sobhani

تصویر sobhani
درباره من: 
همه می دانند که مهدیه اسم مکان است و فاطمیه اسم زمان... و اما، ما منتظر روزی هستیم که مهدیه اسم زمان شود و فاطمیه اسم مکان... [أللهم عجل لولیک الفرج و احفظ قائدنا الخامنه ای]

مطالب ارسالی

22 مرد، 1398    0
قرائنى وجود دارد كه شاهدان غدير از سوى جريان حاكم به شدت تحت فشار بودند و از نقل داستان غدير پرهيز مى كردند. حضرت رسول اكرم صلى الله عليه وآله، در مسير بازگشت از حجة الوداع، مسلمانان را جمع كرد و در ضمن خطبه ...
22 مرد، 1398    0
اوّلين تشكيكى كه انسان نمى داند كه از آن تعجّب كند يا به آن بخندد (آنهم خنده تلخى كه از گريه غم انگيزتر است) اين است كه: علىّ بن أبى طالب هنگام حجّة الوداع، در يمن بوده و به همراه رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم در...
29 بهم، 1394    0
بـارها بـا هم در زمین فوتبال به اتفـاق دیگر دوستان، بازی کـردیم. اخـلاق مـا مثل بقیه هـــم سن و سالهمایمان بود؛ یک گل که می خوردیم، سر هم تیمی هایمان داد می کشیدیم؛ توپ که اوت می رفت، جِرزنی می کردیم. خلاصه...
29 بهم، 1394    0
● اهمیت انتخابات و نقش مردم «این وظیفه ای است الهی وظیفه ای است ملی وظیفه ای است انسانی وظیفه ای است که ما باید به آن عمل بکنیم همه مان باید در انتخابات شرکت بکنیم . » صحیفه امام ج ۱۸ ص ۳۱۸
29 بهم، 1394    0
وقتی از چیزی ناراحت می شد، با هیچ کس حرف نمی زد و فقط سکوت می کرد. یک روز که از نماز جمعه برگشت، دیدم خیلی ساکت هست. پرسیدم:«داداش اتفاقی افتاده؟ ناراحت به نظر می رسی!». با همان حجب وحیای همیشگی اش گفت: «کاش خانم...
29 بهم، 1394    0
بعضی از قوم و خویش هایمان که از شهرستان می آمدند، رسیده نرسیده گله می کردند: «آخه این درسته که علی آقا ماشین و راننده داشته باشه، اون وقت ما از ترمینال با تاکسی بیایم؟ ما که تهران رو خوب بلد نیستیم!». اما...
26 بهم، 1394    0
به سال اول دبیرستان که رسید، مادرم یک کلید از  روی کلیدِ خونه ساخت و داد دستش که وقتی از مدرسه برگشت و یه وقت خونه نبودیم، پشت در نمونه. کلید می انداخت به در، باز می کرد و بعدش زنگ می زد و بلند می گفت: یا...
26 بهم، 1394    0
ملت ایران نشان دادند که اهل اقدامند، اهل عملند. دشمنان ما انتظار داشتندکه شعارهای انقلاب فراموش شود، امروز که شما نگاه می کنید، به اجتماعات مردم، به اظهارات مردم، به شعارهای مردم، می بینید همان احساس اول...
25 بهم، 1394    0
بعد از ماجرای بنی صدر، یک روز با بچه ها، سر قضیه نافرمانی بنی صدر از امام، خیلی بحث کردیم. دیدیم علیرضا یک گوشه ای ایستاده و با حالت خاصی به ما  نگاه می کنه؛ مثل اینکه داشت با نگاهش مطلبی را به ما می گفت. رفتم پیشش...
24 بهم، 1394    0
مـادر شهید می گوید: من نمی دانستم هر وقت می خواهد به مدرسه برود، با وضو می رود؛ تا اینکه چند باری توی حیاط وقتی داشت وضو می گرفت، دیدمش. بهش گفتم: مگر الان وقت نمازه که داری وضو می گیری؟ می گفت:«می دونی مادر!...

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 5498