می ترسم یه عمر حسرت به دل بمونم

16:56 - 1393/01/25

سلام

ده ماهی هست که عقدکردیم سرهرموضوعی کوتاه اومدم مهریه موهم خیلی پایین گرفتم امامیگه عروسی نمیگیرم تواین ده ماه کلی بحث کردیم خودش راضی شده پولشم داره اما خانوادش سرسختانه مخالفت میکنن.این موضوع خیلی برام مهمه خودش هم میدونه اماازخانوادش میترسه واین باعث میشه ازش بدم بیاد وسردبشم  حس میکنم هنوزمردنشده بچه است .هرکاری کردم اما فایده ای نداشت.فقط میگه لباس عروس بپوش خانواده من باخانواده خودت یه جشن مختصر.بدبختی اینه به همونم جاندارن.میترسم این موضوع باعث جداییمون بشه.خانواده منم چون سرمهرکوتاه اومدن قبول نمیکنن.موندم چه کنم؟میترسم یه عمرحسرت به دل بمونم؟میترسم هیچوقت نتونم ببخشمش

http://btid.org/node/28026

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
7 + 10 =
*****
تصویر یاسی
نویسنده یاسی در

خدارو شکر دعا کنین مشکل منم حل بشه

تصویر 1978752
نویسنده 1978752 در

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااام

بلاخره با تلاش فراوان و راههای مختلف وکمک خدا قراره عروسی بگیریم البته فقط بافامیلای من

مرسی از همتون
 

تصویر 1978752
نویسنده 1978752 در

متاسفانه خرج آنچنانی نکردیم.چون آسون گرفتم اینطور شد.شما اشتباه منو تکرارنکنید.

تصویر سیتاخانم

فکر میکنم خانوادش نسبت به شما و خرجهاتون حساس شدن.

سعی کن با خرجات حسادت اونا رو بر نینگیزی.

سرسخت نباش. سعی کن آسون بگیری تا خانوادش در مقابلت قرار نگیرن.

ببین این مهمه که به قول و قراراشون عمل کنن اما مهم تر اینه که رنجور نباشین از هم، پس آسون بگیر.

نگران نباش اکثرا موقع عروسی از این اتفاقا زیاد پیش میاد. روز عروسی اصلا به این مسائل فکر نکن.

تصویر maleki
نویسنده maleki در

با سلام
خواهش میکنم وظیفه بود
این مورد که میگین خانوادش بهم میرزن و تو هم میرنو ناراحت میشن را خیلی جدی نگیرین
مهم خودش هست که با جون و دل براتون اینکارا کرده
البته نه اینکه بسوز برید به خانوادش
خیلی مواقع اصلا بروی خودتون نیارید یا اینکه از مادرشون هم تشکر کنید بابت خرید و بگید سلیقتون خوب بوده توی خریدی که کمکش کردین
به نوعی این خرید را از مادر ایشون بدونید و اینجور وانمود کنید
وهمسرتون هم میتونن اینکارا بکنن یعنی از ظرف مادرشون و خانوادشون بهتون هدیه بدن و بعد به خانواده بگن که از طرفشون هدیه داده شده.
موفق و پیروز باشید.

تصویر هانا
نویسنده هانا در

سارا جان چطوری ازدواج کریدید خونوادش ناراضی بودن؟
 

تصویر 1978752
نویسنده 1978752 در

آدمای بی عاری اند رک به بابام میگه ندارم اون موقع حرف بابام هم زمین می افته

تصویر سیتاخانم

دیدی سارا جان؟ حالا که خودتو وارد کردی خانوادش ازت ناراضین. همین که خانوادش ازت ناراضی باشن کافیه تا رابطه تون تحت الشعاع قرار بگیره.

یا کاملا کوتاه بیا و خیلی ساده بگیر و یا از خانوادت بخواه که این مسئله رو مطرح کنن.

از پدرت بخواه مردو مردونه با دامادش صحبت کنه و بگه که یه مراسم عروسی برگذار کنه. اینم بگه که انتظار تجملات نیست ازش.

خودتو اصلا قاطی این مسئله با همسرت و خانوادش نکن عزیزم. نمیگم راضی باشی اما با اونا بحث نکن.

تصویر سیتاخانم

نگران نباش اگه پدرت منطقی بشینه باهاش صحبت کنه هیچ کدورتی هم پیش نمیاد.

تصویر یه عاشق واقعی

سلام خدمت سوال کننده گرامی ....

باید الان این موضوع رو حل کنید .....

یعنی باید سر عروسی به توافق برسی و شما هم از ته قلبت راضی بشی ...حالا چه بگیره چه نگیره اش به خودتون بستگی داره .......

 

ولی خیلی ها رو دیدم با زور قبول کردن ولی چند سال از زندگیشون نگذشته ....سر هر موضوعی خانوم میگه نه مهریه دادی نه عروسی گرفتی ...همش غر غر میزنه ...همش سرکوقت میزنه ...

زندگی جفتشون هم به هم ریخته و بعضی موقعا هم با زور همدیگرو تحمل میکنن ......

پس بهتره الان روک حرفتو بزنی ...

سعی کن هیچی تو دلت نمونه ..که بعدا سر هر قضیه و مشکلی سرکوفتشو بزنی .....!!!!!!!

هر چی تو دلتو بگو ..!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! فراموش کنی و با زور قبول کنی خودت بعدا ضرر میکنی 

یاحق

تصویر 1978752
نویسنده 1978752 در

هرکاری بگیدکردم اما اثرنداشت منم دلم نمیخواست که بعدا بخاطراین موضوع دل چرکینی پیش بیاد تااینکه دیروز شدیددعوامون شد حالا میگه سرویستومیفروشم برات عروسی میگیرم اما هیچ رضایتی ندارم خانوادم هم ازدستت خیلی شاکین خودتوخراب کردی میگه دیگه دوست ندارم):

تصویر 1978752
نویسنده 1978752 در

توعروسی هم مترسکی بیش نیستم حالا دیگه بخوای یا نخوای چیزی تغییرنمیکنه چون دیگه دوست ندارم

 

تصویر یه عاشق واقعی

ببین خواهر گرامی .....

شما چون دست پایین و حالت مظلوم رو گرفتی این جوری شده ....

یه خورده اعتماد به نفس داشته باش ....

وقتی خوار و خفیف جلوش ظاهر بشی معلومه که دست پیشو میگیره پس نیفته ..!!!!

بگو سرویستو میخوای و نباید این کار رو بکنه ...

در مورد عروسی هم یه چیز تجملی نگیر .....شما هم انصاف داشته باش ....یه خورده شما به حرف اون باش ...یه خورده هم ایشون به حرفت ....

نباید الکی هم پول واسه عروسیتون بدید ...

پس بهتره که یه چیز منصفانه ای ازش بخوای ...

البته اگه پولشو نداره این یه بحث دیگست.....!!!

حالا شرایط مالی ایشون چجوریه ؟

تصویر kia1991
نویسنده kia1991 در

عقدی که گرفتید چطور بود؟ مفصل بود یا جمع و جور؟ شما هزینه کردید یا اونها؟

تو شهر ما عقد به عهده خانواده عروس هست و عروسی بر عهده خانواده داماد!

البته چون الان هزینه ها رفته بالا اصولا یکیش رو میگیرن و هزینه هاش رو تقسیم میکنن

همون طور که اون آقا از خانواده اش حرف شنوی داره و میگه مجلس نگیرید شما هم داری حرف خانواده ات رو میزنی و میگی مجلس بگیرید.

من مخالف مجلس گرفتن نیستم.ولی این مسائل رو باید قبل از عقد کردن حرفشو میزدید.الان که بحثش به میون میاد باعث دخالت  خانواده ها در زندگی شما میشه.ما باید ازشون راهنمایی بگیریم نه اینکه اون آقا حرف خانواده اش رو بیاد بگه وشما هم حرف خانواده ات رو!

شما ده ماهه عقد کردید ولی از همین الان دارید میگید اون بچه اس،خب اگه بچه اس باید بسازیش.

شما ده ماهه عقد کردید و از همین الان داری کلمه جدایی رو به زبون میاری.اصلا نباید این کلمه تو دهن شما بچرخه!!!!

دخترا دوست دارن عروسی مفصلی براشون گرفته بشه.اون عروسی هم یک بار تو عمر آدم تکرار میشه.

پس سعی کنید بپزیدش و نگذارید دخالت خانواده ها باعث سردی شما دو نفر بشه

تصویر 1978752
نویسنده 1978752 در

عقد نگرفتیم یعنی خودمونی بودفقط خانواده ها بودن دلیلشم ایرادگیری خانوادش بود اما قراره حنابندون بگیریم خانوادش میگن حنابندون نگیرنصف خرج عروسی روبده اما اینوخانواده من قبول نمیکنن . بیشترازهمه دوست داشتم به منم به اندازه اون یکی عروسشون ارزش بزارن.

تصویر هانا
نویسنده هانا در

یه عمر حسرت به دل نه عزیزم درسته چیزه مهمیه واقعا حق داری خیلی سخته این حسه دخترونتو درک نمیکنن و واقعا کاره درستی نمیکنن تو مسائله شما دخالت میکنن چون عروسی گرفتن یا نگرفتن به اونا مربوطی نیست ولی شوهرتونم تازه متاهل شده هنوز خیلی چیزارو بلد نیست اکثره پسرا وابسته به خونواده هاشون مخصوصا مادراشون هستن کم کم خوب میشه شما هم باید سیاست داشته باشی تو زندگی اونو بیشتر طرفه خودت بکشونی تو دله خونواده همسرتم بتونی جا کنی خودتو ...برو آتلیه عکس بگیر یه کلیپم درست کنید ماه عسلم برید مطمئن باش بهت خوش میگذره برا مهریه هم انقد نگران نباش شما میخوای زندگی کنی چه اهمیتی داره که بخوای به خاطره این مسائل اوقات تلخی کنید مهربون باشید باهم
 

تصویر سیتاخانم

اشکال نداره سارا جان ایشالله اونم کم کم مرد میشه...

چون خانوادش دارن خرج میکنن نمیتونه خیلی نظر مخالف بده.

تو هم تا جاییکه میتونی خودتو وارد این قضایا نکن... بالاخره شوهرته بعدا ممکنه برات بد بشه.

هردوتون بذارین خود خانواده ها با هم صحبت کنن. تو فقط تو جمع خانوادگی خودتون اگه صحبتی داری با پدر و مادرت در میون بذار.

اگه قبلا قرارا رو گذاشته بودین و الآن دارن دبه میکنن... اونا حق ندارن حرفشونو عوض کنن و جلوی مخالفت های پدر و مادرت رو نگیر به نظر من.

تصویر 1978752
نویسنده 1978752 در

ممنون از راهنماییت عزیزم

خرجشوخودش میخوادبده اما خانوادش انقدرخسیسندکه اگه یه پیراهن 400000تومنی برای خودش بخره کلی نصیحتش میکنن که چه خبره فرداکم بیاری ازکی میخوای بگیری و...
دلشون نمیادپسرشون به خرج بیفته.اگرهم قراربه صحبت خانواده ها باشه آخرش به دعواوکدورت ختم میشه چون مرغ خانوادش یه پا داره وازحرفی که میگن کوتاه نمیان وسریع اخما میره توهم

تصویر taraneh-kamali

عزیزم پیرهن چهارصد هزار تومنی برا چی؟ آدم باید برا همه چیز اقتصادی فکر کنه و به فکر آینده باشه و معقول خرج کنه

تصویر maleki
نویسنده maleki در

با سلام

اولا اینکه کوتاه اومدین ضرر نکردین و الان خب صاحب همسر هستین و مشکل دیگه ای امیدوارم نباشه.

ببینید عروسی گرفتن چه نتایجی براتون داره و اگه عروسی نگیرید چه آسیبهایی؟

اگه واقعا میبیند خسارت اوره عروسی نگرفتن (که به ده ها دلیل نیست )پافشاری کنید

البته ناگفته نمونه این پافشاری ممکنه گرون براتون تموم بشه و ببینید آیا واقعا میتونه بگیره و نمیگیره و اینکه میتونه و نمیگیره علتش چیه؟

دوم اینکه فقط بهشون بگید من دلم میخواد یا مثلا آرزومه که عروسی بگیریم ولی اگه نمیتونید مهم نیست

اجبار کردن و حالت تدافعی هیچ وقت جواب نداده

در پایان برادرانه بهتون عرض بکنم پرداختن به این امور بی اهمیت و ناچیزنه تنها مشکلی را حل نمیکنه  بلکه مقدمه بروز مشکلات دیگه ای هست

در پایان یه حدیث نورانی ازقول امام صادق علیه السلام خدمتتون عرض میکنم امیدوارم راهگشا باشه.

اِنْ اُجِّلْتَ فى عُمُرِكَ یَومَیْنِ فَاجْعَلْ اَحَدَهُما لاَِدَبِكَ لِتَسْتَعینَ بِهِ عَلى یَومِ مَوتِكَ. فَقیلَ لَهُ : وَ ما تِلْكَ الاِْسْتِعانَةُ؟ قالَ : تُحْسِنُ تَدبیرَ ما تُخَلِّفُ وَ تُحْكِمُهُ؛

اگر در عُمرت دو روز مهلت داده شدى ، یك روز آن را براى ادب خود قرار ده تا از آن براى روز مُردنت كمك بگیرى. به امام گفته شد : این كمك گرفتن چگونه است؟ فرمودند : به این‏كه آنچه را از خود برجا مى‏گذارى ، خوب برنامه‏ریزى كنى و محكم‏كارى نمایى.

غرر الحكم، ح 3298

موفق و موید باشید.

تصویر baharee
نویسنده baharee در

به نظر من ایشون دیگه خیلی نوبرشونو اوردن!! واقعن من متاسفم از الان معلومه که چقد خونوادش حس دخالت جویانه دارن.. باید این صحبت ها رو قبل از عقد انجام میدادین نه الان!! اما خودتو ناراحت نکن، سعی کن خونوادت مواجه بشه با خونوادش نه خودت.. ببین کی منطقی تره بینشون با همون بیشتر صحبت کنین.. حداقل یه مراسم کوچیک با آشنایان نزدیک، که خواست شما هم مد نظر قرار گرفته باشه! به نظر من کوتاه اومدن فقط از جانب یکی از طرفین خودش به مرور باعث دلسردی میشه> متاسفم که اون اقا اینو نمیدونن..

تصویر عروس اشک های شبانه

علت این حرفش اعتقاداتش هست یا چیز دیگه ؟ به خاطر گناه این مجالس همسرتون می خوان جشن نگیرن؟اگر این طوره راه حل های زیادی داره.اسلام هیچ وقت مانع شادی نشده میشه مراسمتون رو طوری برگزار کنید که توش گناه نباشه.(البته با لباس عروس )

تصویر 1978752
نویسنده 1978752 در

نه عزیزم بخاطرگناه نیست خانوادش خسیسن چطوراون موقع که عروسی مامانش بود یاعروسی خواهروبرادرش بود گناهی صورت نمیگرفت متاسفانه اینا آدمایی اندکه خودشونو جای طرف مقابل نمیزارن.فکرکنم احساس ندارن.هراتفاقی بیفته مهم نیست فقط اینا به خرج وزحمت نیفتن