جوانی خود را تجربه کرده است دنیایی متفاوت دارید و برای اینکه به یک تصمیم درست برسید نیازمند دریافت مشاورههای دقیقتری هستید تا خودتان را در یک فضای واقع بنینانه قرار دهید. و آینده درخشان خود را با مختصات درست زندگیتان رقم بزنید.
ما کماکان در خدمت شما برای ادامه بحث و گفتگو هستیم.
با تشکر از صبر و حوصله شما
با سلام و عرض ادب خدمت شما
از اینکه از تخصص خود در راستای حل مشکل شما بهره میبریم خدای را شاکر و سپاسگزاریم.
توجه به رفتار درست نسبت به فرزندان توسط والدین امری بسیار ضروری است و ما نیز خرسندیم که شما پیگیر حل مشکلات رفتاری و تربیتی فرزندتان هستید و به دنبال اتخاذ مناسبترین رفتار در برابر او میباشید.
طبیعتاً در مخالفتهایی که فرزند شما با شما دارد گام اول باید علت شناسی این مخالفت باشد. سؤال ما اینجاست که چرا فرزند شما با بستن موهایش مشکل دارد؟ علتهای ریز به ذهن میرسد که شما باید آن را مورد توجه قرار دهید.
1.اذیت شدن و درد در ناحیه سر که به دلیل حالت بستن مو و نوع مو ممکن است این مسئله برای فرزند شما اتفاق بیفتد.
2.فرزند شما در دوره استقلالطلبی خود قرار دارد و گاهی ممکن است مدل و حالتی از موی خود را دوست داشته باشد که غیر از حالت بستن باشد. در اینجا شما باید به خواسته او توجه کنید و در صورت ایراد در خواستهاش مسیر درگیری را پیش نگیرید.
3.گاهی نیز ممکن است حساسیت بالای شما او را به فضای لجبازی کشانده باشد به این صورت که او به دنبال استقلال خود با مقابله با شما حالتهایی از لجبازی را نشان میدهد که در اینجا نیز عمده راهحلهای پیشنهادی برای شماست که در ادامه به آن میپردازیم.
به هر حال تا علت شناسایی نشود راهحلهای دقیق را نمیتوان ارائه نمود بنابراین توصیه اول ما این است که از خود او در این باره سؤال کنید و در یک فضای مناسب وارد گفتگو شوید که علت این کار برایتان مشخص شود.
حال توصیههای ما به شما به شرح زیر است:
1.مراقب باشید آراستگی ظاهر در یک فضای تحکمی و سختگیرانه آن قدر ارزش ندارد که برای به دست آوردنش درگیریهای زیاد بین فرزند با والدین رخ دهد که حتماً در آینده آثار مخربی را به همراه خواهد داشت.
2.توجه داشته باشید که برخی از این مخالفتها در این سن طبیعی است و در مسیر رشد فرزندتان تلقی میشود.
3.گفتگوی آرام و در حد ظرفیت فرزندتان راه حل ماجراست نه زیاد تذکر دادن کار را حل خواهد کرد و نه خدای ناکرده اقدامات خشن مانند داد و فریاد کشیدن و ...
4.به طور کل صبرتان را بالا ببرید و نگاه آیندهنگرانه داشته باشید چرا که این روزها سپری خواهد شد ولی اگر آثار مخرب تربیتی در این روزها ایجاد شود این آثار به آینده زندگیتان لطمه خواهد زد.
با تشکر از صبر و حوصله شما
با سلام و عرض ادب خدمت شما
از اینکه از تخصص خود در راستای حل مشکل شما بهره میبریم خدای را شاکر و سپاسگزاریم.
از شنیدن ماجرا و اتفاقاتی که در این چند روزه برای شما رخ داده است متأثر و ناراحت شدیم. خدا به شما و خانواده محترمتان صبر دهد و پدر مرحومتان را غریق رحمت بی پایانش قرار دهد.
ما حساسیت شما را کاملاً درک میکنیم و میدانیم خبر فوت عزیزان بسیار سخت است خصوصاً برای فردی خود از لحاظ جسمی در شرایط مناسبی به سر نمیبرد.
اصل در این فضا آمادهسازی خواهر و مادرتان است و این آمادهسازی باید به صورت تدریجی اتفاق بیفتد به این صورت که مرحله به مرحله و البته نه با زجر دادن آنها را وارد فضای فوت پدرتان نمایید.
مثل اینکه الآن شما گام اول را برداشته اید که گفته اید ایشان بیهوش است. در مرحله بعد باید بگویید برایش دعا کنید حالا که الحمد لله خطر از سر شما رفع شده است او به دعای شما محتاج است به این صورت کمک مینمایید تا آنها به اتفاقات بدتر از بیهوشی هم بیندیشند و هم از حالت انفعال خارج شوند و بدانند که در اینجا با انجام وظیفه خود فعال بشوند و وظیفه آنها دعا برای پدر است. تا اینجا اگر دقت کرده باشید ما هیچ دروغی هم نگفتهایم و تا جایی که لازم نباشد نباید دروغ گفت.
در مرحله بعد شما به صورت احتمالی که شرایط سخت است و ممکن است امکان برگشت نباشد آنها را مهیا نمایید تا خبر اصلی را بدهید. به هر صورت آنها خواهناخواه با این مسئله روبرو خواهند شد و شما هم مقدمات را فراهم کردهاید و در هر مرحله آمادهسازی لازم را انجام دادهاید و بازخوردها را دیدهاید تا بتوانید تصمیم بهتر را بگیرید.
در این گونه موارد شما چون به تدریج خبر را میدهید هم امکان بازخوردگیری دارید و هم به آنها فرصت دادهاید که کم کم با اصل ماجرا روبرو شوند. در اینگونه موارد طبیعتاً حجم اطلاعات داده شده به طرف مقابل بستگی به میزان تعلقات فرد به شخص فوت شده دارد که در اینجا نیز باید این مسئله لحاظ شود.
با تشکر از صبر و حوصله شما
با سلام و عرض ادب خدمت شما
از اینکه از تخصص خود در راستای حل مشکل شما بهره میبریم خدای را شاکر و سپاسگزاریم.
آنچه که در نگاه اول کاملاً مشهود است و باید به صورت مفصل بیان شود و بدان پرداخته شود این است که ارتباط با دوستان و همسالان را به شکلی کاملاً جدی کم دارد. فرزند شما در این سنی که باید ارتباطات وسیعی با همسالان خود داشته باشد، ارتباط کافی و متناوب با آنها ندارد و این خود یکی از اصلیترین مشکلاتی است که باقی موارد را هم تحت تأثیر قرار میدهد.
اینکه ارتباط فرزند شما با شما به گونه ای وابسته باشد خود ناشی از نداشتن همان ارتباطات دوستانه است. وابستگی فرزند پسر 12 ساله به مادر خودش در سنی است که کمکم ایشان وارد فضای استقلالطلبی میشود و باید برعکس باشد یعنی فرزند شما خواهان کسب استقلال بیشتر باشد.
همه بار فرزند را نباید پدر و مادر به دوش بکشد و پدر و ماد جای همه افرادی که باید با فرزندمان در ارتباط باشند را بگیرند. مادر مادراست نه همبازی، مادر مادر است نه خدمتکار در اختیار فرزند. پس لطفاً در گام اول این اصل را رعایت نمایید.
از کوره در رفتن شما نیز ممکن است ناشی از همین بار فراوانی باشد که بر دوشتان سنگینی میکند. شما وقتی بخواهید هم مسئولیت تأمین نیازهای اولیه فرزند خود را به عهده بگیرید و هم انتظارات دیگر فرزندتان که عادتاً شما نباید آن را تأمین نمایید را به عهده داشته باشید احتمال اینکه حالتهای عصبی به سراغتان بیایید زیاد میشود و شما را روز به روز بیحوصلهتر آشفتهتر و ناامیدتر خواهد ساخت.
حساسیت نسبت به خواهر هم میتواند از طریق همین حالت وابستگی و توقع زیادش ایجادشده باشد به این معنا که کوچکترین بیمهری و مخالفت را از جانب شما نپذیرد.
البته ورود به دوره نوجوانی که کمکم نزدیک آن میشود را نیز نباید دست کم گرفت چون در این دوره آشفتگیها زیاد میشود و نوجوان به واسطه تغییرات هورمونی که در بدنش به وقوع میپیوندد با دنیایی از درگیریها مواجه میگردد. حال این که سهم تربیت شما چقدر است و سهم ورود به دوران بلوغ دقیق معلوم نیست اما شواهد امر نشان میدهد که سهم شما در حال حاضر در این مشکلاتی که فرمودید بیشتر است.
اما راهکارهای برون رفت از این ماجرا چیست؟ این راهکارها را در ادامه تقدیم شما میکنیم.
1.بی تردید با توجه به حساسیتهای دوره سنی و مسائلی که بیان نمودید شما بینیاز از مراجعه به یک مشاور امین و کارآزموده نیستید پس پیگیری آن را جدی بگیرید.
2.نیاز به همبازی و افرادی که همسن فرزندتان باشند قطعی و غیرقابلانکار است و باید آن را از طریقی تأمین نمایید.
3.همانطور که فضای نازپروردگی را باید کنار بگذارید فضای کنترل کردن و تذکر دادن را نیز باید کنار بگذارید.
4. در مسئله درگیری با خواهرش نیاز هست که تا جای ممکن شما حساسیت به خرج ندهید و بگذارید خودشان مسئله را پیگیری کنند و با هم کنار بیایند.
5.از روشهای هدیه خواهر به برادر و هدیه برادر به خواهر در جهت تعدیل حساسیتها استفاده نمایید این روش در تشویق به احترام هر کدام نسبت به دیگری و انجام برخی کارها برای همدیگر و ... نیز قابلپیگیری است.
6.تخلیه انرژی و تحرک بالا برای فرزند شما لازم و ضروری است.
7.صبر خود را باید بالا ببرید و بدانید که هنوز زمان دارید و مسائل را میتوان با تلاش و از طریق درست حل نمود.
با تشکر از صبر و حوصله شما
با سلام و عرض ادب خدمت شما
از اینکه از تخصص خود در راستای حل مشکل شما بهره میبریم خدای را شاکر و سپاسگزاریم.
واقعیت این است که هیچ توجیه خاصی برای گرفتاری در گناه وجود ندارد.
انسان تا جایی که جا دارد و توانش را در خود میبیند که البته توان کمی نیست و خدا هم اراده و هم عقلانیت لازم در این زمینه را به بنده اش داده است، لازم است که خود را از افتادن در گناه نگه دارد.
این توجیه درستی به نظر نمیرسد که کسی بگوید چون نمیتوانم کاری انجام دهم پس اقدام خاصی هم انجام ندهد.
باید در حد توان اقداماتی در این زمینه انجام داد. لااقل اگر نمیتوانید جلوی آن را بگیرید اما باید به نحوی ابراز نارضایتی خود را از این کار اعلام کنید.
منظور ما این نیست که دعوا راه بیندازید و یا رفتار و برخوردی جدی داشته باشید اما به هر حال لازم است که در این زمینه ورود کنید مثل اینکه با صاحبکار خود صحبت کنید و در یک فضای کلی و بدون ایجاد حساسیت خاصی این مساله را تذکر دهید.
واقعا اگر راه چاره ای نبینید برای ترک این فضا، به هر صورت، یعنی کار صاحبکارتان را به منزل ببرید و یا حتی این کار را کنار بگذارید که رضای خدا در آن است و این رضایت بالاتر از هر چیزی است، اما به هر حال اگر این کار به هر دلیل امکانش وجود ندارد شما بدون درگیری با اعلام موضعتان باید مثلا با پنبه در گوش یا هنزفری و... از گوش دادن و شنیدن تا جای ممکن دوری کنید.
با تشکر از صبرو حوصله شما
با سلام و عرض ادب خدمت شما.
از اینکه از تخصصمان در راستای حل مشکل شما استفاده میکنیم خدای را سپاسگزاریم.
جای بسی خوشحالی دارد که در اصل فردی متعهد هستید و رضای خدا را در نظر میگیرید. این مساله جای تحسین دارد که به دنبال عاقبت بخیری خودتان و به دست آوردن رزق حلال هستید.
برای حل مشکلتان ما پیشنهاداتی را میدهیم.
غیر از بحث فقهی آن که شما در حد توان که آن هم یک حد معمول و مشخص است و قرار نیست که با آن کار به جسم شما هم آسیب برسد باید کار کنید و متعهد هستید.
ناراحتی صاحب کار شما معیار و ملاک حلال بودن و نبودن فعالیت شما نیست. این ناراحتی همانطور که شما بیان کردید از نیکی بیش از حد توان شما بوده است که کار نادرست شما سبب خیال نادرست ایشان شده است. شما رضای خدا را در نظر بگیرید و وجدان خود را قاضی قرار دهید و برای راحتی کارتان هم به سراغ یک یا چند کارشناس در زمینه فعالیتتان بروید و میزان کارتان را ارزیابی کنید و همان را به صاحب کارتان بگویید و صادقانه با او وارد گفتگو شوید.
نجات در صادقت است و خدا راستگویان را دوست دارد و از آنها دستگیری میکند.
در ادامه چند نکته وجود دارد که باید شما به آن توجه داشته باشید:
۱.کمالگرایی در هر کاری نوعی اختلال به حساب میآید و حتما باید کنار گذاشته شود. در هر کاری که انسان وارد میشود حد نهایتی وجود ندارد و هر کجا که باشی بالاتر از آن وجود دارد پس شما توان خود را در نظر بگیر که خدا بیش از توان انسان از او چیزی نمی خواهد.
۲.عزت نفس خود را تقویت کن تا در آنجایی که وظیفه خود را به درستی انجام داده ای نگران ناراحتی صاحب کار خود نباشی.
۳.امیدت به خدا باشد که اگر او پشت و پناه انسان شود دیگر کسی نمیتواند کوچکترین خدشه ای به زندگی شما وارد نماید.
با تشکر از صبر و حوصله شما
با سلام و عرض ادب خدمت شما
از اینکه تخصصمان را در جهت یاری رساندن به شما مورد استفاده قرار میدهیم خدای را شاکر و سپاسگزاریم.
واقعیت مساله شما این است که اعتبار شما در نزد همسرتان پائین آماده و همانطور که در سوالتان تقریبا مشخص است این کاهش اعتبار به این سبب است که شما تاثیر بر همسرتان را از طریق تذکر زیاد دنبال مینمایید و ما همیشه گفته ایم که تذکر زیاد، خود نوعی انفعال است و تا زمانی که انسان از روشهای منفعلانه استفاده نماید نه تنها تاثیرگذار ظاهر نخواهد شد بلکه روند کار را به سمت لجبازی و حتی مخفی کاری و دروغگویی طرف مقابل خواهد کشاند.
پیشنهاد ما این است که تعداد تذکرات خود را در گام اول کاهش دهید و صرفا در جهت یادآوری گاهی از تذکر استفاده نمایید و بیش از آن خود را به زحمت نیندازید که این روش روش تاثیرگذاری نیست.
بسیاری از تذکرات در جایی داده میشود که طرف مقابل مشکلی در شناخت نادرستی رفتارش ندارد پس مشکل را باید در جای دیگر جست.
از جمله مواردی که باعث لجبازی همسر میشود باید به موارد زیر اشاره کرد.(غیر از تذکرات زیاد)
۱.تحقیر زیاد از جانب شما و بی اعتبار جلوه دادن او.
۲.تربیت ناصحیح همسر که ریشه در خانواده خودش دارد. (تربیت تحقیر یا تربیت نازپرورده)
۳.مشکلات محیطی مانند مصرف نادرست رسانه و فضای مجازی.
۴.پائین بودن عزت نفس شما نیز همانطور که اشاره شد می، تواند یکی از عوامل مهم این مساله باشد که همسرتان متوجه شده است که با دعوا راه انداختن میتواند بر شما غالب شود و شما را در این باره دارای ضعف میبیند.
پیشنهاد ما برای شما این است که غیر از کاستن از تعداد تذکرات در مقام عمل و گفتار اقدامات زیر را انجام دهید.
۱.کسی نمیگوید حرف دلتان را با همسرتان در میان نگذارید بلکه می، گوییم به شیوه تذکری و باید و نباید نباشد. شما میتوانید از روش بیان احساس استفاده نمایید به این صورت که همسرتان وقتی در شرایط مناسب و مساعدی است با او صحبت کنید و حرف دلتان را به شیوه بیان احساس در فضایی آرام و حالتی دلسوزانه بگویید و تا به مشاجره نکشیده بحث را به پایان برسانید.
۲.تذکرات محدود خود را هم در قالب مثبت منفی مثبت بیان کنید یعنی ویژگی مثبت او را بگویید بعد منفی را بگویید و در نهایت با مثبت به پایان برسانید.
۳.لازم است شما در وظایف خود نیز کوتاهی نداشته باشید و گرو گیری در این زمینه نکنید.
۴.هر کاری را انجام میدهید برای افزایش ظرفیتتان آن را برای رضای خدا انجام دهید.
نکات بیشتری در این زمینه وجود دارد که در صورت پیگیری های بعدی باز هم در خدمت شما هستیم.
با تشکر از صبر و حوصله شما.
با سلام و عرض ادب.
از اینکه از تخصص خودمان در راستای حل مشکلتان استفاده می نماییم خدای را سپاسگذاریم
اصل حساسیت و توجه شما تحسین برانگیز است اما باید در عین حال مراقب بود که این حساسیت ها شما را از اصل مسیر درست فرزندآوری دور ننماید. در این موارد که گاهی امر دست خود آدم نیست و باید اقدام به کاری کند، صدقه بدهد و کار را انجام دهد. ان شاءالله مشکلی پیش نمی آید.
واقعیت هم این است که ما باید روایات آن را دقیق ببینیم که منظور از زمان زلزله چیست؟ آیا در همان لحظه وقوع آن مد نظر است یا زمانهای اطراف آن را هم شامل می شود.
شاید هم یک وجه دیگر آن به این دلیل باشد که در آن زمان اضطراب درونی افراد بالاست و بر روی نطفه اثر منفی میگذارد که در این باره شما می توانید اضطراب خود را کنترل کنید تا دچار این مساله نشوید.
با تشکر از صبر و حوصله شما
صفحهها