چرا خدا مداخله نمی کند

00:22 - 1398/11/20

وقتی ما اینقدر در مورد خدا جر و بحث داریم، هستند تعدادی که خدا باور میکنند و هستند کسانیکه اصلا آن خدا را که ادیان معرفی کرده است بالخصوص اسلام و یهودیت باور ندارند و یا این که هیچ به خدای باور ندارند. این یک دغدغه ای هستش که قرن ها است ذهن بشریت را مشغول نموده است در این صورت چرا خدا مداخله نمی کند؟ چرا وقتی که امروز ملیون ها نفر در مورد وجود و عدم وجودش حرف می زنند اگر خدای است چرا نمی گوید من وجود دارم؟چرا فکر ملیون ها آدم را از این بابت آرام نمی کند تا همه یقین کنند که خدا وجود دارد؟

-------------------------------------

کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: http://www.btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال و از طریق کدپیگیری که دریافت میکنید پاسخ را مشاهده نمائید: http://www.btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي را که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين نظراتشان جهت نمايش بعد از فعالیت مفید، ديگر منتظر تاييد مديرانجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: www.btid.org/fa/user/register

http://btid.org/node/149826

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
3 + 1 =
*****
تصویر آشنـــــا
نویسنده آشنـــــا در

مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در حال کار، گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها به موضوع «خدا» رسیدند؛ آرایشگر گفت: “من باور نمی‌کنم خدا وجود داشته باشد.” 
مشتری پرسید: “چرا؟” 

آرایشگر گفت: “کافی است به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد. اگر خدا وجود داشت آیا این همه مریض می‌شدند؟ بچه‌های بی‌سرپرست پیدا می‌شدند؟ این همه درد و رنج وجود داشت؟ نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این چیزها وجود داشته باشد.” 

مشتری لحظه ای فکر کرد، اما جوابی نداد؛ چون نمی‌خواست جروبحث کند. آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. در خیابان مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده..

مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: “به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.” آرایشگر با تعجب گفت: “چرا چنین حرفی می زنی؟ من این‌جا هستم، همین الان موهای تو را کوتاه کردم!” 

مشتری با اعتراض گفت: “نه! آرایشگرها وجود ندارند؛ چون اگر وجود داشتند، هیچ کس مثل مردی که آن بیرون است، با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمی‌شد.”
 
آرایشگر گفت: “نه بابا؛ آرایشگرها وجود دارند، موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمی‌کنند.” 

مشتری تایید کرد: “دقیقاً! نکته همین است. خدا هم وجود دارد! فقط مردم به او مراجعه نمی‌کنند و دنبالش نمی‌گردند. برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد.”

تصویر محمد فرضی پوریان

با سلام خدمت شما.

خداوند متعال در قرآن می‌فرماید: «إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا[انسان/3] ما راه را به او نشان دادیم یا سپاس گزار خواهد بود یا ناسپاس» لذا راه مشخص و روشنه و هر کسی که بدون لجاجت و تعصب و هوای نفس به تحقیق بپردازه مطمئنا به راه مستقیم و اعتقادات سالم دست پیدا خواهد کرد.

نکته دوم اینکه: انسان مختاره و خودش باید تصمیم بگیره، انتخاب کنه و راه و رسم زندگی خودش رو تعیین کنه، و بر اساس همون راه و روشی که انتخاب کرده مواخذه شده و بر اساس آن پاداش داده میشه یا عذاب میشه، لذا حکمت الهی به همین تعلق گرفته که انسان مختار باشه و خودش راهش رو انتخاب کنه، و لو اینکه خداوند متعال که صاحب کل هستی هستش رو هم انکار کنه.

نکته سوم اینکه: در متن نوشتید چرا خدا خودش رو نشون نمیده، این مطلب خلاف حکمت الهیه، حکمت الهی به امتحان و محک آدمی تعلق گرفته، یعنی خدا می‌خواد انسان رو امتحان کنه و بر اساس انتخاب و تصمیمی که در این امتحان گرفته، پاداش بگیره یا عذاب بشه. لذا سنت الهی بر امتحانه و خودش رو نشون نمیده تا انسان بتونه حتی خدا رو هم انکار کنه.

نکته چهارم اینکه: خدا به انسان عقل داده به عنوان رسول باطنی، پیامبران رو هم فرستاده به عنوان رسول ظاهری، لذا دو نیرو در اختیار بشر هست، رسولان الهی و عقل، پیامبران که همگی آمده و پیام خدا رو به بشر ابلاغ کرده اند، اینجا انسان است که با عقل و قوه تشخیص خودش باید تشخیص بده راه درست چیه و از بین همه حرف‌ها، اون حرفی رو انتخاب کنه که مطابق عقل و فطرت آدمی هستش.

بنابراین، این درسته که الان اختلاف و تشتت در ادیان زیاده، ولی اینجوری نیست که انسان نتونه راه درست رو انتخاب کنه، چون عقل بر اساس براهین منطقی و قوانین علم منطق، به راحتی می‌تونه بر اعتقادات خودش برهان ارائه کنه، مثلا عقل بشر و عقل فلسفی  منطقی می‌گوید: خداوند متعال یگانه است و یکی بیشتر نیست، جسم نداره و نمی‌تونه خورد و خوراک داشته باشه، لذا هر اعتقادی که میگه خدا چندتاس، یا خدا جسم داره و خورد و خوراک و ... باید کنار گذاشته بشه و باطله. لذا در بین همه این اختلافات با قوه عقل و دانش میشه راه رو پیدا کرد و مسیر درست رو انتخاب کرد.

تصویر Asiye123
نویسنده Asiye123 در

یقین به وجود خدا چیزی نیست که با گفته ها وشنیده ها حاصل بشه، بلکه چیزیه که تو وجود بشرِبا فطرت سلیمه وجود داره، انگار یه چیزی ته وجود آدمی اینو میگه البته اونایی که یقین قوی تری دارن این احساسشون به مراتب بیشتره، کافر را به همین دلیل کافر نامیدن چون وجود داشتن خدا رو می پوشونه، واین قابلیت (مومن و کافر) چیزی نیست که تنها تو این دنیا حاصل شده باشه، بلکه در عالمی قبل از این عالم (ذر به معنی ذره) کسب شده، مثلا اونایی که حرام زاده ان، بعضیا فکر می کنن این افراد چه گناهی دارن که زنازادن، بلکه اینها گناه کار که هستن هیچ بلکه گناه والدینشان که زناکارن هم بر گردنشان هست، که دلیلش بر می‌گردد به همان عالمی که ما ذره‌ای بیش نبودیم وندای الست بربکم خدا را جواب دادیم. 

تصویر 22
نویسنده 22 در

سلام.

درجوابتون باید بگم وقتی خداوند راهو چاهو گذاشته ونشون داده ب وسیله ی ائمه و قران ک کدوم راهه کدوم چاه.ومیخواد ب وسیله ی این بنده هاشو امتحان کنه ک بدونه ایا واقعا بهش ایمان دارن  یان ؟اگه مستقیم میخواست بگه ک من هستم ک همه ایمان میاوردند و بهشتی میشدن. واینو بدون ک خداوند باعظمت ترازاین حرفاست.اصلا ماها درحدی نیستیم ک بخوایم خدارو مستقیم ببینیم اصلا توانایی اینو نداریم ک بتونیم ببینیمش و بهش فکرکنیم خداخودش دل بنده های مومنشو طوری مهرسفید زده ک خدارو کنارشون حس میکنن باهاش ک حرف میزنن جوابشونم تو عمل میبینن.البته اصلا مگه میشه جهان هستی ک برپایه ی نظم و ترتیب هستش بدونه  خالق باشه.اینارونمیگم که بگم خودم خیلی مومنم و پاکم .ن؟این حرفو یادتون باشه سعی کنین خیلی ب مخلوقات خداوند بی اندیشید ولی ب خودش ک چجوری اومده یاچجوریه ک وجود داره یا .......................اصلا فکر نکنید زیراخدایی ناکرده ممکنه پاتون بلغزه و کفربگید.موفق باشید