روزگاریست که آزادی دغدغهی جانکاه بسیاری از انسانهای به ظاهر روشنفکر است، آنهایی که پشت تریبونها جامه چاک میدهند که آزادی بیان نداریم و آزادی افکار و پوشش نداریم تا به حال به تعریفشان از آزادی فکر کرده اند؟ و آیا تعریف خود را با تعریف امام حسین(علیهالسلام) از آزادی تطبیق دادهاند.
حقایق امور در طول تاریخ یکسان است حتی اگر چشم غافلان آن را نبیند و گوشی برای شنیدنش نباشد. فضایی که در حال حاضر اذهان ما در آن تنفس میکنند، مفاهیم، تعاریف حقیقی خود را از دست دادهاند و آنچه ماندهست تعاریفیست که نقش منیت انسان در آن پر رنگ است و گاهی مفاهیمی را هم معنا میدانیم که فرقشان از فرش تا عرش است.
آزادی چیست؟ عقل چیست؟ معنای زندگی را کجا باید جست و جو کنیم؟ انسان را چگونه تعریف کنیم؟
گاهی انسان مسلمان به این سوالها پاسخهای به حدی سکولار میدهد که موجب شگفتی همگان است، اما حقیقت زیبای زندگی در کلام اهل بیت(علیهمالسلام) است.
روزگاریست که آزادی دغدغهی جانکاه بسیاری از انسانهای به ظاهر روشنفکر است، آنهایی که پشت تریبونها جامه چاک میدهند که آزادی بیان نداریم و آزادی افکار و پوشش نداریم تا به حال به تعریفشان از آزادی فکر کرده اند؟ اما حقیقت را باید از امام حسین(علیهالسلام) پرسید که جان عالم فدای غمش، او چه کسی را آزاد و آزاده خوانده است؟ او که آوای آزادگی را در تاریخ به صدا در آورده و ندای او خطاب به وجدان همگان است «إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دِینٌ وَ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَکُونُوا أَحْرَاراً [1] اگر دین ندارید و از قیامت نمیهراسید، در دنیایتان آزاده باشید» و او کسیست که دست حر را گرفت و او را آزاده خواند «تو حر و آزاده ای همان گونه که مادرت بر تو نام نهاد، تو در دنیا و آخرت حر و آزادهای». [2]
حر چه چیزی داشت که موجب نجاتش از هلاکت شد؟ او را از کلامش میتوان بهتر شناخت که در آن زمان که حرّ راه امام(علیهالسلام) را به بازگشت به مدینه سد کرد، امام حسین(علیهالسلام) به حر فرمود: «مادرت به عزایت بنشیند! چه می خواهی؟» حر گفت: "اگر جز شما هر یک از اعراب در این حال با من چنین سخنی میگفت پاسخش را میدادم! اما به خدا قسم که نمیتوانم نام مادر شما را جز به نیکی ببرم.[3] از کلام او بوی ادب میآید، آن هم نسبت به سیدة النساء العالمين، شاخصهی او ادب اوست اما نه ادب به هر کسی، که یزیدیان نیز به عمر بن سعد و ابن مرجانه ادب بسیار داشتند، هر چیزی را باید به مبدأش وصل کرد، ادب را باید به کسی وصل کرد که فرمود: «اَنـَا اَديبُ اللّهِ وَ عَلىٌّ اَديبى [4] من ادب آموخته خدا هستم و على، ادب آموخته من است»
باید به ایشان و خاندانشان وصل شویم. عاقبت حر و شهادتش بین دستان امام زمانش نتیجهی ادب و آزادیای بود که وصل به مبدأشان شده بودند و حر کسیست که با اقتدا به امامش ما را به حقیقت آزادی و ادب میخواند و ما کجای این جهانیم که گوشی برای شنیدن صدایشان نداریم؟
_____________________________
[1]. کشف الغمة فی معرفة الأئمة، اربلى، على بن عیسى، ج 2، ص 50، بنى هاشمى، تبریز، چاپ اول، 1381ق.
[2]. لهوف، سید ابن طاووس، ترجمه مجیری ص 102 ، چاپ ششم ، بقیه الله ، 1389.
[3]. ارشاد، مفید، ج 2، ص 81.
[4]. مكارم الاخلاق، طبرسی، حسن بن فضل، ص 17.
نظرات
باسلام واحترام
ضمن تشکر از مطلب خوب شما
در کانال اخلاق اسلامی منتشر شد https://telegram.me/islam_akhlagh/444
سلام
از مطلب مفید و پرمحتوایتان تشکر می کنم بهمین دلیل آن را در کلوب نسل جوان قرار دادم
http://www.cloob.com/javanclub