از زن و شوهرهای جوان متنفرم!

13:50 - 1393/09/26

 

سلام ...................

حال روحیم اصلا خوب نیست. راستش اینطوری نبوده که من به محض برخوردن به مشکل، خدا رو فراموش کنم یا بهش بی اعتقاد بشم. تو زندگیم سختی زیاد کشیدم. ولی همیشه شکرگزار بودم. این سختی، تو جنبه های مختلف زندگیم بوده ولی همیشه توکلم به خدا بوده. هیچوقت ناشکری نکردم. همیشه

گفتم خدایا راضیم به رضای تو. هرچی خودت صلاح بدونی.

تو این سختی ها صبر خیلی زیادی پیدا کردم. یعنی تو مشکلات طاقتم زیاده. و اینکه من کلا آدمِ مثبت نگری بودم. کلا تو همه چیز، جنبه ی مثبتشو می دیدم.

اما الان به حال و روزی افتادم که صبرم جوابگو نیست. منی که انقدر طاقتم زیاد بود، الان دیگه کم آوردم. 

هیچ تکیه گاه و حامی ای ندارم. تنهای تنهام. خانواده هم درگیر زندگی خودشونن. در حدی که واقعا تو هیچی نمیتونم رو کمک شون حساب کنم. تو هیچی.

خیلی وقته که دارم بدون هیچ امیدی زندگی میکنم. البته زندگانی که نه، بهتره بگم زنده مانی...

یه وقتایی با خودم میگم: یادته چه دید مثبتی به زندگی داشتی؟ به آدما، به همه چیز ...

همه بهم میگفتن خوش بحالت که میتونی همه چی رو اینقدر قشنگ ببینی.

الان از اون آدم سابق، چیزی برام نمونده. هیچ وقت فکر نمی کردم به اینجا برسم....

وقتی یه زن و شوهر جوون رو تو خیابون می بینم که دستشون رو دادن به هم، یه حس تنفر خاصی بهشون پیدا میکنم. با اینکه نمی شناسم شون، ولی همون لحظه با دیدن اون صحنه ازشون متنفر میشم. حتی جالب اینه که مثلا اون خانوم، کاملا محجبه و حتی چادری بوده، یعنی واقعا اون زن و شوهر خیلی متین و باشخصیت بودن. ولی با این وجود بدم اومده ازشون. نمیدونم دیگه چیکار کنم.

میدونین بعضیا هستن با اینکه تو زندگی شون بدترین مشکل ها رو دارن، ولی حداقل تنها نیستن. بالاخره یه نفر تو زندگی شون هست که بهش دلداری بده، امید بده، پشتش باشه. بدونه که تو این دنیا تنها نیست. حالا این آدم میخواد پدر و مادر باشه، خواهر و برادر باشه، دوست باشه یا هرکسی. اما من هیچکسو ندارم.

دیگه به بن بست خوردم.....

با اینکه مدارج عالی تحصیلی رو طی کردم و تو درس همیشه موفق بودم، اصلا آرامش بهم نمیده. میدونم که زندگی فقط ازدواج نیست. اما برای من تبدیل شده به همه چیز. نه برای من، تو جامعه ما ازدواج یعنی همه چیز برای  یه دختر، خصوصا اگه مذهبی باشه....انجام کارهای دیگه هم نتونسته هیچ کمکی بهم بکنه. من انگیزه مو برای زندگی از دست دادم.  و هیچی این انگیزه رو نمیتونه بهم برگردونه، جز اینکه یه مــرد وارد زندگیم بشه. الان در حال حاضر انگیزه و توان دنبال کردن هیچ کاری رو ندارم. چون واقعا حال روحیم خرابه. هدف های دیگه هم دارم تو زندگیم. ولی حتی انجام اونا هم نتونست بهم کمکی بکنه. چون قبلا امتحان کردم. دردم اینه که از نظر همه خیلی خوب و فوق العادم، ظاهر خوب، کلام خوب، ارتباط صمیمی، مقید، اما واقعا همه چیز زندگیم شده ازدواج.... نمی دونم چرا خدا و ائمه اصلا صدامو نمیشنون، خیلی تضرع و دعا و توسل می کنم....

دوستان ازتون خواهش میکنم از کلیشه ها استفاده نکنین. باور کنین ظرفیت شنیدن حرف های کلیشه ای رو ندارم. از یه طرف حالم خرابه. از یه طرفم وقتی این نوع حرفا رو میشنوم واقعا داغون میشم.

http://btid.org/node/49465
تصویر ezdewaj
نویسنده ezdewaj در

باسلام

جمع بندی بحث:
 در كتاب عيون اخبار الرضا (علیه السلام) روایت است كه بزاز نيشابوري گفت:
      بين من و حميدبن قحطبه معامله اي بود وقتي از مسافرت مراجعه نمودم مرا احضار كرد با لباس
مسافرت به ديدنش رفتم، وقت ظهر ماه مبارك رمضان بود، بر او وارد شدم، طشت و ابريق آوردند و به من هم امر
كرد كه دستهايم را بشويم و من هم شستم و فراموش كردم كه ماه مبارك رمضان است و روزه دار هستم، چون
طعام حاضر كردم متذكر شدم و عقب نشستم. حميد گفت: چرا ناهار نميخوري؟ گفتم: اي امير ماه مبارك رمضان
است و من مريض نيستم و عذر ديگري هم براي افطار ندارم و شايد امير عذري دارد. پس گريه كرد و گفت: من
هم عذري ندارم و مريض نيستم، آنگاه اشكش جاري شد .
      پس از فراغت از طعام سبب گريه اش را از او پرسيدم، گفت:كسي كه شصت نفر از اولاد رسول خدا را كشته باشد، روزه و نماز او را چه نفعي است؟و من يقين دارم كه در آتش مخلد هستم و لذا ماه رمضان را روزه نمي گيرم .
      روايت شده كه پس از ورود حضرت علي بن موسي الرضا(علیه السلام) به خراسان، عبدالله نيشابوري داستان حمید بن قحطبه و يأس او را از رحمت پروردگار عالم براي حضرت نقل نمود، فرمود: واي بر او، آن يأسي كه حميد از رحمت الهي داشت، گناهش از قتل آن شصت نفر علوي بيشتر است .

حضرت یوسف بعد از آزادی از زندان وقتی زلیخا را دید و شناخت گفت: حالت چطور است؟ پاسخ داد:

الحمد لله الذي جعل العبيد ملوكا بطاعته و الحمد لله الذي جعل الملوك عبيدا بمعصيته( الامالی للطوسی،ص456).خدایی  را سپاس، که بردگان(یوسف) را به خاطر اطاعت از فرمانش پادشاه کرد و پادشاهان(زلیخا) را به خاطر نافرمانی و معصیتش برده ساخت.

این سخن زلیخا بعد از این همه سختی معنای جزء شکر گزاری و امید به خدا ندارد و نتیجه امید به خدا رسیدن به خواسته ی کهنه و قدیمیش بود.

هر کس یارب و یا الله بگوید، بی جواب نمی ماند.پیامبر اعظم صلوات الله  علیه و آله فرمودند: یقینا، خدای متعال با حیا و بزرگوار است. وقتی بنده ای دست های خود را به سوی او بلند کرد، شرم دارد که آن را خالی باز گرداند، جزء این که خیری به او عطا کند.( مجمع البحرین،ج1،ص113).

امام صادق علیه السلام در جواب سوالی فرمودند:هر شخصی برای خود شیطان و فرشته ای دارد.هرگاه خوشحال باشد، برای این است که فرشته به اونزدیک شده است و اگر غمگین شود، این از نزدیک شدن شیطان به اوست(علل الشرایع،ج1،ص93). همه مثبت اندیشی و مثبت نگری از فرشته است و تمام منفی اندیشی و منفی نگری از شیطان است.

خواهر گرامی:

بنابر گفته های خودتان تاکنون همیشه شکر گزار خدا بودید و درهمه حال به خدا امید و توکل داشته اید و این نکته ی بسیار مهم و ارزشمند ی است و یقینا همین باعث شده که همیشه در زندگی پیشرفت داشته اید.

با توجه به آموزه های دینی که در بالا مختصری ذکر شد لذا نکاتی از باب تجربه خدمتتان عرض می نمایم:

همیشه دعاهایتان در بین صلوات قرار گیرد.

فراز دعای کمیل « الهی و ربی من لی غیرک، خدایا و پروردگارم  غیر تو کسی را ندارم» را همیشه تکرار کنید.

درخواست دعا از والدین کنید و به نیابت از آنها کارهای خیر کنید.

حلالیت طلبیدن و رد مظالم خیلی تاکید شده است.

با رعایت شئونات اسلامی و وقار و متانت که همیشه دارید، سعی کنید در مجالس خصوصی زنانه، محافل عمومی و هر جای که مناسب تشخیص دادید ،حضور پیدا کنید و تعامل داشته باشید.در ضمن خود را به افراد امین و معتمد که دارای  مقبولیت هستند( روحانی مسجد یا محل کار ،اساتید متعهد و متشرع و ...) معرفی کنید و خودتان را در معرض  معرفی خواستگار با شرایط مناسب و دست یافتنی قرار دهید. البته موقعیت شناسی هنری است که هر دختر زرنگ برای جدب همسر باید داشته باشد( هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد).

لازم به ذکر است که اگر شما مصمم هستید و واقعا قصد حل مشکل  دارید ،تکالیفی که کارشناس و بعضی از دوستان در نظرات بیان کرده اند را با توکل به خدا انجام دهید و انشاالله یقینا نتیجه بخش خواهد بود و در پایان توصیه به مشاوره حضوری با روانشناس بالینی می نمایم.دعاگوی شما هستیم.

وفقکم الله

تصویر tarannom5
نویسنده tarannom5 در

دوست عزیزم چند نکته رو لازم دونستم خدمتت عرض کنم

اولا اینکه همیشه حضرت معصومه سلام الله علیها رو مد نظر داشته باش که در حدود 40 سال عمر مبارکشون هرگز ازدواج نکردند و همچنین خواهر های بزرگوار دیگرشون که هرگز ازدواج نگردند. آیا حضرت معصومه نیز باید دست از دینداری می کشیدند؟ شاید دوست عزیزم باورت نشه همین که کوچکترین حس بد به خوشبختی سایر انسان ها در حال حاضر در تو ایجاد شده، ازدواج تو رو بیشتر به تاخیر می اندازه

نکته دوم اینکه در روایتی خوانده ام که هرکه نماز اول وقت خود را به تعویق بیاندازد خدا چند مورد از مسائل زندگی او را به تعویق می اندازد که یکی اش ازدواج هست، این نکته رو هم امیدوارم رعایت کنی عزیزم

نکته آخری که می خوان بهت بگم رو با سلول سلول بدنم هر روز بیشتر احساس می کنم، اینکه تو این دوره که ازدواجت به تاخیر افتاده به شدت زیر نظر خداوندی، و خداوند در حال امتحان تو برای اینکه آیا شایستگی برای بهترین زندگی که برات در نظر گرفته رو پیدا خواهی کرد یا نه؟ من هم در این آزمایش قرار گرفتم و ازدواجم به تاخیر افتاد و حدود 5 سال شب و روز به ازدواج فکر می کردم و من که 4 سال از این 5 سال رو به دور از گناه گذرونده بودم در سال آخر در وادی گناه و اشتباه و خطا افتادم، بعد این دوره، ازدواج کردم اما به شدددددت دچار بحران شدم در زندگی ام و بدترین روزهای زندگی ام رو بعد از ازدواج تجربه کردم، و با خودم هر روز می گفتم که کاش تا ابد در حسرت ازدواج می موندم و این روزها رو نمی دیدم! از اون طرف عمه ای داشتم که ار خودم بزرگتر بود، او سالهای خیلی بیشتری نسبت به من منتظر ازدواج بود، اما تفاوتش با من این، این بود که از این امتحان طولانی و بسیار سخت، با موفقیت بیرون اومد و حتی یک لحظه به اشتباه نیفتاد و برعکس من تا تونست به پدر و مادر پیرش خدمت کرد!  و دعای اونها و موفقیت در این آزمون الهی باعث شد بهترین شوهر دنیا نصیبش شه، آره دوست من، اون تعجیل در امری رو نخواست که خدا اون رو دیر براش خواسته بود و شاکرانه صبوری کرد این همه سال رو و طعم شیرین زندگی با مردی رو تجربه کرد که شاید به لحاظ کمی تعداد سال کمتری رو کنار شوهرش باشه اما به لحاظ کیفی انگار قرن ها زندگی موفق و شاد داشته! اینه که مبادا قافیه رو مثل من ببازی، همین امروز با خدا عهد ببند که تا آخرش هستی یا در تمام عمر ازدواج نمی کنی با وجود همه نیازت به ازدواج و مثل حضرت معصومه پاک از دنیا می ری و مطمئنا زندگی ایده آلی رو در سرای باقی تجربه خواهی کرد، و یا سرنوشتی مشابه عمه من خواهی داشت، این رو امروز به عنوان اتمام حجت از خواهر کوچیکت داشته باش...مبادا مثل من بارنده بازی باشی....

 

تصویر hadiis
نویسنده hadiis در

خیلی جالب گفتینyes.....

تصویر hamed-kr
نویسنده hamed-kr در

سلام

نمی دونم چند دقیقه است پشت مانیتور گنگ نشستم و به اون نگاه میکنم تا چیزی بنویسم که خارج از کلیشه ها باشه ،ولی حالا از خودم دارم میپرسم که کلیشه ها مگر چه عیبی دارن ؟

نم نمک یه چیزایی داره به ذهن پرت و پر کلیشه من رسوخ میکنه ، آره شاید خیلی از ماها حیات رو از جسم کلیشه ها خارج میکنیم و جنازه اش رو دست به دست میکنیم !

شایدم اونقدر بی تفاوت شدیم که حاضر نیستم بیاد بیاریم این کلیشه ها حامل چه محتوای حیات بخشی هستن!

اتفاقا آدم عاشق تکرار هست ، تکرار هایی که در کالبد کلیشه های حیات بخش هستی آدم رو تازه میکنن به شرطی که آدم باورشون کنه.

توی این دنیا بعضی از این کلیشه های همیشه مطلوب هویت خودشون تا حدی حفظ کردن و خنجر تیز عادت اونها به مسلخ بی هویتی نبرده یا گذر زمان و جهل محتوای دیگه بر اونها نپوشونده مثل  :

سلام!

ما همیشه سلام رو دوست داریم ،اتفاقاً شما هم اعتراضی نکردین که چرا دوستان در اول نوشته هاشون برای شما از کلیشه سلام استفاده کردن و با خوشرویی هم جواب سلامشون رو رد کردین ، و اصلاً میریم بهشت که خدا تا ابد بهمون سلام کنه :

 

لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا وَلَا تَأْثِيمًا : در آن جا نه سخن بيهوده شنوند و نه گناه آلود

إِلَّا قِيلًا سَلَامًا سَلَامًا : مگر سخنى كه سلام است و سلام

 

ولی بعضی از کلیشه های(کلمه های) همیشه مطلوب بدجور  دچار بحران هویت شدن مثل:

عشق

واقعا این کلمه یکی از مظلوم ترین کلمه های دنیای امروز هست که واقعاً حوصله توضیحش نیست.

 

اما بعضی کلیشه جنبه ذکر و یادآوری دارن مثل نماز و قرآن:

 إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ: بی تردید ما این ذکر(قرآن) را نازل کردیم

 

إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ:  نماز از زشتكارى و ناشايست باز مى‏دارد، و هر آينه يادكرد خدا بزرگتر است(یاد و ذکر خدا در نماز از بازدارندگی نماز نسبت به اعمال زشت هدفی بزرگتر است)

 

و البته دل سپردن به اونها نیازمند این هست که مسئولیت پذیر باشیم و از زیر بار سختی محتوایی که ذکر اونها بر ما یادآوری میکنن بریم تا حیات اونها رو در دلمون بپرورونیم و با شنیدن اونها نگیم :

درسته ولی...

خودمون خوب میدونیم توکل و توسل بدون صبر که مثل سر هست نسبت به بدن ،اشتباه هست :

«وَ ما لَنا أَلاّ نَتَوَکَّلَ عَلَی اللّهِ وَ قَدْ هَدانا سُبُلَنا وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلی ما آذَیْتُمُونا وَ عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ»( ابراهیم: 12) ؛ «و چرا بر خدا توکل نکنیم و حال آن که ما را به راه هایمان رهبری کرده است؟ و ما بر آزاری که به ما رساندید البته صبر خواهیم کرد و اهل توکل باید تنها بر خدا توکل کنند.»

اِ ، پس اگر بر خدا توکل کردیم باید آزار هم ببینیم و صبر هم بکنیم؟

پس چی ،خدا در کنار این که رزاق و رحیم هست رب العالمین هم هست و در کنار محبتش به بنده اش میخواد بنده اش رو پروش هم بده و پرورش دادن یعنی افزایش ظرفیت و برای افزایش ظرفیت البته که زنگ تفریح هم لازمه ولی بیشترش سختی کشیدن هم هست.

گفتم که:

اتفاقا آدم عاشق تکرار هست ، تکرار هایی که در کالبد کلیشه های حیات بخش هستی آدم رو تازه میکنن به شرطی که آدم باورشون کنه.

حالا شما حاضرید با باور کامل و مسئولیت پذیر این سخن خدا رو باور کنید:

أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ (آیا خداوند برای بنده‌اش کافی نیست؟)

(البته تو پرانتز بگم از هر صد بار بلکه از هر هزار بار یک بارش رو هم باور کنید خدا خیلی خوشحال میشه ،برای همه از حمله من ناباور! دعا کنید تا بتونیم حرف خدا رو باور کنیم)

راستی نگید متنفر میشم بگید رنجیده خاطر میشم.

فعلا شب بخیر

 

 

 

 

تصویر نرگس 72

سلام

شما چرا فکر می کنید خدا می خواد شما سختی بکشید؟؟؟ شما اصلا نگفتید مشکل ازدواج نکردنتون چیه؟

بهتره یه کم به دید مثبت نگاه کنید تا آرامش بگیرید ... مثلا اینکه از زن و شوهر های جوان متنفرم اصلا خوب نیست

و آرامش رو صلب میکنه به جای این کار هر وقت زن و شوهر جوانی رو دیدید از خدا بخواین به شما هم همسری مناسب

عطا کنه ... به داشته هاتون فکر کنید همین تحصیلات . ظاهر مورد پسند و قدرت فن بیان همه ی این ها نعمت خدا هستند

نذارید شیطان نزدیکتون بشه هروقت فکر کردید دعاهاتون بی فایدست بیش تر دعا کنید و ناامید نشید

اینکه میگید هیچ انگیزه ای ندارم جز اینکه یه مرد وارد زندگیم شه مگه میشه خدا اونقدر ما رو ناتوان آفریده باشه

که نتونیم خودمون حس خوشبختی رو در خودمون به وجود بیاریم؟ و حتما باید محتاج ورود یک نفر برای نجات زندگیمون باشیم؟

شما باید اول خودتون حس خوشبختی رو داشته باشید تا بتونید با یک نفر دیگه این حس رو تقویت کنید و به یک

نفردیگه هم آرامش بدید ولی اینکه بدون یک نفر نتونید زندگی کنید عاقلانه نیست

توصیه ی من این است که اول ریشه ی مشکل ازدواج نکردنتون رو پیداکنید و اگه دست شما بود درستش کنید

دوم برای دیگران خیر بخواهید همان طور که برای خودتان خیر می خواهید و برای همه دعا کنید

سوم از زندگیتون لذت ببرید سلامتی شادابی جوانی دوستان خوب عبادت سفر کتاب خوندن و...

و به دعایتان اعتماد کنید ... اینکه پروردگار مهربان دعای شما را می شنود و به وقتش اجابت می کند

امیدوارم موفق باشید فقط سخت نگیرید زندگی هرطور باشه میگذره چه بهتر که با خوبی و خوش رویی بگذره

درقنوت هاتون هم دعای اللهم اغننی بحلالک عن حرامک و بطاعتک عن معصیتک را بخونید

تصویر hamraz
نویسنده hamraz در

 

ولی من حالم اصلا خوب نیست، اصلا نمی تونم به چیز دیگه ای فکر کنم

واسه چیزی که دست خودم نیست، هیچکاری نمی تونم بکنم...

تصویر آقا حمید

با تنفر فقط  فقط به خودتون آسیب میزنید

بهتره طرز تفکرتون رو عوض کنید تا زندگیتون تغییر کنه

تصویر آرام
نویسنده آرام در

سلام

خواهر خوبم

خداروشکر که فردموفقی هستیدچه درزمینه تحصیل و چه درزمینه اخلاق و اعتقادات و...

فرمودین از کلیشه ها استفاده نکنیم...چشم...بگذارید از تجربیات بگم...

1. دوتاآیه زیبا رو گذاشتم که خووندنش به خودم خیلی امید می ده:

« أَمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَليلاً ما تَذَكَّرُونَ »

آيا بتهائي که معبود شما هستند بهترند،يا کسي که دعاي مضطر را اجابت مي کند و گرفتاري را بر طرف مي سازد،وشما را خلفاي زمين قرار مي دهد،آيا معبودي با خداست؟!کمتر متذکر مي شويد. سوره مبارکه نمل آیه 62

 

« وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادي عَنِّي فَإِنِّي قَريبٌ أُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجيبُوا لي‏ وَ لْيُؤْمِنُوا بي‏ لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ »

و هر گاه [اى پیامبر!] بندگانم از تو درباره‏ى من پرسش کنند، از جانب من [به آنها] بگو: «من [خداوند متعال‏] نزدیک [آنها] هستم، دعاى دعا کننده را، به هنگامى که مرا مى‏خواند، پاسخ مى‏گویم، پس آنها باید دعوت مرا گردن نهند و به من ایمان بیاورند تا ارشاد و هدایت شوند.».سوره مبارکه بقره 186

2- واما چندتا دستور :(باتوجه به اینکه فرمودید ذکر و دعا زیاد خووندین شاید اینها رو هم انجام داده باشید اما گذاشتنش خالی از لطف نیست)

- خواندن سوره احزاب ، سوره طه و یا حدیث کساء به مدت 40 روز

-مداومت بر آیه 29 سوره فاطر جهت آمدن خواستگار

- زیاد استغفار کنید.

-از شهدای گمنام طلب حاجت کنید و برید سرمزارشون و به نیتشون یاسین بخوونین خیلی خوبه ...

فقط یه نکته اینکه قبل هردعایی که برای ازدواجتون می کنید از خدا طلب بخت خوب و خیر کنید و شاید ازدواج زود به صلاح شما نبوده،منظورم اینه که دعاکنید اما به زور از خدا نخواهید...بگید هرچی خیر و صلاحمه همون بشه...ممکنه دیر بشه اما خوب می شه...

3-درموردتوکل...ناامیدی که درگفته هاتون پیداست نشان از توکل نیست عزیزم...بسپرید به خودش و بشینید و تماشاکنید و مطمئن باشید خداوند بهترین ها رو واستون رقم زده این یعنی توکل...

4-امتحان کنید،به جای تنفر ازته دل و خالصانه واسه زن و شوهرهای جوونی که می بینید دعاکنید و ازخدابخواهید روز به روز خوشبخت تر بشن...مطمئن باشید دعایی که می کنید به خودتون برمی گرده...شاید خودتون بااین فکر مانع استجابت شدین و...

5-لینک زیر و بارها و بارها خووندم خیلی امید بخش:

آی کسانیکه برآورده شدن آرزوهایتان سالهابه تاخیرافتاده است...

ودرآخر:

براتون آرزوی خوشبختی دارم، ان شاالله بهترین ها به حق خانم فاطمه زهرا(س) قسمتتون بشه...فقط این حس های منفی و از خودتون دور کنید و بدونید دعای خیر همه دوستان هم پشت سرتونه...

تصویر hamraz
نویسنده hamraz در

سلام خواهر من

ممنون از مطالبی که فرمودین، من خودم خیلی ازین کارایی که گفتینو انجام دادم اما نتیجه ای ندیدم...

احساس میکنم فقط داریم خودمونو توجیه میکنیم...

 

تصویر shamim91
نویسنده shamim91 در

سلام

منم حال شمارو دارم ولی متنفر نمیشم چون اونا گناهی ندارند که تازه خوشحالم میشم ک انقدر شادند و امیدوارم همه زوج های جوان شاد و خوشبخت باشن....

از اونا نمیشه گله گرد و یا متنفر شد .... همه اینا دست خداست خواهر من... باید صبرکنی و راضی باشی به همه چیز.....

تا موقعش برسه همین....

من تنها چیزی ک از این دنیا فهمیدم این که صبرکن سکوت کن راضی باش همین....

اگه غیر اینا باشه اوضاع نه تنها خوب نمیشه بلکه بدترم میشه چون تنها کسی ک اسیب میبینه روح ادم هست ... و بدتر ارامش ادم از بین میره....

ان شاالله بزودی به خواسته دلت برسی..

 

 

 

تصویر سروناز20

نمیخواستم نظر بدم چون از این پست ها زیاد بوده ...

گفتی کلیشه ای حرف نزنیم... منم سعی میکنم...

ولی حقیقتش تمام این چیزایی که نوشتی با پوست واستخونم درک کردم ...

اشک ریختم تو تنهایی با خدا حرف زدم باهاش قهر کردم... ولی هیچ کس جز خودش تا الان نتونسته کمکم کنه...

این روزا حس میکنم (فهمیدم)دوستم داره... چون خدا طاقت این رو نداره حتی یه لحظه تو دل فرد دیگه ای جا بشم یا کسی تو دلم بیاد...

خدا دوستم داره ...

اینا رو شعار نمیدم گرمی آغوش مطمئنشو با تمام وجود حس کردم...

با خدا نه مثل یه طلبکار بلکه مثل یه معشوق حرف بزن ... اون وقت چیزایی دستت میاد که قابل بیان نیست...

اینم بگم خدا همه بنده هاشو دوست داره .هر چه خوب تر باشی شدتش بیشتر میشه ولی در اصل دوست داشتن خدا شکی نیست

تصویر mazhararamesh

مخاطب گرامی!

بیایید اندیشه خودتون رو کمی متعالی تر کنید

نیاز به ازدواج و رسیدن به خوشبختی درسته که از اهداف بشری هست اما شما به تکلیف خود عمل کنید

در مسیر و نسیم رحمت خدا قرار بگیرید و با دعا و توسل و کسب آگاهی ها د رمهارتهای زندگی پیش برید، یعنی وظیفه رو انجام 

تا نکلیف رو انجام داده باشید بقیه رو بسپارید به خدا یقین بدونید خداوند با تلاشگران است و کسی که تکلیفش را انجام

میدهد خداوند دستگیرست در نهایت

به منطق و روش شهدا بیاندیشید که منتظر نتیجه عملکردشان نبودن ، فقط تکلیفشان را انجام میدادند

 

همه دعاگوتونیم این شبهای آخر صفر

تصویر qaz
نویسنده qaz در

عزیزم ای کاش قبلش دو از مطالبی رو که من در این سایت گذاشتم رو میخوندی که دیگه اینقد از خودت ناامید نمیشدی.بعد چرا فکر میکنی فقط تو اینطوری؟ شاید گفتنش درست نباشه ولی تو بادیدن زوجها توی خیابون اعصابت خرد میشه ولی من علاوه بر اون وقتی حتی میشنوم یکی از دوستای صمیمیم ازدواج کرد یا در شرف ازدواج هست ازش بدم میاد و کلا اعصابم بهم میریزه و دست خودمم واقعا نیست..

البته جدا ازاینها به نظرم کار برخی زوجها هم در محیطهای عمومی اصلا جالب نیست اینکه توی جامعه ای که خیلی از جوونها شرایط ازدواج ندارن برخی میان اینطور جلوی همه روی خوشبختیهاشون مانوور میدن جدا از اینکه زشت و نفرت انگیزه یکم بی رحمانه هم هست.مثل اینکه توی یک محل فقیر نشین آدم غذایی رو درست کنه که بوی غذا کل محل رو برداره و همه رو به هوس و حسرت بندازه.بعد هم مگه خونه رو ازشون گرفتن ؟؟؟ به زور  میخوان عشق  و عاشقیهاشون رو به رخ مردم توی خیابون و حرم و حرمسرا و ...بکشونند. به اندازه کافی سینما و پارک و کافی شاپ و... شده ملک شخصی بعضیها که اصلا آدم شرمش میگیره پاشو بذاره اونجاها دیگه بالا غیرتا خیابون ومسجد و امامزاده رو هم بذارید برای لااقل دل شکسته هایی مثل ما نه اینکه اون جاها رو هم بکنند محل عشق ورزی و... خودشون و اینکه همینطوریش نصف دینتون تکمیله دیگه بذارید یه جایی لااقل برای ما بمونه .ممنون میشیم .بعد هم ای کاش اون بزرگترای عزیزی که همش دختر و پسر مجرد خودشون رو محکوم میکنند به چشم چرونی و چشم سفیدی یکمم چیز یاد بچه های متاهل خودشون بدهند یا این همه مشاوره و... که برای زوجهای جوون گذاشته میشه که متاسفانه بیشترش از فرهنگ غرب گرفته شده (البته نتیجش هم توی نجومی شدن رقم طلاق کاملا مشهود میباشد) یکم اخلاق هم یاد زوجها بدهند بدک نیست.در کل اگر زندگیشون دچار مشکل شد بدونند از آه اون جوون مجردی هست که شرایط ازدواج نداشته و حسرت ناز و غمزه ای که این زوجهای عزیز برای هم توی خیابون جلوی اون جوون می ریختند رو میخورده. در کل خود دانید .اگر میخواید آه پشت سرتون باشه به اشتباهتون ادامه بدید

دوست عزیز دوست دارم خصوصی باهات حرف بزنم .فقط اینکه مطالب مشابه مشکل خودت رو در این سایت بیشتر بخون .امیدوارم موفق باشی

 

تصویر max
نویسنده max در

چی بگم والا...حتما حکمتی داره..منم برای خیلی مسایل دعا کردم ولی هیچوقت مستجاب نشد تا حداقل امیدمو از دست ندم.....میگن چون گناه میکنی دعات به خاطر این مستجاب نمیشه.اخه همه ادما گناهکارن.کیو ما دیدیم که تا حالا هیچ گناهی نکرده باشه اخه؟؟پس چرا دعاشون مستجاب میشه؟؟کاش میدونستیم حکمتش چیه که گاهی اوقات دعاعامون مستجاب نمیشه تا یکم آرومتر بشیم..اینجوری خیلی بده که یه نفر سالها واسه یه خواسته انقد تضرع و التماس و دعا کنه ولی دریغ از,یه جواب.....

تصویر العبد
نویسنده العبد در

سلام. چى کار ميشه کرد زمونه اينطورى شده ديگه. زندگى رو همين جورى قبول کنيد و تسليم باشين و فقط در تمام مراحل عزم خود را به سوى خدا جزم کنيد. منم 28 سالمه و ديگه تسليم شدم و فقط سعى ميکنم شکرگذار , راضى و اميدوار باشم. عاقبت شما بهشت پروردگار.

تصویر hamraz
نویسنده hamraz در

سلام بزرگوار

خوش به حالتون که شاکرید و تسلیم و البته امیدوار، منم هیچ وقت تصور نمی کردم به اینجا برسمو وضع و حالم این باشه، زندگی یه وقتا اصلا اونطوری نمیشه که آدم فکرشو میکرد....

به  دعا بسیار محتاجم...

 

تصویر آبرو
نویسنده آبرو در

خداکمکتون کنه

باتمام وجودم درکتون میکنم همین

تصویر yad
نویسنده yad در

 

با عرض سلام محضر جنابعالی

بخاطر شرایطی که با آن مواجه هستید متاسفم در عین حال لازم است جهت بررسی دقیقتر ابعاد مسئله و وضعیت روانی، به صورت حضوری و در مرحله بعد به صورت تلفنی با یک روانشناس منعهد مشورت کنید.

در عین حال بنده فکر می کنم در کنار ناملایمات و ناکامیهای غیر قابل انکاری که منجر به تلخ کامی و ایجاد هزینه برای شما شده است، نوع نگاه و تفکرتان نیز سهم عمده ای در وضعیت موجود شما دارد! زاویه نگاه شما باعث گردیده تا با چند مسئله و معضل مواجه شوید؛

_ به هم خوردن اولویتها و فراموشی اهداف.

_ متمایز دانستن خود از دیگران

_ ادراک انتخابی: ناخودآگاه به یافتن و توجه کردن به موضوعات منفی سوق پیدا کرده اید.

_ احساس ناکامی: تجربه ناکامی تجربه ای فراگیر، طبیعی و واقعی است و برای همگان اتفاق می افتد اما احساس ناکامی امری ذهنی و غیر واقعی است و به سطح توقعات فرد برمی گردد.

و...

بر این مبنا پیشنهاد می شود با اتکاء به خدای بزرگ و اعتماد به توانائیهای فردی خود، فکر یا افکار تحریف شده خود را بشناسید و آن را به چالش بکشید.

شاید یکی از افکار تحریف شده شما این موارد باشد:

" من فرد بدبختی هستم! "

" من فرد بدشانسی هستم "

" همیشه باید شاد باشم "

" هیچ کار خطایی نباید از من سر بزند"

" همه باید من را دوست داشته باشند"

" نباید هیچکس از دست من ناراحت شود"

و...

همانطور که گفته شد راه مقابله با این افکار که حال هر فردی را خراب می کنند، این است که آنها را به چالش بکشید. طریقه به چالش کشاندن این افکار این است که به نشانه ها و شواهدی تکیه کنید که بر خلاف این افکار هستند. این نشانه ها را استخراج کنید، بنویسید و مرور کنید.

در ادامه لازم است توجه کنید که از بیان موضوعاتی که باعث آزارتان شده خودداری نکنید و به بهانه خراب شدن حالتان، آنها را سانسور نکنید. هر چقدر از بیان احساسات و خاطرات فرار کنید حال شما خرابتر خواهد شد.

پیشنهاد بعدی بنده این است که فعلا نگران قضاوت منفی خود نسبت به دیگران و شادمانی از مشکلات آنها نباشید، این موضوع ممکن است ناشی از افسردگی باشد که انشائ الله با برطرف شدن ان، این ویژگی هم برطرف خواهد شد.

در پناه خدا

تصویر hamraz
نویسنده hamraz در

سلام خواهرم

 

خیلی ممنون از توضیحات و کلی نگری که داشتین، دقیقا چیزایی که گفتین در من صدق میکنه، خیلی منفی شدم، هیچ امیدی ندارم، حتی وقتی میخوام دعا کنم، یه چیزی میگه بی فایدس....

تصویر صادق8
نویسنده صادق8 در

سلام. امیدوارم خدا به حق حضرت زهرا شما رو  موفق کنه و یک همسر پاک و زندگی شیرین نصیبتون کنه. میگن دعای انسان در حق انسانی دیگر زودتر مستجاب میشه. شمام ما رو دعا کن.یاعلی
 

تصویر ستاره
نویسنده ستاره در

کاری جزدعا نمیتونیم برات انجام بدیم ان شاءلله خیلی زود مشکلت حل بشه وشادبشی
 

تصویر jamil9772
نویسنده jamil9772 در

سلام.

غیر از دعا هیچ کاری از دست بنده بر نمیاد

ان شا الله به حق آقا امام زمان (ع) مشکلتون حل شه...

تصویر زینب
نویسنده زینب در

سلام دوست عزیز
یه دوستی دارم میگه آدم باید به بن بست برسه تا آرزوش برآورده بشه مطمئن باش به زودی مشکلت حل میشه

تصویر ezdewaj
نویسنده ezdewaj در

باسلام
 در كتاب عيون اخبار الرضا (علیه السلام) روایت است كه بزاز نيشابوري گفت:
      بين من و حميدبن قحطبه معامله اي بود وقتي از مسافرت مراجعه نمودم مرا احضار كرد با لباس
مسافرت به ديدنش رفتم، وقت ظهر ماه مبارك رمضان بود، بر او وارد شدم، طشت و ابريق آوردند و به من هم امر
كرد كه دستهايم را بشويم و من هم شستم و فراموش كردم كه ماه مبارك رمضان است و روزه دار هستم، چون
طعام حاضر كردم متذكر شدم و عقب نشستم. حميد گفت: چرا ناهار نميخوري؟ گفتم: اي امير ماه مبارك رمضان
است و من مريض نيستم و عذر ديگري هم براي افطار ندارم و شايد امير عذري دارد. پس گريه كرد و گفت: من
هم عذري ندارم و مريض نيستم، آنگاه اشكش جاري شد .
      پس از فراغت از طعام سبب گريه اش را از او پرسيدم، گفت:كسي كه شصت نفر از اولاد رسول خدا را كشته باشد، روزه و نماز او را چه نفعي است؟و من يقين دارم كه در آتش مخلد هستم و لذا ماه رمضان را روزه نمي گيرم .
      روايت شده كه پس از ورود حضرت علي بن موسي الرضا(علیه السلام) به خراسان، عبدالله نيشابوري داستان حمید بن قحطبه و يأس او را از رحمت پروردگار عالم براي حضرت نقل نمود، فرمود: واي بر او، آن يأسي كه حميد از رحمت الهي داشت، گناهش از قتل آن شصت نفر علوي بيشتر است .

حضرت یوسف بعد از آزادی از زندان وقتی زلیخا را دید و شناخت گفت: حالت چطور است؟ پاسخ داد:

الحمد لله الذي جعل العبيد ملوكا بطاعته و الحمد لله الذي جعل الملوك عبيدا بمعصيته( الامالی للطوسی،ص456).خدایی  را سپاس، که بردگان(یوسف) را به خاطر اطاعت از فرمانش پادشاه کرد و پادشاهان(زلیخا) را به خاطر نافرمانی و معصیتش برده ساخت.

این سخن زلیخا بعد از این همه سختی معنای جزء شکر گزاری و امید به خدا ندارد و نتیجه امید به خدا رسیدن به خواسته ی کهنه و قدیمیش بود.

هر کس یارب و یا الله بگوید، بی جواب نمی ماند.پیامبر اعظم صلوات الله  علیه و آله فرمودند: یقینا، خدای متعال با حیا و بزرگوار است. وقتی بنده ای دست های خود را به سوی او بلند کرد، شرم دارد که آن را خالی باز گرداند، جزء این که خیری به او عطا کند.( مجمع البحرین،ج1،ص113).

امام صادق علیه السلام در جواب سوالی فرمودند:هر شخصی برای خود شیطان و فرشته ای دارد.هرگاه خوشحال باشد، برای این است که فرشته به اونزدیک شده است و اگر غمگین شود، این از نزدیک شدن شیطان به اوست(علل الشرایع،ج1،ص93). همه مثبت اندیشی و مثبت نگری از فرشته است و تمام منفی اندیشی و منفی نگری از شیطان است.

خواهر گرامی:

بنابر گفته های خودتان تاکنون همیشه شکر گزار خدا بودید و درهمه حال به خدا امید و توکل داشته اید و این نکته ی بسیار مهم و ارزشمند ی است و یقینا همین باعث شده که همیشه در زندگی پیشرفت داشته اید.

با توجه به آموزه های دینی که در بالا مختصری ذکر شد لذا نکاتی از باب تجربه خدمتتان عرض می نمایم:

همیشه دعاهایتان ذر بین صلوات قرار گیرد.

فراز دعای کمیل « الهی و ربی من لی غیرک، خدایا و پروردگارم  غیر تو کسی را ندارم» را همیشه تکرار کنید.

درخواست دعا از والدین کنید و به نیابت از آنها کارهای خیر کنید.

حلالیت طلبیدن و رد مظالم خیلی تاکید شده است.

با رعایت شئونات اسلامی و وقار و متانت که همیشه دارید، سعی کنید در مجالس خصوصی زنانه، محافل عمومی و هر جای که مناسب تشخیص دادید ،حضور پیدا کنید و تعامل داشته باشید.در ضمن خود را به افراد امین و معتمد که دارای  مقبولیت هستند( روحانی مسجد یا محل کار ،اساتید متعهد و متشرع و ...) معرفی کنید و خودتان را در معرض  معرفی خواستگار با شرایط مناسب و دست یافتنی قرار دهید. البته موقعیت شناسی هنری است که هر دختر زرنگ برای جدب همسر باید داشته باشد( هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد). وفقکم الله

 

 

تصویر hamraz
نویسنده hamraz در

سلام 

ممنون از مطالبی که فرمودین، نکاتی که فرمودین در انتهای راهنمایی هاتونو، خیلی بیشتر انجام میدم، دعا و توسل و ذکرهای زیادی میگم اما مفید به حالم نشده، امیدم به زندگی رو از دست دادم، از اینکه اینقدر از لطف خدا ناامیدم بیشتر اذیت می شم، دعا میکنم، خیلی هم دعا می کنم، اشک میریزم، اما امید ندارم..... یه چیزی همش بهم میگه نمیشه، خدا دعاتو مستجاب نمیکنه... این همه دعا کردی با خلوص با تضرع، تو بهترین جاهاو بهترین روزا، چی شد؟؟؟ همیشه فکر میکردم امکان ندازه بخونیشو بی جواب بزاردت...