با سلام شخصی که سواد دارد می تواند شمرده شمرده متن عربی یا فارسی را بخواند و آنها نیز تکرار کنند:
شیوه برقراری اخوت
دو مرد یا دو زن، دست راست خود را به هم میدهند و یکی از آنان صیغه عقد اخوت را میخواند و دیگری مفاد آن را قبول میکند.
متن عربی عقد: «واخَیتُکَ فِی اللَّهِ وَ صَافَیتُکَ فِی اللَّهِ وَ صَافَحْتُکَ فِی اللَّهِ وَ عَاهَدْتُ اللَّهَ وَ مَلَائِکَتَهُ وَ کُتُبَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَنْبِیاءَهُ وَ الْأَئِمَّةَ الْمَعْصُومِینَ(ع) عَلَی أَنِّی إِنْ کُنْتُ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ الشَّفَاعَةِ وَ أُذِنَ لِی بِأَنْ أَدْخُلَ الْجَنَّةَ لَا أَدْخُلُهَا إِلَّا وَ أَنْتَ مَعِی»
ترجمه: «به خاطر خدا با تو برادری و صفا (یکرنگی) میورزم و به خاطر خدا دستم را در دستت قرار میدهم و در پیشگاه خدا و فرشتگان و کتابها و فرستادگان او عهد میکنم که اگر از اهل بهشت و شفاعت باشم و اجازه ورود در بهشت را یابم، بدون تو وارد بهشت نشوم.»
سپس طرف دیگر در جواب او میگوید: «قَبِلْتُ»
باز نفر اول میگوید : «أَسْقَطْتُ عَنْکَ جَمِیعَ حُقُوقِ الْأُخُوَّةِ مَا خَلَا الشَّفَاعَةَ وَ الدُّعَاءَ وَ الزِّیارَة» ترجمه: «تمام حقوق برادری به جز حق شفاعت و دعا و دید و بازدید را از تو ساقط کردم.»
و نفر دوم میگوید: «قَبِلْتُ» نوری، مستدرک الوسائل، ۱۴۰۸ق، ج ۶، ص۲۷۹.
لازم نیست صیغه عقد اخوت حتماً به عربی خوانده شود، بلکه اگر آن را به فارسی یا زبان دیگری هم جاری کنند صحیح است؛ اما باید الفاظی را بکار برند که معنی این عقد را برساند.
اگر دو خانم، بخواهند با هم عقد خواهری برقرار کنند در صورت خواندن عقد به عربی، باید ضمیرهای مذکر را تبدیل به ضمیرهای مونث کنند.
عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما پرسشگر گرامی
برخی از روایاتی که در خصوص نگهداری گربه در منابع روایی نقل شده از لحاظ سند مشکلی ندارد و صحیح می باشند برای نمونه روایتی که جناب شیخ طوسی در تهذیب الاحکام نقل کرده است، از لحاظ سند مشکلی ندارد ولی به این وجود باید توجه داشته باشد که در فقه الحدیث و فهم صحیح روایت با مشکل برخورد نکنید
مطالبی که شما بیان کردید در واقع هیچ گونه تناقض و مشکلی را برای روایت به وجود نمی آورد، در واقع از روایت این چنین برداشت می شود که گربه نجس نیست، از این رو می تواند در محیط زندگی رفت و آمد داشته باشد مثل حیاط منزل، موی گربه هم که شما به آن اشاره کردید تا زمانی که یقین نداشته باشید که موی گربه به لباس چسبیده یا خیر برای نماز هیچ مشکلی را به وجود نمی آورد. در قسمتی شما مقایسه ای داشتید بین حیوانی که توجیه اقتصادی دارد و گربه این در حالی است که به فواید حضور گربه در منزل اشاره نکردید. چه بسا وجود این حیوان منزل را از وجود حیوانات دیگری همچون موش، ... خالی نماید. و البته مواردی که شاید هنوز به آن علم پیدا نکرده ایم باری به هر جهت معنای روایت بیشتر می تواند ناظر به پاکی و طهارت گربه باشد.
عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما پرسشگر گرامی
در مواجهه با احادیث اهل بیت(علیهم السلام) باید به نکات و ظرایف دقیقی توجه داشت.
نکته اول: اولین و مهمترین بررسی سندی روایت است، به این معنا که آیا روایت از مسیر معتبری در منابع روایی درج و نقل شده است یا خیر.
نکته دوم: بحث فقه الحدیث است، فهم صحیح حدیث و برداشت درست از روایت نیز نیاز به علم و آگاهی کافی دارد. در خصوص این روایت اگر با نگاه محققان نگریسته شود متوجه می شویم که این روایت به مجتهدین و فقها می فهماند که گربه موجود نجسی نیست، از طرفی گربه بدون دعوت در اکثر منازل حضور دارد به این معناست که گربه حیوانی اهلی است که حضور در حیاط منازل منعی ندارد، به طوری که موجب مشکل و درد سر نمی شود. اگر گفته می شود که می توان از نیم خورده آب آن وضو گرفت در واقع در مقام بیان پاکی آن است. نه چیز دیگری
عرض سلام و ادب و احترام آیین مقدس اسلام آیین عقلانیت، و اندیشه ورزی هست گفتگوی مسامت آمیز و اخلاق محور هست: «فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»بنده آمادگی بحث و گفتگو در خصوص حجاب رو دارم بدور از هرگونه توهین و تحقیر در فضایی علمی و قرآنی، به نظرم به جایی توهین و استهزا و تحقیر کردن بحث علمی داشته باشیم
عرض سلام و ادب خدمت شما پرسشگر گرامی در واقع بر اساس قوانین اسلامی دیه زن نصف دیه مرد می باشد ولی می توان بر اساس برخی قوانین فقهی همانند بحث شروط ضمن عقد، یا قانون شرط وصفی و یا شرایطی را برای برخی معامله ها مشخص کرد که آن شروط منع شرعی ندارد، به طور مثل در قانون بیمه ها به شرکت های بیمه ای شرط شود که شما در صورتی می تواند فعالیت بیمه ای خود را ادامه دهید که نصف بیمه زن را جبران کنید، چه بسا پرداخت برابر شرکت های بیمه ای بر اساس قوانین شرط و یا ضروط ضمن عقد باشد.
«الْمُؤْمِنُونَ عِنْدَ شُرُوطِهِمْ» تهذيب الاحکام، ج7، ص371.
1. آرامش اعتقادى:
تقاضاى ابراهیم از خداوند براى مشاهده نمونهاى کوچک از رستاخیز، براى دستیابى به نوعى آرامش اعتقادى بوده است. او به این وعده الهى، ایمانى کامل و محکم داشت؛ امّا ذهن انسان به طور طبیعى باورهاى غیر محسوس را به سان باورهاى محسوس پذیرا نگشته، همواره پرسش هایى درباره ماهیّت و کیفیّت آنها در پندار مىآفریند.این پرسشها آرامش و ثبات اعتقادى انسان مؤمن را از او مى گیرد؛ از این روى ابراهیم براى رهایى از این حالت، خواهان مشاهده چگونگى تحقّق آن فعل الهى مى شود. (بقره/2،260) حواریّون عیسى نیز بنا به دیدگاه برخى تفاسیر از عیسى مائدهاى آسمانى طلبیدند تا به وسیله آن، پیامبرى او و درستى ادّعاهایش برایشان آشکار شود یا با خوردن آن به آرامش اعتقادى دست یابند. (مائده/5، 112ـ114)
2. آرامش روانى:
جان انسان همواره طالب رسیدن به مراحل کمال وجودى خویش است؛ بدین سبب همواره از حالى به حال دیگر درمىآید؛ امّا در هیچ مرحلهاى به نهایت مطلوب خویش دست نیافته، باز خواهان دستیابى به مرحلهاى دیگر است. قلب انسان در اثر این حالت، همواره از نگرانى و اضطراب آکنده است تا آن که در سیر حرکت خویش به خداوند در نقش مبدأ و مقصد همه جهان هستى و جامع همه کمالات وجودى توجّه کند؛ آنگاه خود را در آرامشى بىکران مىیابد: «الَّذینَ ءَامَنوُا و تَطمَلـِنُّ قُلوبُهم بِذِکرِ اللّهِ.» (رعد/13،28) این احساس آرامش مطلق فقط در این حالت پدید مىآید: «أَلا بِذِکرِ اللّهِ تَطمَلـِنُّ القُلوُب.» (رعد/13،28).انسانهاى برخوردار از آرامش الهى،خود آرامش بخش دیگران نیز هستند؛از این روى خداوند به پیامبر خویش فرمان مىدهد که بر مؤمنان درود فرستد تا بدین وسیله، آنان را در راه ایمان، آرامش بخشد: «وَصلِّ عَلَیهِم إِنَّ صَلَوتَک سَکَنٌ لَّهم». (توبه/9،103) انسانهایى که در پرتو ایمان، به آرامش الهى دست یافتهاند، در صورتى که از روى اجبار به کفر روى آورند، باز نزد خداوند، مردمى با ایمان شمرده شده، کفر ظاهرىشان بر آنان ناشایست نخواهد بود: «مَن کَفرَ بِاللّهِ مِن بَعدِ إِیمنِه إِلاّمَن اُکرِهَ و قَلبُه مُطمَلـِمنٌّ بِالإِیمن.» (نحل/16، 106).علاّمه طباطبایى، آرامش روانى را از حالات انسان حکیم و صاحب اراده و از ویژگىهاى مراتب والاى ایمان شمرده، آن را از دیدگاه اخلاق فلسفى تحلیل مىکند. انسان بنا به غریزه فطرى تعقّل در همه کارهاى خویش، به مقتضاى استدلال عقلى و بر اساس مصالح و مفاسد افعال و تأثیر هریک در سعادت نهایى خویش عمل مىکند.این حالت مادام که خواستههاى نفسانى در آن خلل ایجاد نکنند، نفس انسانى را در حال آرامش و اطمینان نگاه مىدارد؛ بنابراین، همه نگرانىها و اضطرابها از گرایشهاى نفسانى برمىخیزند. ازاین روى، گناه در قرآن به اضطراب و تردید نامگذارى شده است: «فَهُم فِى رَیبِهِم یَتَرَدَّدون». (توبه/9،45)
آرامش روانى در نگاه برخى مفسّران معاصر،درآرامش اعتقادى نیز تأثیرگذار است.آن که نور ایمان به اعماق وجودش راه یافته باشد، دیگر نه معجزه مىطلبد و نه در پى برهان و استدلال برمىخیزد؛ بلکه همه هستى خویش را در برابر حقیقتى که با تمام وجود تجربه کرده است، تسلیم مىکند. «وَ یَقولُ الَّذِینَ کَفَروا لَولاَ أُنزِلَ عَلیهِ ءَایَةٌ مِن رَّبِّهِ قُل إِنَّ اللّهَ یُضِلُّ مَن یَشاءُ و یَهدِى إلَیهِ مَن أنابَ * اَلّذینَ ءَامَنوُا و تَطمَلـِنُّ قُلوبُهم بِذِکرِ اللّهِ أَلاَ بِذِکرِاللّهِ تَطمَلـنُّ القُلوُب * الَّذینَ ءَامَنوُا و عَمِلوُاالصَّلِحتِ طُوبى لَهُم و حُسْنُ مَـاَب.» (رعد/13، 27ـ29).این تحلیل از تأثیر ایمان قلبى بر آرامش اعتقادى به موضوع رابطه عقل و ایمان پیوند خورده و تا اندازهاى به نظریّه ایمان گرایان (Fideism) نزدیک است؛در مقابل، برخى از عقلگرایان،آرامش روانى را نیز در پرتو آرامش اعتقادى تفسیر کردهاند. اهمّیّت آرامش روانى در بحرانهاى روحى و اجتماعى دو چندان نمایان مىشود. به نمونههاى بارزى از این موارد در قرآن اشاره شده است. مادر موسى در سختترین حالات روانى که فرزند خود را از ترس کشته شدن در گهوارهاى چوبى نهاده، به رود نیل سپرد، فقط یاد خدا آرام بخش او بود که به یارى آن توانست این آزمایش را تا سرانجام با کامیابى به پایان رساند: «وأَصبَحَ فُؤَادُ أمِّ مُوسى فرِغاً إِن کادَت لَتُبدِى بِهِ لَولاَ أَن رَبَطنا عَلى قَلبِها لِتَکوُنَ مِنَالمُؤمِنین.» (قصص/28،10) بنى اسرائیل هنگام فرار از مصر در حالى که لشکریان فرعون را در پى خویش مىدیدند، فقط با سخنان موسى که با اطمینان از یارى خدا سخن مىگفت، آرامش یافتند:«فَلَمّا تَرءَا الجَمعانِ قالَ أصحَـبُ مُوسى إِنّا لَمُدرَکوُن * قالَ کَلاّ إنَّ مَعِىَ رَبّى سَیَهدین.» (شعراء/26، 61ـ62)[12] اصحاب کهف در میان مردم مشرک و توحیدستیز شهرشان، در اثر برخوردارى از آرامش الهى با شهامت تمام در برابر همه قدرتها و جاذبههاى زندگى مادّى ایستاده، شعار توحید سر دادند: «ورَبَطنا عَلى قُلُوبِهِم إذ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا ربُّ السَّموتِ وَالأرضِ لَن نَدعُوا مِن دُونِهِ إلـهاً....» (کهف/18،14) درتاریخ صدر اسلام نیز یارى خداوند به مسلمانان در جریان هجرت پیامبر، جنگ بدر و حنین و صلح حدیبیه دیگر موقعیّتهاى سخت در قالب نزول آرامش خداوندى بر دلهاى مسلمانان تجلّىکرد.
3. آرامشطبیعى:
برخى پدیدهها در این جهان از طبیعتى آرام بخش برخوردارند.خداوند، شب را سکونتبخش: «هُوَالَّذى جَعَلَ لَکُم اللَّیلَ لِتَسکُنوا فِیه» (یونس/10، 67؛ نمل/27، 86؛ قصص/ 28، 73؛ غافر/40، 61) و پوشش جهت رهایى از تلاشهاى روز«وجَعَلنا اللَّیلَ لِباساً * و جَعَلنَا النَّهارَ مَعَاشاً» (نبأ/78،10 و 11) و خواب را مایه آسودگى و استراحت: «وهُوَ الَّذِى جَعَلَ لَکُمُ اللَّیلَ لِبَاساً و النَّومَ سُبَاتاً» (فرقان/25،47؛ نبأ/78،9) قرار داده است. آرامش حاصل از تاریکى شب به حالت ویژه نظام عصبى انسان نیز ارتباط داشته، واقعیّتى علمى به شمار مىرود:«مَن إِلهٌ غَیرُ اللَّهِ یَأتِیکُم بِلَیل تَسکُنُونَ فیهِ.» (قصص/28،72) خداوند براى انسان از نوع خویش همسرانى آفریده: «هُوَ الَّذِى خَلَقَکُم مِن نَفس وحِدَة و جَعَلَ مِنهَا زَوجَها لِیَسکُنَ اِلَیهَا» (اعراف/7،189) و میان آنها محبّت و مودّت پدید آورد و بدین وسیله هر یک را آرامشبخش دیگرى قرار داد: «ومِن ءَایتِهِ أَن خَلَقَ لَکُم مِن اَنفُسِکُم اَزواجاً لِتَسکُنوا اِلَیها و جَعَلَ بَینَکُم مَوَدَّةً و رَحمَةً.» (روم/30،21) خانه نیز محلّى براى آسایش و آرامش جسم و روح آدمى است: «واللّهُ جَعَلَ لَکُم مِن بُیُوتِکُم سَکَناً.» (نحل/16،80)
با سلام و عرض ادب در منابع اسلامی و دینی ما چیزی به اسم دعای کنکور نداریم و این مطالب خلاف واقع است، هر چند به طور کلی هر دعا و ارتباط با خدای متعال سب آرامش روح و جان است ولی این مطلب به معنای تضمین در قبولی نیست جهت اطلاع به مطلبی که در ادامه ارائه می شود توجه بفرمایید. با تشکر
در مورد قسمت اول سؤال بايد دانست كه صورت صحيح دعا براي قبولي در امتحان اين است كه انسان از خداوند بخواهد محفوظات و معلوماتش را در وقت امتحان، بياد آورد و فراموشي به او دست ندهد و البته نبايد انتظار داشت كه بدون تلاش و مطالعات قبلي، به موفقيت دست پيدا كرد و دعا بايد با تلاش همراه شود. بهرحال دعائي كه مضمون آن متناسب با مورد سؤال شما مي باشد، دعاي دفع فراموشي و نسيان مي باشد كه از امام صادق «ع» نقل شده است كه دست خود را بر پيشاني بگذار و چنين دعا كن «صَلَّي اللّهُ عَلي مُحَمَّد وَ الِهِ الّلهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ يا مُذَكِّرَ الْخَيْرِ وَ فاعِلَهُ وَ الامِرَ بِهِ ذَكِّرْني ما اَنْسانيه»(1) و همچنين دعاي زيادتي حافظه(2) و دعاي مطالعه(3) را نيز مي توان ملاحظه نمود.
گاهي سبب ترس انسان عدم تلاش و كوشش كافي در فراگيري دروس است كه اين ترس درمان ندارد زيرا كه «علاج واقعه قبل از وقوع بايد كرد» و طلب كردن آنچه منافي عادات و سنن طبيعي است مثل رزق بدون سعي يا علم بدون آموختن بي نتيجه است(4) و گر چه ذات باريتعالي اجابت دعاي مؤمنين را متعهد شده است.(5)
اما اين مطلب بدان معنا نيست كه انسان بدون تلاش و كوشش و تنها با دعا كردن بتواند خواسته خود را بدست آورد، بلكه منظور آن است كه چون تمام امور بدست خداوند متعال است، انسان بايد علاوه بر انجام وظايف عادي و طبيعي خود براي موفقيت در هر امري دست به دعا بردارد و فقط او را فاعل مستقل و تنها علت و مؤثر در وجود بداند، زيرا همه علل و اسباب نيز اگر جمع شوند بدون خواست خداي متعال منشاء اثر نخواهند بود چرا كه، «لا موثر في الوجود الا اللّه».(6)
اما گاهي منشاء ترس، عدم اعتماد به نفس مي باشد كه البته دعا و نيايش به درگاه خداوند قادر متعال و توسل به ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ مطمئن ترين و قابل اعتمادترين راهي است كه مي تواند موجب اعتماد به نفس و اميد به موفقيّت باشد كه شايد يكي از دعاهاي متناسب در اين مورد «دعاي رفع هول و غم» باشد و آن اين است كه چنين به درگاه خداوند متعال دعا كنيد:
«اَعْدَدْتُ لِكُلَّ عَظيْمَة لا اِلهَ اِلاّ اللّه وَ لِكُلَّ هَمٍّ و غَمٍّ لا حَوْلَ وَ لا قُوَةَ اِلا بِاللّهِ مُحمدُ النُورِ الاولُ وَ عَلي النُورِ الثاني وَ الائمَةُ الابْرارُ عُدَّةُ لِلِقآء اللّهِ وَ حِجابُ مِنْ اَعْدآء اللّهِ ذَلَّ كُلُّ شَيء لِعَظَمَةِ اللّهِ وَ اَسْئَلَ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ الْكِفايَةَ»(7)
پاورقی:
1. قمي، عباس، مفاتيح الجنان، باقيات صالحات (حاشيه كتاب)، باب ششم، ترجمه: خداي درود فرستد بر محمد و آلش، خدايا من جداً از تو مي خواهم اي بپا اندازنده خير و انجام دهنده آن و امر كننده به آن، بيادم بيانداز از آنچه را كه شيطان از يادم برده)
2. همان.
3. همان.
4. مغنيه، محمد جواد، تفسير كاشف، ج1، ص286، ذيل آيه 186 سوره بقره.
5. طباطبائي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ج2، ذيل آيه 186 سوره بقره و ج17، ذيل آيه 60 سوره غافر (مومن).
6. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج1، ص466، ذيل آيه 186 سوره بقره.
7. قمي، عباس، مفاتيح الجنان، كتاب باقيات صالحات، (حاشيه مفاتيح)، باب ششم. (ترجمه: آماده كرده ام براي هر حادثه بزرگي اين را كه: نيست معبودي جز خدا و براي هر همّ و غمّي اينرا كه نيست جنبشي و نيروئي جز با خدا، محمّد است نخستين نور و علي است نور دوم و آن امامان بسي نيك توشه اند براي ديدار خدا و پرده حائلند از دشمنان خدا، رام و فروتن گشته همه چيز در برابر عظمت خدا و مي خواهم از خدا« كه عزيز است و برجسته) كفايت.
منبع: نرم افزار پاسخ - مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات
به طور کلی انسان دارای تو حیات مادی و معنوی در دنیاو آخرت است، از این رو انسانی که قلب خود را به نور ایمان تقویت نموده است از آرامش روحی و روانی در دنیا و آخرت بهره مند می شود آیات متعددی گویای رسیدن به این آرامش در زندگی مادی و معنوی است. آرامشی که در عرصه های مختلف زندگی از جمله در صلح، در زندگی مشترک، در جنگ و ستیز با معاندان، در زندگی اجتماعی همه می تواند از آثار ایمان به خدای متعال و زندگی ابدی باشد.
1-«هُوَ الَّذي أَنْزَلَ السَّكينَةَ في قُلُوبِ الْمُؤْمِنينَ لِيَزْدادُوا إيماناً مَعَ إيمانِهِمْ وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ كانَ اللَّهُ عَليماً حَكيماً؛[فتح/4]او كسى است كه آرامش را در دلهاى مؤمنان نازل كرد تا ايمانى بر ايمانشان بيفزايند؛ لشكريان آسمانها و زمين از آن خداست، و خداوند دانا و حكيم است.»
2-أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ؛ الَّذينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ؛ لَهُمُ الْبُشْرى فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ لا تَبْديلَ لِكَلِماتِ اللَّهِ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ؛[یونس/62-64]آگاه باشيد (دوستان و) اولياى خدا، نه ترسى دارند و نه غمگين مىشوند!همانها كه ايمان آوردند، و (از مخالفت فرمان خدا) پرهيز مى كردند. در زندگى دنيا و در آخرت، شاد (و مسرور) ند؛ وعدههاى الهى تخلّف ناپذير است! اين است آن رستگارى بزرگ!»
3-آرامش در جنگ: «إِذْ تُصْعِدُونَ وَ لا تَلْوُونَ عَلى أَحَدٍ وَ الرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ في أُخْراكُمْ فَأَثابَكُمْ غَمًّا بِغَمٍّ لِكَيْلا تَحْزَنُوا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا ما أَصابَكُمْ وَ اللَّهُ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ (آل عمران/153)
(به خاطر بياوريد) هنگامى را كه از كوه بالا ميرفتيد؛ و جمعى در وسط بيابان پراكنده شدند؛ و از شدت وحشت،) به عقب ماندگان نگاه نمىكرديد، و پيامبر از پشت سر، شما را صدا مى زد. سپس اندوهها را يكى پس از ديگرى به شما جزا داد؛ اين بخاطر آن بود كه ديگر براى از دست رفتن (غنايم جنگى) غمگين نشويد، و نه بخاطر مصيبتهايى كه بر شما وارد مىگردد. و خداوند از آنچه انجام مى دهيد، آگاه است»
4-امدادای غیبی: «وَ أَصْبَحَ فُؤادُ أُمِّ مُوسى فارِغاً إِنْ كادَتْ لَتُبْدي بِهِ لَوْ لا أَنْ رَبَطْنا عَلى قَلْبِها لِتَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ؛[قصص/10](سرانجام) قلب مادر موسى از همه چيز (جز ياد فرزندش) تهى گشت؛ و اگر دل او را (بوسيله ايمان و اميد) محكم نكرده بوديم، نزديك بود مطلب را افشا كند!»
عرض سلام و ادب خدمت شما پرسشگر گرامی:
در خصوص سوالی که مطرح کردید باید به این نکته توجه داشته باشید که ترس از عملکرد خود می توانند سازنده و ارزشمند باشه چرا که رذایلی همچون غرور و تکبر و خودپسندی را از انسان دور می کنند البته این ترس نباید منجر به ناامیدی و قطع امید از خدای متعال شود به این توجه داشته باشید که همیشه نباید با مقدار اعمال خود به درگاه الهی رجوع کرد بلکه باید اعمال خوب را ندید و چشم امید به دریای کرم و احسان الهی داشته باشید اگر اعتقاد به این داشته باشید که شب های قدر به درگاه کریم حاضر شده اید یقین پیدا خواهید کرد که دست خالی باز نخواهید گشد این حضور شما در درگاه لطف و کرم الهی یعنی رسیدن به حاجت و ان شالله تقدیر خوب رقم خوردن فقط یک مقدار باید با قلب شکسته و چشمانی اشکبار در این شب حضور پیدا کرد و یقین به استجابت دعا و دستگیری پروردگار داشته باشید ما بقی کارها تمام هست. امید و ترس بدید به اندازه مساوی در وجود انسان وجود داشته باشند تا اینکه انسان از حالت تعادل خارج نشود
همیشه موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم
لحاظ فقهی هیچ گونه منعی بر گوش دادن قاریان اهل سنت نیست، البته نباید این چنین برداشت شود که همه اهل سنت و قاری های اونها وهابی هستند، بلاخره رویکرد سلفی گری مختص به عده ای از اهل سنت هست نه کل اهل سنت، از این رو به این سادگی نمی شه لفظ وهابی و سلفیگری رو به همه قاریان اهل سنت اطلاق کرد.
Páginas