با سلام و ضمن تشکر از سوال خوب شما دوست عزیز!
این سوال که خدا چه زمانی به وجود آمده است؟ سوالی بی اساس است. زمان و مکان را خدا آفریده است. پس قبل از مکان و زمان (چه زمانی) خدا بوده است؛ زیرا خدا باید بی نهایت و نامتناهی باشد. خدا فوق زمان و مکان است وابسته به زمان و مکان نیست؛ زیرا وابستگی نشانه ناتوانی و عجز است و خدا عاجز و ناتوان نیست. به بیان دیگر خدا ازلی و ابدی است. در قرآن کریم فرموده است «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ؛[1] هیچ چیزی همانند او نیست» هر چیزی آفریده خداست و دارای زمان و مکان است. پس اگر خدا هم زمان داشته باشد مثل دیگران می شود و از خدا بودن خارج می شود. در روایات هم فرموده اند که در اینگونه موارد فکر نکنید زیرا فکر بشر از فهم این موارد کوتاه است.
اما قسمت دوم سوال:
در قرآن کریم دین را از اول تا آخر یک چیز معرفی میکند و آن اسلام است. سپس به اختلاف بین ادیان اشاره کرده و ریشه آن را علم ناقص انسان میداند.[2] از طرفی دین از حضرت آدم تا پیامبر خاتم فقط «اسلام» بوده است ولی در زمان هر پیامبری دین کاملتر می شد تا به دین پیامبر خاتم رسید.[3]
پس آنچیزی که باعث اختلاف در ادیان شده است علم ناقص بشری است. علم ناقص بشری در یهود و مسیح و .. وارد شد و آنها را تحریف کرد در نتیجه باعث اختلاف بین ادیان شد و گر نه قرآن کریم همه ادیان [تحریف نشده] پیامبران قبل را تصدیق و تائید میکند.[4] همانطور که میبینیم غالب ادیان با یکدیگر اختلاف دارند. ممکن است دینهای دیگر با شیعه و اسلام اختلاف داشته باشند ولی کاملترین دین که قرآن معرفی میکند هیچ اختلافی با دینهای دیگر ندارد بلکه در صدد رفع تحریفهای وارد شده در دیگر دینهاست. و اسم این اشکالزدایی، اختلاف نیست. به همین خاطر در پایان فرمود: «اگر کسی غیر از اسلام را انتخاب کند از او قبول نمی شود.[5]
نکته: وقتی حاکمیت در دست بی دینها باشد، به طور معمول اهل دین برای امنیت و آرامش جامعه عقب نشینی کرده و فقط به بصیرتافزائی روی میآورند در نتیجه جامعه آرامش نسبی دارد. لیکن زمانی که حاکمیت به دست دینداران بیافتد کسانی که مخالف دین هستند آرام ننشسته و هر لحظه با ایجاد شبهه و.. به اختلاف افکنیها دامن میزنند در نتیجه زمانی که دین حاکم باشد اختلاف و.. زیاد میشود.[6](دقت)
پینوشت
[1]. سوره شوری، آیه11.
[2]. سوره آل عمران، آیه19.
[3]. سوره شوری، آیه13.
[4]. سوره مائده، آیه48.
[5]. سوره آل عمران، آیه85.
[6]. سوره بقره، آیه213.
با عرض سلام و خسته نباشید.
احکامی که خداوند برای بند گان در نظر گرفته است، براساس حکمت و مصلحت بندگان می باشد بحث عده نیز از این مساله جدا نمیباشد و حال ما برخی از این حکمت ها را میفهمیم البته شاید علت تامه آن حکم هم نباشد ولی می توان به عنوان حکمت پذیرفت.
از جمله حکمت های عده :
یکی از این حکمتهای عده این است که اختلاط میاه صورت نگیرد و این که میگویند: اولین عادت دال بر عدم بارداری است ونیازی بر صبر اضافی نیست؛ تام نیست چون بعضا بعد از بارداری نیز عادت امکان دارد و باید سه بار عادت بشود تا یقین بر عدم بارداری حاصل بشود.
و این که میگویند با آزمایش مورد حل شده است؛ نیز مورد اشکال است .
1ـ آزمایشها آن قدر دقیق نیست که هیچ خطا و اشتباهى در آن نباشد، بلکه خطاى انسانى و خطاى دستگاهى در آنها هست.
2- مسئله عدّه فقط مربوط به اختلاط میاه نیست بلکه این یکى از فلسفهها و حکمتهاست لذا اگر مردى دو سال از زنش دور بوده و سپس زنش را طلاق مى دهد، در اینجا هم عدّه لازم است اگرچه از هم دور بودهاند.
حکمت بعدی که می توان مطرح کرد، رعایت حریم زندگانی زناشویی حتی بعد از مرگ همسر موضوعی است فطری چون امروز پیش آن باشد و فردا پیش دیگرى، این درست نیست و شارع مى خواهد براى نکاح حریم نگاه دارد و عدّه حریم آن است.
واین مطلب که غم طلاق بعد از سه ماه و سوز و گداز وفات بعد ازعده فروکش می کند. بر این اساس وضعیت زن از نظر روحی و روانی متعادل شده و امکان تصمیم گیری برای امر مهم و سرنوشت سازی مانند ازدواج مهیا می گردد.و زن حداکثر احترام به حرمت زناشویی خویش را اجابت نموده و در عین حال منتهای صبر و استقامت او در مورد نیاز جنسی و عاطفی ازدواج است. و می تواند دوباره ازدواج نماید و صبر اضافی لازم نمیباشد.
جالب اینجاست که برخی حکمت های عده مورد پذیرش کشورهای به اصطلاح مدرن نیز قرار گرفته است. به عنوان مثال ماده 228 قانون مدنی فرانسه اشعار می دارد: « زوجه تنها پس از 300 روزاز انحلال ازدواج نخست می تواند ازدواج نماید. »
با عرض سلام و ادب خدمت دوست گرامی!
بر اساس آنچه در تاریخ تمام فرقههای اسلامی آمده است همه فرقهها از جمله این 73 فرقه، حتی خیلی از ادیان غیر ابراهیمی، به منجی اعتقاد دارند؛ ولی اینکه آیا منجی را فقط امام زمان میدانند و یا غیر او اختلاف وجود دارد.[1] این اعتقاد نشانه این است که اعتقاد به منجی یک امر موهوم نیست.
هر کدام از این ادیان برای منجی خود اسمهایی گذاشته است که باید به کتابهای نوشته شده در این زمینه مراجعه کنید. از باب نمونه بعضی تولد منجی را انکار میکنند و میگویند: منجی در آخر الزمان متولد میشود.[2]
پی نوشت
[1]. رک؛ توحید در ادیان، روح الله شاکری و علی اصغر کاویانی.
[2]. جایگاه آموزه منجی موعود در اندیشه اهل سنت، مهدی فرمانیان
با سلام و احترام
در پاسخ به این سؤال باید گفت:
1. هر موجودی که زنده باشد دارای روح بوده و روح نیز دارای مراتبی است و از جهت شرافت نیز با یکدیگر فرق دارند. روح حیوان بر خلاف روح انسان وقتی جسم او از بین رفت روح او نیز از بین می رود زیرا روح او وابسته به نفس اوست برخلاف روح انسان که مجرد بوده و با از بین رفتن جسم از بین نمی رود و قابل محو شدن نیست. بنابر این برزخی برای حیوانات وجود ندارد.
2. ملاک حشر، فهم، شعور، اراده و اختیار است که تکالیفی را مترتب میکند و تمامی این ویژگیها در حیوانات نیز در مرتبهی پایینتر و ضعیفتر وجود دارد. اما این که همه اینها در قیامت محشور شوند ضرورت ندارد زیرا قیامت صحنه حسابرسی و بهره گیری از مسؤولیت هاست.
3. آیات و روایاتی که حاکی از حشر حیوانات است نشان می دهد که همه جنبدگان و از جمله حیوانات محشور میشود، هر چند که حشر آنها مانند انسان نیست، چرا که از قوای لازمه عقل، شعور، اختیار و بالتبع تکلیف، به حد انسان برخوردار نمیباشند. اما در خصوص این که حشر آنان چگونه است، و پس از حشر چه اتفاقی برایشان میافتد، اطلاعات دقیقی از قرآن و احادیث در اختیار نداریم.
4. حشر حیوانات برای انتصاف و حق گیری حیوانی از حیوان دیگر بوده است چنان که در روایتی از پیامبر (ص) که شیعه و سنی نقل کرده آمده که فردای قیامت حق حیوان بی شاخ از حیوان با شاخ گرفته می شود. پس از آن که انتصاف در قیامت حاصل شد هر دو میمیرند و بدنشان خاک می شود. لذا بعد از خاک شدن بدن ها دیگر بهشت یا جهنمی برای آنها وجود ندارد.
با عرض سلام و ادب خدمت دوست عزیز!
بعد از اینکه امام حسین علیه السلام رجعت کرد، امام زمان به دست امام حسین داخل قبری که در کربلاست قرار داده می شود.
امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: «حسین در میان اصحابش که با او کشته شدند میآید و هفتاد پیامبر با او خواهند بود همانگونه که آنها با موسی بن عمران هم مبعوث شدند، آنگاه قائم انگشتر را به او میدهد و حسین(علیهالسلام) همان کسی است که او [امام زمان] را غسل میدهد و کفن و حنوط میکند و در قبرش میگذارد.[1]
به این ترتیب پس از امام زمان (علیه السلام) حاکمیت و سلطنت حضرت ابا عبدالله الحسین(علیهالسلام) آغاز میگردد و مدت حکومتش 309 سال طول میکشد.
پی نوشت
[1]. مختصر بصائر الدرجات، ص48.
با سلام و عرض ادب خدمت دوست عزیز!
در جواب این سوال به چند نکته اشاره می کنیم.
1.تشکر از خدا. راه تشکر از خدایی که این همه نعمت به ما داده است، پرستش اوست. این تشکر باعث افزایش ظرفیت وجودی انسان هاست؛ حتی باعث افزایش نعمت های مادی آنها نیز می شود.[1]
2. به دست آوردن آرامش؛ زیرا پرستش واقعی خدا با فطرت انسان هماهنگ است و این هماهنگی باعث آرامش می شود.[2]
3.رفع نیازهای مادی و معنوی. همه چیز تحت قدرت خداست؛[3] با پرستش خدا می توان نیازهای مادی و معنوی خود را حاصل کرد؛ حتی دل های دیگران با به سمت خود کشاند.
4.در قرآن کریم منظور از پرستش را تقوی معرفی کرده است.[4] و تقوی دارای آثار مادی و معنوی، و اخلاقی فراوانی است. چنانچه امیر المومنین علیه السلام تقوی را رئیس و پیشوای اخلاق است.[5]
5. از همه مهمتر اینکه آثار واقعی پرستش خدا در روز قیامت معلوم می شود. جایی که دست همه کوتاه شده و هر کسی دنبال دستگیره ای می گردد.
پی نوشت
[1]. سوره ابراهیم، آیه7.
[2]. سوره رعد آیه 28.
[3]. سوره فاطر آیه 15.
[4]. سوره بقره، آیه21.
[5]. نهج البلاغه، صبحی، ص548.
با سلام و احترام
در پاسخ به این سؤال باید گفت:
بنا بر نص صریح قرآن و روایات متواتر تنها پیامبران اولو العزم یعنی نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمد (علی نبینا و آله و علیهم السلام) صاحب شریعت مستقلی بوده اند چنان که در سوره شوری آیه 13 بر آن تصریح شده است. البته این بدان معنی نیست که حضرت آدم و پیامبران قبل از حضرت نوح، اصلا آموزه های وحیانی نداشته اند، بلکه آن ها همه دارای دستورات و باید و نبایدهای وحیانی بوده و دارای دین به این معنا بوده اند؛ اما این قواعد به صورت مدون نبوده و به این صورت که امروزه دین دارای نظام خاص دستوری می باشد نبوده است. علت آن هم بسیط بودن جامعه در آن روزها بوده که اختلافاتشان در دین و اجرای حدود الهی، یا منتفی بوده یا در حدی قلیل و ناچیز بوده که پیامبر به تنهایی و بدون قانون مدونی به رفع رجوع آن ها می پرداخته است؛ این روند ادامه داشته تا زمان حضرت نوح که جامعه بشری دارای پیچیدگی ها و نیازهای جدیدی شد که اولین شریعت و کتاب آسمانی از طرف خدا برای بندگانش نازل شد.
بنابر این دین آدم و پیروان او یک سلسله عقاید کلی و مجموعه ای از اخلاقیات بوده است که بر طبق همان عمل می کردند و از آن جایی که زمان حضرت آدم علیه السلام زندگی نوع انسانی بسیار ساده بوده، همگان با هم متحد و متفق بوده اند، و اختلاف مهم اعم از اختلاف در زندگی مادی و اختلاف در مذاهب، آراء، افکار و عقاید میان آنان نبوده است تا نیاز به دین واجب و ضروری شود.
با سلام و احترام
در پاسخ به این سؤال باید گفت:
1. به طور قطع دخالت سیاسی کشورهای خارجی در رشد یا نابودی اقتصاد یک کشور می تواند تأثیر گذار باشد چنان که مصداق های زیادی از این نوع سیاست های دخالت جویانه در تاریخ وجود دارد که اقتصاد و فرهنگ کشورها را به فنا برده است. اما نسبت به ایران باید گفت: این کشور هرگز خودسرانه در امور کشورهای دیگر دخالت سیاسی نکرده تا بخواهد اسباب نابودی اقتصاد آن کشور را به دنبال داشته باشد.
2. رشد یا نابودی اقتصادی یک کشور بستگی به مدیریت دولت و کارگزاران آن کشور دارد. چنان که کشور ایران در این سال های اخیر به سبب ضعف مدیریتی دچار مشکلات اقتصادی فراوانی شده است. هر چند دخالت های سیاسی می تواند تأثیر گذار باشد اما نه به آن اندازه ای که یک کشور را از جهت اقتصادی نابود کند زیرا مدیریت صحیح می تواند آن کشور را از بحران های زیادی نجات دهد.
3. چنان که بیان شد، ایران هرگز در امور کشورهای همسایه ای چون سوریه، لبنان، عراق، کوبا، ونزوئلا، یمن، افغانستان و دیگر کشورهای اسلامی دخالت نکرد و ورود سیاسی ایران در این کشورها به درخواست رئسای جمهور خود این کشورها و برای حل بحران سیاسی این کشورها و کمک به آن ها بوده است. چنان که حضور در سوریه و عراق برای بیرون راندن جبهه داعش و امثال آن بوده و اتفاقا در این راه نیروهای زیادی را نیز جمهوری اسلامی از دست داده است.
4 برخلاف ادعایی که شده امروزه اقتصاد عراق و سوریه و یمن و افغانستان را کشورهایی نابود کرده که سال های متمادی در خاک این کشورها پایگاه های نظامی زده و سرمایه های طبیعی و زیربنایی آن ها را به بهانه های مختلف به تاراج برده و به غیر از فقر و فلاکت و نابودی چیزی را برای مردم به ارمغان نیاورده است. چنان که حضور آمریکائی ها در عراق و افغانستان شاهد بارزی بر این مدعاست.
5. اختلافات درونی بین مذهبی در کنار حضور نیروهای خارجی در بین برخی از این کشورها مانند افغانستان و حضور گروه تروریستی طالبان که هدفی جز ویرانی و نابودی کشورها ندارند، نیز نقش به سزایی در فقر و عقب ماندگی اقتصادی در این کشور ها دارد و این فقر هیچ ارتباطی به ایران یا دیگر کشورهای اسلامی ندارد.
6. برخلاف ادعایی که شده آمارها نشان می دهد که ایران از جهت اقتصادی در رتبه خوبی از دنیا قرار دارد و اگر امروزه کمی با مشکلات اقتصادی برخورد کرده ایم به سبب ضعف مدیریتی بوده است و به طور قطع این مسأله نیز مقطعی و از آن نیز گذر خواهیم کرد. بنابر این این ادعا که ایران عمر اقتصادی آن روبه پایان است بر خلاف آمارهای بین المللی و بانک مرکزی جهانی است و امروزه آمارها خلاف این را ثابت می کند با اینکه ایران طی این سال های اخیر قربانی تروریست اقتصادی جهانی شده اما هم چنان در زمینه اقتصادی با تمام ضعف ها و سوء مدیریت ها فعال و تولید گر و صادرات کنند بوده است.
با عرض سلام و ادب
شناخت امام به چند صورت معنا پیدا می کند:
یکی: شناخت شناسنامه ای حضرت کیست و کجاست و چه اوصافی داردو...کتاب هایی مانند مکیال المکارم قابل مطالعه است.
دوم: شناخت معنوی از طریق دعا و توسل؛ مثلا در دعا می خوانیم " اللهم عرفنی حجتک" و از خدا می خواهیم امام زمان را به ما بشناساند.
سوم: شناخت از طریق سخنان ایشان؛ احادیث و توقیعاتی که از ایشان به دست ما رسیده و التزام به آن ها.
در مورد یاری حضرت نیز ملاک این است که پیرو حقیقی ایشان باشیم و گرنه شناخت اسمی و ..بدون اطاعت از ایشان ارزشی ندارد. چه بسیار افرادی که نزدیک پیامبر(ص) بودند ولی بهره ای از ایشان نداشتند اما اویس قرنی پیامبر(ص) را ندید ولی مسلمان حقیقی بود. امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: «هر کس شادمان میگردد از اینکه از یاران حضرت مهدی علیه السلام باشد، باید منتظر باشد و به پرهیزکاری و اخلاق نیکو رفتار نماید و او منتظر [واقعی] است.[1]
پی نوشت
[1] الغیبة للنعمانی، ص: 200
با سلام و عرض ادب خدمت دوست گرامی!
در پذیرش تاریخ، بزرگان دو دسته اند دسته ای فقط به منابع اولیه اکتفا می کنند؛ ولی برخی در منابع تا قرن هفتم و هشتم را نیز قبول می کنند.
در مورد چگونگی شهادت امام جواد علیه السلام، در منابع اولیه سه دیدگاه وجود دارد.
همچنین در مورد رها کردن جسد در کوچه،[1] یا روی بام بردن به مدت سه روز،[2] نیز دو دیدگاهی است که در منابع اولیه وجود ندارد.
نتیجه اینکه بردن بدن امام جواد علیه السلام به پشت بام به مدت سه روز و آمدن کبوتران در منابع اولیه وجود ندارد. تنها کسی که این را نقل کرده است انوار الشهاده است که در قرن سیزدهم قمری می زیسته است.
پی نوشت
[1]. آشنایی با قرآن، شهید مطهری. ج12، ص29.
[2]. انوار الشهادة، ص317.
صفحهها