15:17 - 1393/12/16
سلام,خواهش میکنم راهنماییم کنید,من ۲۳ سالمه,بعد چندسال دوستی با ی پسر ک خیییلی دوسش داشتم ب دلایلی ا ز هم جدا شدیم و نشد ک ازدواج کنیم,حالا چطور میتونم فراموشش کنم و ب نبودنش عادت کنم,دارم دیوونه میشم,خواستگار دارم نمیدونم چیکار کنم!!!!؟!!
انجمنها:
http://btid.org/node/58664
سلام دوستان منم تقریبا مثل این خانم هستم سه سال به پای یکی نشستم الان یه ماه من اصرار دارم تمومش کنیم اما اون قبول نمیکنه بخدا خسته شدم اولا از سر بیکاری باهاش دوست شدم بعدکم کم برام شد دوست داشتن و عادت دوسال اول کار داشت هیچ اقدامی نکرد الان چند ماه اخراج شده اونم شده بهانه که هنوز موقعیت ندارم ایشون الان 29 سالش من 20 تو این چند سال بهترین هارو رد کردم دیگه نمیخوام ادامه بدم اما اون نمیذاره میگه عاشقم میگه تا سال بعد میام اما همیشه گفته عمل نکرده چکار کنم دل بکنه بره بقران خسته ام کمکم کنید
سلام بر شما
سعی کنید زندگی تون رو بخاطر حرف و فکر یه نفر دیگه نابود نکنید . به فکر خوشبختی خودتون باشید و از امروز زندگی جدیدی شروع کنید بذارید بهتون بگه دروغ گفتید یا خیانت کردید یا هر چیز دیگه ای .... توبه کنید و از امروز سعی کنید به کسی که باهاش خواهید بود متعهد باشید ! بذارید اون پسر هم ازتون متنفر بشه بره پی زندگیش ..... اگه این همه مدت اون پسر عاشقتون بود که میومد خواستگاریتون و به دوستیش ادامه نمی داد!!!! فقط داره بازیتون میده و امیدوارم کمی به خودتون بیاید و آیندتون هم براتون مهم باشه .....
موفق باشید
ما خیلی خوب و توافقی از جدا شدیم,بهم گفته بود اگه تا ۲ ۳ماه دیگ ازدواج کنی یعنی همه حرفات دروغه و منو دوست نداشتی و اگه تا این مدت ازدواج کردی ازت متنفر میشم,حالا خواستگار دارم,چیکار کنم؟خواهش میکنم راهنمایی کنیییییید...
چند سال بعد کمرنگ میشه ولی فراموشت نمیشه.
عشق اولو ول کن برو سراغ دومی، سومی ،چهارمی وگرنه یک عمر مجبوری که بی اختیار بهش فکر کنی، گریه کنی، دلتنگی کنی. الکی الکی روح و روان خودتو اسیرش نکن عواقب داره.
خیلی خوب و توافقی جدا شدیم هیچ کینه ای نسبت ب هم نداریم اما میدونم خیلی براش سخته نبود من,بیشتر واس اون ناراحتم البته خودمم از این جدایی رنج میبرم,هنو باور نکردم ک همه چیز بینمون تموم شده ب این فکر میکنم ک واقعا دیگ شمارشو تو گوشیم نمیبینم؟صداشو نمیشنوم!؟این چیزا داغونم میکنه..
با این فکر ها فقط خودت رو رنج میدی بهتره خودت رو سرگرم یه کاری کنی که فکرت رو از هر دغدغه ای راحت کنه...
منم شرایطم شبیه به تو هستش
خانواده ام با ازدواج من با پسری که دوستش دارم مخالفت می کنند. الان که نوشته تو رو خوندم بغض گلوم رو گرفت.
من می خواستم بهش فکر نکنم اما نتونستم و ادامه دادم به امید اینکه اونا راضی میشن اما تا الان نشدن.
زودتر از فکرش بیا بیرون اگه ازش جدا شدی. توی قلبت زنده به گورش نکن. اول بکش اونو بعدش برو با یک نفر دیگه ازدواج کن. اشکال خیلی از ما آدما اینه که قلبمون یک ادم زنده به گور داره توش که هر موقع ممکنه بری سراغش و بهش فکر کنی. شاید دلیل خیلی از جدایی های زمان ما همین باشه.
اگه ازش جدا شدی دیگه بکش اون پسر رو. هر چند که می دونم کار خیلییییییییییییی سختیه. اما زندگی و آینده خودت و همسر آینده ات رو با عجله و برای فرار از تنهایی خراب نکن.
زمان و در انزوا نماندن
یه وقتی میرسه که اسمش هم به زور یادت میاد
زمان بده به خودت
زمـــــــــــــــــان
دوستان نظرهای خوبی دادن حتما بهشون عمل کن.
ولی به نظر من عشق نافرجام رو باید مثل یه عزاداری اجراش کرد عین روزهای سوم و هفتم و چهلم و سالگرد سعی کن خودت رو خوب خالی کنی حالا واسه عزاداری به خوبیهای طرف فکر میکنی اینجا هم به خوبیهاش توجه کن خاطرات بد رو هم مرور کن حتی اگه لازم شد گریه کن و درد دل کن سعی کن خودت رو کاملا خالی کنی اگه اصولی فراموش کنی خیلی بهتره تا اینکه بخوای فقط از ذهنت بیرونش کنی.
حالا بعضی ها تو عزاداری هفت روزه خوب میشن ولی بعضی ها تا چهلم و ... هر طور که خودت راحتی.
خواستگار رو فعلا بی خیال شو اگه تو فرصت مناسب ازدواج کنی عاقلانه و عاشقانه ازدواج میکنی ولی اینطوری عجله ای هم خودت رو بدبخت میکنی هم اون بنده خدایی که اومد باهات ازدواج کرد.
خیلی سخته فراموش کردن مخصوصا روزای اول واقعا سخته کاری نمیشه کرد جز صبر و تحمل واقعا از خدا صبر بخواه شما داری به خاطره یه آینده خوب اینکارو میکنی اگر نظرمو بخوای تو الان نباید وارد رابطه بشی تا قبل از اینکه فراموش کنی ولی اگر مورد خوبه و نمیخوای از دستش بدی فعلا بگو تا یکی دوماه فقط رفت و آمده خونوادگی باشه تا یه وقتی باشه حالت بهتر بشه ...فقط تو کامل باید از رابطه بیرون بیای نه میبینیش نه صداشو بشنوی نه حتی ازش خبری بگیری از کسی به فرض اگر دوماه فراموشی طول بکشه هر روزی که ازش باخبر شدی یا دیدیش این دوماه دوباره شروع میشه
خیلی سخت نیست کافیه یه مدت باهاش ارتباط نداشته باشی و هر وقت به فکرش افتادی به خودت بگی اصلا به درد هم نمی خوردیم
و موقعیت های ازدواجت رو هم از دست نده...
برای فراموش کردن این عشق بی سرانجام توصیه میکنیم، این راهکارها را بکار ببندید؛
- کلید فراموشی این است که دل شما از رسیدن به او نا امید شود. لذا هرگونه شماره تماس و راه ارتباطی را از بین ببرید.
- توجه کنید که این عشق مثل اعتیاد روح و جسم شما را نابود خواهد کرد، پس سعی کنید از آن متنفر شوید.
- فکر نکنید که فراموش کردن محال است چون عده زیادی از دخترها توانستهاند پس شما هم میتوانید
- هر گونه نشانهی او را از بین ببرید یا از خود دور کنید و جایی که شما را یاد او می اندازد نروید.
- خود را به حدی مشغول کنید تا وقت فکر کردن به او را نداشته باشید و همچنین اوقات فراغت را با یادگیری مهارتهای هنری، مهارتهای زندگی، تفریح و بازی و مطالعه و ... پر کنید.
- در نشستهای دوستانه و فامیلی و سفرهای جمعی و کلاسهای مختلف بیشتر شرکت کنید.
- از تنهایی بپرهیزید.
- فعالیتهای ورزشی فکر شما را مشغول و انرژی شما را تخلیه میکند.
- ارتباط محبت آمیز با مادر و اعضای دیگر خانواده و یا دوستان صمیمی را تقویت کنید.
- ارتباط عاشقانه قلبی با خدا و اهل بیت (علیهم السلام) برقرار کنید و از خدا بخواهید که این علاقه از دل شما دور شود.
- از دعا و گریه در درگاه خدا غافل نشوید چون هم سبک میشوید و هم ممکن است که خدا دل شما را از این علاقه خالی کند.
- سعی کنید اعتقادات دینی خود را از طریق مطالعه، شرکت در جلسات دینی، خواندن قرآن، خواندن ادعیههای وارده به خصوص دعای توسل و دعای کمیل، خواندن اذکاری همچون صلوات، بسماللهالرحمنالرحیم، لاحول و لاقوة الا بالله و استغفرالله ربی و اتوب الیک، ارتقاء دهید.
- در صورت امکان، هرچه زودتر با فرد مناسب ازدواج کنید؛ چون اولا: محبت جدید محبت قبلی را کم رنگ میکند ثانیا: نیاز شما را به عشق و محبت جنس مخالف رفع میکند.
با آرزوی موفقیت
سلام سارا خانم
این درد رو میشناسم تجربه من به شما اینه که حدود یک ماه که بگذره کم کم از شدتش کاسته میشه
میدونم که شاید فراموش نشه یا نتونی اما ببخشید چنین مثالی میزنم یه ادم معتاد هم همین حالو داره اولش خیلی سخته اما دووم که بیاره کم کم بدنش به نبود ماده روان گردان عادت میکنه و دردش کم میشه تا جاییکه میگه من پاکم
پس عزیزم میدونم اگه بهت بگم برو تو جمع برات جذاب نباشه اما بشین حتی اگر سکوت کنی ولی همینکه در جمع باشی خوبه
میدونم بگم برو بیرون شاید نتونی اما اگر خانواده دارن میرن باهاشون برو
اگر میتونی رو گوشیت بازی بریز و وقت هایی که تنها هستی سعی کن بازی کنی نمیزاره فکرت جای دیگه بره
سعی کن به این فکر کنی که باهاش خوشبخت نمیشدی پس حکمتش همینه...و اونیکه باهاش خوشبخت میشی ان شاالله از راه میرسه
به این فکر کن دو سال از زندگی که بگذره تب عشق کم میشه پس این همه سختی بازیه..گرچه میسوزی..گرچه قدرت کار ازت گرفته شده..گرچه خسته ای..اما عزیزم به مرور همه چی عوض میشه
هیچی یه رنگ نیس
خواستگارتو رد نکن..گرچه میدونم فکرش حتی ازارت میده
اما بزار بیان بزار ببینیش شاید همون اول مهرش چنان به دلت نشست که اروم شدی
اگر دیدی نمیتونی اونوقت رد کن
سنی هم نداری شکرخدا...اما فرصت ها رو از دست نده...مواظب خودت باش...خدا خیلی دوستت داره
التماس دعا