نظرات baharee

تصویر baharee baharee 25 فرو, 1393 می ترسم یه عمر حسرت به دل بمونم

به نظر من ایشون دیگه خیلی نوبرشونو اوردن!! واقعن من متاسفم از الان معلومه که چقد خونوادش حس دخالت جویانه دارن.. باید این صحبت ها رو قبل از عقد انجام میدادین نه الان!! اما خودتو ناراحت نکن، سعی کن خونوادت مواجه بشه با خونوادش نه خودت.. ببین کی منطقی تره بینشون با همون بیشتر صحبت کنین.. حداقل یه مراسم کوچیک با آشنایان نزدیک، که خواست شما هم مد نظر قرار گرفته باشه! به نظر من کوتاه اومدن فقط از جانب یکی از طرفین خودش به مرور باعث دلسردی میشه> متاسفم که اون اقا اینو نمیدونن..

تصویر baharee baharee 24 فرو, 1393 تنهایی عذابم میده!!

زهرا جان اسم کوچیک من سمیه هست لطفن برام دعا کن> میتونی مطلب ارسالیمم بخونی خیلی مشکلم حاد شده و عجیب سردرگمم! خیلی ممنون عزیزم

تصویر baharee baharee 24 فرو, 1393 تنهایی عذابم میده!!

سلام عزیزم> با نظر دوستان موافقم تا حدی. اما به نظر من حتمن حکمتی هست که مادرت مخالفت میکنه. به نظر من زیاد اصرار نکن حالا اگه یکی از خواستگارات مشخصاَ از هر نظر مناسبت بود اونوقت اصرار کردی یه چیزی. اما الان فقط برای نفس ازدواج به نظر من اصلن دست به اعتصاب غذایی و قهر و اینجور چیزا نزن. هم شانت رو تو خونواده میاره پایین و هم باعث میشه به اولین خواستگار جواب مثبت بدین و در نهایت یه تصمیم عجولانه! میدونم تنهایی سخته اما سخت تر از اون وقتیه که با یه انتخاب اشتباه و عجولانه بعد از ازدواج هم تنها باشی و این حس باهات باشه.. جایی خوندم اگه در دوران مجردیت حس خوشبختی نداشته باشی مطمین باش بعد ازدواج هم اون حس پیدا نمیکنی چون خوشبختی حقیقی در وجود شماست! پس خواهر گلم سعی کن این تنهاییت رو با همصحبتی با دوستان هم جنست و تفریحات سالم پر کنی.. امیدوارم خدا یک شریک زندگی خوب سر راهت قرار بده!

تصویر baharee baharee 22 فرو, 1393 باباش گفت دخترم مال شما اما...

ببخشین من متوجه نشدم این چه جور نشون کردنی بوده.. خود دختر خانم در جریان نیستن که قراره با شما ازدواج کنن؟؟ که مادرش گفته الان اگه با دخترم در مورد ازدواج حرف بزنین درسش رو رها میکنه؟ مگه اون نمیدونه؟

تصویر baharee baharee 22 فرو, 1393 شوهری که عاشق نیست

سلام عزیزم. 

به نظر من هم نذار خونوادش از موضوع باخبر بشن راه برای دخالتشون بازتر میشه! ای بگم خدا چیکار نکنه اینجور خونواده هارو متاسفم یاسی جان! اونا در هر حال از پسرشون حمایت میکنن و حقو به شما نخواهند داد> خودم با همین تجربه مواجه بودم که میگم . اگه زندگیتو دوست داری از دعوا اجتناب کن سعی کن زیاد بهش گیر ندی یه مدتُ درهر حال باهاش عادی باش ببین مثبت واقع میشه یا نه. فکر میکنم پس زمینه خونوادگیشون همین که برادرش هم طلاقی هست. باعث شده خیلی راحت حرف از جدایی بزنه و قبول این مسیله براشون راحت تره، برعکس چیزی کهماها فکر میکنیم که شاید مخالفت کنن با جدایی شما چون اینجوری بدجور سر زبانها میفتن اما نه! همین باعث شده راحت با این موضوع کنار بیان.. واقعن متاسفم عزیزم امیدوارم خدا به راه راست هدایتش کنه.. 

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 1