با سلام مجدد به کاربر محترم
قبل از هر چیز باید توجه داشت که فلسفه و نوع نگاه ما به زندگی در این دنیا خیلی اهمیت دارد. اگر نوع نگاهمان به زندگی، بر مبنای خدامحوری، دستگیری، خیرخواهی و یاریرسانی باشد، حتی اگر در خانه فرعون زمانه هم باشیم، خدای متعال ما را همچون آسیه عروج میدهد و فرزندی همچون موسی را در دامن ما تربیت میکند. وقتی زندگی اولیای الهی را میخوانیم، در مییابیم که علیرغم اینکه برخی از همسران اولیای الهی، انسانهای خطاکاری بودند، ولی هرگز آنها از سوی اولیای الهی ترک نشدند؛ چرا؟ چون نوع نگاه و فلسفه زندگی اولیای الهی، دستگیری و یاریرسانی بوده است و با این نوع نگاه هم در دامن خود، فرزندانشان را تربیت میکردند.
بنابراین، مهم این است که نیت و انگیزهمان در زندگی خدامحوری باشد، آنگاه خدا هم پردهای، روی تمام نگرانیهای ما خواهد کشید و شرایط را تسهیل میکند. اما اگر نوع نگاهمان به زندگی بر مبنای دودو تا چهارتا باشد، در آن صورت با همان مبنای دو دوتا چهارتا هم در زندگی نتیجه میگیریم.
اما درباره نگرانی دخترتان نسبت به تربیت فرزندانش، مسئله مهمتر این است که چقدر دخترتان برای فرزندپروری آمادگی و مهارت دارد. البته منکر تأثیرگذاری همسرشان نسبت به فرزندان نیستم، ولی آنچه اهمیت دارد این است که آقا و خانم به ویژه خانم چقدر مهارت ارتباطی و تربیت فرزند را دارا هستند. در واقع اگر خانم و آقا مهارت لازم و کافی در حوزه تربیت فرزند را نداشته باشند، فارغ از هرگونه مسئلة دیگری، در تربیت فرزندان دچار مشکل میشوند.
پس شرط اول در تربیت، داشتن مهارت و آگاهی در فرزندپروری است. اما با توجه به اختلاف دینداری بین خانم و آقا چهکار باید کرد؟
قبل از هر چیز تا زمانی که مشکل دخترتان با همسرش حل نشود، نباید برای فرزندآوری اقدام کند. در واقع باید در قدم اول، مسائل بین آقا و خانم حل شود. سپس برای فرزندآوری اقدام کنند.
بنابراین اگر دختر شما راضی به ادامه این زندگی نباشد، در آن صورت هیچ بحثی باقی نمیماند، اما اگر دخترتان با شرط اصلاح رفتار همسر به زندگی برگردد و آقا هم در مسیر اصلاح قدم بردارد، در آن صورت مشکلی در فرزندآوری نخواهند داشت، اما اگر دخترتان تضمین لازم برای اصلاح پایدار همسرش نداشته باشد و نگران است که مبادا همسرش دست از اصلاح رفتار بردارد، در آن صورت دخترتان باید به نوع نگاه و فلسفه زندگیاش رجوع کند. آیا حاضر است آسیه زندگی خود باشد و فرزندانی همچون موسی را در دامنش پرورش دهد؟
چه زیبا امام علی (علیهالسلام) درباره مواجه شدن با سختیها میفرماید: «مَنْ تَوكَّلَ عَلَى اللّه ِ ذَلَّتْ لَهُ الصِّعابُ وَتَسَهَّلَتْ عَلَيْهِ الأْسْبابِ؛ هر كس به خدا توكل كند، دشوارىها براى او آسان مىشود و اسباب برايش فراهم مىگردد.» [غررالحکم، ح 9028]
موفق باشید.
سلام و عرض ادب خدمت شما همراه گرامی. ادای احترام دارم به جدیت و پیگیری شما در جلسات مشاوره. امیدواریم از جلسهی قبل توانسته باشید استفادهی کامل را برده و یادداشت برداریهای لازم را داشته باشید.
وقتی شما پیرامون اطراف برداشت و درک دارید و نسبت به آن واکنشهای متفاوتی را انجام میدهید یعنی صاحب ذهن و فکر هستید. قوهی تعقل و تفکر در وجود شما باعث این پدیده شده و هر چه شناخت شما از پیرامون زیادتر باشد، واکنشهای شما مطلوبتر، مناسبتر و بجاتر خواهد بود.
پس قبل از هر اقدامی سعی کنید سؤالاتی را با خودتان مطرح کرده و بعد در مورد اجرا کردن یا توقف تصمیم بگیرید. اینکه چرا باید این رفتار یا گفتار را داشته باشم؟ طرف مقابل من در چه جایگاهی است و قرار است با شنیدن یا دیدن رفتار من چه کمکی به من کرده و یا چه هدفی از مطرح کردن این مسئله با او دارم؟ نتیجهی نهایی را نیز در این فرایند حتماً طراحی کنید.
از ابتدا مهمترین و بزرگترین کاری که باید در این زمینه انجام دهید را خدمتتان تقدیم میکنم: نگذارید ذهنتان شلوغ و به هم ریخته باشد. ممکن است شخصی به همهی ابزارها نیاز داشته باشد ولی اینکه از کدام ابزار کی استفاده کند مشخص نیست. پس لزومی ندارد همه را دم دست گذاشته به امید روزی که شاید از آن بهره ببرد؛ لذا شما لازم است برای ذهنتان قفسههای مجزا تنظیم کرده و در طول شبانه روز در فرصت خود از هر کدام استفاده کنید. اولویتهای ذهنی و فکریتان کدام است؟
بدانید چه کسی هستید؟ کجایید و قرار است به کجاها برسید؟ در زندگی به دنبال چه هستید؟ برنامه یا که دارید بر چه مبنایی چیده شده و آیا از خصوصیات یک برنامهی موفق برخوردار است؟ چشم انداز زندگی خودتان را ترسیم کرده آماده داشته باشید. اگر بخواهیم این قسمت را بدون پیچیدگی تقدیم کنیم باید به مهارت خودآگاهی اشاره کنیم. شما باید نسبت به نقاط قوت و مثبت و در مقابل به ضعف و منفیهای خود آگاه باشید.
مکانهایی را که رفت و آمد دارید را شناسایی کرده و از هر کدام یک تصویر در ذهنتان داشته باشید. به محض برخورد با آن تصویری که از قبل دارید و نشانه گذاری کردهاید، واکنشهای مربوط را انجام بدهید. برای شروع لازم نیست این کار را به صورت ذهنی انجام دهید؛ بلکه از یادداشتهای روزانه استفاده کرده تا برایتان ملکه و عادی شود.
ارزشها و باورهایی که در قالب اعتقاد در ذهن شما هست را دستهبندیشده داشته باشید و همسو با همانها حرکت کنید. هر عاملی که مخالف است را حذف و موافقها را تقویت کنید. در این مورد اصلاً با خودتان و عوامل موجود تعارف نداشته باشید. برای رسیدن به این هدف لازم است خودتان را بهتر و بیشتر از همه دوست داشته باشید. در این قسمت و به این ترتیب، به مهارت برخورد با افکار مزاحم مجهز خواهید شد.
وقتی همهی این مطالب را روی کاغذ بیاورید موانع و باورهای منفی را از هم تفکیک خواهید کرد. موانع همان عوامل طبیعی است و افکار منفی چیزهایی است که اصلاً وجود خارجی ندارد و در حد یک توهم و خیال در کنار شما هستند که به مرور حذف خواهند شد.
این جلسه را پیاده سازی کرده و میزان موفقیتتان را بعد از ده روز برای ما یادداشت بگذارید. از صفر تا صد برای خودتان در انجام تمرینها و کارهای خواسته شده امتیاز بدهید. مطمئناً در مواردی هم به مشکلاتی برخورد خواهید کرد که عنوان کرده تا به صورت مستقل به آن بپردازیم.
موفق باشید.
سلام و احترام
با توجه به اینکه ما فرزند شما را از نزدیک ندیدهایم و حالات و روحیات ایشان را به صورت مستقیم مورد ارزیابی قرار ندادهایم، نمیتوانیم اظهارنظری صددرصدی را داشته باشیم.
و از آنسو طبیعتا اگر روانشناس فرزند شما را از نزدیک دیده و مورد ارزیابی قرار داده باشد و احتمالا بر اساس مجموع سوالات و تستها به راهکاری رسیده باشد نظر او برای ما نیز محترم خواهد بود.
اما طبیعتا عوارض ناشی از داروها که یکی از دغدغههای شما در متن سوال بود را نمیتوان انکار کرد، عوارضی که در کوتاه یا در طولانی مدت بر جسم و روحیه اثرات نامطلوبی را احتمالا خواهد داشت.
اما از آن مهمتر نکاتی بود که در صحبتهای شما توجه را به خود جلب میکرد، منجمله اینکه پیرامون فرزند کم سنّ خود، عامل ناراحتیتان از مسیر دارودرمانی را چنین بیان فرمودید: "چون شیطونیش زیاد نیست خداییش قابل کنترله" به هرحال اصل به اصطلاح شیطونی کردن و بازیگوشی کردن در پسر بچهها را نمیتوان انکار کرد و بد دانست آنهم شیطنتی که قابل کنترل باشد!
این که فرمودید "ولی فقط مشکلم اینه جایی میریم زود خسته میشه میگه بریم جایی بند نمیشه داد میزنه گریه میکنه" نیز رفتاری تقریبا متداول در بین تمامی کودکان خصوصا پسر بچهها محسوب میشود و اصلا چیز خاصّی نیست که بخواهیم به خاطر آن رو به اِعمال فشار بر کودک بیاوریم.
اینکه بیان داشتید "میترسم در آینده توی مهد و مدرسه هم بند نشه" نیز ترسی محسوب نمیشود که به خاطر آن از سن دو سالگی بخواهید با شیطنتهای طبیعی او با دارو برخورد کرده و فرزندتان را ساکت نگه دارید.
از همینرو بر اساس مجموع این نکات به نظر میرسد مدارا و همراهی کردن با شیطنتهای کودکتان بهترین کار ممکن باشد و توصیه میکنیم به جای دارو درمانی تا آنجا که ممکن است از طریق همبازی شدن با او به صورت مستقیم و یا فراهم آوردن زمینههای تخلیه انرژی برای پسرتان از طریق هم بازی کردنش با سایر کودکان، و همچنین از طریق حواس پرتکردن او در هنگام بهانه جوییها، اسباب رشد طبیعی برای فرزندتان را فراهم آورید.
در پایان توجه به این روایت شریف از حضرت موسی بن جعفر(علیهماالسلام) نیز میتواند راهنمای خوبی برای ما محسوب شود که حضرت میفرماید: «تُسْتَحَبُّ عَرَامَةُ اَلصَّبِيِّ فِي صِغَرِهِ لِيَكُونَ حَلِيماً فِي كِبَرِهِ؛ كودكى كه در دوران كودكى به بازىگوشی علاقمند است مطلوب است؛ چراكه در دوران بزرگسالى بردبار خواهد شد.» [کافی ج ۶ ص ۵۱]
امیدواریم موفق باشید.
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر گرامی
از تمرکز و توجه شما به مشکلات تقدیر و تشکر میکنیم. همینکه توانسته اید به بسیاری از علت های مشکل موجود، پی ببرید خود یک موفقیت است. حضور و اعتماد شما به مجموعه ی ما، باعث افتخار بوده و امیدواریم با همراهی شما به موفقیت های مورد نظر دست پیدا کنیم.
مهارت های زندگی به شما کمک میکند تا در هر شرایطی با توجه به همان شرایط بتوانید عمل کنید. درست عمل کردن در بحران ها، تصمیم گیری های سخت، مدیریت و کنترل هیجانات و احساسات و هر چیزی که لازمه ی یک زندگی آرام و موفق هست را در این مهارت ها داریم. پس ابتدا یک ارزیابی از خودتان داشته باشید و میزان آگاهیتان نسبت به این مهارت ها را رصد کنید.
به عنوان مثال خودآگاهی یکی از این مهارت ها بوده و شاید بشود گفت از اولین و مهمترین آنها محسوب میشود. کمترین نتیجه ی مجهز بودن به این مهارت این است که به شما کمک میکند همیشه به نقاط قوت و مثبت خود دسترسی داشته و از آنها بهره ببرید. نسبت به نقاط ضعفتان تسلط کامل داشته و نسبت به رفع و تعدیل آنها همت کنید. تکیه و اعتماد به نقاط قوت حرف اصلی این مهارت است. تا به حال داشته هایتان را لیست کرده و به آن فکر کرده اید؟
در این مهارت شما را به یادگیری تشویق کرده و برای رفع عیب ها و نواقص به شما انگیزه خواهد داد. چرا که شما میدانید با داشتن کمی ها و کاستی ها، انسان موفقی محسوب نشده و پیشرفت نخواهید داشت. و در ادامه شما را برای تغییر آماده خواهد کرد. البته لازمه ی همه ی رسیدن ها، امیدوار بودن و شجاعت است.
نداشتن امید و ترس علت های زیادی دارد که به نمونه های آن اشاره کردید. اگر بخواهیم در دو کلمه خلاصه کنیم باید بگوییم ریشه ی آن در ندانستن و نداشتن است. در این زمینه سوالاتی را به عنوان نمونه مطرح میکنم که پاسخ بدهید و طبق همین فرم برای همه ی تفکراتتان سوال مطرح کرده و پاسخ درست و منطقی بدهید. تا جایی که امکان داشته باشد جلسه ی امروز را سوال محور پیش خواهیم برد تا شما بهتر بتوانید این مشکلات را مدیریت کنید.
چرا وقتی خودتان نیز به این مطلب رسیده اید که آینده و اتفاقات آن اصلا معلوم نیست همانگونه باشد که شما تصور میکنید، باز هم به ذهنتان این اجازه را میدهید که با ترس و نا امیدی به آن بپردازد؟ در مورد کنترل ذهن و مدیریت فکر چقدر کار کرده اید؟ یا برای تقویت روحیه ی خداباوری و خود باوری چه اقداماتی را انجام داده اید؟ یک دقیقه آینده را برعکس همینی که الان میبینید تصور کنید. روشن و پر از امید.
بله دقیقا همان مطلبی که الان به ذهن شما آمده را میخواهم مطرح کنم: شما خودتان درد را تشخیص داده و درمانش را هم میدانید. اما اینکه چرا تابحال به سمت و سوی حل کردن این مشکل حرکت نکرده اید جای سوال دارد. برای ازدواج چرا اقدام نکرده و علت مجرد ماندنتان تا این سن و سال چه بوده است؟ نسبت به مسائل معنوی که به درستی هم تشخیص داده اید، نبودن و فقدانش دل را خالی کرده و ترس را جای میدهد، چه کارهایی را انجام داده اید؟
در این قسمت هم بخواهیم توضیح بدهیم باید بگوییم: گاهی یک دختر از ازدواج ترس داشته و خواستگارهایش را رد میکند، گاهی پسری به سراغ خواستگاری نرفته و اقدام به ازدواج نمیکند. هر کدام به طور جداگانه باید مورد تحلیل و بررسی قرار بگیرد. و در قسمت معنویات باید بازنگری نسبت به اعتقادات و باور ها داشته باشید که خود این دو مقوله را اگر اجازه بدهید و تمایل داشته باشید در جلسات بعدی مفصل و مستقل صحبت کنیم.
پس مقداری باید به خودتان فرصت فکر کردن درباره ی وضع موجود بدهید، چرا باید قسمت منفی ماجراها شما را مشغول کرده و نسبت به مثبت ها و قوت ها فکر نکنید؟ درست است تنهایی ممکن است برای افراد خوش آیند نباشد؛ اما اگر کسی قرار شد به هر علتی تنها باشد، باید وحشت کند؟ آیا همه ی افرادی که تنها و مجرد هستند، وحشت زده و نا امید هستند؟
در قدم بعدی خواهیم رفت سراغ سوالاتی که شما را به انگیزه واداشته و بتوانید شرایط را متعادل تر کنید:
فکر نمیکنید به سرعت دارید فرصت های فعلی را از دست داده و لذت هایی که باید از زمان حال و زندگی فعلیتان ببرید را از دست میدهید؟ اصلا برای زندگی که الان در آن هستید برنامه ای دارید؟
نسبت به سوالات کاملا دقیق و جدی برخورد کرده و تحلیل ها و ابهامات احتمالی را به ما انتقال بدهید. در پایان یک برنامه ی روزانه از خودتان یادداشت بگذارید تا مقدمه و شروع جلسه ی بعدی باشد. اینکه فعالیت های اجتماعیتان در چه حدی است؟ ورزش، تفریح، مطالعه و ...
موفق باشید.
سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر گرامی
از توجه و دقت شما نسبت به بحث مهم آرامش تقدیر و تشکر میشود. اینکه شما به خاطر این اتفاق در گذشته، اذیت میشوید واقعاً ناراحت کننده است. مطمئناً حضور و اعتماد شما در کنار مجموعهی ما به شما هدایای زیادی تقدیم خواهد کرد که آرامش یکی از آنها است.
مسئلهای که در ابتدا باید به آن بپردازیم فراموش نکردن است. شما سعی کردهاید صورت مسئله را پاک کرده و با دستورالعملهایی که به کار گرفتهاید، قضیه را فراموش کنید. مگر میشود یک اتفاق در زندگی انسان فراموش شود؟ پس برای اینکه این شرایط فعلی سراغ شما نیاید و یا هر شخص دیگری که اتفاق تلخی را در زندگی تجربه کرده است، اذیت نشود چه اقدامی را باید انجام دهد؟
کار بسیار سادهای را به جای کار سخت فراموش کردن میباید انجام میدادید و آن هم کم رنگ کردن و بی اثر کردن اتفاق تلخ گذشته در زندگی روزمره و فعلی است. بله درست است، اتفاقات در صورتی فراموش میشوند که انسان فراموشی و یا همان آلزایمر را تجربه کرده و یا در اثر حادثهای ذخایر ذهنیاش از بین برود.
برای بی اثر کردن و کم رنگ کردن یک اتفاق تلخ نباید به آن بی توجه و بی اعتنا بود، اینکه گفته میشود حال دیگر اتفاقی است که افتاده و به آن فکر نکنید، اشتباه محض است. بر عکس باید به صورت جدی و عمیق و البته یک بار برای همیشه به آن فکر کنید و جوانب آن را تحلیل کنید.
اینکه مقصر چه کسی بوده؟ چرا این اتفاق افتاده؟ میزان خسارتهایی که داشته چقدر بوده؟ جبران شده یا خیر؟ آسیبی که زده دنباله دار بوده و یا تمام شده و در حد یک وهم در فکرتان وجود دارد؟ وقتی بتوانید درست تحلیل کنید و سؤالات مشابه را از خودتان بپرسید و برایش پاسخ مناسب پیدا کنید، خود به خود به این نتیجه خواهید رسید که بعضی از اتفاقات در حد و اندازهی خودشان باید مورد توجه قرار بگیرند.
گاهی از روی کنجکاوی و یا غفلت و ندانم به کاری اتفاقی رخ داده و تلخی آن حس میشود. یک انسان عاقل در صورت مرتکب شدن یک اشتباه اولین کاری که میکند جبران است. برای جبران شرایطی لازم است که یکی از آنها تکرار نکردن گذشته است. پس وقتی شما یک راهی را به اشتباه رفتهاید و آن اشتباه در زندگی فعلی شما اثر خارجی نداشته و نمیتواند اخلال ایجاد کند، اصرار به پرداختن آن یعنی یک اشتباه جدید. پس اگر رفتار فعلی و اوهامی که به سراغتان میآید را یک اشتباه بدانید بهتر میتوانید با این قضیه برخورد کنید.
در است که هر فردی باید کاملاً مواظب بوده و نهایت سعی و تلاشش را به کار بگیرد تا از زشتیها مصون بماند؛ اما بسیاری از خطاها و اشتباهات توسط دیگران به انسان تحمیل شده در این موارد به اجبار و زور انجام دادنش از بار مسئولیت کم میکند. اما نکتهی قابل توجهی که عمیقاً در مورد آن فکر کنید و در این زمینه خودتان نیز تحقیقاتی داشته باشید این است که:
هر انسانی ممکن است در یکمرحلهای از زندگیاش دچار اشتباهاتی شده باشد، نگاه شما به بقیه الان چگونه است؟ از ناگفتهها و ندیدههایی که وجود دارد شما برداشت و قضاوتی میتوانید داشته باشید؟ وقتی خداوند مهربان از روی مهر و عطوفت بسیاری از عیبها و زشتیهای ما را میپوشاند، برملاکردن آنها توسط خودمان دور از انصاف بوده و به نوعی بی مهری به مهربانِ بزرگ، خدای متعال است.
شما نکات و خوبیهای زیادی دارید که مطمئناً اطرافیان روی آنها تمرکز داشته و بیشتر مد نظر قرار میدهند. به این زیباییها اضافه کرده و زندگی فعلی که دارید را قدر دان باشید. ناراحت بودن و پشیمانی از گذشتهی تلخ پسندیده است، به شرطی که با آن درست برخورد شود. لازم نبوده و نیست اتفاقی را که کسی از آن خبر نداشته و ندارد را بخواهید بازگو کرده و به آن اجازه بدهید که هر وقت دلش خواست به ذهن شما آمده و نقش پردازی کند.
راستی مدیریت ذهن و کنترل فکر را تابهحال آموزشدیدهاید؟ اینکه چگونه میتوانیم ذهن خودمان را کنترل کرده و هدفمند به جلو حرکت دهیم؟ یا اصلاً به این توجه داشته که ما میتوانیم هر وقت اراده کنیم به موضوعی فکر کنیم و هر وقت بخواهیم به بایگانی هدایت کنیم؟ یا بهتر از مطالب بالا، آیا میدانستید میتوانید مانند ساعت ذهنتان را تنظیم کرده تا در یک زمان مشخص و در مکان مشخص به یک شخص یا یک موضوع به صورت ناخودآگاه فکر کنید؟
اگر فکر میکنید به پاسخ سؤالهای ذکر شده نیاز دارید، یادداشت بگذارید تا در جلسهی بعد دربارهی این موضوع به صورت مفصل و مستقل صحبت کنیم.
موفق باشید.
سلام و احترام
در متن کوتاه شما اشاره نشده که چه چیزهایی از عوامل وقوع و یا تشدید این حالت محسوب میشود، به هر حال در هر مسئلهای پیدا کردن ریشه و علتها از هر چیز دیگری مهمتر میباشد چرا که اگر علت کشف و مدیریت نشود درمانهای پیشنهادی تاثیر خاص خود را نخواهد داشت، جدای از اینکه معمولا علتها راهکار مخصوص به خود را میخواهند.
اما معمولا در اینگونه موارد توصیههایی که به افراد داریم این است که به دنبال یادگیری رفتارهای سالم جایگزین در زمان تمایل به کندن پوست باشند.
برای مثال به آنها میگوییم هرگاه تمایل به کندن پوست داشتند توپی خاص که معروف به توپ استرس است و یا هر جسم جذاب و حالتپذیر دیگری را فشار دهند و یا بازی با مکعب روبیک یا رفتارهایی که دستها را مشغول میکند را جایگزین سازند.
همچنین پوشیدن دستکش یا بستن پانسمان روی محلهایی که به آن حساس هستید نیز از موارد توصیه شده است که میتوانید از آن بهرهمند شوید.
البته همانطور که در ابتدای پاسخ نیز آمد لازم است عوامل ایجاد کننده این حالت را شناسایی و از آنها دوری و یا حداقل مدیریت نمایید تا زمینههای تحقق چنین حالاتی در شما کاهش و در نهایت مرتفع گردد.
امیدواریم موفق باشید.
سلام، عرض ادب و احترام خدمت شما کاربر گرامی
تبریک عرض میکنیم پیوند آسمانی ازدواج را محضر شما بزرگوار. امیدواریم در سایهی اعتمادتان به مجموعهی ما، مهارتهای شما افزایش پیدا کند.
شاید بتوان گفت یکی از این مهارتها که ممکن است همان ابتدای آشنایی و ازدواج، بسیار پر کاربرد است همین مسائل جنسی و روابط زناشویی باشد که با ندانستنهای طرفین مشکلات زیادی به وجود میآید.
اگر از نگاه کارشناسی بخواهیم به این قضیه نگاه کنیم، در همین حد هم که شما انجام دادهاید زیاده روی کرده و اصلاً و ابداً نباید این اتفاقات در این بازهی زمانی میافتاد. درست است که شما محرم هستید؛ ولی این محرمیت برای رابطه زناشویی طراحی و جاری نشده است؛ بلکه صرف نامحرم نبودن در حین خریدها و آزمایشهای پیش از ازدواج و... بوده است که متأسفانه شما این نکته را در نظر نگرفتهاید.
موارد بسیار زیادی را سراغ داریم که به صورت قطعی حتی مراسم عقد و عروسی را به تاریخ و زمان و مکان مشخص کرده، به علتهای مختلف قرارها به خورده و یکی از طرفین، دو طرف و یا خانوادهها منصرف شده و ازدواجی صورت نگرفته است. حال شما فرض کنید در این بین دختری که در طول محرمیت خواسته یا ناخواسته وارد این موضوعات شده است، چقدر آسیب خواهد دید. خودتان نیز اشاره کردید که برای آشنایی بیشتر، پس ممکن است در طول این مدت اتفاقات متعددی که مانع سر گرفتن این ازدواج شود، رخ بدهد.
اما درمورد عقد دایم و ورود به دوران عقد جریان کمی متفاوتتر خواهد بود؛ البته مقدار آن بستگی به رسم و رسومات منطقهای و آداب و فرهنگی دارد که شما در آنجا زندگی میکنید. هنوز در بسیاری از نقاط رابطهی کامل را تا رفتن سر خانه و زندگی و مستقل شدن به تأخیر انداخته و سعی میکنند در دوران عقد به نوعی همدیگر را راضی نگه داشته و آسیبی از هیچ سمتی به زوجین نرسد.
پس لازم است در دروان عقد نیز با توجه به شرایطی که دارید عمل کنید و ببینید که شرایط به چه نحوی خواهد بود. اما اگر بخواهیم به صورت کلی و با یک نگاه باز و کامل به این قضیه نگاه کرده و پاسخ بدهیم باید بگوییم رابطهی کامل جنسی و یا به قول همسرتان، دخول کامل، بعد از عروسی انجام شود که بدون دردسر، نگرانی و آسیبی همراه باشد.
شاید بگویید در دوران نامزدی بله درست است؛ ولی در دوران عقد چرا باید مواظب باشیم؟ در پاسخ خدمتتان عرض میشود که احتمالات و آسیبهایی که در دوران نامزدی گفته شد در دوران عقد نیز وجود داشته به اضافهی اینکه اگر رابطه کامل اتفاق بیفتد، آقایان ممکن است تلاش و همتشان را برای تشکیل زندگی مستقل کاهش بدهند.
در اینگونه موارد رعایت چند نکته ضروری است:
اول اینکه در طول این مدت که شما محدودیتهایی را وضع میکنید برای روابط زناشویی، درک و همدلی با همسرتان را نباید فراموش کنید. ضمن اینکه میفهمید و میدانید که او نیاز دارد و شما همسر شرعی و قانونی وی هستید، حتی شما نیز نیاز دارید، اما برای خودتان قوانینی دارید که توقعتان این است که به آنها احترام گذارده شود.
اگر بخواهیم قسمت آخر را خوب پیاده کنیم و در عمل نیز نشان بدهیم که قوانین ما برای ما حکم خط قرمز دارند، دست پیش گرفتن را نباید فراموش کنیم. به محض اصرار و مقدمه چینی برای قهر توسط طرف مقابل، کوتاه نیامده و خواهیم گفت کسی که برای ارزشهای دیگران ارزش قایل نیست را خودتان نامگذاری کنید. یعنی صورت حق بهجانب و طلبکارانه برخورد کردن را در اینگونه موارد از طرف مقابل باید گرفت.
ممکن است در بین این ممانعتها و مراقبتهایی که انجام خواهید داد، کمی ناراحتی و دلخوری نیز پیش بیاید. نرم گفتن و اینکه شما نیز از روی ناچاری محدودیت وضع کرده و این قوانین از طرف اطرافیان و بزرگترها خصوصاً از طرف مادرتان بوده نیز، به کاهش ناراحتیها کمک خواهد کرد.
موفق باشید.
Páginas