مطالب دوستان paragone

Imagen de mostafavi mostafavi 15 Jul, 2014 از طریق سایت همسریابی باهاش آشنا شدم
با سلاماین مشکلات بوجود آمده برای طرف مقابلتان، هرگز مجوز و دلیلی برای ادامه ارتباط شما با او نیست. همانطور که عرض کردم ادامه ندادن ارتباط شما به این دلیل است که به دنبال ادامه ارتباط، روابط عاطفی فی مابین شکل می‌گیرد همانطور که خودتان هم اشاره کرده‌اید، ایشان نسبت به شما تاحدودی وابسته شده‌اند، هر چند که شما وابسته او نشدید ولی همین که ایشان نسبت به شما احساس عاطفی خاصی پیدا کرده‌اند، باعث می‌شود نتوانند به درستی تصمیم گیری و انتخاب عاقلانه‌ای داشته باشند. چه بسا با انتخاب از روی احساس، گرفتار مشکلات بعدی برای خود نیز بشوند.با توجه به توضیحاتی که اشاره کردید، به نظر می‌آید که طرف مقابلتان بیشتر به دلیل تنهایی و احساس نیاز به یک همدرد و همدل و از طرفی تحت فشار مشکلات زندگی، خواستار ارتباط با شما بوده است تا بتواند از طریق این ارتباط، از جهت روحی، فشار را از خود تخلیه کند.همانطور که قبلا عرض کردم، بهتر است به صورت منطقی با او صحبت کنید و از او بخواهید که این ارتباط را فراموش کند و می‌توانید به او یک مدت زمان مشخصی بدهید تا بتواند مشکلاتش را حل کند و بعد از آن به خواستگاری شما بیاید ولی در این مدت و تایم نباید ارتباط عاطفی و... میانتان باشد زیرا این باعث می‌شود که طرف مقابلتان تحت ارتباط عاطفی با شما، تصمیم گیری نکند.نکته آخر: بهتر است در مورد این موضوع عاقلانه تصمیم گیری کنید و توجه داشته باشیدکه همزادپنداری و دل رحمی بابت مشکلات ایشان، سبب نشود که تصمیمی نادرست بگیرید؛ زیرا یک تصمیم نادرست، باعث اضافه شدن به مشکلات قبلی می‌شود و در نهایت موجب سرخوردگی هر دو طرف خواهد شد.با آرزوی موفقیت
Imagen de mostafavi mostafavi 14 Jul, 2014 جثه نامزدم کوچکه! می خوام طلاق بگیرم
هیچ گاه در مورد این مسأله به دیده‌ی یک عیب نگاه نکنید، زیرا این مسأله نه برای شما و نه بلکه برای همسرتان عیب محسوب نمی‌شود. بلکه سعی کنید به نقاط قوت و مثبت دیگر همسرتان، توجّه بیشتری داشته باشید.چه بسا، این نوع نگاه شما، به همسرتان باعث حساسیت شما شده است. برای اینکه مطمئن بشوید که نسبت به این مسأله حساس هستید یا خیر، می‌توانید از اطرافیان و دوستانتان قابل اعتماد خود سوال کنید؛ که آیا واقعا وقتی شما و همسرتان در کنار هم قرار می‌گیرید، از جهت جثه با هم تناسب دارید یا خیر و همه به چشم یک مسأله عجیب به این قضیه نگاه می‌کنند.بنابراین اگر چنین عقیده‌ای ندارند و برایشان مسأله کاملا عادی است، یا اینکه این اختلاف خیلی برایشان نمود نداشت، در اینصورت خیالتان راحت باشد که از این جهت مشکلی نیست، ولی با این وجود، شما می‌توانید از پوشیدن کفش‌های پاشنه بلند خودداری کنید و از همسرتان نیز بخواهید کفشی را برای پوشیدن انتخاب کنند که از بلندی پاشنه برخوردار باشد تا کمی بلندتر دیده شود.همانطور که می‌دانید قد و جثه تحت تأثير سه عامل اساسى قرار دارد؛ 1. ژنتيك 2. وراثت، 3. فعاليت و ورزش و غذابنابراین شما می‌توانید با تشویق کردن همسرتان به ورزش کردن، مانند انجام بدنسازی، و تغییر در رژیم غذایی، از این عامل برای بهتر شدن جثه خود استفاده کند که استمرار در آن، می‌تواند تاثیر بسزایی در تیپ و اندام جسمی همسرتان بگذارد (البته برنامه ورزشی و تغییر در رژیم غذایی باید زیر نظر یک متخصص باشد.)نکته پایانی: معمولا در انتخاب همسر، دو دسته ويژگي‌ها در گزينش مطرح است.1. اساسى 2. غير اساسى. تناسب قد و جثه از دسته دوم شمرده مى‌شود. پس اگر در ديگر ويژگيها نمره كافى را دارد اين مساله نمى‌تواند مشكل آفرين باشد.با آرزوی موفقیت
Imagen de mostafavi mostafavi 14 Jul, 2014 مشکل من با بی محبتی‌های مادرشوهرم
در ابتدا، یک نکته را مدنظر داشته باشید که بعضی از اعمال و رفتارها، نتیجه‌اش کمی دیر نشان داده می‌شود. لذا اگر شما به مادر همسرتان محبت می‌کنید و در مقابل جواب درستی نمی‌بینید، عجله نکنید؛ زیرا طول می‌کشد تا نتیجه بدهد.گذشته از آن، اگر شما به مادرشوهرتان محبت نکنید و بد رفتاری با او بکنید، مطمئنا وضع از این هم که هست بدتر می‌شود و ناراحتی و دلخوری نسبت به هم بیشتر می‌شود و همین عامل باعث خراب شدن روابط شما با همسرتان نیز می‌شود و روابطتان را تحت تاثیر قرار می‌دهد. از طرفی همسرتان بین دو راهی قرار خواهد گرفت که نمی‌داند از چه کسی جمایت کن د و چه بسا ناخواست و براساس شرایط نتواند از شما حمایت کند.پس بهترین راه این است که مادرشوهرتان را همینطور که هست، بپذیرید و با رفته رفته با او کنار بیایید و سعی کنید با بهتر کردن روابطتان با او دل مادرشوهرتان را بدست بیاورید. البته از آنجایی مادرشوهرتان از همان اول مخالف ازدواج گل پسرشان با شما بودند، لذا برای بهبود روابط میان شما و ایشان، نیازمند زمان، صبر و تدبیر است تا به تدریج نگرش و رفتار مادرشوهرتان نسبت به شما تغییر کند.پس فکر اینکه پاسخ به رفتار نادرست مادرشوهرتان را بدهید و با او بخواهید بحث کنید از ذهن خود بیرون کنید و هیچگاه نسبت به خانواده همسرتان نزد ایشان و دیگران بدگویی نکنید که به شدت روابط شما را تحت تاثیر قرار خواهد داد.توجّه داشته باشید که حضور و وجود مادرشوهرتان می‌تواند یک فرصت مناسبی برای بهبود روابط شما با همسرتان هم باشد.(مطمئنا هر چقدر رابطه شما با مادرهمسرتان توأم با احترام باشد و همچون مادر خود به ایشان احترام بگذارید، رابطه شما و همسرتان نیز بهتر خواهد شد.) پس با دوری از هر گونه تنش با خانواده همسرتان، سعی کنید رابطه احترام آمیز خود را با آنها حفظ کنید و چه بسا گسترش دهید. البته باید به اندازه‌ای باشد که مورد سوءاستفاده نیز قرار نگیرید.در مورد اینکه هنوز شما به صورت رسمی وارد منزل خود نشدید، خانواده همسرتان به منزل مشترک شما می‌آیند، چه بسا اشکالی نداشته باشد.چه بسا علت آمدن آنها به منزل شما، عاملش شما و همسرتان باشد؛ زیرا اگر شما قبل از رسمی شدن این مسأله به منزل مشترکتان نیایید و خود را مستقل ندانید، کسی هم انتظار دعوت شدن و... را نخواهد داشت، ولی شما از آنجایی گاه به گاه به منزل خود ‌می‌آمدید و خود را مستقل می‌دانستید، این سوءتفاهم یا سوءاستفاده واقع شدن صورت نمی‌گرفت.البته منظور این نیست که شما قبل از مراسم عروسی، حق رفت و شد به منزل مشترکتان را ندارید؛ بلکه قبل از هرچیزی، باید شرایط و موقعیت بوجود آمده را مدنظر داشته باشید تا موجبات سوءتفاهم و سوءاستفاده واقع شدن قرار نگیرید.امّا برای اینکه از طرف خانواده تان هم تحت فشار قرار نگیرید، بهتر است بعضی از شرایط و موقعیتهای بوجود آمده را به خانواده خود انتقال ندهید؛ مثلا لزومی ندارد به آنها بگویید که خانواده همسرم به منزل ما به عنوان دعوتی یا مهمانی می‌آیند؛ زیرا بازگو کردن این موارد به خانواده‌تان علاوه بر حساس شدن آنها، باعث دلخوری و ناراحتی خانواده خودتان نیز می‌شود و در ادامه ناخواسته سوءتفاهماتی به دنبال خواهد آمد.با آرزوی موفقیت
Imagen de mostafavi mostafavi 13 Jul, 2014 ازدواج با سادات
سلاماینکه اشاره می‌کنید معمولا سادات انسانهای خوب مومنی هستند، این ثابت نشده، چه بسا قبلا با چند سید مومن و خوب در ارتباط بودید و چنین برداشتی برای شما ایجاد شده باشد. البته منظورم این نیست که سادات انسانهای مومن و خوب نیستند بلکه منظورم این است که این موضوع که معمولا چنین انسانهایی؛ آدمهای مومن و خوب باشند ثابت نشده و همچنین بر عکس آن هم ثابت نشده است. چون کسی آماری در این رابطه ندارد.پس، صرف سید بودن دلیل بر مومن بودن نیست. بهتر است اصلا این ملاک را مدنظر نداشته باشید، چون گمراه کننده است. از طرفی سید بودن، به خودی خود دارای ارزش نیست؛ بلکه مومنه بودن است که دارای ارزش است. 
Imagen de mostafavi mostafavi 13 Jul, 2014 بی احساسی نامزد
در صورت موافقت همسرتان، بهتر است پیش یک مشاور مجرب بروید و به صورت حضوری مشاوره بگیرید. در غیر اینصورت اگر همسرتان رضایت به مشاوره ندادند، این دلسردی ایشان حاکی از چند دلیل می‌تواند باشد.(بعد از پاسخ گویی شما، به آن دلایل اشاره خواهیم کرد.)
Imagen de mostafavi mostafavi 13 Jul, 2014 خواهر بزرگتر از خودم دارم
با سلام، ابتدا از اینکه ما را به عنوان راهنمای خود انتخاب کرده‌اید، تشکر می‌کنم.شما می‌توانید در یک فضای آرام و به دور از هر گونه تنش این مواردی که بیان می‌شود را به والدینتان به ویژه مادرتان بگویید: لذا به آنها بگویید؛- اگر همینطور خواستگارهایم را رد کنید، به مرور سن من بالا می‌رود و ازدواجم سخت می‌شود. اين نكته را هم يادآور شويد كه سرنوشت وآينده هر كس به دست خداوند متعال بوده و اوست كه تقديرات انسانها را رقم مى‌زند.- اگر برای خواهرم خواستگار نیاید من مثل خیلی از دخترهای سن بالا از ازدواج محروم می‌شوم.- هرچه سنم بالاتر رود موردهای بهتر را از دست می‌دهم.- شاید کلید ازدواج خواهرم در ازدواج من باشد؛ یعنی شوهر خواهرم از فامیلها یا اشناهای همسر آینده من باشد.- از آنها بخواهید حداقل فقط با خواستگاری آنها موافقت کنند و به مادرتان بگویید که اگر بعداز خواستگاری از آنها راضی نبودید، می‌توانید آنها را رد کنید.نکته: دیدن خانواده خواستگار از نزدیک، چه بسا باعث شود که نظرشان تغییر کند.همچنین شما می‌توانید از فرد صاحب نفوذ و قابل اعتماد در خانواده كه والدين شما از ايشان حرف شنوى دارند كمك گرفته واز او بخواهيد تا با والدين شما به گفتگو بنشيند وانها را در اين زمينه متقاعد كند.سعی کنید در هدف خود لجاجت نكرده و در فضايى آميخته با نزاكت، ادب وهمراه با منطق به بيان مطالب خود بپردازيد.چه بسا، نقطه مركزى حل اين مشكل، ابراز رضايت خواهرتان از ازدواج شما مى‌باشد؛ بنابراين بيشتر با ايشان در ارتباط بوده واز او بخواهيد تا با والدينتان در اين زمينه صحبت كند.هرگز نباید نيت خير والدينتان را در اين مساله فراموش كنيد؛ چرا كه آرزوى هر پدر ومادرى است كه فرزندانشان به خانه بخت رفته و شاهد خوشبختى انها باشند ومطمئن باشيد در اين راه ذره‌ايى كوتاهى نمى‌كنند، امّا ازآن جا كه ترس از ازدواج نكردن خواهر بزرگترتان وجود دارد، لذا آنها هم ناگزير اين راه را بهترين اقدام مى‌دانند.این را هم نباید فراموش کرد كه حل شدن برخى از مشكلات از عهده انسان خارج مى‌باشد كه در اين صورت بهترين اقدام اين است با نگاه مثبت به آينده زندگى را ادامه داد.به هرحال اگر تمام این مواردی که گفته شد، نتیجه نداد، بهتر است که نسبت به این مسأله دیگر پافشاری نکنید؛ زیرا از یک طرف سن شما، سن بالایی نیست و از طرفی دیگر عدم رضایت قلبی والدین، موجب عدم موفقیت در زندگی می‌شود.نكته آخر؛ اينكه در كارهاى خود به خداوند وائمه اطهار(عليهم‌السلام) خصوصا حضرت زهرا(عليها‌سلام) توكل كرده واز آنها مدد بجوييد وبه اين مساله باور داشته باشيد كه چون رضايت و ناراحت نكردن والدين وخواهرتان براى شما اهميت دارد مطمئنا خداوند نيز، زندگى خوبى را برايتان فراهم خواهد نمود.نکته حائز اهمیت: این است که اگر حتی والدین شما با این مسأله کنار بیایند و قبول کنند، شما نباید کار را تمام شده فرض بگیرید و سعی کنید با گفتگوی مستقیم و تحقیقات لازم، پی به این مسأله ببرید که آیا خواستگارتان شرایط و ملاکهای ازدواج با شما را دارند یا خیر و نباید به اطلاعات قبلی اکتفا نکنید.با آرزویموفقیت
Imagen de mostafavi mostafavi 13 Jul, 2014 از ظاهر خواستگارم خوشم نمیاد
با سلام، ابتدا از اینکه ما را به عنوان راهنمای خود انتخاب کرده‌اید، تشکر می‌کنم.تاحدودی طبیعی است که نیم نگاهی به گذشته و رابطه قبلی خود داشته باشید ولی باید نسبت به این مسأله منطقی و عاقلانه رفتار کنید تا بهترین نتیجه را بدست آورید.همانطور که خودتان هم اشاره کرده‌اید، قبلا با همکلاسی خود رابطه داشته‌اید و به دلیل نداشتن شرایط ازدواج، این رابطه قطع شد. امّا از آنجایی که خواستگار جدیدی دارید، در حال حاضر او را با همکلاسی خود مقایسه می‌کنید و صرفا این مقایسه‌تان هم از روی احساسات است و نه از روی منطق.این خواستگار جدیدتان، ویژگی‌های خوبی دارد که شما به آن اشاره کردید ازجمله آن؛ 1. از اقوام شما هستند و به اندازه‌ای شناخت از او و خانواده‌اش دارید. 2. دارای شغل 3. دارای مسکن 4. دارای اخلاق خوب هم هستند. تنها مشکل شما، ظاهر طرف مقابلتان است که باید عرض کنم که این مسأله برای انتخاب همسر بسیار مهم است بطوریکه پسند ظاهر طرف لازم و ضروری است ولی این نکته را مدنظر داشته باشید که شاید علت اینکه ظاهر طرف را نمی‌پسندید به این دلیل باشد که ظاهر او را با همکلاسی‌تان مقایسه می‌کنید و این پسند صورت نمی‌گیرد. لذا در ابتدا بهتر است سعی کنید همکلاسی خود را فراموش کنید و ارتباط با او را تمام شده ببینید؛ زیرا فراموش نکردن و کنار نگذاشتن این مسأله باعث شود که حتی اگر خواستگار دیگری هم بیاید، این خواستگار را با همکلاسی خود مقایسه کنید و نتوانید به درستی خواستگار مناسب خود را انتخاب کنید.امّا برای فراموش کردن همکلاسی‌تان به این راهکارها توجه کنید:- کلید فراموشی این است که دل شما از رسیدن به او نا امید شود.- توجه کنید که این علاقه مثل اعتیاد روح و جسم شما را نابود خواهد کرد و سعی کنید از آن متنفر شوید.- خود را برای مدتی سختی کشیدن آماده کنید.- فکر نکنید که فراموش کردن محال است؛ چون عده زیادی از دخترها توانسته اند پس شما هم می‌توانید.- هر وقت به یادش می‌افتید سعی کنید بیشتر به عیوب و نقصها و کارهای بدی که احیانا انجام داده فکر کنید.- هر گونه نشانه‌ی او را از بین ببرید یا از خود دور کنید و جایی که شما را یاد او می‌اندازد نروید.- خود را به حدی مشغول کنید تا وقت فکر کردن به او را نداشته باشید و همچنین اوقات فراغت را با یادگیری مهارتهای هنری، مهارتهای زندگی، تفریح و بازی و مطالعه و ... پر کنید.- در نشستهای دوستانه و فامیلی و سفرهای جمعی و کلاسهای مختلف بیشتر شرکت کنید.- از تنهایی که باعث فکر کردن به رابطه گذشته می‌شود، بپرهیزید.- ارتباط محبت امیز با مادر و اعضای دیگر خانواده و یا دوستان صمیمی را تقویت کنید.- ارتباط عاشقانه قلبی با خدا و اهل بیت(علیهم السلام) برقرار کنید.- هرچه زودتر ازدواج کنید چون اولا: محبت جدید محبت قبلی را کم رنگ می‌کند ثانیا: نیاز شما را به عشق و محبت جنس مخالف رفع می‌کند.در مورد پسند ظاهر طرف مقابلتان این را هم اضافه کنم که یکی از ملاکهای اصلی ازدواج پسند ظاهر و قلبی طرف مقابل است.مراد از پسند قلبی این است که پس از بررسی وجود تناسب و شایستگی و پاکی در طرف مقابل او را برای ازدواج مناسب ببینید و قلبا تمایل به ازدواج با او پیدا کنید و این علاقه تدریجا با دیدن عملی تناسبها و شایستگی‌های طرف رو به تزاید می‌رود و به عشق پایدار مبدل می‌شود.این مقدار علاقه حداقل مقدار لازم برای ازدواج است؛ چون اگر علی رغم دیدن نقاط مثبت در طرف مقابل این پسند و علاقه حداقلی در او ایجاد نشود احتمال دارد که در طول زندگی هم به وجود نیاید و زندگی به شکست منجر شود.بنابراین فارغ از هر مسأله دیگری، اگر این علاقه حداقلی در شما نسبت به خواستگارتان نباشد، هرگز توصیه به چنین ازدواجی نمی‌کنیم، امّا علاقه حداقلی وجود دارد می‌توانید روی این علاقه خود کار کنید تا این علاقه تبدیل به علاقه حداکثری شود.با آرزوی موفقیت
Imagen de mostafavi mostafavi 12 Jul, 2014 چگونگی ابراز احساسات
با سلام، ابتدا از اینکه ما را به عنوان راهنمای خود انتخاب کرده‌اید، تشکر می‌کنم.امّا برای بهبود روابطتان اول سعی کنید محیط گرم و صمیمی و با نشاط را برای همدیگر ایجاد کنید.- بهترین شیوه اثر گذاری یک زن بر همسرش، استفاده از قدرت عاطفی فوق العاده‌ای است که خدای متعال به زنان بخشیده است؛ مثلا شما می‌توانید به مناسبت روز تولد، سالگرد ازدواج، اعیاد، هدیه‌ای برای او بگیرید و نامه‌ای همراه با ابراز احساسات برای او بنویسید.در کنار آن بهتر است سعی کنید در هنگام ارتباط با همسرتان در محیط خانه، چه از جهت بصری، سمعی و لمسی از همدیگر لذت ببرید. سعی کنید زمانی که همسرتان نزد شماست، میل جنسی و عاطفی همدیگر را ارضا کنید(بد نیست گاهی، خود شما پیش قدم شوید و همسرتان را در این رابطه به وجد بیاورید تا او نیز تمایل بیشتری به ارتباط با شما داشته باشد.)این مواردی که بیان شد، زمینه‌ای برای نزدیکتر و بهتر شدن روابط شما با همسرتان می‌باشد.با آرزوی موفقیت
Imagen de mostafavi mostafavi 11 Jul, 2014 به شدت افسرده هستم
همانطور که دوستان هم اشاره کردند، برای تغییر روحیه و بهتر شدن به فکر دوستی‌ با جنس مخالف نباشید که چاله به چاه افتادن است.چه بسا علت افسردگی شما، تجربه تلخ گذشته که با جدایی همراه بوده و همچنین تنهایی که در حال حاضر بسر می‌برید، نیز به این ناراحتی و افسردگی شما دامن زده است. مسلما یکی از عواقب جدایی و طلاق همین ناراحتی‌ها وافسردگی‌های بعد از طلاق است که افراد نسبت به آن بی توجه هستند.نکته‌ای حائز اهمیت است، این است که بعضی از افراد، دایره و وسعت زندگی محدودی دارند، که متاسفانه با شکست در همان زندگی، تصور می‌کنند به پایان راه رسیده‌اند، لذا وجود مشکلی در این دایره کوچک زندگی، باعث می‌شود که افراد به سرعت تحت تاثیر آن مشکل قرار بگیرند و این مسأله برای آنها بزرگ جلوه پیدا کند.هیچ وقت نباید این نکته را از یاد برد، هرگاه محدوده زندگی‌مان کوچک شود، اتفاقات کوچک بوجود آمده در آن، باعث می‌شود که آن ااتفاقات برای ما بزرگ جلوه پیدا کند، و هرگاه محدوده زندگی‌مان بزرگ شود، مسلما اتفاقات بوجود آمده در آن برای ما کوچک و کم اهمیت جلوه پیدا خواهد کرد.تا به حال توجه کرده‌اید که وقتی از نزدیک توپ کروی شکل زمین را مشاهده می‌کنیم، چقدر محدوده شهرها و کشورها و ... برای ما کوچک هستند، حال اگر فرض بگیریم که در همان موقع، در یک جایی و در یک منطقه‌ای از این کره زمین اتفاقی یا رخدادی بوجود بیاید، چقدر این مسأله برای ما کوچک و چه بسا کم اهمیت جلوه پیدا می‌کند....حال اگر محدوده زندگی‌مان تنها خانواده‌مان باشد، مسلما اتفاقات بوجود آمده در آن برای ما بزرگ جلوه پیدا می‌کند، لذا با اندک لغزش این خانواده و از بین رفتن آن، با شکست در زندگی روبه‌رو خواهیم شد. ولی اگر محدوده زندگی‌مان را گسترش دهیم؛ مثلا محدوده زندگی ما شامل این موارد باشد؛ ارتباط با خدا و اهل بیت، خانواده خود(زن وشوهر)، خانواده‌مان(پدر و مادر و خواهر و برادر)، اقوام و فامیل، دوستان خود، همسایگان مان، احیانا محیط کاری، محله‌مان، شهرمان، کشورمان و ....بطور مسلم وقتی محدوده زندگی فضای بزرگتری را در برگیرد و به این محدوده زندگی‌مان اعتقاد داشته باشیم که اینقدر بزرگ است، در آن صورت با ایجاد مشکل در یکی از این موارد زندگی‌مان، به سرعت تحت تاثیر آن مشکل قرار نمی‌گیریم و حتی اگر در آن مورد دچار شکست هم بشویم، ان به معنای شکست زندگی ما نیست، زیرا بخش اعظمی از زندگی ما در جریان است و هیچوقت احساس شکست نخواهیم کرد.پس با این توضیحاتی که ارائه شد، شما باید محدوده زندگی خود را گسترش دهید، لذا لازم است که نوع تفکر و تصور شما نسبت به زندگی و پیرامون آن تغییر کند. مطمئن باشید که گسترش محدوده زندگی، مزایای دیگری را هم به دنبال دارد که از جمله آن؛ احساس شادابی و نشاط، ارتقاء مهارتهای زندگی، ارتقاء مهارتهای ارتباطی، احساس مفید بودن، ارتقاء اعتماد به نفس و ...البته توجه داشته باشید که برای بهتر شدن و تغییر روحیه‌تان، شما نیازمند اراده و عزمی راسخ هستید وگرنه نداشتن اراده و عزم راسخ، باعث می‌شود تلاش بیهوده‌ای داشته باشید.بنابراین در مرحله اول باید سعی کنید این اراده و عزم راسخ را در خودتان تقویت کنید.- براى تقويت اراده، راه‏هاى زيادى پيشنهاد شده كه از جمله آن؛ تلقين به خود است. ويكتور پوشه؛ روان شناس فرانسوى در این باره مى‏‌گويد: «افراد مبتلا به اين عادت شوم، هر روز به دفعات مختلف با تمركز فكر به خود بگويند: «من به خوبى قادر هستم که اين عادت بد را از خود دور كنم، من قادر هستم.» تكرار اين عبارت ساده، اثر عجيبى در تقويت اراده و روحيه دارد.»- فکر نکنید که شما نمی‌توانید چون تعداد قابل توجه‌ای از افراد توانسته‌اند پس شما هم می‌توانید، البته این به اراده و عزم شما بستگی دارد.- ارتباط عاشقانه قلبی با خدا و اهل بیت(علیهم‌السلام) را بیشتر برقرار کنید. از طرفی چون در ماه مبارک رمضان بسر می‌بریم، فرصت مناسبی است که از جهت معنوی خود را ریکاوری کنیم. سعی کنید ایمان و بنیه اعتقادی خود را ارتقاء دهید که این هم بوسیله؛ مطالعه، مشاوره، شرکت کردن در جلسات دینی امکان پذیر است.- از دعا و گریه در درگاه خدای متعال غافل نشوید؛ چون هم سبک می‌شوید و هم خدا در این زمینه به شما کمک می‌کند.- از تنهایی بپرهیزید.(البته از تنهایی که موجب افکار نادرست و نگرش منفی به زندگی می‌شود، خودداری کنید.)- با افرادی که نگرش مثبت و پر انرژی هستند، بیشتر رفت و آمد کنید.- خود را به حدی مشغول کنید تا وقت فکر کردن به اینموضوعات منفی را نداشته باشید و همچنین اوقات فراغت خود را با یادگیری مهارتهای زندگی، مهارتهای هنری، تفریح، بازی، مطالعه و ... پر کنید.- در نشستهای دوستانه، فامیلی و سفرهای جمعی و همچنین کلاسهای مختلف مانند کلاس خیاطی، آشپزی، هنری و... بیشتر شرکت کنید که همگی اینها باعث ارتقاء مهارتهای ارتباطی، زندگی، اجتماعی و همچنین باعث بالا رفتن اعتمادبه نفس شما می‌شود.- نکته: وقتی به اندازه کافی اعتماد به نفس شما بالا رود، باعث می‌شود که شما به تدریج نگاه مثبتی به زندگی داشته باشید.- فعالیتهای ورزشی فکر را مشغول و انرژی شما را تخلیه می‌کند.- در صورت امکان، هر چه زودتر و با انتخاب درست، ازدواج کنید.- توجه داشته باشید که بايد هميشه براى ذهن و فكر خود، محتواى مطلوب و موضوع مناسب داشته باشيد.- توجه داشته باشید که تغییر روحیه و نوع تفکرشما نیاز به زمان، صبر و اراده قوی است. در آخر هم توصیه می‌کنیم که اگر به نتیجه‌ای نرسیدید‌، حتما به یک مشاور حضوری حاذق مراجعه کنید. با آرزوی موفقیت
Imagen de mostafavi mostafavi 10 Jul, 2014 من واقعا دارم نابود میشم.
با سلام، ابتدا از اینکه ما را به عنوان راهنمای خود انتخاب کرده‌اید، تشکر می‌کنم.همانطور که دوستان هم اشاره کردند، ارتباط شما با فرد مورد نظر از همان ابتدا، درست نبود. درست است که شما به جهت تنهایی گرفتار این رابطه شد‌ه‌اید ولی همانطور که خودتان هم می‌دانید با توجه به نداشتن شرایط ازدواج فرد موردنظرتان، حالا حالاها نمی‌توان این رابطه را رسمی کرد و از طرفی ادامه این روند، عواقب خاص خود را دارد و باعث از دست دادن موقعیتهای بهتر در زندگی خواهید شد.پس بهتر است هرچه زودتر، این رابطه را قطع کنید. امّا برای قطع کردن ارتباط چه بسا برای مدتی سختی بکشید زیرا احساسات شما تحت تاثیر آن رابط گذشته است ولی سعی کنید به این مسأله به صورت منطقی و واقع بینانه نگاه کنید و این رابطه را هرچه زودتر قطع کنید تا آسیب کمتری از این رابطه ببینید.ولی شما برای رفع تنهایی می‌توانید با کسی که شرایط و موقعیت بهتری برای ازدواج دارد، ازدواج کنید و مطمئنا این ازدواج نه تنها باعث مشکل در تحصیل شما نمی‌شود؛ بلکه ثمرات قابل توجه‌ای با خود به دنبال دارد و شما هم در کنار تحصیل می‌توانید از زندگی مشترک به اتفاق همسرتان لذت ببرید.بنابراین، بهترین حالت برای شما تحصیل در کنار ازدواج است. پس بهتر است که شما با کسی ازدواج کنید که با تحصیل شما مشکل نداشته باشد. برای همین شما می‌توانید ازدواج را در مقطع زمان تعطیلی درسها، انجام دهید. از طرفی شما می‌توانید ازدواج کنید و تا فارغ التحصیل شدن در عقد بمانید، تا لطمه خاصی هم به درس و تحصیلتان نزند.امّا ثمرات مثبت ازدواج در زمان تحصیل:  اول: احساس امنیت و آرامش روحی و روانی که انرژی درس خواندن را چند برابر می‌کند.دوم: در امان ماندن از مزاحمتهای احتمالیسوم: چند سال بهره مند شدن از ثواب و ثمرات معنوی ازدواجچهارم: شادابی و سر زندگی ناشی از ارتباط عاشقانه با همسرپنجم: یادگیری مهارتهای زندگی در دوران عقد  با آرزوی موفقیت

Páginas

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 1