00:21 - 1393/11/25
سلام دختری ۲۴ ساله هستم ۵ سال پیش با پسری همسن خودم اشنا شدم توی یک محله زندگی میکردیم اوایل همه چیز خوب پیش میرفت تمام حرفامونو واسه ازدواج زده بودیم مادرم هم در جریان بود اما اونو تاییدش نمیکرد میگفت داره گولت میزنه ولی من عاشقش بودم چشمام کور شده بود تا اینکه ۱ سال پیش به من گفت ما به درد هم نمیخوریم فقط میتونیم دوست باشیم ولی ازدواج اصلا!تموم دنیا رو سرم خراب شد ولی باز خودمو جمع کردم و از زندگیم بیرونش کردم سعی کردم با درس خودمو سرگرم کنم اما دوباره برگشت و گفت بدون من نمیتونه منم چون عاشقش بودم نتونستم طاقت بیارم و دوباره برگشتم و رابطمون شروع شد اما الان پشیمونم دیگه دوسش ندارم ولی اون دست از سرم بر نمیداره حرف جدایی رو که میزنم با گریه و التماس ازم میخواد بمونم نمیدونم چجوری باید تمومش کنم !لطفا راهنماییم کنید
انجمنها:
http://btid.org/node/55668
طبیعیه
آخر همه عشقا نفرته ، نفرت! ... عشق اول نتیجه کمبود محبت ها و بی توجهی خانواده شخصه وگرنه عشق چیزی جز تخیلات خود ما از فرد مقابل نیست ازش پرنسس یا شاهزاده میسازیم.
لعنت بر عشق ....... پدر عشق بسوزه ....... ای عشق بگم چی بشی الهی ....
شما بعد پنج سال خیلی عاقل تر شدین بشینید فکراتون رو بکنید ببینید هدفتون چیه اگه هدفتون ازدواجه ببینید خواستگار دارین یا نه ملاک هاتون چه چیز برای ازدواج هست این اقا این ملاکهارو داره یا نه.
بعدم از هر دختر پسر نوجوانی هم بپرسی همه بهتون میگن دخترها از ده سالگی به پسرها میگن با ما ازدواج کنین پسرها هم میگن باشه چون هدف دخترها ازدواجه ولی هدف پسرها از ده سالگی تا لب گور همونیه که خودت میدونی.
مگر اینکه پسری هدف پیدا کنه و رسما اقدام کنه.
ولی به خاطر اینکه یه پسر به خاطرت گریه میکنه خودت رو به دردسر ننداز.
اگه میبینی که نمیخوای ادامه بدی تموم کن نهایت شش ماه عذاب داره ولی اینطوری ممکنه تا چهار سال دیگه هم هر روز عذاب بکشی.
آیا خودت عاشق شدی که به این راحتی نوشتی نهایت شش ماه عذاب داره ؟؟؟ همش شش ماه ؟
الان این عشق داره به نفرت تبدیل میشه...پس میشه 6 ماهه تمومش کرد اما باید راه درست و با فکری رو برای تموم کردنش پیدا کنین...
با سلام.
نکته مثبت این قضیه در جریان بودن خانواده شماست.
نکته بعدی این است که شما میدانید ایشان شما را برای ازدواج نخواسته و هر روز که از رابطه شما گذشته و الان نیز بگذرد زندگی فعلی وآینده شما دچار آسیب و خطرات بسیار زیادی شما و زندگیتان را تهدید میکند.
اگر باز هم برای ازدواج آمده و قصدش برای ازدواج جدی است ، راهکار خواستگاری و شروع جریان ازدواج را پیشنهاد بدهید.
اولین قدم این است که ایشان را با خانواده طرف کرده و خانواده شما نیز درخواست به حضور آمدن خانواده پسر را داشته باشند.
اما اگر برای ازدواج هنوز مصمم نیستن و هنوز داستان دوستی است ابتدا از پسر بخواهید خودش جلوی شما ظاهر نشده و ادامه ندهد.
تمام راه های ارتباطیتان را با ایشان مسدود کرده و به هیچ عنوان رابطه برقرار نکنید.
متذکر شوید اگر بخواهد در ارتباط پافشاری کند حتما خانواده ها را در جریان خواهید گذاشت .
به مسائل قبلی (درس خواندن و سرگرمی های مثبت ... ) ادامه دهید.
حتما تمام مراحل را با مادر یا یکی از اعضای خانواده هماهنگ باشید و بعضی از پیام هایتان را توسط نفر سوم ارسال کنید تا جدیت شما در قطع ارتباط برای ایشان قطعی شود.
موفق و موید باشید.