عرض سلام و ادب خدمت شما:
می شه بفرمایید دین انسانیت و وجدان که شما دارید از اون یاد می کنید چه چه دینی است و ضمانت اجرایی اون کجا تعریف شده فرضا اگر یک کسی اصلا انسانیت و وجدان نداشته باشه تکلیف دیگران در ارتباط با او چیست. در ثانی چرا شما این قدر غیر منصفانه قضاوت می کنید چرا از دم و به طور کل همه ادیان رو تخریب می کنید هر چند برخی از ادیان مورد تحریف قرار گرفتن و آموزه های خرافی رو در طول تاریخ داشتن ولی این دلیل نمی شه که که ما پیروان ادیان ابراهیمی رو که خودشان رو از تحریف حفظ کردن مثل اسلام این چنین متهم به مواردی بکنیم
عرض سلام و ادب:
هر اندازه که من فکر می کنم در این عبارتی که شما نوشتید اصلا متوجه نمی شم چگونه شما این چنین بین معنای غلام و بین تمتع جنسی ارتباط بر قرار کردید، در واقع هیچ ارتباطی بین این که کسی در حد بلوغ جنسی هست و استفاده جنسی از او وجود ندارد.
در ادامه پرسشگر این چنین سوال را ادامه داده است:
سلام سوالم اینه دونفر ک در اثرغفلت و اطلاع نداشتن از موضوع دچار اشتباه میشن بعد قصد ازدواج دارن ک میگن حرام ابدی هستن نمیشه ازدواج کنن و بهم حرامن نمیشه کاری کرد هیچ راه شرعی نداره یعنی ؟
در ادامه پرسشگر این چنین سوال را ادامه داده است:
سلام سوالم اینه دونفر ک در اثرغفلت و اطلاع نداشتن از موضوع دچار اشتباه میشن بعد قصد ازدواج دارن ک میگن حرام ابدی هستن نمیشه ازدواج کنن و بهم حرامن نمیشه کاری کرد هیچ راه شرعی نداره یعنی ؟
علامه طباطبایی در ذیل این آیه شریف این چنین بیان داشته است.
و كلمه: (خطوات) جمع خطوة (گام) است كه: به معناى فاصله ميان دو پاى آدمى در حال راه رفتن است، البته اين كلمه به فتحه خاء و فتحه طاء يعنى (خطوات) نيز قرائت شده، كه معنايش بنا بر اين قرائت دفعات ميشود، چون خطوه به فتحه خاء، به معناى دفعه و يك نوبت است، و در نتيجه خطوات شيطان، عبارت ميشود از امورى كه نسبتش بغرض شيطان،- يعنى اغواء بوسيله شرك- نسبت گامهايى است كه يك رونده بسوى مقصد خود برميدارد.[1]
محققان تفسیر نمونه در ذیل این آیه شریف این چنین بیان داشته اند:
جمله" لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ" در پنج مورد از قرآن مجيد به چشم مىخورد كه دو مورد آن در مورد استفاده از غذاها و روزيهاى الهى است، و در واقع به انسانها هشدار مىدهد كه اين نعمتهاى حلال را در غير مورد مصرف نكنند، و اين نعمتهاى الهى را وسيلهاى براى اطاعت و بندگى قرار دهند نه طغيان و فساد در ارض.
پيروى از اين گامهاى شيطان در حقيقت همان چيزى است كه در آيات ديگر قرآن به دنبال دستور استفاده از غذاهاى حلال ذكر شده است مانند كُلُوا وَ اشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ:" از روزيهاى الهى بخوريد و بنوشيد، اما فتنه و فساد در زمين به راه نيندازيد" (بقره- 60).
و مانند كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ لا تَطْغَوْا فِيهِ" از روزيهاى پاكيزهاى كه به شما ارزانى داشتهايم بخوريد، اما در آن طغيان و سركشى ننمائيد"(طه- 81).
خلاصه اينكه اين مواهب و امكانات بايد نيرويى بر اطاعت باشد، نه وسيلهاى براى گناه.[2]
پی نوشت:
[1]. ترجمه الميزان، ج1، ص630
[2]. تفسير نمونه، ج1، ص: 570.
قرآن کریم، وظایفی را برعهده حاکمان و مسئولان و کارگزاران حکومت میگذارد که لازم است آنان در ارتباط و شیوه رفتاری خود با مردم آنها را رعایت کنند تا موجب سعادت و پیشرفت جامعه شود؛ در اینجا به مواردی اشاره میشود:
اجتناب از استبداد و خودرأیی
قرآن، مشورت با مردم و پرهیز از استبداد و خودکامگی و خودرأیی در امور حکومتی را از شرایط حاکمان الهی میداند. بهگونهای که در صورت فقدان نه تنها حاکم از مشروعیت دینی میافتد، بلکه از مشروعیت سیاسی و مقبولیت عمومی بیرون رفته و حکومت و مسئولیت وی دچار بحران مشروعیت مطلق میگردد؛ از اینرو به پیامبر اکرم(ص) یادآور میشود که علت مقبولیت عمومی به سوی وی و پذیرش حکومت و حاکمیت وی، روش حکومتی آنحضرت میباشد که بر پایه مشورت و همرأیی و همدلی با مردم نهاده شده است:
«به [برکت] رحمت الهی، در برابر آنان (مردم) نرم [و مهربان] شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده میشدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، [قاطع باش! و] بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد».[1]
2️مهرورزی و گذشت
در آیه بالا مصداق دیگری از رفتار حاکمان و مسئولان جامعه اسلامی با مردم بیان شده است. و آن، مسئله گذشت و نرمش و انعطاف در برابر کسانی است که تخلفی از آنها سرزده و بعداً پشیمان شدهاند، بدیهی است شخصی که در مقام رهبری و مسئولیت جامعه قرار گرفته اگر خشن و تندخو و غیر قابل انعطاف و فاقد روح گذشت باشد، در برنامههای خود با شکست مواجه خواهد شد و مردم از دور او پراکنده میشوند و از وظیفه رهبری بازمیماند.
3️احسان و نیکی به مردم
براساس آموزههای قرآنی؛ حاکمان و مسئولان میبایست احسان را اصلی اساسی در عملکردشان قرار دهند و پایههای حکومتی میبایست افزون بر عدالت بر پایه احسان و نیکی به امت و شهروندان باشد. قرآن درباره ویژگیهای حضرت یوسف(ع) که به حکومت و حاکمیت مصر دست یافت از احسان وی، بلکه از اینکه در جرگه نیکوکاران قرار داشته، سخن به میان میآورد: «و اینگونه ما به یوسف در سرزمین [مصر] قدرت دادیم، که هر جا میخواست در آن منزل میگزید [و تصرّف میکرد]! ما رحمت خود را به هر کس بخواهیم [و شایسته بدانیم] میبخشیم و پاداش نیکوکاران را ضایع نمیکنیم».[2]
4️ عدالت گستری
در آیات قرآن از لزوم عدالتپیشگی حاکمان و کارگزاران جامعه و اجتناب از هواپرستی ایشان سخن رفته است:
«خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحبانش بدهید! و هنگامی که میان مردم داوری میکنید، به عدالت داوری کنید! خداوند، اندرزهای خوبی به شما میدهد! خداوند، شنوا و بیناست».[3]
«ای داوود! ما تو را خلیفه و [نماینده خود] در زمین قرار دادیم پس در میان مردم به حق داوری کن، و از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف سازد کسانی که از راه خدا گمراه شوند، عذاب شدیدی بخاطر فراموش کردن روز حساب دارند».[4]
5️ اجتناب از ظلم
خودداری از ظلم، علاوه بر اینکه از ویژگیهای مثبت افراد جامعه میباشد، شرط لازمی برای حاکمان عادل نیز خواهد بود؛ چنانکه قرآن در گوشهای از داستان حضرت یوسف(ع) میفرماید: «گفتند: ای عزیز! او را پدری سالخورده و بزرگوار است، پس یکی از ما را به جای او بازداشت کن، بیتردید ما تو را از نیکوکاران میبینیم. گفت: پناه بر خدا از اینکه بازداشت کنیم مگر کسی که متاع خود را نزد وی یافتهایم، که اگر غیر او را بازداشت کنیم در این صورت ستمکار خواهیم بود».[5] یوسف(ع) حتّی در زمان اقتدارش، نیکوکاری در رفتار و منش او نمایان بود و ظلم و ستم نکرد.
6️-پاسداری از احکام و شعائر الهی
یکی از اهداف استراتژیک و حیاتی نظام اسلامی، تعظیم پاسداری از احکام و شعائر الهی است و کارگزاران چنین نظامی - در هر رده - باید بیشترین تلاش خویش را در این مسیر به کار گیرند، همانگونه که قرآن مجید آنرا از ویژگیهای مسئولان مؤمن شمرده و فرموده است: «همان کسانی که هر گاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم، نماز را برپا میدارند، و زکات میدهند، و امر به معروف و نهی از منکر میکنند، و پایان همه کارها از آن خدا است».[6]
7️- اصلاح امور اقتصادی مردم
با توجه به آیاتی از قرآن؛ کارگزاران و حاکمان جامعه باید امور اقتصادی مردم را اصلاح کنند؛ چنانکه همین از مهمترین رسالتهای شعیب(ع) پس از دعوت به توحید بود:
«و به سوی مدین، برادرشان شعیب را [فرستادیم] گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید، که جز او معبودی ندارید! دلیل روشنی از طرف پروردگارتان برای شما آمده است بنابراین، حق پیمانه و وزن را ادا کنید! و از اموال مردم چیزی نکاهید! و در روی زمین، بعد از آنکه [در پرتو ایمان و دعوت انبیاء] اصلاح شده است، فساد نکنید! این برای شما بهتر است اگر با ایمان هستید».[7]
«و ای قوم من! پیمانه و وزن را با عدالت، تمام دهید! و بر اشیاء [و اجناس] مردم، عیب نگذارید و از حق آنان نکاهید! و در زمین به فساد نکوشید».[8]
پی نوشت:
[1]. آل عمران، 159. [2]. یوسف، 56. [3]. نساء، 58. [4]. سوره ص، 26. [5]. یوسف، 78 – 79. [6]. حج، 41. [7]. اعراف، 85. [8]. هود، 85.
عرض سلام و ادب خدمت شما کاربر گرامی:
هر چند در بین برخی افراد این چنین ادعاهایی مبنی بر گرفتار شدن در مشکلات و گرفتارها بعد از خروج از حوزه مطرح می باشد ولی به طور واقع این چنین ادعای با استقرای ناقص قابل اثبات نیست. به همین جهت نمی توانیم ادعا کنیم خروج شما از حوزه موجب شده است که شما گرفتار در مشکلات شده باشد. به هر حال هر انسان در هر موقعیتی می بایست با مشکلات مبارزه کند تا اینکه بتواند به قله های ترقی و پیشرفت دست پیدا کند سنت الهی نیز بر این مقرر شده است که تلاش افراد را در مسیر موفقیت بدون جواب نگذارد و زمینه موفقیت آنان را فراهم نماید:
خدای متعال در قرآن کریم می فرماید:
«منْ كانَ يُريدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فيها ما نَشاءُ لِمَنْ نُريدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُوراً (اسراء/18)
آن كس كه (تنها) زندگى زودگذر (دنيا) را مىطلبد، آن مقدار از آن را كه بخواهيم- و به هر كس اراده كنيم- مى دهيم سپس دوزخ را براى او قرار خواهيم داد، كه در آتش سوزانش مى سوزد در حالى كه نكوهيده و رانده (درگاه خدا) است. »
«و مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً ((اسراء/19)و آن كس كه سراى آخرت را بطلبد، و براى آن سعى و كوشش كند- در حالى كه ايمان داشته باشد- سعى و تلاش او، (از سوى خدا) پاداش داده خواهد شد.
«كلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً (اسراء/20)هر يك از اين دو گروه را از عطاى پروردگارت، بهره و كمك مى دهيم و عطاى پروردگارت هرگز (از كسى) منع نشده است
آیه سوم به روشنی تکلیف تلاش و کوشش در بهره مندی از آثار و برکات دنیوی و آخروی را مشخص می کنند، شما در هر کجای دنیا که باشید در هر صنف و شغلی که توفیق خدمت داشته باشید اگر در آن مسیر سستی و ضعف را به خود راه بدهید موفق نخواهید شد کما اینکه در روایتی از
امام علی (علیهالسلام) نقل شده است
«آفَةُ النُّجْحِ الْکَسَلُ.آفت موفقیت، تنبلی است. (میزان الحکمه، ج 11، ص 5184)
در جواب این سوال خوب است به چند نکته توجه داشته باشیم.
نکته اول: برخی گناهان و ظلم هایی که افراد انجام می دهند چند بعدی می باشند به عبارتی از یک جهت شامل حق الناس می شوند چون ارتباط مستقیمی با حقوق سایر افراد دارند. و از طرفی ارتباط مستقمی با حقوق الهی دارند.
نکته دوم: از این رو مرتکبین این چنین گناهانی علاوه بر اینکه می بایست از کرده و گناه خود به درگاه الهی توبه و ابراز پشیمانی و ندامت کنند می بایست حقوق مردمی که در این خصوص صاحب حق بوده اند را نیز پرداخت کنند.
نکته سوم و پایانی: با توجه به نکات بیان شده برای اطمینان از بخشش و بهره مندی از عفو و رحمت الهی مرتکبین گناه می بایست از کرده خود نادم و پشیمان باشند و رضایت صاحب حقوق را بدست آورند در این چنین فضایی است که خدای متعال می فرماید: «قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ؛[زمر/53] بگو: «اى بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كردهايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را مىآمرزد، زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است. »
در جواب مختصری که به این کار داده شد، و البته سایر دوستان در پاسخگویی به این پرسش وارد شد این بود که
1-نکته اول: حضرت خضر از جانب خود و از روی هوی و هوس اقدام به کشتن آن شخص نکرد، بلکه در این خصوص اذن الهی داشت، کما اینکه در آیات بعدی خدای از زبان حضرت خضر این چنین فرموده است: «وَ ما فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي؛[کهف، 82]اين رحمتى از پروردگارت بود و من آن (كارها) را خودسرانه انجام ندادم»
علامه طباطبایی در ذیل این آیه شریف این چنین بیان داشته است که این آیه كنايه است از این است که حضرت خضر هر كارى كه كرده به امر ديگرى يعنى به امر خداى سبحان بوده نه به امرى كه نفسش كرده باشد.»[1]
2-نکته دوم: کار حضرت خضر چیزی شبهه کاری که فرشته ی مرگ به اذن الهی انجام می دهد بود؛ در واقع همان طور که کار«حضرت عزرائیل» که مامور قبض روح انسانها است خلاف عدالت و مصداق ظلم نیست، نمی توان کار حضرت خضر را که در مسیر انجام ماموریت الهی کار می کرد ظالمانه پنداشت.
در توضیح نکته دوم محققان تفسیر نمونه این چنین بیان داشته اند:
از نظر نظام تكوين الهى هيچ مانعى ندارد كه خداوند حتى كودك نابالغى را گرفتار حادثهاى كند و در آن حادثه جان بسپارد چرا كه وجودش در آينده ممكن است خطرات بزرگى به بار آورد، همانگونه كه گاهى ماندن اين اشخاص داراى مصالحى مانند آزمايش و امتحان و امثال اينها است.
و نيز هيچ مانعى ندارد خداوند مرا امروز به بيمارى سختى گرفتار كند به طورى كه نتوانم از خانه بيرون بروم چرا كه مى داند اگر از خانه بيرون روم حادثه خطرناكى پيش خواهد آمد و مرا لايق اين مى داند كه از آن خطر برهاند.
و به تعبير ديگر گروهى از ماموران خدا در اين عالم مامور به باطنند و گروهى مامور به ظاهر، آنها كه مامور به باطنند ضوابط و اصول برنامه اى مخصوص بخود دارد همانگونه كه ماموران بظاهر براى خود اصول و ضوابط خاصى دارند.
درست است كه خط كلى اين دو برنامه هر دو انسان را به سمت كمال مىبرد، و از اين نظر هماهنگند، ولى گاهى در جزئيات مانند مثالهاى بالا از هم جدا مى شوند.
البته بدون شك در هيچ يك از دو خط هيچكس نمى تواند خودسرانه اقدامى كند، بلكه بايد از مالك و حاكم حقيقى مجاز باشد، لذا خضر با صراحت اين حقيقت را بيان كرد و گفت" ما فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي"" من هرگز پيش خود اين كار را انجام ندادم" بلكه درست طبق يك برنامه الهى و ضابطه و خطى كه به من داده شده است گام برمىدارم.[2]
پی نوشت:
[1]. ترجمه الميزان، ج13، ص483.
[2]. تفسير نمونه، ج12، ص508.
در خصوص این سوال که در پرسمان قرآنی 114 مطرح شده بود متنی تهیه و ارسال شد:
مباحث اصلی که در علوم قرآنى مطرح می شوند عبارتند از:اسامی و صفات قرآن، تاریخ قرآن، اعجاز قرآن، ترجمه قرآن،تفسیر قرآن، تقسیمات قرآن، خصایص قرآن، دلالت الفاظ قرآن، فضایل قرآن، قرائت قرآن و تجوید.
در تاریخ قرآن به سه مبحث اصلی پرداخته می شود:نزول قرآن، جمع قرآن و اسباب نزول قرآن.
در بحث دلالت الفاظ نیز به موضوعات زیر پرداخته می شود:عام و خاص، مجمل و مبین، مطلق و مقید، محکم و متشابه، مفهوم و منطوق، نص و ظاهر و ناسخ و منسوخ.
در بحث اعجاز قرآن به وجوه اعجاز قرآن و بحث تحریف یا عدم تحریف در قرآن و... پرداخته می شود.
در بحث ترجمه قرآن به گونه های ترجمه قرآن مثل ترجمه تفسیری ، عرفی و لفظی قرآن اشاره می شود.
همچنین در بخش فضایل قرآن به فضایل سور و آیات و فضایل عمومی قرآن مثل فضیلت حفظ، خواندن، استماع، تدبر و نگاه به قرآن پرداخته می شود.
شناخت دقيق غالب اين بحثها در شناخت محتواى قرآن دخيل بوده و مىتواند ما را در تفسير صحيح از قرآن يارى دهد. به عنوان مثال شناخت آيات مكى از مدنى که در تقسیمات قرآن مطرح می شود مىتواند ما را در شناخت موقعيت زمانى و مكانى نزول آيات كه در برخى موارد همچون قرينههاى حاليه در تفهيم مراد آيات عمل مىكنند، يارى دهد.
مطالب مرتبط:
http://www.btid.org/fa/news/9955
http://www.btid.org/fa/news/7592
http://www.btid.org/fa/news/27081
http://www.btid.org/fa/news/27081
Páginas