با سلام ابتدا از اینکه ما را به عنوان راهنمای خود انتخاب کردهاید، تشکر میکنم.معمولا اوایل ازدواج، به دلیل نداشتن تجربه و شناخت کم طرفین از همدیگر، چه بسا طرفین باعث مشکلاتی برای هم بشوند که با صبر و تحمل و ندبیر میتوان این تنشها را به حداقل رساند و درنتیجه میتوان زندگی را رضایت بخش کرد.اینکه همسر شما گاه به گاه حرفی میزند که موجب آزار شما میشود، این را به حساب شوخی کردن او بگذارید و نسبت به این موضوع حساسیت نشان ندهید که حساسیت شما نسبت به این موضوع چه بسا حساسیت او را به دنبال داشته باشد و اثر سوئی در رفتار او ایحاد کند.اگر این موضوع موجب ناراحتی زیاد شما میشود، بهتر است برای در میان گذاشتن این موضوع سعی کنید در یک فضای آرام و بدون هر گونه تنشی، در مورد این مسأله با همسرتان گفتگو کنید. مسلما گفتگو و طرح این مسئله با همسرتان، بهترین راهکار برای رفع مشکل با همسرتان است.- بهترین شیوه اثر گذاری یک زن بر همسرش، استفاده از قدرت عاطفی فوق العادهای است که خداوند به زنان بخشیده است؛ مثلا شما میتوانید به مناسبت روز تولد، سالگرد ازدواج، اعیاد، هدیهای برای او بگیرید و نامهای همراه با ابراز احساسات برای او بنویسید و بعد در آن نامه بنویسید که اگر فلان نقایص را نداشتی، علاقه شما به او بیشتر و زندگی شما شیرین تر میشد.- اگر از رفتار یا سخن او ناراحت شدید، به او نگویید که «تو مرا ناراحت کردی» بلکه به او بگویید؛ از این رفتار یا حرفت ناراحت شدم. بعد از آن به او بفهمانید که برای او ارزش بالایی قائل هستید و او را قبول دارید؛ برای اینکه این کار شما موجب سوءتفاهم برای همسرتان نشود.همچنین سعی کنید آستانه صبر و تحمل خودتان را هم ارتقاء دهید.بهتر است تا میتوانید نسبت به این موضوع حساسیت نشان ندهید، مطمئن باشید با بی تفاوت نشان دادن و تغییر دادن بحث، رفته رفته و به تدریج همسرتان از بکار بردن اینگونه شوخیها اجتناب خواهد کرد.با آرزوی موفقیت
با سلام، ابتدا از اینکه ما را به عنوان راهنمای خود انتخاب کردهاید، تشکر میکنم.در این خصوص باید اولا عرض کنم که تاحدی کاملا طبیعی است که شما در این سن، احساس نیاز برای ازدواج داشته باشید.این را بدانید که بهتر است بدون خجالت و بدون هرگونه عامل بازدارندهی دیگر، در این مورد با والدین خود صحبت کنید و نیاز خود را برای ازدواج به آنها تشریح کنید. به طور مسلم اگر والدین شما نیاز شما را درک کنند، به کمک شما خواهند شتافت، البته اگر شرایط و امکانات مالی و ... هم برایشان مهیا نباشد، باز هم میتوانند به شما کمک کنند. حداقل اینکه در آینده نه چندان دور سعی خواهند کرد که شرایط و امکانات ازدواج شما را فراهم کنند.همانطور که خودتان هم اشاره کردهاید پر واضح است که مطرح کردن این موضوع آن هم برای اولین بار با والدین، به صورت مستقیم سخت است، پس بهتر است از یک فرد قابل اعتماد مانند؛ پدربزرگ، مادربزرگ و خواهر یا برادر یا خاله و عمه یا ... به عنوان واسطه از آنها کمک بگیرید و از او بخواهید که این موضوع را به خانواده شما منتقل کند.چه بسا یکی از دلایلی که معمولا والدین گرامی از ازدواج فرزندانشان خودداری میکنند، این است که اعتماد کاملی نسبت به فرزندشان برای مسئولیت پذیری یک زندگی مشترک را ندارند، برای این منظور باید سعی کنید مهارتهای زندگی خود را با مطالعه زندگی شخصیتهای بزرگ، شرکت در کلاس و جلسات مهارتهای زندگی، قبول مسئولیت پذیری در خانه و کار کردن در بیرون از خانه و بالا بردن آستانه تحمل و حوصله خود در مواجه با مشکل، ارتقاء دهید تا به تدریج والدین شما به این نتیجه برسند که شما صلاحیت مسئولیت پذیری یک زندگی جدید را دارید.شما به هدف جلب موافقت خانواده با ازدواج شما، بدون در نظر گرفتن موارد مالی یا حداقل صرف نظر کردن از بعض انتظارات مالی میتوانید کارهای زیر را انجام دهید:- توسل و دعا به درگاه الهی و اهل بیت عصمت و طهارت(علیهمالسلام) برای نرم شدن دل پدر و مادر.- ترساندن والدین نسبت به ادامه تجرد با:الف) بیان خطرات موجود و شکننده بودن مقاومت اکثر جوانان در شرایط کنونی با استفاده از پیامدهای سوء تاخیر ازدواج مثل: ارتباطات نادرست، گسترش اسباب تحریک و احتمال ایجاد عشق به فرد نامناسب در محیط اختلاط.ب) بیان غیر مستقیم در معرض خطر بودن خود، با بیان قضایایی که برای دوستان و اطرافیان در محل زندگی یا تحصیل اتفاق افتاده و همچنین بیان موقعیتهای لغزش و گفتن اینکه مقاومت هرکس اندازهای دارد.- جلب اطمینان والدین نسبت به داشتن صلاحیت ازدواج و توان پذیرش مسئولیت زندگی در عمل، مثلا: تغییر رویه دهید و همانند بچهها در منزل برخورد نکنید، یا کاری پیدا کنید و مشغول فعالیت، یا پول پس انداز کرده و بعضی از وسایل مورد نیاز زندگی را تهیه نمایید و یا مسئولیتهای مهم را در خانواده به عهده بگیرید.- اظهار نیاز به ازدواج و پیشنهاد خواستگاری- غلبه بر خجالت در زمینه اظهار نیاز به ازدواج از طرق ذیل:راه غیرمستقیم مثل: ابراز ناراحتی و افسردگی بخاطر تنهایی و یا وقتی ازدواج در تلویزیون میبینید یا حرف ازدواج کسی در منزل زده میشود، بگویید خوش بحال آنها.- استفاده از شوخی؛ مثل اینکه وقتی مادر خسته شده است بگویید اگر عروس شما اینجا بود کمکت میکرد.- استناد به ازدواج خود والدین که معمولا ساده بوده است و از والدینتان بخواهید مثل زمانی که خودشان ازدواج کرده درباره شما فکر کنند تا بتوانند عمق نیاز شما را درک کنند.- نمونههای ازدواج آسان که انجام شده را برای والدینتان بازگو کنید.- اثر گذاری بر یکی از والدین و فرستادنش به سراغ دیگری؛ مثلا شما میتوانید با پدرتان صحبت کنید و از او بخواهید که مادر شما را هم قانع کند.- کمک گرفتن از بزرگان، خواهر برادر و هر کس که میتواند بر والدین تاثیر بگذارد.- استناد به نظر دین که در شرایط ضرر داشتن تجرد ازدواج را واجب میداند.* کسب موافقت والدین برای اقدام جهت ازدواج جوانان در شرایطی که مخالفت انها غیر منطقی است از راههای زیر:- ابراز دلتنگی و احساس تنهایی و نیاز به همدم و همراه.- تصمیم به صبر و ایستادن پای کار تا حصول رضایت والدین.- اصرار بر خواسته خود و تکرار آن به انحاء گوناگون و در شرایط و موقعیتهای مختلف به صورت مستقیم یا کنایهای (البته تا حدی که به تمسخر و مضحکه کشیده نشود.)- استفاده از قاعده احترام و از کوره در نرفتن در هر شرایطی، به همراه محبت و ملاطفت بیشتر در صحبت و رفتار در قبال والدین.- استفاده از هر فرصت عمومی و خصوصی برای طرح خواسته خود به صورت صمیمانه و صادقانه؛ مثل دعوت به رستوران یا خوردن آب میوه، قدم زدن، نامه نوشتن و ... .- استفاده از سکوت طولانی سوال بر انگیز.- استفاده از حساسیت والدین؛ مثلا اگر به غذا خوردن او یا لاغر شدنش حساسند کاری کند بگویند ازغصه خوردن لاغر شده.ولی اگر برای شما به هر دلیلی امکان ازدواج فراهم نبود، سعی کنید خود را کنترل کنید و در پی فراهم کردن مقدمات ازدواجتان باشید. همچنانکه خدای متعال در مورد کسانی که فعلا شرایط و امکانات ازدواج را ندارند، فرموده؛ «وَليَستَعفِفِ الَّذين لَا يَجِدُونَ نِكاحَاً؛ و بايد آن كسانى كه ازدواج برايشان مقدور نيست، عفت بورزند.»[نور،33]امّا کنترل این غریزه به این صورتی که ذکر میشود، قابل تحقق است؛ غريزه جنسى اگر با ازدواج مهار نگردد، مناسبترین راه تسلط بر آن، كنترل مثبت است و آن پرهيز و خودداری از هر گونه صحنه و تصویر و كارهايى است كه به تحريك اين غريزه مىانجامد.این نوع کنترل که جنبه پیشگیری دارد؛ برای این منظور بهتر است؛1. از تنهایی که موجب افکار تحریک آمیز میشود جدا خودداری کنید.2. فعالیتهای ورزشی فکر شما را مشغول و انرژی شما را تخلیه میکند و نیاز جنسی شما که به انرژی شما وابسته است نیز کم خواهد شد.3. ارتباط معنوی خود را تقویت کنید زیرا تقویت معنویت و ایمان به خدا و ترس از عذاب الهی با شرکت در مجالس مذهبی و حضور در اماکن زیارتی به شما در کنترل این غریزه کمک می کند.4. توجه به آثار منفی خود ارضایی؛ مثل ناتوانی جنسی5. پرهیز از خوابیدن با شکم پر6. اجتناب از پوشیدن لباس های تنگ 7. اجتناب از شنیدن و خواندن مباحث و مطالب جنسی و حتی شوخی های جنسی و تحریك كننده و فكر كردن در این امور8. حتی المقدور پرهیز از خوردن مواد غذایی محرك مانند : خرما، پیاز، فلفل ، تخم مرغ ، گوشت قرمز، غذاهای پرچرب و استفاده از کافور در غذا و همچنین گشنیز و عدس برای کاهش میل جنسی9. تخلیه مثانه قبل از خواب10. پرهیز از نوشیدن افراط گونه آب و مایعات به خصوص شب ها و قبل از خوابیدن11. خودداری از نگاه به بدن عریان خود را در آینه12. عدم دست ورزی اندام جنسی خود خصوصا در رختخواب13. پرهیز از به رو خوابیدن14. اجتناب از بیكاری و پرکردن اوقات فراغت با مطالعه کتب علمی و... ، ورزش ، و تفریح غیر محرک جنسی و ... ، صحبت با دوستان در زمینه های غیر محرک جنسی15. رفتار متكبرانه با نامحرم و خود داری از سخنان ملایمت آمیز با آنها16. قرار نگرفتن با نامحرم و جنس مخالف در مكان خلوت و دور از نگاه دیگران حتی برای آموزش و ...17. نرفتن به رختخواب بدون احساس خستگی18. خودداری از استحمام در زمان هجوم افکار جنسیالبته همه این مواردی که گفته شد راهکارهای مقطعی برای کنترل غریزه جنسی است و بعد از مدتی که شرایط و امکانات ازدواج را فراهم کردهاید، حتما ازدواج کنید.با آرزوی موفقیت
با سلام ابتدا از اینکه ما را به عنوان راهنمای خود انتخاب کردهاید، تشکر میکنم.اولا سن شما برای ازدواج مناسب است. همین که خود فرد به این باور برسد که شرایط و تمایل به ازدواج را دارد، زمان فرا رسیدن ازدواج او رسیده است.دوم اینکه؛ بهتر است که به خواستگارتان اجازه بدهید که بیایند و در همان جلسه خواستگاری میتوانید در مورد موضوع ادامه تحصیلتان گفتگو کنید.البته این بستگی به خود شما دارد که موضوع تحصیل چقدر برای شما اهمیت داشته باشد. چه بسا با گفتگو و مشورت به این نتیجه برسید که ادامه تحصیل ندهید و ازدواج کنید. به هرحال هر تصمیمی که بگیرید، نشان دهنده اهمیت آن موضوه برای شماست.البته شما میتوانید در کنار ازدواج، به تحصیل نیز بپردازید و قبل از دانشگاه با کسی ازدواج کنید که با ادامه تحصیل شما مشکلی نداشته باشد و با همفکری او رشته تحصیلی دانشگاه را انتخاب کنید که بعدا در زمینه اشتغال به مشکل بر نخورید.چه بسا برای شما سوال شود که ازدواج باعث مشغولیت فکری که مانع تحصیل است میشود، آن وقت چکار بایدکرد؟ اولا: اگر ازدواج هم نکنید مشغولیت فکری دارید ثانیا: بعد از ازدواج مشغولیت فکری کم میشود اما مشغولیت فکری تجرد همیشگی است، سوما: ازدواج را در مقطع زمانی تعطیل درس میتوان انجام داد، چهارما: بر فرض مشغولیت فکری داشتن ازدواج، لطمه روحی و جسمی و اخلاقی و دینی، تجرد بیشتر است، پس هرچند با ازدواج روند تحصیلی، کُند شود، اما از تجرد بهتر است.امّا ثمرات مثبت ازدواج در زمان تحصیل:اول: احساس امنیت و ارامش روحی و روانی که انرژی درس خواندن را چند برابر میکند.دوم: در امان ماندن از مزاحمتهای احتمالیسوم:چند سال بهره مند شدن از ثواب و ثمرات معنوی ازدواجچهارم: شادابی و سر زندگی ناشی از ارتباط عاشقانه با همسرپنجم: یادگیری مهارتهای زندگی در دوران عقد بنابراین همه چیز به شما بستگی دارد که چه چیزی برای شما اهمیت دارد.با آرزوی موفقیت
اصل این قضیه یعنی ازدواج زن مطلقه با پسر مجرد مشکلی ندارد، ولی مشروط به این است که تمام جوانب کار گرفته شود و هردو احساسی رفتار نکرده باشند. اینگونه نشود که مثلا پسر مجرد بعد از ازدواج توسط حرف و حدیثهای دیگران نسبت به همسرش دلسرد شود و ...
اگر از زنان و مردان مجرد فاکتور بگیریم و تنها خانوادهها را مورد برسی قرار بدهیم، شاید مهمترین تفاوت بین خانواده سنتی و خانواده مدرن امروزی، این باشد که در خانوادههای سنتی «فرهنگ جمعگرایی» غلبه بیشتری داشته تا «فرهنگ فردگرایی».در حال حاضر، خانوادهها به سمت فردگرایی رفتهاند؛ ولی در گذشته اینگونه نبود؛ مثلا در خانواده سنتی ممکن بود بچه داشتن زیاد برای زن آزار دهنده باشد، امّا زن متوجه بود نتایجی که از این وضعیت، حاصل میشود، در مجموع شامل خانواده میشود و به نفع خانواده است.(به دلیل همان نگاه جمعگرایی)به همین خاطر؛ اگر چه زن در جامعه سنتی ما بعضا نمیتوانسته در خانواده خیلی اعمال نظر بکند [و این، ظلم به او بوده] ولی از این مسأله ابراز ناراحتی نمیکرد. به طبع اگر روح جمع گرایی در خانواده کم رنگ شد و روح فردگرایی محوریت پیدا کرد، زیاد شدن بچهها به غیر از مشکلات، چیز دیگری نخواهد داشت؛ زن فکر میکند فرزندآوری با رفاهش، با استراحتش [که شاید بشود اسمش را تنبلی گذاشت]، منافات دارد؛ مرد نیز همین طور است؛ میبیند در مسایل اقتصادی فشار شدیدی را باید متحمل شود و لذا مایل به داشتن فرزند بیشتر نیست.بنابراین به نظر میآید؛ عامل مهم در سوق دادن خانوادهها به سمت کم فرزندی، «فردگرایی» و حفظ منافع فردی است. البته عوامل دیگری؛ همچون مشکلات اقتصادی، بالا رفتن سن ازدواج، روحیه تجمل گرایی و چشم و هم چشمی، آرمان گرایی و ... نیز به یقین در این قضیه دخیل هستند.امّا تعداد فرزندان بستگی به ظرفیتهای خانواده دارد. یک خانواده ممکن است واقعا ظرفیت اقتصادی، روحی، فرهنگی و اجتماعی بیش از دو فرزند را نداشته باشد.ولی مشکل اینجاست که خانوادههایی که میتوانند و شرایطش را دارند، دقیقا ضریب رشد جمعیت در آنها پایینتر است و متاسفانه در خانوادههایی که شرایط بزرگ کردن و پرورش فرزند محدود است، ضریب رشد جمعیت افزایش مییابد و این امر هم به خانواده و هم به اجتماع صدمه میزند.باید بپذریم که یکی از سرمایههای مهم یک کشور، نیروی انسانی است. امروزه، یکی از امتیازهای بسیار مهم کشور ما این است که قشر جوانش زیاد است. در برخی کشورهای غربی، اکثر قشر جامعه میان سالند و حکومتها نیز متوجه این خطر شدهاند، و لذا برای تشویق به فرزندآوری شرایط و امتیازهای بسیار خوبی را فراهم میکنند؛ از امکانات رایگان بیمارستانی تا کار و ...به نظر میآید اگر روند کاهش جمعیت در ایران به همین گونه ادامه پیدا کند، کشورمان نیز به زودی با این معضل بزرگ مواجه خواهد شد. لذا اگر نیروی انسانی کاهش یابد و جمعیت اکثری نیروی انسانی ما را، افراد میان سال و یا حتی پیر تشکیل دهند، ما دچار فقدان سرمایه انسانی خواهیم شد و این سرمایه ملی پر اهمیت را از دست میدهیم و در حیطههای مختلف سیاسی، علمی، امنیتی و نظامی، شدیدا صدمه خواهیم دید؛ بدون نیروی جوان و پر نشاط، ما چگونه میخواهیم بخشهای تکنولوژی، صنعتی و علمی کشور را اداره کنیم؟!لذا ناچار میشویم که از بیگانه مدد بگیریم و نیروی انسانی را نیز به واردات خود بیفزاییم! و به یقین زمانی که بیگانه وارد کشور شد، فرهنگ و آسیبهایش را هم با خودش میآورد.
ممنون از نظردهی و دقت نظری که دارید.آیاتی که بیان شد، شامل رفتارهای ما نیز میشود، به دلیل اینکه این مواردی که عرض کنم در رفتارهای ما وجود دارد؛ -ضعیف بودن ایمان و اعتقاد به خدا و روزی رسانی او، - امروزه بعضی از جوانان ما با وجود امکانات لازم برای ازدواج اما از ازدواج فراری هستند، - امکانات برای ازدواج بعضی از جوانان فراهم نیست، - کسی برای ازدواج آنها قدمی بر نمیدارد، فرار از فرزند بخاطر راحت طلبی، (البته کشتن فرزندان تنها منظور زنده به گور کردن آنها نیست.) و...البته من با بخشی از نظرات شما موافقم. نکتهای که وجود دارد این است که متاسفانه کشور ما هنوز دارای یک سیاست جمعیتی درستی نیست. مواردی ازجمله؛ کمبود امکانات، سرویس دهی نامناسب به مردم و خدمات دهی نادرست و ... بخش بسیار مهم برای رشد جمعیت است.البته قرار نیست که مادران امروزی به مانند گذشته 12بچه بیاورند و ... مسأله داشتن تعادل است؛ نه افراط و نه تفریط. نه به مانند گذشته رفتار کنیم و نه به مانند امروزمان که متاسفانه امروزه تعداد خانوادههای تک فرزندی رو به افزایش است.امّا بیان این مطالب برای این است که به تدریج این مسأله برای مسئولان جا بیفتد و در نهایت تبدیل به یک وظیفه برای آنها و تبدیل به یک حق از سوی مردم شود که در راستای سیاست جمعیتی؛ افزایش امکانات، سرویس دهی و خدمات مناسب، افزایش کار و شغل، مهیا کردن شرایط ازدواج برای جوانان و ... را برای مردم گسترش دهند. از این رو تا سیاست جمعیتی درست و هماهنگی در کشور نداشته باشیم، وضع به همین منوال است.البته روزنههایی از امید وجود دارد؛ زیرا مدتی است که سیاستهای کلی جمعیت کشور از سوی مقام معظم رهبری ابلاغ شد.میتوانید برای مطلع شدن از این سیاستها به این لینک مراجعه کنید.
با سلام ابتدا از اینکه ما را به عنوان راهنمای خود انتخاب کردهاید، تشکر میکنم.معمولا اوایل ازدواج، به دلیل نداشتن تجربه و شناخت کم طرفین از همدیگر، چه بسا طرفین باعث مشکلاتیر برای هم بشوند که صبر و تحمل و ندبیر میتوان این تنشها را به حداقل رساند و درنتیجه به زندگی رضایت بخش تبدیل کرد.درست است که تاحدودی رفتار و اخلاقهای همسرتان برای شما قابل تحمل نیست، ولی به هرحال شما وارد یک زندگی مشترک شدهاید و ایشان را به عنوان همسر خود انتخاب کردهاید و در حال حاضر هم در موقعیت انتخاب نیستید، لذا در برابر یک عمل انجام شده قرار گرفتهاید، پس باید در صدد بر طرف کردن و یا حداقل؛ کم رنگ کردن این اختلافات میان خود و همسرتان باشید و در نهایت بوسیله همدیگر بتوانید یک زندگی رضایت بخش برای هم ایجاد کنید.همانطور که خودتان هم اشاره کردهاید، همسرشما تاحدودی با شما لجاجت میکند. بهترین شیوه برای برخورد با افراد لجباز این است که در ابتدا سعی کنید، او را از حالت لجاجت باز دارید؛ زیرا اگر فردی بر لجاجت خود پافشاری کند، هیچ چیزی را قبول نخواهد کرد و به قول معروف؛ ماست را هم سیاه میداند. برای این منظور، این راهکارهای زیر را بکار ببندید؛1. اگر در رفتار یا سخنان همسرتان، نقطه مثبتی پیدا کردید، آن را قبول کنید و به او بفهمانید که حرف یا رفتار او را پذیرفتهاید. این کار به مرور سبب میشود که او شما را فردی با انصاف بیابد و در نتیجه از لجاجتش کمی دست بکشد و سخن شما را بپذیرد.2. از انتقاد کردن زیاد به او خودداری کنید و به او اجازه دهید که خودش پی به اشتباهاتش ببرد، بسیاری از کارها به مرور زمان حل میشود.3. اگر از رفتار یا سخن او ناراحت شدید، به او نگویید که «تو مرا ناراحت کردی» بلکه به او بگویید؛ از این رفتار یا حرفت ناراحت شدم. بعد از آن به او بفهمانید که برای او ارزش بالایی قائل هستید و او را قبول دارید؛ برای اینکه این حرف شما، موجب سوءتفاهم برای همسرتان نشود. همچنین این را هم در نظر بگیرید که زمانی ناراحتی خود را به همسرتان انتقال دهید که ایشان از حالت روحی مناسبی برخوردار باشند و هیچ گاه به هنگام خستگی یا ناراحتی و عصبی بودن او، ناراحتی خود را به ایشان منتقل نکنید که چه بسا با بازخورد منفی او روبهرو شوید.نکته قابل توجه این است که این کارها و رفتارهای شماست که باعث میشود که او از شما فاصله نگیرد و در ادامه به خاطر رفتارهای درست شما، سعی خواهد کرد محبوبیت بیشتری نزد شما کسب کند؛ به خاطر اینکه با این کار شما، او احساس میکند که شخصیتش نزد شما پذیرفته شده و شما به موفقیت او اهمیت میدهید. به همین منظور به مرور، او سعی خواهد کرد که از لجاجت و رفتارهای نادرست خود دست بکشد.ولی گفتن جملاتی از این دست؛ تو آدم بیعرضهای هستی، از تو بدم میآید، میخواهم مهریهام را به اجرا بگذارم، از تو طلاق میخواهم و ... نه تنها اینگونه جملات، باعث لجاجت او میشوند؛ بلکه موجب میشوند که اعتماد به نفس خود را از دست بدهد و در نهایت نسبت به شما رفتار بدتری از خود نشان دهد.4. یکی از علل اصلی لجاجت، این است که فرد فکر میکند که مورد توجه و محبت اطرافیانش نیست؛ ولی اگر شما در موقعیتهای مختلف به او بفهمانید که دوستش دارید و سعی کنید به او توجه لازم را داشته باشید، مطمئنا از لجاجت و رفتارهای نادرست او کاسته میشود.ذکر این دو نکته از باب یادآوری لازم است که؛ در بر خورد با افراد لجباز و جلب اعتماد آنها نیازمند زمان، صبر و حوصله است. پس بکارگیری راهکارهای فوق، به تدریج او را از لجاجت باز دارید.امّا ازآنجایی که همسر شما اهل رفتن پیش مشاور نیست، لذا تنها خودتان میتوانید روابطتان را بهبود دهید؛ به این راهکارها توجه کنید:- سعی کنید با ایجاد فضای آرام در خانه، با همسرتان درد دل کنید و در مورد مشکلات بوجود آمده با همسرتان گفتگو کنید. مسلما گفتگو و کمک خواستن از همسرتان بهترین راهکار برای رفع مشکل با همسرتان است.- سعی کنید در زمانی که همسرتان به نوعی حال مساعدی دارد پیش او بروید و با او درد دل کنید و به او احترام بگذارید و تا میتوانید روابطتان را میان همدیگر بهبود دهید هرچند که ممکن است گاهی همسرتان باب میل شما رفتار نکند ولی شما سعی کنید به خاطر زندگیتان و برای حفظ آن و برای بهتر شدن، صبر و تحمل خود را بالا ببرید و از هیچ کوششی برای بهتر شدن روابطتان دریغ نکنید.- سعی کنید آستانه صبر و تحمل خودتان را ارتقاء دهید و با محبت و صمیمیت و به دور از هرگونه تنش، همسرتان را جذب خود کنید.بنابراین بهترین شیوه اثر گذاری یک زن بر همسرش، استفاده از قدرت عاطفی فوق العادهای است که خداوند به زنان بخشیده است؛ مثلا شما میتوانید به مناسبت روز تولد، سالگرد ازدواج، اعیاد، هدیهای برای او بگیرید و نامهای همراه با ابراز احساسات برای او بنویسید و بعد در آن نامه بنویسید که اگر فلان نقایص را نداشتید، علاقه شما به او بیشتر و زندگی شما شیرین تر میشد.مسلما با وقت گذاشتن و صبر داشتن همراه با تدبیر میتوانید زندگی رضایت بخشی را با همسرتان تجربه کنید.باآرزوی موفقیت
همانطور که میدانید؛ قرآن كريم، براى همسران پيامبر توصيه مىكند كه جدى و خشك و معمولى سخن گويند و با تعابير تحريك آميز كه گاه كشش خاصى دارد صحبت نكنند، مبادا كه افراد، به فكر شهوت بيفتند؛«یَا نِسَاء النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاء إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا اى همسران پيامبر، شما مانند هيچ يك از زنان [ديگر] نيستید، اگر تقواپیشه کنید; پس در گفتار، نرمی نکنید تا آن که بیمار دل است طمع کند و سخن پسندیده بگویید.»[احزاب/32]البته بنا نیست که زن در هنگام صحبت كردن با مرد نامحرم، حتما بايد صداى خود را تغيير دهد و مردانه صحبت كند؛ امّا نبايد لحن صداى خود را نيز نازك نمايد، به طورى كه مرد را تحريك كند.برای این منظور، بهتر است که روی شیوه صحبت کردنتان بیشتر کار کنید، حتی میتوانید از نزدیکانتان مانند خواهر و مادر و دوست، کمک بگیرید. همچنین سعی کنید تا زمانی که مشکل تان حل نشده، کمتر در معرض ارتباط با جنس مخالف باشید. البته توصیههای دوستان هم بسیار میتواند راهگشا باشد.با آرزوی موفقیت
در ابتدا باید عرض کنم که شما بیشتر از هر چیز دیگری، روی زندگی خودتان متمرکز شوید و سعی کنید روابط خودتان را با همسرتان ارتقاء دهید. البته خوبی کردن به خانواده همسرتان کار بسیار پسندیدهای است و مطمئنا پاداش آن را در زندگی خواهید دید ولی به گونهای نباشد که منجر به سوءاستفاده نشود. هر چند که شما بدون چشم داشت، کار درستی انجام میدهید.در مورد نحوه و شیوه زندگی خانواده همسرتان باید عرض کنم که شما هیچ مسئولیتی درقبال نظم و ترتیب زندگی آنها ندارید، البته سوق دادن آنها به یک شیوه درست، کار خوبی است ولی شما ملزم به تغییر روش زندگی آنها نیستید.بنابراین شما همچنان به خانواده همسرتان در انجام کارهای خانه کمک کنید، ولی به گونهای نباشد که آنها طوری دیگر فکر کنند و موجب انتظارات بیجا نشود.لذا سعی کنید در حد توان خود کمک کنید؛ زیرا فعالیت بیش از حد توان، باعث میشود که در اخلاق و رفتار شما هم خلل وارد شود و چه بسا آن توانی که باید برای اصلاح روابط خود با همسرتان را داشته باشید، از بین ببرود.شما اول باید سعی کنید محیط خانه، محیط گرم و صمیمی شود که در اینصورت بتوانید بیشتر از زندگی خود رضایت داشته باشید؛ زیرا هرچقدر شما از روابط با همسرتان رضایت داشته باشید، انرژی و توان مضاعفی در زندگی پیدا میکنید و حتی با همان توان و انرژی، قادر خواهید بود که کمک حال خانواده همسرتان نیز شوید.پس تمرکز خود روی بهتر کردن روابط خود با همسرتان بگذارید. برای این منظور لازم است که؛- سعی کنید در هنگام ارتباط با همسرتان در محیط خانه، چه از جهت بصری، سمعی و لمسی از همدیگر لذت ببرید.- سعی کنید زمانی که همسرتان نزد شماست، میل جنسی و عاطفی همدیگر را ارضا کنید(بد نیست که خود شما پیش قدم شوید و همسرتان را در این رابطه به وجد بیاورید تا او نیز تمایل بیشتری به ارتباط با شما داشته باشد.)- سعی کنید با ایجاد فضای آرام در خانه، با همسرتان درد دل کنید و بعضا در مورد مشکلات بوجود آمده با همسرتان گفتگو کنید. مسلما گفتگو و کمک خواستن از همسرتان بهترین راه برای قدرت دادن همسرتان است.(زیرا مردان نیاز دارند که همسرانشان به آنها قدرت بدهند.)- برای تغییر نگرش همسرتان نسبت به شما باید اول خودتان را تغییر بدهید و بعد از آن با همسرتان گفتگو کنید و هر لحاظی که میتوانید چه از جهت کلامی، عاطفی، جنسی، لمسی، شنوایی به همسرتان اهمیت بدهید. مطمئنا هرچقدر که به همسرتان اهمیت بدهید باعث میشود که او هم به شما اهمیت بدهد.- سعی کنید در زمانی که همسرتان به نوعی حال مساعدی دارد پیش او بروید و با او درد دل کنید و به او احترام بگذارید و تا میتوانید روابطتان را میان همدیگر بهبود دهید هرچند که ممکن است گاهی همسرتان باب میل شما رفتار نکند ولی شما سعی کنید به خاطر زندگیتان و برای حفظ آن و برای بهتر شدن، صبر و تحمل خود را بالا ببرید و از هیچ کوششی برای بهتر شدن روابطتان دریغ نکنید.- هیچگاه نسبت به خانواده همسرتان نزد ایشان و دیگران بدگویی نکنید که به شدت روابط شما را تحت تاثیر قرار خواهد داد.- گاهی در خلوت خود با همسرتان، احساسات او را برانگیزانید و به او اظهار محبت کنید و به او قدرت بدهید مثلا به او بگویید که خوشحالم که تو را دارم، به تو افتخار میکنم و ... هرچقدر که به او قدرت بدهید، مسلما به شما احساس عُلقه بیشتری خواهد کرد.- میتوانید هر از گاهی به مناسبتی به همسرتان هدیه بدهید. پیغمبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) در حدیثی در این باره فرموده: «تَهادَوا تحابُّوا فَانَّ الهَدیَّةَ تَذهَبُ بِالضَّغائِن؛ هدیه دهید و به یکدیگر محبت کنید چرا که هدیه کینهها را از دل میبرد.»[1]منبع:[1]. وسائل الشیعة، ج7، ص289با آرزوی موفقیت
Páginas