10:54 - 1396/12/24
با سلام درباره اتفاقات گلستان هفتم بگویید؛ چرا کار به اینجا کشید؟
و سؤال دیگر اینکه آیا می توان برای عرفان و کشف حقیقت سراغ صوفیه رفت؟
-------------------------------------
کاربران محترم ميتوانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: http://www.btid.org/fa/forums
سوالات خود را هم از طريق اين آدرس ارسال کنيد: http://www.btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران ميتوانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي را که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگهدارند و به آن استناد کنند و همچنین نظراتشان جهت نمایش، دیگر منتظر تایید مدیرانجمن نیز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: www.btid.org/fa/user/register
انجمنها:
http://btid.org/node/131404
بعضی اتفاقات را نمیشود با هیچ فرمول و منطقی فهمید و توجیه کرد. یکی از آن اتفاقات در همین ماه و روزهای پایانی سال۹۶ رخ داد. واقعه تلخی که در آن سه تن از سبزپوشان نیروی انتظامی ناجوانمردانه و مظلومانه شهید شدند و خوراک شومی برای رسانههای بیگانه و دشمنان انقلاب تأمین شد. واقعا در گلستان هفتم چه گذشت و چه منطق حاکم بود؟
گسست عرفان و تصوف
بزرگترین اشتباه در قرن14هجری این است که شخصی به قصد عرفان، دست به دامان صوفیه شود و برای اثبات بزرگی این اشتباه سخن و شهادت امام خمینی(ره) و علامه طباطبایی کافیست. حضرت امام ادعاهای صوفیه را سرقت از مقام شامخ عرفان و عرفا دانسته و آن مقامات ادعایی را، ادعاهایی وقیحانه معرفی کردند. ایشان با مردم از چهره واقعی این قاطعان راه حق و حقیقت سخن گفته و بر پوشالی بودن آنها، راه و رسمشان اصرار ورزیده است.[۱]
دیگر بزرگ عارف قرن، علامه طباطبایی نیز اهل تصوف را گرفتار در گناهان و فراریان از شریعت معرفی کردند و راه صوفیه را راهی کاملاً جدا و متفاوت از عرفان اصبل شیعی و دستورات اهل بیت عصمت و طهارت معرفی نمودند.[۲] با این تعابیر واقعا کوچکترین دل بستن به این نحله و اربابان این فرقه، بزرگترین اشتباه نیست؟!
گنابادیه منطق بیمنطقی
از بین فرقههای گوناگون و رنگارنگ صوفیه، فرقه گنابادیه سلطانعلیشاهی این روزها خبرساز شده، فرقهای که مرادشان یعنی سلطان محمد گنابادی از نبودن تصوف در ایران گلهمند شده و برای رفع این خلل! و واردات تصوف دست به دامان مرتاضان و سفر به هندوستان گشته است. این تنها اولین بیمنطقی آنهاست.
اعتقاد به عشریه و جایگزینی آن با خمس و زکات، بی نیازی به نماز، رها کردن شریعت و تکلیف در مقامات بالا!، محرم دانستن قطب با همه بانوان فرقه، جواز سجده بر قطب و وجوب در ذهن آوردن قطب به هنگام عبادت تنها برخی دیگر از بیمنطقیهای این فرقه است که در کتابهایشان موج میزند. جالب است که سلطان محمد آنقدر منحرف و دور افتاده از حق و حقیقت بود که توسط آخوند خراسانی(صاحب کفایه) محکوم به اعدام گشت و با این همه باز کسی از هواداران فرقه از خود نمیپرسد که چرا باید از این انحرافات و چنین فرد منحرف و این فرقه بیمنطقی اطاعت کنند.[۳]
گلستان هفتم و شروع ماجرا
ماجرا از یک خبر کذب در بهمن ۹۶ آغاز شد. خبری از اساس دروغین مبنی بر صدور حکم بازداشت قطب فرقه گنابادیه یا همان نور علی تابنده ملقب به مجذوب علیشاه. هواخواهان فرقه با این خبر دروغین که توسط اقطاب فیس بوکی و تلگرامی منتشر شده بود؛ خود را به تهران و گلستان هفتم کشاندند. مسئلهای که هیچگاه قطب فرقه آن را تأیید نکرد و حتی مردود بودن آن را طی پیام صوتی و یک بیانیه مکتوب به روشنی بیان داشت. اما مدعیان بی منطق این فرقه به قطب سنتی خود پشت کرده و گوشی به دست، منتظر فرمان اقطاب مدرن و اینترنتی ماندند. ماندنی که مورد غضب مجذوب علیشاه واقع شد.
موج بعدی با دستگیری دو نفر از طرفداران و اعضای این فرقه آغاز شد. چرا که اقطاب فیس بوکی و توییتری و تلگرامی فرقه این بار هواخاهان را به تهران و جلوی یک کلانتری فراخواندند. هیجاناتی که جهت دهی آن توسط همان شبکههای مجازی صورت هواداران فرقه اقدام به بستن راه مردم و قرق کردن گلستان هفتم را نمودند. مردم عادی نیز از این شوی ماهوارهای کلافه شده و برای عادی شدن اوضاع این خیابان دست به دامان نیروی انتظامی شدند. سبزپوشان امنیت و آسایش که اتوبوسی به راننگی یکی از دراویش و منسوبین فرقه شربت شهادت را نوشیدند. این نمایش و خبر پراکنیها هیچ چیزی نبود جز تهیه خوراک تبلیغاتی برای دشمنان نظام.
ماجرا، پیامها و سؤالهای آن
قطب سنتی فرقه یا همان مجذوب علیشاه به روشنی و در پیام صوتی خویش از امن بودن خانه و خودش گفته و بیان کردد که اگر کسی امنیت ایشان را بر هم بزند؛ خود درویش خواندهها هستند. وی حتی از همه پیروان فرقه برای شرکت در راهپیمایی۲۲بهمن دعوت به عمل آورد. دعوتی که بزرگان و مشایخ سنتی فرقه به آن لبیک گفتند و باز مدرنها آن را تخطئه کردند. این مخالفتها با قطب چه پیامی میتواند داشته باشد؟
مگر قرآن نخواسته که مسلمانان از تسلط کفار بر خود جلوگیری کنند؟ که خداوند در قرآن کریم فرموده است:« «وَلَن یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً[نساء/۱۴۱] خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان تسلطی نداده است.» با منطق این آیه هر کاری که سبب تسلط و ایجاد فشار از طرف کفار بر مسلمانان شود؛ باطل و حرام است. چرا این مجذوبان شیطان به دنبال دلخوش کردن کفار و مستکبران هستند؟ در آیهای دیگر نیز خداوند فرموده است: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْکافِرِینَ أَوْلِیاء مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ[نساء/۱۴۴] ای اهل ایمان! کافران را به جای مؤمنان دوست و تکیه گاه خود قرار ندهید.»
نتیجه گیری
قطب سنتی فرقه یا مجذوب علیشاه باز برای چندمین بار در تاریخ ۱۲/۱۵/ ۹۶و طی پیامی تصویری بارها ابراز نگرانیها را بیجهت عنوان کرده و میگوید: جای هیچ نگرانی نیست؛ اما باز اقطاب مدرن و مجازی فرقه اخبار کذب رنگ و رو رفته خود را منتشر میکنند و در این میان فقرا و متصوفه گنابادیه نمیدانند به بیعت خود با قطب سنتی فرقه منحرف خویش پابند باشند یا به بیعت تلگرامیها در آیند. به هر حال منطق امروز صوفیه گنابادیه نه با قرآن، نه با احادیث اهل بیت و نه حتی با مرشد خودشان قابل توجیه نیست.
پینوشت
۱- «آن بیچاره ای که خود را مرشد و هادی خلایق داند و در مسند دستگیری و تصوف قرار گرفته، حالش پست تر و غمزه اش بیشتر است. اصطلاحات را به سرقت برده و سر و صورتی به متاع بازار خود داده، برای رواج بازار خود ـ فهمیده یا نفهمیده ـ پاره ای از اصطلاحات جاذب را به خوردِ عوام بیچاره داده و گمان کرده به لفظ "مجذوب علیشاه" یا "محبوب علیشاه"، حال و جذبه و حبّ دست دهد.... ای طالب دنیا و ای دزد مفاهیم! این کار تو هم اینقدر کبر و افتخار ندارد. بیچاره از تنگی حوصله و کوچکی کله، گاهی خودش هم بازی خورده، خود را دارای مقامی دانسته، حب نفس و دنیا به مفاهیم مسروقه و اضافات و اعتبارات، پیوند شده، یک ولیده ناهنجاری پیدا شده و از انضمام اینها یک معجون عجیبی و اخلوطه غریبه ای فراهم شده و خود را با این همه عیب، مرشد خلایق و هادی نجات امت و دارای سرّ شریعت دانسته؛ بلکه وقاحت را گاهی از حدّ گذرانده، دارای مقام ولایت کلیه دانسته، این نیز از کمی استعداد و قابلیت و تنگی سینه و ضیق قلب است.»[شرح چهل حدیث، ص۹۱]
۲- «صوفیه برای سیر و سلوک، آداب و رسوم خاصی را که در شریعت وجود نداشت به وجود آوردند و راههای جدیدی را پیوسته به آن افزودند و شرع را کنار گذاشتند. تا اینکه به جایی رسیدند که شریعت را در یک طرف دیگر قرار دادند و در محرمات غوطه ور شدند و واجبات را ترک کردند و در نهایت به تکدی گری و استعمال بنگ و افیون روی آوردند. این حالت آخرین حالت تصوف است که مقام فنا نامیده می شود.»[المیزان، ج۵، ص۲۸۲]
۳- برخی از دستورات و سفارشات این فرقه منحرف عبارتند از:
«یک عشر از ارباح مکاسب و زراعات داده شود، مغنی از زکات زکوی و از خمس خواهد بود.»[نابغه علم و عرفان، ص۵۴۱]
«اصل و حقیقت روح نماز همین ذکر قلبی است که ما داریم و من خودم در خانه که هستم، نماز نمیخوانم و مسجد هم که میآیم برای عوام است.»[مقامات العرفا، ص۱۵۲]
«مقلد ناچار است که در وقت عمل، مطاع (مرشد) را در نظر آورد.»[صالحیه، ص۵۹۸]
«پس از یقین عبودیت نیست، ربوبیت است تکلیف نیست؛ لذت و شکر است.»[صالحیه، ص۱۸۵]
سلام دوست عزیز محبوب علیشاه قطب قبلی این فرقه است. ضمن اینکه اطلاعات شما در حد سرچ اینترنتی خیلی خوبه. منشا رو خوب اومدی ولی تحلیلت رو از هر جا کپی کردی اشتباهه. بهتره درباره مساله بیشتر تحقیق کنی. ضمنا به این جمله شما که گفتی "اقطاب فیس بوکی" خیلی خندیدم. فهمیدم هیچ چی از فقر و درویشی نمی دونی. موفق باشی حاج آقا سرچینگ. اگه وقت کردی به جای شماره های توی متن، آدرس واقعی بذار.
سلام علیکم
ممنون که اشتباه لفظی جابجایی محبوب علیشاه و مجذوب علیشاه را یادآور شدید؛ اصلاح گردید. ولی یادآور میشوم که تحلیل از جایی کپی نشده و بر اساس اعمال و رفتاری است که در این یکی دوماه به شدت و به طور علنی دیده میشود. نقص استدلالی و منطقی صوفیه بر کسی پوشیده نبوده و تنها به برخی از اشتباهات آنها پرداختیم. اگر آن موارد را قبول ندارید؛ چه خوب بود که مانند مورد اول در فضایی علمی معین مینمودید. با توهین و تهمت به کپی برداری نمیتوانید منطق حاکی در متن را زیر سوال ببرید.
بنده یادآور میشوم که وقتی افراد با دعوت تلگرامی و فیسبوکی برخی از مدعیان فقری و درویشی از گوشه و کنار خود را به گلستان هفتم رسانیده و با درخواست صوتی، تصویری و متنی قطب سنتی از گلستان هفتم نمیروند؛ لابد آن فرماندهان مجازی و فیسبوکی و تلگرامی را به عنوان قطب یا قطب تر از قطب انتخاب کردند. آیا این ادعا غلط است؟
در ضمن اگر شما تحلیل دیگری دارید می توانید مطرح کنید.
بعضی اتفاقات را نمیشود با هیچ فرمول و منطقی فهمید و توجیه کرد. یکی از آن اتفاقات در همین ماه و روزهای پایانی سال۹۶ رخ داد. واقعه تلخی که در آن سه تن از سبزپوشان نیروی انتظامی ناجوانمردانه و مظلومانه شهید شدند و خوراک شومی برای رسانههای بیگانه و دشمنان انقلاب تأمین شد. واقعا در گلستان هفتم چه گذشت و چه منطق حاکم بود؟
گسست عرفان و تصوف
بزرگترین اشتباه در قرن14هجری این است که شخصی به قصد عرفان، دست به دامان صوفیه شود و برای اثبات بزرگی این اشتباه سخن و شهادت امام خمینی(ره) و علامه طباطبایی کافیست. حضرت امام ادعاهای صوفیه را سرقت از مقام شامخ عرفان و عرفا دانسته و آن مقامات ادعایی را، ادعاهایی وقیحانه معرفی کردند. ایشان با مردم از چهره واقعی این قاطعان راه حق و حقیقت سخن گفته و بر پوشالی بودن آنها، راه و رسمشان اصرار ورزیده است.[۱]
دیگر بزرگ عارف قرن، علامه طباطبایی نیز اهل تصوف را گرفتار در گناهان و فراریان از شریعت معرفی کردند و راه صوفیه را راهی کاملاً جدا و متفاوت از عرفان اصبل شیعی و دستورات اهل بیت عصمت و طهارت معرفی نمودند.[۲] با این تعابیر واقعا کوچکترین دل بستن به این نحله و اربابان این فرقه، بزرگترین اشتباه نیست؟!
گنابادیه منطق بیمنطقی
از بین فرقههای گوناگون و رنگارنگ صوفیه، فرقه گنابادیه سلطانعلیشاهی این روزها خبرساز شده، فرقهای که مرادشان یعنی سلطان محمد گنابادی از نبودن تصوف در ایران گلهمند شده و برای رفع این خلل! و واردات تصوف دست به دامان مرتاضان و سفر به هندوستان گشته است. این تنها اولین بیمنطقی آنهاست.
اعتقاد به عشریه و جایگزینی آن با خمس و زکات، بی نیازی به نماز، رها کردن شریعت و تکلیف در مقامات بالا!، محرم دانستن قطب با همه بانوان فرقه، جواز سجده بر قطب و وجوب در ذهن آوردن قطب به هنگام عبادت تنها برخی دیگر از بیمنطقیهای این فرقه است که در کتابهایشان موج میزند. جالب است که سلطان محمد آنقدر منحرف و دور افتاده از حق و حقیقت بود که توسط آخوند خراسانی(صاحب کفایه) محکوم به اعدام گشت و با این همه باز کسی از هواداران فرقه از خود نمیپرسد که چرا باید از این انحرافات و چنین فرد منحرف و این فرقه بیمنطقی اطاعت کنند.[۳]
گلستان هفتم و شروع ماجرا
ماجرا از یک خبر کذب در بهمن ۹۶ آغاز شد. خبری از اساس دروغین مبنی بر صدور حکم بازداشت قطب فرقه گنابادیه یا همان نور علی تابنده ملقب به محبوب علیشاه. هواخواهان فرقه با این خبر دروغین که توسط اقطاب فیس بوکی و تلگرامی منتشر شده بود؛ خود را به تهران و گلستان هفتم کشاندند. مسئلهای که هیچگاه قطب فرقه آن را تأیید نکرد و حتی مردود بودن آن را طی پیام صوتی و یک بیانیه مکتوب به روشنی بیان داشت. اما مدعیان بی منطق این فرقه به قطب سنتی خود پشت کرده و گوشی به دست، منتظر فرمان اقطاب مدرن و اینترنتی ماندند. ماندنی که مورد غضب محبوب علیشاه واقع شد.
موج بعدی با دستگیری دو نفر از طرفداران و اعضای این فرقه آغاز شد. چرا که اقطاب فیس بوکی و توییتری و تلگرامی فرقه این بار هواخاهان را به تهران و جلوی یک کلانتری فراخواندند. هیجاناتی که جهت دهی آن توسط همان شبکههای مجازی صورت هواداران فرقه اقدام به بستن راه مردم و قرق کردن گلستان هفتم را نمودند. مردم عادی نیز از این شوی ماهوارهای کلافه شده و برای عادی شدن اوضاع این خیابان دست به دامان نیروی انتظامی شدند. سبزپوشان امنیت و آسایش که اتوبوسی به راننگی یکی از دراویش و منسوبین فرقه شربت شهادت را نوشیدند. این نمایش و خبر پراکنیها هیچ چیزی نبود جز تهیه خوراک تبلیغاتی برای دشمنان نظام.
ماجرا، پیامها و سؤالهای آن
قطب سنتی فرقه یا همان محبوب علیشاه به روشنی و در پیام صوتی خویش از امن بودن خانه و خودش گفته و بیان کردد که اگر کسی امنیت ایشان را بر هم بزند؛ خود درویش خواندهها هستند. وی حتی از همه پیروان فرقه برای شرکت در راهپیمایی۲۲بهمن دعوت به عمل آورد. دعوتی که بزرگان و مشایخ سنتی فرقه به آن لبیک گفتند و باز مدرنها آن را تخطئه کردند. این مخالفتها با قطب چه پیامی میتواند داشته باشد؟
مگر قرآن نخواسته که مسلمانان از تسلط کفار بر خود جلوگیری کنند؟ که خداوند در قرآن کریم فرموده است:« «وَلَن یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً[نساء/۱۴۱] خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان تسلطی نداده است.» با منطق این آیه هر کاری که سبب تسلط و ایجاد فشار از طرف کفار بر مسلمانان شود؛ باطل و حرام است. چرا این مجذوبان شیطان به دنبال دلخوش کردن کفار و مستکبران هستند؟ در آیهای دیگر نیز خداوند فرموده است: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْکافِرِینَ أَوْلِیاء مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ[نساء/۱۴۴] ای اهل ایمان! کافران را به جای مؤمنان دوست و تکیه گاه خود قرار ندهید.»
نتیجه گیری
قطب سنتی فرقه یا محبوب علیشاه باز برای چندمین بار در تاریخ ۱۲/۱۵/ ۹۶و طی پیامی تصویری بارها ابراز نگرانیها را بیجهت عنوان کرده و میگوید: جای هیچ نگرانی نیست؛ اما باز اقطاب مدرن و مجازی فرقه اخبار کذب رنگ و رو رفته خود را منتشر میکنند و در این میان فقرا و متصوفه گنابادیه نمیدانند به بیعت خود با قطب سنتی فرقه منحرف خویش پابند باشند یا به بیعت تلگرامیها در آیند. به هر حال منطق امروز صوفیه گنابادیه نه با قرآن، نه با احادیث اهل بیت و نه حتی با مرشد خودشان قابل توجیه نیست.
پینوشت
۱- «آن بیچاره ای که خود را مرشد و هادی خلایق داند و در مسند دستگیری و تصوف قرار گرفته، حالش پست تر و غمزه اش بیشتر است. اصطلاحات را به سرقت برده و سر و صورتی به متاع بازار خود داده، برای رواج بازار خود ـ فهمیده یا نفهمیده ـ پاره ای از اصطلاحات جاذب را به خوردِ عوام بیچاره داده و گمان کرده به لفظ "مجذوب علیشاه" یا "محبوب علیشاه"، حال و جذبه و حبّ دست دهد.... ای طالب دنیا و ای دزد مفاهیم! این کار تو هم اینقدر کبر و افتخار ندارد. بیچاره از تنگی حوصله و کوچکی کله، گاهی خودش هم بازی خورده، خود را دارای مقامی دانسته، حب نفس و دنیا به مفاهیم مسروقه و اضافات و اعتبارات، پیوند شده، یک ولیده ناهنجاری پیدا شده و از انضمام اینها یک معجون عجیبی و اخلوطه غریبه ای فراهم شده و خود را با این همه عیب، مرشد خلایق و هادی نجات امت و دارای سرّ شریعت دانسته؛ بلکه وقاحت را گاهی از حدّ گذرانده، دارای مقام ولایت کلیه دانسته، این نیز از کمی استعداد و قابلیت و تنگی سینه و ضیق قلب است.»[شرح چهل حدیث، ص۹۱]
۲- «صوفیه برای سیر و سلوک، آداب و رسوم خاصی را که در شریعت وجود نداشت به وجود آوردند و راههای جدیدی را پیوسته به آن افزودند و شرع را کنار گذاشتند. تا اینکه به جایی رسیدند که شریعت را در یک طرف دیگر قرار دادند و در محرمات غوطه ور شدند و واجبات را ترک کردند و در نهایت به تکدی گری و استعمال بنگ و افیون روی آوردند. این حالت آخرین حالت تصوف است که مقام فنا نامیده می شود.»[المیزان، ج۵، ص۲۸۲]
۳- برخی از دستورات و سفارشات این فرقه منحرف عبارتند از:
«یک عشر از ارباح مکاسب و زراعات داده شود، مغنی از زکات زکوی و از خمس خواهد بود.»[نابغه علم و عرفان، ص۵۴۱]
«اصل و حقیقت روح نماز همین ذکر قلبی است که ما داریم و من خودم در خانه که هستم، نماز نمیخوانم و مسجد هم که میآیم برای عوام است.»[مقامات العرفا، ص۱۵۲]
«مقلد ناچار است که در وقت عمل، مطاع (مرشد) را در نظر آورد.»[صالحیه، ص۵۹۸]
«پس از یقین عبودیت نیست، ربوبیت است تکلیف نیست؛ لذت و شکر است.»[صالحیه، ص۱۸۵]