مطالب دوستان ha1382

تصویر امین-مشاور ازدواج امین-مشاور ازدواج 21 اسف, 1397 راه حل عملی برا پیدا کردن خواستگار
سلام در مورد اینکه چرا خواستگارها عقب نشینی می کنند باید علت را بررسی کنید. غالب عقب نشینی ها یا به خاطر اخلاق و رفتار شما و خانواده شماست؛ یا به خاطر ظاهر است و یا موقعیت مالی و اجتماعی خانواده شما. هر کدام از اینها هم راهکار خاص خودش را دارد؛ مثلا اگر اخلاق و رفتار باشد، باید کمی روی این مسئله کار کنید و در نوع رفتار و برخورد خود و حتی خانواده تجدید نظر کنید. مثلا ممکن است توقع شما کمی بالا باشد ولی خودتان فکر می کنید اینگونه نیست یا ممکن است در حرف زدنتان نوعی تکبر و غرور باشد که متوجه آن نشده اید یا ... . اگر به خاطر ظاهر است، وقتی خواستگار می آید سعی کنید ظاهری شیک تر و آراسته تر داشته باشید. اگر موقعیت اجتماعی است می توانید با کم کردن توقع و فراهم کردن آمدن خواستگارهایی که در حد خودتان هستند مشکل را حل کنید. برای اینکه بفهمید کدام یک از موارد گفته شده علت عقب نشینی است، بهترین روش نظر سنجی از اطرافیان است. البته نه به این صورت که بگویید چرا خواستگار فرار می کند؛ بلکه به این صورت که از آنها بخواهید به عنوان فردی که مدت هاست شما و خانواده شما را می شناسند بدون رودربایسی عیب شما را بگویند. گاهی اوقات اگر واسطۀ خواستگار به شما نزدیک است، می توانید از او علت عقب نشینی فردی را که معرفی کرده را جویا شوید. اگر هم این راهکارها ممکن نبود می توانید خودتان را با اطرافیانی که فکر می کنید موفق هستند مقایسه کنید و نقص ها را پیدا کنید و سپس در صدد رفع آن بر بیایید. پیروز و سربلند
تصویر امین-مشاور ازدواج امین-مشاور ازدواج 22 ارد, 1395 نمیتوانم به جنس مخالف اعتماد کنم
سلام اینکه ارتباطات غیرشرعی و خیانت ها زیاد شده تا حدودی درست است؛ اما هیچ وقت به این معنا نیست که همه افراد اینطور هستند؛ بلکه هر چقدر هم زیاد باشد، باز هم در مقابل آدم های خوب و صالح و مومن و متدین بسیار ناچیز هستند. علت اینکه زیاد به چشم می آیند هم زیادی تعداد آنها نیست؛ بلکه برعکس؛ چنانچه به چشم آمدن یک نقطه سیاه روی یک صفحه سفید به به خاطر زیاد بودن آن نیست؛ بلکه به خاطر متفاوت بودن آن است. بعلاوه اینکه خداوند به هر انسانی عقل و تدبیر داده و می تواند طوری زندگیش را مدیریت کند که کار به اینجاها کشیده نشود. چه در مرحله انتخاب که باید درست انتخاب کرد و چه در طور زندگی که باید خوب زندگی کرد و همسر را از عشق و محبت سیراب کرد تا هیچ وقت حتی فکر ارتباط با غیر همسر به سرش نزند. بنابراین همانطور که خودتان هم معترف اید، طرز تفکر شما نادرست است و نباید به لوازم آن که ازدواج نکردن است ملتزم شوید؛ چون در این صورت دچار خسارتی بزرگ خواهید شد. آرامشی که در زندگی با همسر است در هیچ جای دوران مجرد یافت نمی شود. با توکل به خدا برای ازدواج اقدام کنید و نترسید. مهارت های انتخاب همسر و بعد هم مهارت های زندگی مشترک را به بهترین شکل ممکن بیاموزید(با مطالعه و گوش دادن به به سخنرانی ها و شرکت در کلاس ها مهارت زندگی) و با به کار گیری آن از انحرافات زندگی خود جلوگیری کنید. مهم ترین عنصری که همسرتان و حتی خدایی ناکرده شما را از هر گونه خیانت حفظ می کند، تقویت ایمان به خدا و روز جزاست. از این رو ایمان خود را تقویت کنید و به دنبال همسر مومنه باشید تا انشاءالله بهترین ها برایتان رقم بخورد. پیروز و سربلند
تصویر امین-مشاور ازدواج امین-مشاور ازدواج 22 ارد, 1395 غول تحصیل و سربازی بر سر راه ازدواج جوانان
سلام با توجه به شرایط فعلی، طبیعی است که یک پسر نمی تواند در سن حتی 25 سالگی هم شرایط اقتصادی مطلوبی را فراهم کند؛ منتها چاره کار این نیست که ازدواج نکند. ازدواج نکردن خود مشکلات زیادی را هم برای فرد و هم جامعه ایجاد خواهد کرد. لذا باید از راه های جایگزین استفاده کرد. مثلا ازدواج دانشجویی یکی از این راه هاست؛ یعنی طرفین در سنی که نیاز به ازدواج دارند ازدواج کنند؛ منتها زندگی مستقل را شروع نکنند و با هم به درسشان ادامه دهند و بعد که درسشان تمام شد و وضعیت شغلی پسر مشخص شد، عروسی کنند.  البته لازمه اجرایی شدن این مسئله این است که پسر هم کم کم خود را از خانواده مستقل کند؛ به این معنا که همش به امید این نباشد که خانواده مخارج او را بدهند. هیچ ایرادی ندارد که پسر در کنار درسش به کاری هم مشغول شود و حقوقی داشته باشد. درست است که این حقوق شما کم باشد؛ منتها همینکه روی پای خودش می ایستد نشان دهنده این است که او آمادگی ازدواج را دارد و خانواده دختران هم در این شرایط راحت تر به او اعتماد کرده و دختر می دهند. اما اگر پسری دائم از پدش پول بگیرد با اینکه وقت آزاد هم دارد و می تواند کار کند، طبیعی است که هیچ وقت نه می تواند ازدواج کند و نه ازدواج کردن به صلاح اوست و ...
تصویر امین-مشاور ازدواج امین-مشاور ازدواج 20 ارد, 1395 پشیمانی بعد از عقد
سلام به نظر می رسد یک ماه زمان کمی برای شناخت مواردی که گفتید نباشد. در این مدت، هم می شد تا حدود زیادی به اخلاق و اعتقادات طرف پی برد و هم اینکه ایشان را از لحاظ ظاهری مورد ارزیابی قرار داد و بعد تصمیم گرفت.  به نظر من مشکلاتی که شما مطرح کردید همگی ناشی از عدم شناخت نیست؛ بلکه بخش زیادی از آن به نوع تفکرات شما بر می گردد. به عنوان مثال اینکه می گویید ایشان شاغل رسمی نیست و این را یک مشکل بزرگ عنوان می کنید، ناشی از نگاه نادرستی است که شما به این مسئله دارید. اصلا چه کسی گفته که زن باید کار کند و در مخارج خانه شریک باشد؟! آیا غیر از این است که وظیفه مرد کار در بیرون منزل است و باید نان آور خانواده باشد و وظیفه زن مدیریت خانه و تربیت فرزندان صالح است؟! آیا اگر خانمی به شما می گفت برای من خیلی مهم است که شما آشپز خوبی باشید یا بتوانید پوشک بچه را به طور حرفه ای عوض کنید یا لباس ها را خیلی تمیز بشورید یا ...، به شما بر نمی خورد؟!  یا حتی در مورد اعتیاد پدر ایشان هم همینطور است. اینکه ایشان قبلا اعتیاد داشته چه دخلی در زندگی الان شما دارد؟! حتی بر فرض الان هم ایشان معتاد باشد. آیا اثر این مسئله در زندگی شما به اندازه ای است که بخواهید قید زندگی را بزنید؟! یعنی شما هیچ چیزی از گذشته خود ندارید که به همسرتان نگفته باشید؟ هیچ گناه و اشتباهی نکرده اید که او نداند؟ خانواده شما مرتکب هیچ اشتباهی نشده اند که خانواده طرف از آن خبر نداشته باشد؟! اصلا مگر بناست در ازدواج همه چیز گفته شود؟! تنها گفتن مواردی لازم است که بدانیم در زندگی مشترک نقش دارند. اما اینکه مثلا خدایی ناکرده شما در طول عمر خود یک بار خودارضایی کرده باشید یا ... چه تاثیری در زندگی مشترکتان دارد که بخواهید آن را به طرف بگویید و اگر نگویید طرف بعدا شاکی شود که چر نگفتی؟! بنابراین حتما لازم است شما قبل از هر اقدامی حضورا به یک مشاور مراجعه کنید. اگر با این افکار بخواهید ادامه دهید، نه تنها با این خانم بلکه با هر فرد دیگری هم ازدواج کنید با مشکل مواجه می شوید. حتی در مورد اینکه می گویید ظاهر طرف به دلتان نمی نشیند باید مسئله ریشه یابی شود. اگر خدایی ناکرده شما اهل نگاه به نامحرم یا فیلم و عکس و ... باشید، این خود می تواند دلیل اصلی این مشکل باشد و همانطور که عرض کردم ازدواج شما با هر فرد دیگری را هم با مشکل مواجه می کند. قضاوت عادلانه این است که ما همیشه ابتدا عیوب خود را ببینیم و بعد به دیگران نگاه کنیم. قطعا هیچ کدام از ما بی عیب و نقص نیستیم و در کنار همه خوبی هایی که داریم قطعا نقص هایی هم خواهیم داشت. لذا این انتظار که فردی که با او ازدواج می کنیم نباید هیچ عیب و نقصی داشته باشید یک انتظار بیجاست و زندگی مشترک را با مشکل مواجه می کند. بله تنها موردی که جای تامل دارد همین مسئله تناسب اعتقادی است که نیاز به بررسی دارد. بنابراین به هیچ وجه عجولانه تصمیم نگیرید. آخرین کاری که شما می خواهید انجام دهید این است که از ایشان جدا شوید و با فرد دیگری ازدواج کنید؟ برای این کار دیر نمی شود. اما اگر زود تصمیم به جدایی بگیرید دیگر آن زمان، برگشت به عقب ممکن نیست. خیلی از مشکلات قابل حل است. حتی در مورد ظاهر طرف هم می توانید راهی پیدا کنید که مورد پسندتان واقع شود. نوع پوشش و آرایش و ... اگر مطابق با سلیقه شما انجام شود می تواند موثر باشد. در مورد مسائل اعتقادی هم اگر با ایشان صحبت شود و به او فرصت بدهید، در خیلی از موارد حل خواهد شد. بنابراین شما تلاش خود را برای اصلاح این مشکلات بکنید تا اگر روزی از همسر خود جدا شدید پیش خدا و خلق او شرمنده نباشید و دلیل محکم و قانع کننده ای برای این کارتان داشته باشید. پیروز و سربلند
تصویر امین-مشاور ازدواج امین-مشاور ازدواج 20 ارد, 1395 مسئولین جلو پایم سنگ گذاشتن!
لینک جمع بندی این موضوع: http://www.btid.org/fa/news/90943
تصویر امین-مشاور ازدواج امین-مشاور ازدواج 18 ارد, 1395 به مامانم توهین می کنه
سلام برای تصمیم گیری عاقلانه در این شرایط، شما باید ابتدا عشق و علاقه را کنار گذاشته و ایشان را فارق از هر گونه دوست داشتنی مورد بررسی عقلی قرار دهید؛ به این صورت که پیش خود فرض کنید اگر ایشان موردی بود که من اصلا علاقه ای به او نداشتم آیا باز هم حاضر بودم با او ازدواج کنم یا خیر؟  این پرسش به شما کمک می کند تا عاقلانه یا عاشقانه بودن این ازدواج را بفهمید. البته منظورم این نیست که اگر ازدواجی عاشقانه باشد خوب نیست؛ بلکه منظورم از عاشقانه در اینجا این است که انتخاب شما صرفا مبتنی بر عشق و علاقه باشد و هیچ نقطه مثبت دیگری در آن نباشد. وگرنه اگر عشق و علاقه پشتوانه عقلی داشته باشد هیچ مانعی برای چنین ازدواج وجود ندارد. در بررسی عاقلانه، مهم ترین فاکتور این است که طرفین از لحاظ فکری اعتقادی اخلاقی و رفتاری با هم تناسب داشته باشند. اگر این تناسب ها وجود داشته باشد، عشق و علاقه آنها روز به روز بیشتر خواهد شد؛ اما اگر نباشد، عشق فعلی بعد از ازدواج با پررنگ شدن نقاط اختلاف، به مرور از بین می رود و نهایتا زندگی با چالش جدی مواجه می شود. اما در مورد مسائلی مثل شرایط مالی و موقعیت شغلی و ...، آنچه ملاک است داشتن شغل ثابت و شرایط مالی ایده ال نیست؛ بلکه همینکه طرف اهل کار و تلاش باشد و بتوان از شرایط فعلیش تا حدودی حدس زد که در آینده موفق است کافی است. با این حال مهم بودن یا نبودن این مسئله باز هم به خود شما بر می گردد. از نظر ما مانع نیست؛ اما ممکن است این مسئله برای شما به قدری مهم باشد که نبودن آن برایتان غیر قابل تحمل باشد که در این صورت باید مطابق با نظر خود تصمیم بگیرید. در مورد دوری راه هم همین است. قطعا دور بودن از خانواده با سختی هایی همراه است؛ اما اینطور هم نیست که غیر قابل تحمل باشد؛ مگر اینکه وابستگی شما به حدی باشد که توان دوری از خانواده را نداشته باشید.  بنابراین اولین کاری که شما باید انجام دهید این است که تکلیف این رابطه را مشخص کنید. اشتباه بزرگ شما این بوده که از اول وارد رابطه ای شدید که درست نبوده و الان هم ادامه دادن آن به این شکل فقط مشکلات شما را بیشتر می کند. ملاک های عقلی که عرض کردم را بررسی کنید و اگر نظرتان منفی بود که روی دلتان پا بگذارید و زندگی آینده تان را نجات دهد. اما اگر فکر می کنید طرف مورد مناسبی است (البته بهتر است در این باره به تنهایی تصمیم نگیرید؛ چون طبیعی است که شما تحت تاثیر عواطف و احساسات هستید و احتمال اینکه مغلوب احساساتتان شوید زیاد است؛ بلکه از بزرگترها و حتی در صورت امکان از مشاوره حضوری کمک بگیرید)، به او بگویید ادامه دادن این رابطه به این شکل به صلاح نیست و اگر خواهان ازدواج با شماست، دوباره رسما اقدام کند تا به این رابطه سرانجام دهید. بعد هم با پدر و مادر خود صحبت کنید که شرایط فعلی او را بپذیرند و قبول کنند که شما با هم ازدواج کنید؛ منتها مدتی را به او فرصت دهید تا شرایط مالیش را فراهم کند و بعد عروسی کنید. با این کار هم تکلیف این رابطه مشخص می شود و کوله با گناهتان بیش از این سنگین نمی شود و هم اینکه اگر به هر دلیلی بنا نیست این ازدواج سر بگیرد، همین الان مشخص می شود و شما موقعیت ها دیگرت برای ازدواج را از دست نمی دهید. در مورد اینکه ایشان به مادر شما توهین می کند یا اینکه پدر و مادرش از هم جدا شده اند و حتی به خاطر اینکه ازدواج شما با سابقه دوستی 5 ساله می خواهد صورت بگیرد، پیشنهاد من این است که حتما قبل از ازدواج حضورا به یک مشاور مراجعه کنید تا مسئله را بررسی کند. البته نه با این عنوان؛ بلکه به اسم اینکه می خواهید از مشاور برای انتخاب بهتر کمک بگیرید. اگر مشکل حادی این وسط وجود داشته باشد؛ مثل اینکه طلاق پدر و مادر ایشان تاثیرات منفی زیادی روی ایشان گذاشته باشد و این تاثیرات زندگی آینده شما را تهدید کند، یا اینکه رابطه شما منجر به از بین رفتن یک سری حرمت ها شده باشد یا اینکه این رابطه ذهنیت شما را نسبت به عشق و علاقه واقعی و زندگی طبیعی متحول کرده باشد و انتظار شما از عشق و زندگی واقعی را به طور نامعقولی بالا برده باشد، مشاور شما را آگاه خواهد کرد و در تصمیم گیری بهتر یاریتان می کند. پیروز و سربلند
تصویر امین-مشاور ازدواج امین-مشاور ازدواج 18 ارد, 1395 غول تحصیل و سربازی بر سر راه ازدواج جوانان
سلام بله متاسفانه همینطوره اما همینکه خود دختر و پسر این مسئله رو قبول داشته باشن، قدم بزرگی برای تغییر این روند اشتباهه. در موضوعات دیگه توی همین سایت در مورد اینکه چطور میشه پدر و مادر رو هم راضی کرد بحث شده که می تونید "راضی کردن خانواده" رو جستجو کنید و مطالب مرتبط رو ببینید.
تصویر امین-مشاور ازدواج امین-مشاور ازدواج 15 ارد, 1395 پدرم راضی به ازدواجم نیست
سلام اینکه با گذشت یک سال از خواستگاری ایشان (البته اگر منظورتان خواستگاری رسمی است) باز هم پدرتان مخالفت می کند، احتمالا دلیل بر وجود مانعی بزرگ است. در چنین شرایطی بهترین کار این است که شما مشاوری پیدا کنید که علاوه بر شما و طرف، بتواند با پدرتان هم صحبت کند. قبل از حضور پیش مشاور می توانید این راه ها را اگر نرفته اید امتحان کنید: 1- به طور منطقی با ایشان صحبت کنید و بگویید آنچه ضامن خوشبختی انسان هاست، داشتن مدرک و شغل دولتی و استخدامی و ... نیست. چه بسا افراد زیادی هستند که با اینکه اینها را دارند اما تحمل آنها برای یک لحظه هم ممکن نیست. حتی سیره ائمه علیهم السلام نیز خلاف آن را می گوید. از همه مهم تر اینکه ملاک من برای ازدواج بیش از هر چیزی اخلاق و ایمان طرف است و فکر نمی کنم در بین خواستگارهایی که داشتم و خواهم داشت، فردی به اندازه ایشان در این جهت خوب باشد (البته این بر فرض این است که گفته شما درست باشد و صرفا از روی حدس نباشد). آن چیزی که می تواند مرا خوشبخت کند ملاک هایی است که من برای خودم دارم؛ نه آنهایی که شما برای خودتان دارید. کسی که قرار است یک عمر با ایشان زندگی کند من هستم نه شما. لذا خواهش می کنم کمی هم به من حق بدهید. شما خوشبختی مرا می خواهید و در این شکی نیست؛ ولی من با شغل دولتی و مدرک دکتری و ... خوشبخت نمی شوم و ... 2- اگر به هر دلیلی خودتان نتوانستید ایشان را راضی کنید، می توانید از یک فرد سومی کمک بگیرید. اگر بتوانید فردی را بیابید که نفوذ کلام داشته باشد و پدرتان هم ایشان را قبول داشته باشد، خیلی راحت تر راضی خواهند شد. حتی مادر یا برادر یا خواهر یا عمه یا عمو یا ... هم می توانند در این باره واسطه شوند و ایشان را راضی کنند. بهترین حالت هم همانی است که ابتدا عرض کردم؛ یعنی شرایطی فراهم کنید که یک مشاور خوب و با تجربه و باایمان بتواند با پدر شما در این باره صحبت کند. بعلاوه اینکه مشاور اصل خوب بودن یا نبودن این ازدواج را هم بررسی می کند و در انتخاب صحیح به شما کمک می کند. 3- اگر نتیجه بررسی ها و مشورت ها و... همگی مبنی بر این بود که ایشان مورد مناسبی است و تنها پدرتان مخالف این ازدواج بود؛ آن هم به خاطر دلایل غیر منطقی، در این صورت استفاده از عواطف و احساسات پدرانه ایشان هم می تواند کارساز باشد؛ به این صورت که خود را به ناراحتی و افسردگی بزنید؛ طوری که ایشون متوجه شود ناراحتی شما به خاطر سخت گیری بی مورد ایشان است. طوری وانمود کنید که اگر این ازدواج سر نگیرد دیگر تمایلی به ازدواج به هیچ کس را ندارید. در کنار این مسئله برای اینکه رضایت پدرتان را جلب کنید با زبان نرم و دلبرانه به پدرتان بگویید: هر چند من می دانم خدا به این ازدواج راضی است؛ چون از نظر دین آنچه مهم است اخلاق و ایمان است؛ اما هیچ وقت بدون رضایت پدرم با کسی ازدواج نمی کنم؛ حتی اگر مجبور باشم به خاطر حفظ رضایت پدرم یک عمر با کسی زندگی کنم که هیچ علاقه ای به او ندارم و می دانم که خوشبخت نخواهم شد. این نرمی سخن و حفظ احترام و نزدیک شدن بیش از پیش اگر مداوم باشد و با جر و بحث های بی مورد خللی در آن وارد نشود، خیلی زود موثر واقع می شود و ایشان به این وصلت رضایت خواهند داد. 4- اگر با همه اینها باز هم نتوانستید ایشان را راضی کنید، بهتر است قید این ازدواج را بزنید و به فکر ازدواج با فرد دیگر باشید. درست است که ایشان مورد خوبی است و مشکلی ندارد؛ اما از دست دادن رضایت پدر کم چیزی نیست. بله اگر امر دایر بین یک امر واجب و اذن پدر بود، در این صورت امر واجب مقدم بود؛ اما در این شرایط اذن پدر اولویت دارد؛ چون حتی اگر شما با ایشان هم ازدواج نکنید، اینطور نیست که دیگر کسی که مناسب شما باشد و ملاک های پدرتان را هم داشته باشد و ... پردا نشود. نکته آخر اینکه تحت هیچ شرایطی به این روند که سردرگم باشید ادامه ندهید؛ چون هر چه این ارتباط (اگر ارتباطی هست) بیشتر ادامه پیدا کند، منجر به وابستگی بیشتر و در نتیجه سختی فراموشی خواهد شد. بعلاوه اینکه به مرور زمان سر زبان ها می افتد که شما ازدواج کرده اید و اگر ازدواج نکنید، آن موقع شاید خیلی از خواستگارها را به خاطر اینکه فکر می کنند شما متاهل هستید از دست بدهید. حتی ممکن است چوب تفکرات بدبینانه اطرافیان را هم بخورید؛ به اینکه پیش خود بگویند اینکه شما بعد از این مهم مدت ازدواج نکرده اید حتما به خاطر وجود مشکلی در شماست و ... .  پیروز و سربلند
تصویر امین-مشاور ازدواج امین-مشاور ازدواج 14 ارد, 1395 می ترسم فکرش زندگیم را خراب کند
سلام اینکه رابطه را قطع کردید خیلی خوب است؛ چون ادامه رابطه مشکلات زیادی برای شما ایجاد می کرد. حتی همین مقدار رابطه هم الان برای شما مشکل ساز شده که دارید با آن دست و پنجه نرم می کنید. حال تصور کنید اگر بیشتر ادامه پیدا می کرد چه می شد؟! 1- اینکه با ازدواج و جایگزین شدن عشق جدید ایشان را فراموش خواهید کرد تا حدودی درست است؛ اما چون شما گرفتار یک علاقه نسبتا شدید شده اید، بهتر است قبل از ازدواج حضورا به یک مشاور با تجربه و متدین مراجعه کنید تا شرایط شما را بررسی کند. اگر ایشان تایید کرد برای ازدواج اقدام کنید؛ در غیر این صورت مدتی صبر کنید و بعدا برای ازدواج اقدام کنید. 2- اصل بر این است که انسان به اشتباهات گذشته اش اعتراف نکند؛ چون اعتراف به گناه خود گناه است؛ مگر اینکه بداند گفتن یا نگفتن آن در زندگی آینده اش تاثیر گذار است. لذا شما باید شرایطتتان را بررسی کنید و بعد در این باره تصمیم بگیرید. اینکه شما با چه کسی ازدواج می کنید و اینکه آیا هم خانه بودن شما با آن دختر بعدا به گوش همسر شما خواهد رسید در این مسئله تعیین کننده است. مثلا اگر شما قصد ازدواج با دختری را داشتید که احساس کردید این مسئله برای او اهمیت ندارد، در این صورت گفتنش لزومی ندارد و اگر روزی هم فهمید مشکلی ایجاد نمی شود. اما اگر به خواستگاری دختری رفتید که تا حدودی می دانید این مسئله برایش مهم است، در این صورت باید ببینید اگر به او نگویید آیا بعدا از طریق دیگری متوجه می شود یا نه؟ اگر راهی برای متوجه شدن او وجود ندارد که لزومی به گفتن ان نیست؛ چون گفتنش منجر به سلب اعتماد می شود. اما اگر احتمال می دهید بعدا متوجه می شود، بهتر است همان اول خودتان بگویید تا بعدا با مشکل مواجه نشوید. بهترین حالت این است که بعد از چند جلسه آشنایی و نزدیک شدن به تصمیم نهایی و قطعی شدن ازدواج آن مسئله را بیان کنید. چون هم ممکن است به خاطر مسائل دیگری به توافق نرسین که در این صورت گفتن این مسئله در جلسه اول فقط اعتراف به گناهی بوده که هیچ فایده ای نداشته و هم ممکن است اگر در جلسات اول بگویید، طرف بدون اینکه شما را شناخته باشد و به خوبی های شما پی برده باشد به صرف همین مسئله شما را رد کند. اما اگر بعد از اینکه شما را شناخت این مسئله را با ظرافت و احتیاط کامل به او بگویید، در این صورت احتمال پذیرش منطقی این مسئله از جانب ایشان بیشتر خواهد بود؛ به خصوص اگر شما بتوانید پشیمان بودنتان از این اشتباه و توبه از کاری که کردید را به ایشان منتقل کنید. به او بگویید قبل از اینکه بخواهی تصمیم آخر را بگیری من باید مسئله را به شما بگویم که از نظر من مهم است و نمی خواهم بعدا به خاطر آن به مشکل بخوریم. چنین اتفاقی افتاده و من از سر دلسوزی چنین اشتباهی را مرتکب شدم و بعد از مدتی با مشورت یک مشاور مذهبی به اشتباهم پی بردم. می دانم که شاید باور آن برای شما سخت باشد که چیزی بین ما نبوده؛ اما حتی حاضرم برای این مسئله قسم بخورم. الان هم تصمیم با شماست و اگر تردیدی در دلتان هست و نمی توانید آن را رفع کنید بهتر است این ازدواج سر نگیرد و ... 3- هر انسانی ممکن است در طور زندگی اش مرتکب اشتباه شود. آنچه مهم است این است که به اشتباهش پی برده و از آن توبه کند و دیگر تکرار نکند. لذا اگر اینگونه عمل کنید دیگر جای هیچ گونه عذاب وجدانی نخواهد بود؛ چون آنچه برای همسر آینده تان مهم است این است که تا زمانی که همسر او هستید به او وفادار بمانید و عاشقانه او را دوست داشته باشید؛ حتی اگر در گذشته عاشق فرد دیگری بوده اید و اشتباهتی مرتکب شده اید. برای او توبه از اشتباهات گذشته و خوب بودن در حال و آینده از هر چیزی مهم تر است.  نکته آخر اینکه برای فراموش کردن ایشان باید بیش از اینی که هست از آن دختر فاصله بگیرید و فکر ازدواج با او را به طور کامل از سرتان بیرون کنید؛ چون حتی اگر او راضی به این ازدواج شود، باز هم با توجه به شرایطی که گفتید چنین ازدواجی به صلاح نیست. همانطور که دوستان هم گفتند رفتار و کردار او با روح دینداری سازگار نیست. نماز خواندن و اشک ریختن به تنهایی نمی تواند دلیل خوبی برای متدین بودن یک فرد باشد؛ بلکه دین را باید در تمام ابعاد زندگی فرد جستجو کرد. حتی به نحوی به او بفهمانید که دیگر نمی خواهید ارتباطی بین شما باشد و پیام و پیغامی بینتان رد و بدل شود تا بتوانید او را فراموش کنید. پیروز و سربلند
تصویر امین-مشاور ازدواج امین-مشاور ازدواج 13 ارد, 1395 خدایا نمی شد کمرش گود نباشد؟
سلام بله همونطور که شما می گید خیلی از افراد هستند که ظاهر براشون مهمه و این به خودی خود بد نیست. هر کسی باید با فردی ازدواج کنه که به دلش نشسته باشه. اما اون چیزی که در کلام شما دیده میشه حساسیت بیش از حده؛ یعنی ظاهرا اینطور نیست که ظاهر ایشون مشکلی داشته باشه؛ بلکه این حساسیت شماست که به خاطر حرف یک نفر برانگیخته شده و حالا نمی تونین اون رو فراموش کنین. راه اینکه چطور میشه این حس رو دور کرد رو قبلا خدمتتون عرض کردیم. راه ریشه ای اون تقویت ایمانه و راه ظاهری اون نظر سنجی از اطرافیان و اطمینان کردن به حرف اونها. اما اگه با هیچ کدوم از اینها نظر شما تغییر نکرد، نظر ما اینه که ریسک نکنین و به فکر ازدواج با کسی باشین که از هر لحاظ به دلتون نشسته باشه.

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 0