چکیده: سلام دوستای گلم
من پسر 20 ساله دانشجو رشته مهندسی هستم دوماه دیگه 21 میشم:)
از شروع ترم جدید یه دختر خانومی رو دیدم که به شدت ذهنمو مشغول کرده
نمیدونم چی شده هر روز از خواب که بیدار میشم به فکر اینم تا شب
از نظر ظاهری اینکه محجبه هس (معمولی) .فک میکنم هم رشته هستیم دقیق نمیدونم
فقط صحبت کردن با دوستاشو دیدم.هیچ حرفی باش نزدم.فقط منو دیده
بااین شرایطی که داره به خودم میگم برم خواستگاریش.فک میکنم از من یک سال بزرگتره مطمئن نیستم.ولی نمیدونم چکارکنم.اصلا الان برا ازدواج زود نیس؟بامادرم خیلی صمیمی هستم با پدر هم رابطه خوبی دارم ولی اصلا روم نمیشه این موضوعو بشون بگم خیلی خجالت میکشم خیلی!.ازطرفی نه کاردارم نه درامد ولی سطح مالی خانواده معمولیه.فکرش داره دیونم میکنه.خیلی دوستش دارم.یه روز بخاطراینکه فقط ببینمش ازصبح تا غروب دانشگاه بودم کلاسم نداشتم فقط بخاطر اون............ببخشید طولانی شد.....عزیزان لطفا راهنماییم کنید....خیلی ممنون
از همه ی دوستان تشکر میکنم
خیلی ممنون
سلام ، ماشااله به پشتکارت از صبح تا غروب؟!...
از غروب تا صب هم توی دانشگاه بخواب شاید خوابشو ببینی و آروم بشه دلت
سلام
به نظرم این احساس زودگذر است و برای ازدواج نیاز به شناخت عمیق طرف مقابل مخصوصا خانوادش هست
مواظب باشید در گیر روابط نافرجامی که متاسفانه در دانشگاه ها بسیار زیاد شده و هیچ نتیجه ای به جز افسوس و گناه نداره نشید. قبل از هر چیز با خانواده صحبت کنید و درمورد ازدواج و معیارهایی که به دنبال آنها هستید خوب فکر و مطالعه کنید
موفق باشید
التماس دعا
فکرش داره دیونم میکنه.خیلی دوستش دارم.
مخاطب گرامی!
امروز کمی اطلاعات و آگاهی تون رو به معیارها و همتایی در ازدواج بالا ببرید تا در آینده پشیمون همین عشق اولیه و احساس هم نشید
هرچند این عشق و احساس اولیه زائیده این هست که قصد ازدواج و خواستن و داشتن همسری را دارید ولی این کاتالیزور فقط یک حرکت دهنده است لذا باید اولین فرصت با خانواده در جریان بزارید بعد شناخت به دختر صورت بگیره و بعد معیارها سنجیده بشه و بعد عشق و احساس بر ماشین عقل و همسر گزینی درست سوار بشه وگرنه به خودی خود این حس نمیتونه ملاک عمل باشه
موفقید انشالله
به نظره من اول بهتره یه تحقیقه کلی درباره دختر خانوم انجام بدی مثلا سنش و اصالتش و محلی که زندگی میکنه اگر از همه نظر باهات سازگاری داشت به مادرت بگو اگر بخوای ازدواج کنی نظرشون چیه نگو که برات برن خواستگاری ازش بپرس به نظرش کی وقته مناسبه ازدواجته و چرا؟احتمالا به خاطره اینکه شغلی نداری بهت میگن زوده تو مرحله بعد با خوده دختر خانوم فقط یه بار خیلی محترمانه ازش اجازه بگیر باهاش صحبت کنو بگو شرایطت چیه و بهش وقت بده فکر کنه به نظرم حضوری باشه بهتره اصلانم نیازی به شماره دادنو گرفتن نیست بعد از یه چند روز ازش جوابشو بپرس شاید از اون مدل دخترایی باشه که با این مسائل مشکلی نداره و راضی بشه شما هم جوونی هم از فرصتاتون استفاده کردی بعد از درس حتما شغله خوبی پیدا میکنی و میتونی زندگیه خوبی داشته باشی به نظره من توکل کن و برا چیزی که میخوای تلاش کن مطمئن باش اگر به صلاح باشه همه چی درست میشه
باز هم از همه تشکر
ضمنا ترم سه هستم؛)
مشکل جدی ترم مطرح کردن این موضوع با خانوادس
شرایطو پایین گفتم
همه ترم اول همینجور هستن اصلا عجله نکن چون ترم بعد نظرت عوض میشه اگر عوض نشد تا ترم سه یا چهار صبر کن بشناسش اگر هنوزم این حسو داشتی باهاش مطرح کن ولی دوست نشو مخصوصا الان توی ترم اول چون این حست به خاطره قرار گرفتن تو شرایطه جدیده و اگر واقعا فقط یه احساس زودگذره باعث میشه وجهه خودتو توی دانشگاهو کلاس بد کنی احساسی تصمیم نگیر اصلا
سلام
شما هنوز سنی ندارید عجول بودن اونم واسه همچین امر مهمی درست نیست.
اگه عزمتونو جزم کردین ک برین خواستگاری پیشنهاد میکنم از مطالب این وب دیدن کنید.
موفق وپیروز باشید.
دوستان واقعا ازتون ممنونم خیلی مطالب مفیدی بود
اما مشکل بزرگم اینه که نمیتونم این موضوعو با خانواده درمیون بذارم اوناهم تاحالا هیچ حرفی در این مورد نزدن
بعید میدونم تا قبل ازلیسانس در این رابط بحثی بکنن
خیلی هم خجالتی هستم تو این زمینه متاسفانه
سلام دوستان گل
کسی ایمیل آقای یه دوست رو داره
اگر میشه بزارید
تشکر
سلام
ببین گل پسر این اتفاق برا اکثر پسرا (و تا حدودی دختر خانوما) تو دوران دانشجویی میوفته
برا خودمم پیش اومد ولی خیلی عجیب قریب بود
از اون اتفاقاتی که هر بیست سی سال یه بار اتفاق میوفته
(فقط نمیدونم چرا این اتفاقای عجیب غریب همش برا من میوفته!)
خلاصه با کلی کش و قوس حل شد
حل شد که یعنی فراموشش کردم!
ولش کن بریم سر اصل مطلب
ببین اولین مسئله ای که توی این اتفاقات هست اینه که تاثیر احساسات بر تصمیم گیری به شدت بالا میره
به اصطلاح خون به مغزت نمیرسه
یعنی نمیتونی درست مسائل را تجزیه تحلیل کنی که خیلی باید حواست جمع این موضوع باشه
همون طور که دوستان هم گفتن اولین کاری که می کنی اینه که باید بیشتر بشناسیش
معمولا یه چیزایی هست که اگه طرف داشته باشه هر جوریم که شده باید ولش کنی. مثل شوهر! یعنی متاهل باشه
یا بالاخره برا هر کسی یه خط قرمزایی وجود داره
اون موقع هست که عالی میشه
تا یه هفته غصه می خوری بعدش هم زندگیت کامل برمی گرده به روال اولش
نکته ی اصلی و فوت کوزه گری کار نحوه ی به دست آوردن شناخت هست
به ترین راه بسته به موقعیت شما و طرف داره
بدترین راه هم اینه که مستقیم با ایشون ارتباط برقرار کنی
اگه مادرت پایه هستن که برن صحبت کنن که خوبه ولی هزینش بالاست
یعنی حداقلش اینه که تابلو میشی که طرف را می خوایش
مگه این که خودشون را معرفی نکنند که این کار زیاد قشنگ نیست
به نظر من اگر بتونی همسر یکی از دوست های متاهلت را بفرستی تا از چندتا از دوستهایی که این خانوم بیشتر باهاشون ارتباط دارن به صورت غیر مستقیم تحقیق کنن، خیلی خوب میشه
یعنی اسمی از شما به میون نمیاد
مثلا همسر دوستت میره میگه یکی از دوست های شوهرم از دوست شما خوشش اومده و به دنبالش شرایط اون بنده خدا را جویا میشه
البته چند تا نکته را باید در نظر بگیری
یکی این که طرز فکر و ایده ال های شما تا حدی باید با کسی که میفرستی هم خوانی داشته باشه
دوم هم این که حداقل با دو سه نفر از دوستای طرف صحبت بشه که خدای نکرده سر موضوعاتی مثل مسائل شخصی یا حسادت دوستاش اطلاعات غلط ندن
به هر حال توصیه من اینه که از بلاتکلیفی خودتو در بیار
یا آره یا نه
یا به کل بی خیالش شو که می دونم خیلی سخته
یا یه جوری یه شناخت حداقلی حاصل کن و پا پیش بذار که باید پی نه شنیدن را هم به تنت بمالی و شهامتش را توی خودت ایجاد کنی و عواقبش را هم در نظر بگیری
حداقل یکی دوسال دیگه توی دانشگاه با هم روبرو میشین
راه سوم و بدترین راه هم اینه هه بشینی دست روی دست بذاری به خیال این که اوضاع که خوب شد پاپیش میذارم
می شینی صبح تا شب به این بنده خدا فکر می کنی و چون نمیشناسیش تو ذهنت ازش یه فرشته درست میکنی
فردام که شوهر می کنه میگی وای! عجب فرشته ای را از دست دادم! دیگه این زندگی فایده نداره! آخه به چه امیدی!
به هر حال یه کاری بکن
یعنی منتظر نمون وارد عمل شو حالا عملش زیاد فرق نمیکنه
البته فرق میکنه یعنی منظورم اینه که فراموشش کن یا یه شناختی ازش به دست بیار
که فراموش کردن تو این مرحله اصلا کار ساده ای نیست
اگه همین جور پیش بره علاوه بر صبح تا شب که بهش فکر می کنی شب تا صبح هم خوابشو می بینی
ببخشید طولانی شد
چون به شخصه تجربش را داشتم خواست یه کمکی کرده باشم
خیلی خیلی التماس دعا
جوانیو عاشقیییییی........!!!!!!
سلام دوست عزیز منم همون حدود 20 سالگی اینا تو دانشگاه از دختری خوشم اومد نمیدونم چرا شاید صرفا به خاطر قیافه و از یه دانشکده تا دانشکده دیگه میرفتم و مینشستم شاید ببینمشون. ولی بر چه اساسی دوسشون داشتم؟الان هرچی فکر میکنم دلیلی به غیر از ظاهر نمیبینم چون نه شناختی از خودش داشتم نه خانوادش. دو سال درگیر بودم و 2سالگی و با اتمام درسم با خانوادم در جریان گذاشتم اولش موافقت اولیه شد ولی به دلایلی نشد پا پیش بذارم و اون خانوم ازدواج کردن بعد از ازدواجشون از طرقی فهمیدم که این خانوم واقعا اون دختری که من میخواستم نبوده. ولی الان که نزدیک 26ساله هستم با خانومی در شرف ازدواجم که شناخت خیلی بالایی دارم ازشون و بیش از حد دختره خوبی هستن. طبیعیه که یه سری شور و هیجان به وجود میاد و ادم با معیار اولیه صورت جذب یه نفر میشه ولی بقیه معیارا چی؟از خانوادش شناخت دارین؟خودشو تا چه حد میشناسین؟ واقعا شاید بررسی که بکنین خیلی با هم اختلاف داشته باشین از لحاظ مالی، فرهنگی، مذهبی و ....! پس قبل از غالب شدن هیجانات احساسی به شناخت کامل دست پیدا کنین و با خانوادتون هم صحبت کنین مثلا با مادر که صمیمی هستین که بشناسین دختر خانومو .واقعا شاید خیلی هم با هم مچ نباشین. صرف دیدن و پسندیدن کافی نیست.
سلام رفیق
منم مثل تو یکی رو دوس دارمو دلم میخواد ازدواج کنم.
ولی به قول خودت نه کاری نه باری نه سرمایه ای نه سربازی رفتیم . من خودمو میگم گفتم اول حداقل 60 درصد باید داشته باشم که برم جلو صرف دوست داشتن من نونو اب برای اون نمیشه که.
امیدوارم منظورمو گرفته باشی:)
یا علی
خیلی ممنون
واقعا سایتتون عالیه
خیلی میتونه مشکل گشای جوونا باشه
دوستان اگه نظر متفاوتی دارید بگذارید
با سلام
از انتخاب گروه مشاوره رهروان ولایت برای همراهی متشکریم
اینکه شما سنتون برای ازدواج کمه و در آمد ندارید قابل حل می باشد، برای مطالعه بیشتر کلیک کنید.
اما مسئله مهم انتخاب شماست توضیح مطلب اینکه صرف دیدن یه دختر و پسند چهره وی نمیشه ایشون را به همسری انتخاب کرد چون پسند ظاهری یکی از گوشه های پازل ازدواج می باشد هر چند برای سایر ملاک ها پیش نیاز می باشد اما با نبودن سایر شرایط اهمیتی نخواهد داشت لذا شما قبل از اینکه عاشق شوید باید نسبت به تحقیق از وی اقدام کنید چه بسا اصلا ایشون شوهر داشته باشند و یا اینکه شاخصه ای داشته باشند که اصلا مورد قبول شما نیست بنا بر این شما مادر خود را در جریان امر قرار دهید تا یه اطلاعات اولیه و کلی به دست بیاره و اگر وی مناسب بود بعد می تونید با خانواده اقدام به خواستگاری رسمی کنید و در خلال جلسات خواستگاری تحقیقات تکمیلی را انجام دهید تا اگر مناسب هم بودید ازدواج نمایید
موفق باشید