پدرم راضی به ازدواجم نیست

15:24 - 1395/02/13

9- باسلام وخسته نباشید

ببخشید سوال داشتم خدمتتون من دختر25ساله هستم
و خواستگاری دارم که مدت یکسال از آشناییمون میگذره و از لحاظ دینی و اخلاقی خیلی پسرخوبیه
خودم تحصیلاتم لیسانس و ایشون فوق دیپلم و دانشجوی کارشناسی، سنشم 26 هست
درحال حاضرمغازه‌دار و بابام راضی نیست بخاطر اینکه میگه تحصیلاتش ازتو پایین‌تره و کاردرستیم نداره و اگه اینکارو کنی باید قید منو بزنی بنظرشمامن بایدچیکارکنم؟

http://btid.org/node/90913

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
8 + 7 =
*****
تصویر زهرا88
نویسنده زهرا88 در

من خودم دانشجو فوق ليسانسم ولي با ديپلم بازاري كه صحبت كردم ديدم اونا فكراشون بازتر از پسراي تحصيلكرده هست كه فقط ادعا دارن.
ي فوق ليسانسم اومد كه گفت نميخوام زنم ازم سر باشه.ادعاشم ميشد كه خيلي مومن و ولايي هست.ولي با اين حرفش نشون داد اينا ظاهر قضيه است.
كلا به مدرك نيست
بايد با طرف حرف بزني ببيني فازش چيه
ببين بابا از كي حرف شنوي دارن ايشون باهاشون حرف بزنن
اتفاقا بازاريا دنيا ديده ترن و پخته ولي اين تحصيلكرده ها همش كلشون تو كتاب بوده و از دنياي بيرون خبر ندارن

تصویر zm@45
نویسنده zm@45 در

سلام دوست عزیز
علت اصرار شما برای این ازدواج به نظر من همین اشنایی یک ساله است که باعث وابستگی هایی شده...از اینکه چطور با هم آشنا شدین حرفی نزدین البته.
به نظرم به حرف پدرتون گوش بدین.یا حداقل منطقی پیش خودتون این دلایلو مرور کنین.ایشونم خیر و صلاح شمارو میخان. 
در مورد تحصیلات اینکه یه مقطع از شما پایین تر باشه مشکلی نداره.ایشون که تازه درحال تحصیل هستن.

تصویر مجید27
نویسنده مجید27 در

بابات حق داره مغازه داری هم شد شغل فردا پیش فامیل ابروی باباتو میبری میگن کسی باهاش ازدواج نکرده مجبور شده با همین بیچاره های بیعرضه بازاری که از ناچاری اومدن ی جا مغازه زدن ازدواج کرده یا پیش دوستات چی میخای بگی . اگه تو آزاد باشه که تحصیلات حساب نمیشه چون باندازه  ابتدایی سواد نداره مدرکش ابتدایی آزادحسابه . یعنی میخای با  بیسواد ابتدایی ازدواجکنی که شغل سطح پاین مغازه داری داره smileylaugh

تصویر آقا مهدی .

از ادبیاتی که استفاده کردی کاملا مشخصه خودت در چه سطحی هستی از نظر تحصیلات و دانش و شعور
اولا که تو این وضعیت کار تو جامعه و این تعداد تحصیلکرده که داریم,پسری که بتونه گلیم خودشو از آب بکشه بیرون ,پسر با جنمی هستش .ثانیا آدم بازاری اگه زرنگ باشه با چند سال کار کردن بار خودشو میبنده و اتفاقا بازاریایی میشناسم که اوضاعشون خیلی خوبه .البته بستگی به صنفی که کار میکنه داره
پی نوشت : کسانی که اینجا سوالشون رو مطرح می کنن واقعا با راهنمایی هایی که اینجا میگیرن میتونن تصمیم بهتری بگیرن و مشکلشون حل شه پس لطفا با لودگی و مسخره بازی گمراهشون نکنید ...

تصویر zm@45
نویسنده zm@45 در

چه ادبیاتی....

تصویر yasin1366
نویسنده yasin1366 در

ببین
تحصیلات که یکی دوترم دیگه برابر میشه  پس مشکلی نیست
حالا باید دید تحصیلات شما چی بوده استخدام شدی پول درآوردی پست و مقام گرفتی یا نه؟

دوم مغازه داری شغل خوب و واقعی هست مسلما نیومدن به این خواستگار شما بگن توروخدا بیا مدیر عامل شرکت نفت شو اینم بگه نه من مغازه داری ترجیح میدم
خب شرایط اقتصادی جامعه خوب نیست همینکه سرمایه ای داشته و تونسته مغازه ای راه بنداز نشون میده جنم کار داره

پس مشکلی پسره نداره
منتهی بابات نمیخواد بده الکی داره ایراد بنی اسرائیلی میگیره
 

تصویر امین-مشاور ازدواج

سلام

اینکه با گذشت یک سال از خواستگاری ایشان (البته اگر منظورتان خواستگاری رسمی است) باز هم پدرتان مخالفت می کند، احتمالا دلیل بر وجود مانعی بزرگ است. در چنین شرایطی بهترین کار این است که شما مشاوری پیدا کنید که علاوه بر شما و طرف، بتواند با پدرتان هم صحبت کند.

قبل از حضور پیش مشاور می توانید این راه ها را اگر نرفته اید امتحان کنید:

1- به طور منطقی با ایشان صحبت کنید و بگویید آنچه ضامن خوشبختی انسان هاست، داشتن مدرک و شغل دولتی و استخدامی و ... نیست. چه بسا افراد زیادی هستند که با اینکه اینها را دارند اما تحمل آنها برای یک لحظه هم ممکن نیست. حتی سیره ائمه علیهم السلام نیز خلاف آن را می گوید. از همه مهم تر اینکه ملاک من برای ازدواج بیش از هر چیزی اخلاق و ایمان طرف است و فکر نمی کنم در بین خواستگارهایی که داشتم و خواهم داشت، فردی به اندازه ایشان در این جهت خوب باشد (البته این بر فرض این است که گفته شما درست باشد و صرفا از روی حدس نباشد). آن چیزی که می تواند مرا خوشبخت کند ملاک هایی است که من برای خودم دارم؛ نه آنهایی که شما برای خودتان دارید. کسی که قرار است یک عمر با ایشان زندگی کند من هستم نه شما. لذا خواهش می کنم کمی هم به من حق بدهید. شما خوشبختی مرا می خواهید و در این شکی نیست؛ ولی من با شغل دولتی و مدرک دکتری و ... خوشبخت نمی شوم و ...

2- اگر به هر دلیلی خودتان نتوانستید ایشان را راضی کنید، می توانید از یک فرد سومی کمک بگیرید. اگر بتوانید فردی را بیابید که نفوذ کلام داشته باشد و پدرتان هم ایشان را قبول داشته باشد، خیلی راحت تر راضی خواهند شد. حتی مادر یا برادر یا خواهر یا عمه یا عمو یا ... هم می توانند در این باره واسطه شوند و ایشان را راضی کنند. بهترین حالت هم همانی است که ابتدا عرض کردم؛ یعنی شرایطی فراهم کنید که یک مشاور خوب و با تجربه و باایمان بتواند با پدر شما در این باره صحبت کند. بعلاوه اینکه مشاور اصل خوب بودن یا نبودن این ازدواج را هم بررسی می کند و در انتخاب صحیح به شما کمک می کند.

3- اگر نتیجه بررسی ها و مشورت ها و... همگی مبنی بر این بود که ایشان مورد مناسبی است و تنها پدرتان مخالف این ازدواج بود؛ آن هم به خاطر دلایل غیر منطقی، در این صورت استفاده از عواطف و احساسات پدرانه ایشان هم می تواند کارساز باشد؛ به این صورت که خود را به ناراحتی و افسردگی بزنید؛ طوری که ایشون متوجه شود ناراحتی شما به خاطر سخت گیری بی مورد ایشان است. طوری وانمود کنید که اگر این ازدواج سر نگیرد دیگر تمایلی به ازدواج به هیچ کس را ندارید. در کنار این مسئله برای اینکه رضایت پدرتان را جلب کنید با زبان نرم و دلبرانه به پدرتان بگویید: هر چند من می دانم خدا به این ازدواج راضی است؛ چون از نظر دین آنچه مهم است اخلاق و ایمان است؛ اما هیچ وقت بدون رضایت پدرم با کسی ازدواج نمی کنم؛ حتی اگر مجبور باشم به خاطر حفظ رضایت پدرم یک عمر با کسی زندگی کنم که هیچ علاقه ای به او ندارم و می دانم که خوشبخت نخواهم شد. این نرمی سخن و حفظ احترام و نزدیک شدن بیش از پیش اگر مداوم باشد و با جر و بحث های بی مورد خللی در آن وارد نشود، خیلی زود موثر واقع می شود و ایشان به این وصلت رضایت خواهند داد.

4- اگر با همه اینها باز هم نتوانستید ایشان را راضی کنید، بهتر است قید این ازدواج را بزنید و به فکر ازدواج با فرد دیگر باشید. درست است که ایشان مورد خوبی است و مشکلی ندارد؛ اما از دست دادن رضایت پدر کم چیزی نیست. بله اگر امر دایر بین یک امر واجب و اذن پدر بود، در این صورت امر واجب مقدم بود؛ اما در این شرایط اذن پدر اولویت دارد؛ چون حتی اگر شما با ایشان هم ازدواج نکنید، اینطور نیست که دیگر کسی که مناسب شما باشد و ملاک های پدرتان را هم داشته باشد و ... پردا نشود.

نکته آخر اینکه تحت هیچ شرایطی به این روند که سردرگم باشید ادامه ندهید؛ چون هر چه این ارتباط (اگر ارتباطی هست) بیشتر ادامه پیدا کند، منجر به وابستگی بیشتر و در نتیجه سختی فراموشی خواهد شد. بعلاوه اینکه به مرور زمان سر زبان ها می افتد که شما ازدواج کرده اید و اگر ازدواج نکنید، آن موقع شاید خیلی از خواستگارها را به خاطر اینکه فکر می کنند شما متاهل هستید از دست بدهید. حتی ممکن است چوب تفکرات بدبینانه اطرافیان را هم بخورید؛ به اینکه پیش خود بگویند اینکه شما بعد از این مهم مدت ازدواج نکرده اید حتما به خاطر وجود مشکلی در شماست و ... . 

پیروز و سربلند