چکیده: سلام. ادب. من نزدیک 7سال از زندگی عقب افتادم چون تو این مدت همش درگیرش بودم و اصلا به ازدواج فکر نمی کردم. فراموش کردن خاطراتش عذابم داد. دانشگاه هم نشد که با نمره های خوب ازش فارغ بشم چون هیچوقت تمرکز نداشتم و احساساتی بودم از این رو اخراج شدم. دختری هستم 29 ساله و ساکن یک محله کوچک در یک شهرستان کوچکتر. از پیش دانشگاهی با یک نفر اشنا شدم که همسن خودم بود. این دوستی کم کم به رابطه عمیق و احساسی انجامید و من عاشق شدم. آن زمان خانواده ام از هم گسیخته بود. پدرم همیشه کم اعصاب بوده و هست و مادرم هم همیشه مریض. اما خانواده ایشان برعکس خودم تحصیلکرده و مودب و اصلا هرچه که بودند پدرش خرج بچه هاشو می داد و آینده دخترهاش براش مهم بود برعکس پدر خودم با وجود دارایی اش بی خیال پیشرفت فرزندان خودشه... و البته برادرهام هم که اعتیاد داشتند، شکاک بودند، کار نمی رفتند و دمار از روزگارم در میاوردند اما الان که دارم این ها رو می نویسم هر دو برادرم متاهل شده اند و رفته اند سر خانه و زندگیشان و فضای خانه مان شاد شده. من هر چه که خواستم از این رابطه دوری کنم نشد یعنی نذاشت. دیدم که دارم وابسته اش میشم کمتر زنگ میزدم و سعی می کردم ارتباط را کنترل کنم ولی خودش اجازه نمی داد،دوستی را شدیدتر می کرد و من روز به روز احساسی تر میشدم. بهش فکر کردم و در تخیلاتم به احساستاتم به او پر و بال می دادم. همدم و همدلم شده بود.او به من ارامش می داد. من عاشق خودش و خانواده اش شده بودم. بهم خیلی احترام می گذاشتند. دوستم داشتند. حامی من بودند. حالا ظاهری یا باطنی من محبت آنها را باور کرده بودم و عمیقا دوستشان داشتم. 21سالگی که یک دفعه دوستی را قطع کرد. خدا شاهده اون لحظه انقدر گریه کردم. همینطور شبهای بعد فقط اشک می ریختم. طاقت دوری اش را نداشتم و اصلا محال می دیدم دوستی ما قطع بشه. شب و روز با فکرش درگیر بودم. خاطره هاش جلوی چشمم بود. دختر خیلی پاک و با شخصیتی بود. به تازگی هم مقطع کارشناسی ارشد تمام کرده. من مدام غمگین بودم و نمی دانستم چه کار بکنم. چندین بار هم بهش گفته بودم عاشقش شده ام خودش هم شک نداشت که من عاشقش هستم. با قطع دوستی ضربه روحی خیلی بدی می خورم . الان که 29 سالمه تازه به خودم آمده ام. تازه میل به جنس مخالف پیدا کرده ام در صورتی که قبلا فقط گرایش و میل به دخترجماعت داشتم نه پسر. محال بود بتونم جذب پسری بشم یا اونو به خودم جذب کنم چون علاقه نداشتم ابدا. ببینید من از همون دوران مدرسه عاشق همکلاسی هام می شدم، براشون نامه می نوشتم و ابراز احساسات می کردم. دوست داشتم باهاشون دوست بشم البته بدون رابطه جنسی. هر چند الان بهتر شده ام و می دونم که می تونم بدون شنیدن صداش به زندگی ام ادامه بدهم و تحمل کنم هرچند می دونم که اگر باز صداشو بشنوم دلم هری می ریزد و دیوانه میشم ولی نه دیگه مثل سابق. توی اینهمه سال تنها چیزی که به دست اوردم ارتباط معنوی با خداوند مهربان بود. نمیخواهم بیخودی از خودم حرف در بیارم یا ادعا کنم... ولی امامان مهربان هوایم را داشتند طوریکه من کم کم علاقمند به شناخت اهل بیت و درک دنیای معنوی شدم، حالا عاشق خدا شده ام و نماز خواندن را دوست دارم.
-------------------------------------
کاربران محترم ميتوانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: http://www.btid.org/fa/forums
همچنين ميتوانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: http://www.btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران ميتوانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي را که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگهدارند و به آن استناد کنند و همچنين نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مديرانجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: www.btid.org/fa/user/register
این بنده خدا همجنس گرا و ... نیست. ایشون کمبود محبت داشتند.
منتها چون خودش از علایق خودش تعجب کرده ، خیال کرده که عشقش یک عشق کثیف و غیر شرعی هست.
این بنده خدا در پی یک دوست و همراه وهمدل بوده؛ چیزی که در خانه نداشتتش.
این انگها زشته همه بهش چسبوندید.
واقعا من پسر دیدم همجنسگرایی میکنه اما تا حالا دختر ندیده بودم که اونم دیدم میشه برام یه امضا بزارید یادگاری نگه دارم خانمهای همجنسگرا؟؟
سلام.
من ۲۵ سالمه و متاهل هستم ۵ ساله که ازدواج کردم بچه ندارم با شوهرم روزامو میگذرونم اما علاقه به همجنس خودم دارم
تو برنامه چت با یک دختر آشنا شدم یه دختر خارجی بود که از من ۵ سال بزرگتر و مجرد بود از راه دور باهم چت میکردیم دردودل میکردیم. تو غم و شادی باهم بودیم و هر روز از حال هم جویا بودیم اون میگفت که منو خیلی دوست داره... و تا اخر عمرش میخواد که با من صحبت کنه و یه روز به دیدنم میاد...
خلاصه من کم کم وابسته و عاشقش شدم طوری که اگه یک روز بهم پیام نمیداد ناراحت و تو خودم بودم.همه فکر و ذهنم شده بود اون تو رویا همش باهاش بودم.
اما رابطه ما عمرش ۸ ماه بود و ولم کرد رفت...گفت که دیگه نمیخواد با من صحبت کنه اصلا باورم نمیشه ...و الان دو روزه که دلیت اکانت کرده و بهم پیام نداده قلبم شکسته احساس میکنم با احساسات من بازی کرده نمیتونم یه لحظه فراموشش کنم همش فکرم درگیرشه نمیتونم کاری انجام بدم
ترخدا بهم دلداری بدین خیلی ذهنم مشغوله و دلم براش بیقراری میکنه
قلبم میگه دوباره برمیگرده سمتم
اگه برگشت چیکار کنم
منم عاشق همجنسم شدم
بیا باهم صحبت کنیم
سلام خوبید من میتونم به شما کمک کنم
من بايد با اين خانم صحبت كنم ميتونم كمكش كنم من طرف رو ميشناسم
ميتوني بهم پيام بدي ميتونم كمك كنم
شاید به دلیل نداشتن خواهر یا در صورت داشتن خواهر، نداشتن خواهری که همدل باشه هست این حال شما
سلام ممنونم از سایت خوبتون من دختری 15 ساله هستم که وقتی امسال به مدرسه رفتم دیدم که تمام معلمان عوض شده بودند منم خیلی نارحت بودم که معاونم امد کلاسمان وسال جدید راتبریک گفت وکمی نگاهم کرد وگفت اسمت چیه من هم گفتم کیمیا گفت مسول این کلاس شو ودوستم داشت من هم خیلی خیلی دوسش دارم و وابسته اش شدم والان عاشق شم کمکم کند چه جوری فراموشش کنم
با سلام؛ پاسخ خود را در این آدرس میتوانید مشاهده بفرمائید:
http://btid.org/node/130187
Salam
من که بیچاره شدم دین ودنیاوانسان بودن رویکجاباختم
مرسی
با سلام
دوست گرامی مشکل شما اختلالات روانی نیست بلکه مادر مشکلات شما فضای بسته و غم انگیز خانواده بوده است شما در اوج جوانی و زمانی که تمایل به محبت و دوستی داشته اید هیچ گونه محبتی در خانواده تان حاکم نبوده و خلا عمیقی در این زمینه داشته اید با ورود یک دوست به زندگیت و محبت اندک وی تحول عظیمی در وجودت به وجود آورده یا بهتره بگم زلزله عاطفی اتفاق افتاده و شما یک دل نه صد دل عاشق محبت های هر چند اندک وی و خانواده اش شده اید بدیهی است برای کسی که هر روز آب شور می خورد یک قطره آب زلال مثل دریای خروشان است لذا محبت قطره ای ای وی شما را جذب کرده و فکر کرده اید که انتهای محبت همانجاست، بزرگی می فرماید: کسی که از روستای خود خارج نشده باشد فکر می کند دیوارهای اسمان در کنار روستای انها پایین آمده است و کدخدای ده را در فرانسه و اسپانیا می پرستند.! لذا وقتی شما از سایر محبت ها خبر نداشته اید و محبت واقعی را نچشیده اید فکر می کنید ان هم محبت است اما اگر شوهر با محبتی پیدا کنید تازه می بینید خداوند در جنس مخالف چه ارامشی قرار داده در ان صورت خودتون به کارهای خود خنده تان می گیرد و خیلی راحت ارتباط تان با همجنس ها به یک ارتباط عادی تبدیل می شود و لذت زندگی را احساس می کنید.
موفق باشید
سلام
ببخشید ولی من درست متوجه حرفاتون نشدم
بالاخره شما ترنس بودی یا همجنس گرا ؟
آخه تا جاییکه من میدونم همجنس گراها کم و بیش میل به رابطه جسمی هم دارند ولی ترنس ها اینطوری نیستن و لازمه که چنج کنن و علاقشون به همجنس در واقع علاقه به جنس مخالفه!!
شما تا حالا پیش روان پزشک هایی که در تشخیص دوجنسی ها تخصص دارند مراجعه کردید؟ چون اگر از این گروه باشید این احساسات بازم به سراغتون میاد
برید پیش یه روانشناس یا روانپزشک و از حالاتتون بگید تا راهنماییتون کنن .حیفه عمرتون داره تلف میشه بلاتکلیف نمون
دوجنسی در جسم مشخص است،یک دوجنسی خودرا یک دخترکامل یا یک پسرکامل میداند(یکی از انها) و تنها مشکلش خنثی بودن جسمش است.اینکه شما خودرا یک پسر یا یک دختر بدانید به مغز و روح شما بستگی دارد و به جسم شما بستگی ندارد.ولی در اکثر آدم ها جنسیت مغزوروح با جنس جسم تطابق دارد.
.
درباره رابطه جسمی همجنسگراها:
همه زوج های همجنسگرا رابطه جنسی ندارند همانطور که همه زوج های دگرجنسگرا رابطه جنسی ندارند
.
در مغز بخشی وجود دارد برای جنسیت و اینکه ما خود را پسر و یا دختر معرفی میکنیم، بخاطر مغزمان و روحمان است،نه جسممان،چون در بعضی افراد در جنینی یک جهش ژنتیکی بروز میکند و جنینی که مغزش پسر است،با جسم کااااملا مونث به دنیا میآید و همان اتفاقات ثانویه دخترانه برای ان رخ میدهد چرا که جسمش کاملن دختر است=ترنسکشوال اف تو ام=ترنس مرد
یا بالعکس این اتفاق برای جنینی که مغزش دختر است=ترنس ام تو اف=ترنس زن
ترنس=ترنسکشوال=شخصی که جنسیت روح و مغزش با جنسیت جسمش در تضاد کامل و 100% است،و تنهاراه آن،منطبق کردن ظاهر جسمش با جنسیت روح و مغزش است.افریدن انسانی که روحش با جسمش تضاد کامل دارد فقط از پس خداوند توانا و تعالی و حکیم برمیآید که ترنسکشوال هارا از اول خلقت تا کنون میافریند که حواس ما انسان به نعمت هایی که حواسمان بهشان نیست و شکرش نمیکنیم باشد از جمله دختربودن یا پسر بودن،روح سالم و منطبق با جسم
ترنس اف تو ام=پسری که با جنس کاملا مونث متولد میشود پس علاقه او به دختر،درواقع علاقه او به جنس مخالفش است چراکه او یک پسر است و فقط جسمش اشتباه است.
ترنس ام تو اف=دختری که با جسم کاملا مذکر متولد میشود پس علاقه او به پسر،درواقع علاقه او به جنس مخالفش است چراکه او یک دختر است و فقط جسمش اشتباه است.
وجود ترنسکشوال از همه جوانب حتی از نگاه اسلام و پزشکی اثبات شده است.
مخاطب گرامی!
اینکه الان متوجه شدید این ارتباط از همون اول هم شرعی و الهی نبوده جای شکر داره
به هر حال اینجور ارتباط ها برای رسیدن بی هدف به ازدواج، دامنگیر خیلی از دختر و پسرای کشورمان شده، لذا از این انرژی عشق زمینی حاصله و عشق الهی آمیخته شده در افکارتون که عشق مقدس و طاهر به معصومین و خدا هست استفاده کنید برای آینده خود و به استقبال زندگی و انتخابی برید که دیگه تضمین خوشبختی توش هست
شاید افکارتون اذیتون میکنه لذا بنده از نظر روانشاسی بگم بهتون که *عشق* هیچگاه فراموش نشدنی هست ولی کنار گذاشتنی هست
یاد افکارتون رو با گذشته اذیت نکنید و زحمت زیاد نکشید که عشق را فراموش کنید بجاش عشق( زمینی و قبلی) را کنار بگذارید و به استقبال عشق مطهر و همسری که شمارو خوشبخت کند بروید
موفق و موید باشید
کمکم ککنید
خدارو شکر دوست خوبم اخر سر به نتیجه ی خوب رسیدی . اگه داشته هاتو با نداشته هات بسنجی و خدا رو پیدا کنی مطمئن باش برنده ای و هیچی رو نباختی و خدا جبران همه ی نداشته هاته. مطمئن باش.
مرحبا