آیات 35 تا 41

19:14 - 1397/03/01

سوره إبراهیم (14): آیات 35 تا 41

اشاره

وَ إِذْ قٰالَ إِبْرٰاهِیمُ رَبِّ اِجْعَلْ هَذَا اَلْبَلَدَ آمِناً وَ اُجْنُبْنِی وَ بَنِیَّ أَنْ نَعْبُدَ اَلْأَصْنٰامَ (35) رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ کَثِیراً مِنَ اَلنّٰاسِ فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی وَ مَنْ عَصٰانِی فَإِنَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (36) رَبَّنٰا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوٰادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ اَلْمُحَرَّمِ رَبَّنٰا لِیُقِیمُوا اَلصَّلاٰهَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَهً مِنَ اَلنّٰاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ وَ اُرْزُقْهُمْ مِنَ اَلثَّمَرٰاتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ (37) رَبَّنٰا إِنَّکَ تَعْلَمُ مٰا نُخْفِی وَ مٰا نُعْلِنُ وَ مٰا یَخْفیٰ عَلَی اَللّٰهِ مِنْ شَیْءٍ فِی اَلْأَرْضِ وَ لاٰ فِی اَلسَّمٰاءِ (38) اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ اَلَّذِی وَهَبَ لِی عَلَی اَلْکِبَرِ إِسْمٰاعِیلَ وَ إِسْحٰاقَ إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ اَلدُّعٰاءِ (39) رَبِّ اِجْعَلْنِی مُقِیمَ اَلصَّلاٰهِ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی رَبَّنٰا وَ تَقَبَّلْ دُعٰاءِ (40) رَبَّنَا اِغْفِرْ لِی وَ لِوٰالِدَیَّ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ اَلْحِسٰابُ (41)

ترجمه:

35-(به یاد آورید)زمانی را که ابراهیم گفت پروردگارا این شهر(مکه)را شهر امنی قرار ده و من و فرزندانم را از پرستش بتها دور نگاهدار.

36-پروردگارا آنها(بتها)بسیاری از مردم را گمراه ساختند هر کس از من پیروی کند از من است و هر کس نافرمانی من کند تو بخشنده و مهربانی.

37-پروردگارا من بعضی از فرزندانم را در سرزمین بی آب و علفی در کنار خانه ای که حرم تو است ساکن ساختم تا نماز را بر پای دارند،تو قلبهای گروهی از مردم را متوجه آنها ساز و از ثمرات به آنها روزی ده شاید آنان شکر تو را بجای آورند.

38-پروردگارا تو میدانی آنچه را ما پنهان و یا آشکار می کنیم،و چیزی در زمین و آسمان بر خدا پنهان نیست.

39-حمد خدای را که در سن پیری اسماعیل و اسحاق را به من بخشید مسلما خدای من دعا را می شنود(و اجابت می کند).

40-پروردگارا مرا برپاکننده نماز قرار ده و از فرزندان من نیز چنین کن پروردگارا دعای (ما را)بپذیر.

41-پروردگارا من و پدر و مادرم و همه مؤمنان را روزی که حساب بر پا می شود بیامرز.

تفسیر:

دعاهای سازنده ابراهیم بت شکن

از آنجا که در آیات گذشته از یک سو بحث از مؤمنان راستین و شاکران در برابر نعمتهای خدا در میان بود،به دنبال آن در آیات مورد بحث گوشه ای از دعاها و درخواستهای ابراهیم بنده مقاوم و شاکر خدا را بیان می کند تا تکمیلی باشد برای هر بحث گذشته و سرمشق و الگویی برای آنها که می خواهند از نعمتهای الهی بهترین بهره را بگیرند.

نخست می گوید:"به خاطر بیاورید زمانی را که ابراهیم به پیشگاه خدا عرضه داشت،پروردگارا این شهر(مکه)را سرزمین امن و امان قرار ده" ( وَ إِذْ قٰالَ إِبْرٰاهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً ).

و من و فرزندانم را مشمول لطف و عنایتت بنما و از پرستش بتها دور نگاهدار ( وَ اجْنُبْنِی وَ بَنِیَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنٰامَ ).

***

چرا که من می دانم بت پرستی چه بلای بزرگ و خانمانسوزی است،و با چشم خود قربانیان این راه را دیده ام"پروردگارا این بتها بسیاری از مردم را گمراه ساخته اند"( رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ کَثِیراً مِنَ النّٰاسِ ).

آنهم چه گمراهی خطرناکی که همه چیز خود حتی عقل و خرد خویش را در این راه باخته اند.

خداوند من،من دعوت به توحید تو می کنم،و همه را به سوی تو می خوانم، "هر کس از من پیروی کند او از من است،و هر کس نافرمانی من کند اگر قابل هدایت و بخشش است درباره او محبت کن چرا که تو بخشنده و مهربانی"( فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی وَ مَنْ عَصٰانِی فَإِنَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ ).

در حقیقت ابراهیم با این تعبیر می خواهد به پیشگاه خداوند چنین عرض کند که حتی اگر فرزندان من از مسیر توحید منحرف گردند،و به بت توجه کنند از من نیستند،و اگر بیگانگان در این خط باشند آنها همچون فرزندان و برادران منند.

این تعبیر مؤدبانه و بسیار محبت آمیز ابراهیم نیز قابل توجه است،نمی گوید هر کس نافرمانی من کند از من نیست،و او را چنین و چنان کیفر کن،بلکه می گوید هر کس نافرمانی من کند تو بخشنده و مهربانی! *** سپس دعا و نیایش خود را این چنین ادامه می دهد:پروردگارا!من بعضی از فرزندانم را در سرزمین فاقد هر گونه زراعت و آب و گیاه،نزد خانه ای که حرم تو است گذاشتم تا نماز را بر پای دارند( رَبَّنٰا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوٰادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنٰا لِیُقِیمُوا الصَّلاٰهَ ).

و این هنگامی بود که ابراهیم پس از آنکه خدا از کنیزش"هاجر"،پسری به او داد و نامش را"اسماعیل"گذاشت،حسادت همسر نخستینش"ساره"تحریک شد و نتوانست حضور هاجر و فرزندش را تحمل کند،از ابراهیم خواست که آن مادر و فرزند را به نقطه دیگری ببرد،و ابراهیم طبق فرمان خدا در برابر این درخواست تسلیم شد.

اسماعیل و مادرش هاجر را به سرزمین مکه که در آن روز یک سرزمین خشک و خاموش و فاقد همه چیز بود آورد،و در آنجا گذارد،و با آنها خدا حافظی کرد و رفت.

چیزی نگذشت که این کودک و آن مادر در آن آفتاب گرم و داغ تشنه شدند،هاجر برای نجات جان کودکش سعی و تلاش فراوان کرد،اما خدایی که اراده کرده بود،آن سرزمین یک کانون بزرگ عبادت گردد،چشمه زمزم را آشکار ساخت،چیزی نگذشت که قبیله بیابانگرد"جرهم"که از نزدیکی آنجا می گذشتند،از ماجرا آگاه شدند و در آنجا رحل اقامت افکندند و"مکه" کم کم شکل گرفت.

سپس ابراهیم دعای خودش را این چنین ادامه می دهد: "خداوندا!اکنون که آنها در این بیابان سوزان برای احترام خانه بزرگ تو مسکن گزیده اند،تو قلوب گروهی از مردم را به آنها متوجه ساز و مهر آنها را در دلهایشان بیفکن"( فَاجْعَلْ أَفْئِدَهً مِنَ النّٰاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ ).

"و آنها را از انواع میوه ها(ثمرات مادی و معنوی)بهره مند کن،شاید شکر نعمتهای تو را ادا کنند"( وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرٰاتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ ).

*** و از آنجا که یک انسان موحد و آگاه می داند که علم او در برابر علم خداوند محدود است و مصالح او را تنها خدا می داند،چه بسا چیزی از خدا بخواهد که صلاح او در آن نیست،و چه بسا چیزهایی که نخواهد اما صلاح او در آنست،و گاهی مطالبی در درون جان او است که نمی تواند همه را بر زبان آورد،لذا بدنبال تقاضاهای گذشته چنین عرض می کند:

"پروردگارا!تو آنچه را که ما پنهان می داریم و یا آشکار می سازیم بخوبی می دانی"( رَبَّنٰا إِنَّکَ تَعْلَمُ مٰا نُخْفِی وَ مٰا نُعْلِنُ ).

"و هیچ چیز در زمین و آسمان بر خدا مخفی نمی ماند"( وَ مٰا یَخْفیٰ عَلَی اللّٰهِ مِنْ شَیْءٍ فِی الْأَرْضِ وَ لاٰ فِی السَّمٰاءِ ).

اگر من از فراق فرزند و همسرم غمگین هستم تو می دانی،و اگر قطره های اشکم آشکارا از چشمم سرازیر می شود تو می بینی.

اگر اندوه فراق قلب مرا احاطه کرده و با شادی از انجام وظیفه و اطاعت فرمان تو آمیخته است باز هم می دانی.

و اگر بهنگام جدایی از همسرم به من می گوید:الی من تکلنی"مرا به که می سپاری"؟!تو از همه اینها آگاهی،و آینده این سرزمین و آینده آنها که سخت به هم گره خورده است همه در پیشگاه علمت روشن است.

*** سپس به شکر نعمتهای خداوند که یکی از مهمترین آنها در حق ابراهیم همان صاحب دو فرزند برومند شدن،بنام اسماعیل و اسحاق،آنهم در سن پیری بود،اشاره کرده می گوید:"حمد و سپاس خدایی را که بهنگام کبر سن، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید"و دعای مرا به اجابت رسانید( اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِی وَهَبَ لِی عَلَی الْکِبَرِ إِسْمٰاعِیلَ وَ إِسْحٰاقَ ) (1).


 1) در اینکه سن ابراهیم بهنگام تولد فرزندش اسماعیل و اسحاق چه اندازه بوده است در میان مفسران گفتگو است:بعضی گفته اند ابراهیم 99 ساله بود که نخستین فرزندش اسماعیل متولد شد،و 112 ساله بود که اسحاق دیده به جهان گشود،و بعضی کمتر از آن نوشته اند،و بعضی بیشتر،قدر مسلم اینست در سنی بوده که عادتا تولد فرزند از او بسیار بعید به نظر می رسیده است.

"آری خدای من حتما دعاها را می شنود"( إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ الدُّعٰاءِ ).

*** و باز به تقاضا و نیایش و دعا ادامه می دهد و عرض می کند:"پروردگارا مرا بر پا کننده نماز قرار ده و از فرزندان من نیز چنین کن ای خدای من" ( رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاٰهِ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی ).

"پروردگارا دعای ما را بپذیر"( رَبَّنٰا وَ تَقَبَّلْ دُعٰاءِ ).

*** و آخرین تقاضا و دعای ابراهیم در اینجا اینست که:"پروردگارا مرا و پدر و مادرم و همه مؤمنان را در روزی که حساب بر پا می شود ببخش و بیامرز" ( رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَ لِوٰالِدَیَّ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسٰابُ ).

***

نکته ها:

اشاره
1-آیا مکه در آن زمان شهر بود؟

در آیات فوق دیدیم که ابراهیم یک بار عرض می کند خداوندا من فرزندم را در یک سرزمین فاقد آب و آبادی و زراعت گذاشتم،این مسلما اشاره به آغاز ورود او در سرزمین مکه است که در آن موقع نه آب بود و آبادی و نه خانه و ساکن خانه،تنها بقایای خانه خدا در آنجا بچشم می خورد،و یک مشت کوه های خشک و بی آب و علف! ولی می دانیم این تنها سفر ابراهیم به سرزمین مکه نبود بلکه باز هم مکرر به این سرزمین مقدس گام گذارد،در حالی که"مکه"تدریجا شکل شهری را بخود می گرفت،و قبیله"جرهم"در آنجا ساکن شده بودند،و پیدایش چشمه زمزم آنجا را قابل سکونت ساخت.

به نظر می رسد که این دعاهای ابراهیم در یکی از این سفرها بوده،و لذا می گوید خداوندا این"شهر"را محل أمن و امان قرار ده.

و اگر سخن از وادی غیر ذی ذرع می گوید یا از گذشته خبر می دهد و خاطره نخستین سفرش را بازگو می نماید،و یا اشاره به این است که سرزمین مکه حتی پس از شهر شدن سرزمینی است غیر قابل زراعت که باید احتیاجاتش را از بیرون بیاورند،چرا که از نظر جغرافیایی در میان یک مشت کوه های خشک بسیار کم آب واقع شده.

***

2-امنیت سرزمین مکه:

جالب اینست که ابراهیم نخستین تقاضایی را که در این سرزمین از خداوند کرد تقاضای"امنیت"بود،این نشان می دهد که نعمت امنیت نخستین شرط برای زندگی انسان و سکونت در یک منطقه،و برای هر گونه عمران و آبادی و پیشرفت و ترقی است،و به راستی هم چنین است.

اگر جایی امن نباشد قابل سکونت نیست،هر چند تمام نعمتهای دنیا در آن جمع باشد،اصولا شهر و دیار و کشوری که فاقد نعمت امنیت است همه نعمتها را از دست خواهد داد!.

در اینجا به این نکته نیز باید توجه داشت که خداوند دعای ابراهیم را درباره امنیت مکه از دو سو اجابت کرد:هم امنیت تکوینی به آن داد،زیرا شهری شد که در طول تاریخ حوادث ناامن کننده کمتر به خود دیده،و هم امنیت تشریعی،یعنی خدا فرمان داده که همه انسانها و حتی حیوانها در این سرزمین در امن و امان باشند.

صید کردن حیوانات آن ممنوع است و حتی تعقیب مجرمانی که به این حرم و خانه کعبه پناه برند جایز نیست،تنها می توان برای اجرای عدالت در حق چنین مجرمان آذوقه را بر آنها بست تا بیرون آیند و تسلیم شوند.

***

3-چرا ابراهیم تقاضای دوری از بت پرستی می کند:

شک نیست که ابراهیم پیامبر معصوم بود و فرزندان بلا واسطه او که به طور قطع در کلمه"بنی"در آیه فوق داخل هستند یعنی"اسماعیل"و"اسحاق" نیز پیامبران معصوم بودند،ولی با این حال تقاضا می کند که خدایا من و آنها را از پرستش بتها دور دار!.

این دلیل بر تاکید هر چه بیشتر روی مساله مبارزه با بت پرستی است که حتی پیامبران معصوم و بت شکن،نیز تقاضایی را در این زمینه از خدا می کنند، این درست شبیه تاکید کردن پیامبر در وصایایش به علی ع-یا امامان دیگر نسبت به جانشین خود-در زمینه نماز است که هرگز احتمال ترک آن در مورد آنها مفهوم نداشت بلکه اصولا نماز با تلاش و کوشش آنها بر پا شده بود.

اکنون این"سؤال"پیش می آید که چگونه ابراهیم گفت:پروردگارا این بتها بسیاری از مردم را گمراه ساخته اند،در حالی که سنگ و چوبی بیش نبودند و قدرت بر گمراه ساختن مردم نداشتند.

پاسخ این سؤال را اینجا می توان دریافت که اولا:بتها همیشه از سنگ و چوب نبودند بلکه گاهی فرعونها و نمرودها مردم را به پرستش خود دعوت می کردند،و خود را رب اعلی،و زنده کننده و میراننده می نامیدند.

ثانیا-گاه بتهای سنگ و چوبی را متولیان و کارگردانان آن چنان می آراستند و تشریفات برای آنها قائل می شدند که برای عوام ساده لوح به راستی گمراه کننده بودند.

4-تابعان ابراهیم کیانند؟

در آیات فوق خواندیم که ابراهیم می گوید:خداوندا کسانی که از من تبعیت کنند از من هستند،آیا پیروان ابراهیم تنها همانها بودند که در عصر او یا اعصار بعد در کیش و مذهب او بوده اند،و یا همه موحدان و خداپرستان جهان را -به حکم اینکه ابراهیم سمبل توحید و بت شکنی بود-شامل می شود؟ از آیات قرآن-آنجا که آئین اسلام را ملت و آئین ابراهیم معرفی می کند (1)به خوبی استفاده می شود که دعای ابراهیم همه موحدان و مبارزان راه توحید را شامل می گردد.

در روایاتی که از ائمه اهل بیت ع نیز به ما رسیده این تفسیر تایید شده است.

از جمله در روایتی از امام باقر ع می خوانیم: من احبنا فهو منا اهل البیت قلت جعلت فداک:منکم؟!قال منا و اللّٰه،اما سمعت قول ابراهیم فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی : "هر کس ما را دوست دارد(و به سیره ما اهل بیت است،راوی سؤال می کند فدایت شوم براستی از شما؟فرمود:بخدا سوگند از ما است،آیا گفتار ابراهیم را نشنیده ای که می گوید فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی "هر کس از من پیروی کند او از من است" (2).

این حدیث نشان می دهد که تبعیت از مکتب و پیوند برنامه ها سبب ورود به خانواده از نظر معنوی می شود.

در حدیث دیگری از امام امیر المؤمنین علی ع می خوانیم که فرمود: نحن آل ابراهیم ا فترغبون عن مله ابراهیم و قد قال اللّٰه تعالی فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی : "ما از خاندان ابراهیم هستیم آیا از ملت و آئین ابراهیم رو می گردانید در حالی که خداوند(از قول ابراهیم چنین نقل می کند)هر کس از من پیروی کند او از من است."


 1) سوره حج آیه 78.
 2) تفسیر نور الثقلین جلد 2 صفحه 548.

***

5-وادی غیر ذی ذرع و حرم امن خدا

کسانی که به مکه رفته اند به خوبی می دانند خانه خدا و مسجد الحرام و بطور کلی مکه در لابلای یک مشت کوه های خشک و بی آب و علف قرار گرفته است،گویی صخره ها را قبلا در تنور داغی بریان کرده اند و بعد بر جای خود نصب نموده اند.

در عین حال این سرزمین خشک و سوزان بزرگترین مرکز عبادت و پر سابقه ترین کانون توحید در روی زمین است،به علاوه حرم امن خدا است، و همانگونه که گفتیم هم دارای امنیت تکوینی و هم تشریعی است.

در اینجا برای بسیاری این سؤال پیش می آید که چرا چنین مرکز مهمی را خداوند در چنان سرزمینی قرار داده؟ علی ع در"خطبه قاصعه"با رساترین عبارات و زیباترین تعبیرات فلسفه این انتخاب را بیان فرموده است:

وضعه باوعر بقاع الارض حجرا و اقل نتائق الدنیا مدرا...بین جبال خشنه و رمال دمثه...و لو اراد سبحانه ان یضع بیته الحرام و مشاعره العظام بین جنات و انهار و سهل و قرار،جم الاشجار، دانی الثمار،ملتف البنی،متصل القری،بین بره سمراء و روضه خضراء، و اریاف محدقه،و عراص مغدقه و ریاض ناظره و طرق عامره،لکان قد صغر قدر الجزاء علی حسب ضعف البلاء،و لو کان الاساس المحمول علیها و الاحجار المرفوع بها،بین زمرده خضراء،و یاقوته حمراء،و نور و ضیاء،لخفف ذلک مصارعه الشک فی الصدور،و لوضع مجاهده ابلیس عن القلوب، و لنفی معتلج الریب من الناس،و لکن اللّٰه یختبر عباده بانواع الشدائد، و یتعبدهم بانواع المجاهد و یبتلیهم بضروب المکاره،اخراجا للتکبر من قلوبهم،و اسکانا للتذلل فی نفوسهم،و لیجعل ذلک ابوابا فتحا الی فضله، و اسبابا ذللا لعفوه (1).

"خدا خانه اش را در پر سنگلاخ ترین مکانها و بی گیاه ترین نقاط زمین...

در میان کوه های خشن و شنهای فراوان قرار داد.

اگر خدا می خواست خانه و حرمش را و محل انجام عبادت بزرگ حج را در میان باغها و نهرها و سرزمینهای هموار و پر درخت و باغهای پر ثمر،در منطقه ای آباد،دارای کاخهای بسیار و آبادیهای به هم پیوسته بیشمار،در میان گندم زارها و بوستانهای پر گل و گیاه،در لابلای باغهای زیبا و پر طراوت و پر آب،در وسط گلستانی بهجت زا با جاده هایی آباد،قرار دهد می توانست،ولی به همان نسبت که آزمایش بزرگ حج و عبادت راحت تر و ساده تر می شد،پاداش و جزا نیز کمتر بود.

و اگر خدا می خواست به خوبی می توانست پایه های خانه کعبه و سنگهایی که ساختمان آن را تشکیل می دهد از زمرد سبز،و یاقوت سرخ،و نور و روشنایی قرار دهد،می توانست،ولی در این حال شک و تردید،کمتر در دل ظاهربینان رخنه می کرد،و وسوسه های پنهانی شیطان به سادگی دور می شد.

ولی خدا می خواهد بندگانش را با انواع شدائد بیازماید،و با انواع مشکلات در طریق انجام عبادتش روبرو کند،تا تکبر از قلبهایشان فرو ریزد، و خضوع و فروتنی در آن جایگزین گردد و در پرتو این فروتنی و خضوع درهای فضل و رحمتش را به روی آنها بگشاید و وسائل عفو خویش را به آسانی در اختیار- شان قرار دهد".

***

6-تقاضاهای هفتگانه ابراهیم

در آیاتی که گذشت،ابراهیم قهرمان توحید و نیایش و مبارزه با بت و بت


 1) نهج البلاغه خطبه 192(قاصعه).

پرست و ظالم و ستمگر هفت تقاضا از خدای می کند که نخستین آن تقاضای امنیت شهر مکه،آن کانون بزرگ جامعه توحیدی است(و چه پر معنی است این تقاضا).

دومین تقاضایش دور ماندن از پرستش بتها است،که اساس و پایه همه عقائد و برنامه های دینی را در بر می گیرد:

سومین تقاضایش تمایل دلها و توجه افکار عمومی توده های خدا پرستان که بزرگترین سرمایه یک انسان در اجتماع است،نسبت به فرزندان و پیروان مکتبش می باشد.

چهارمین تقاضا بهره مند شدن از انواع ثمرات آنهم به عنوان مقدمه ای برای شکرگزاری و توجه بیشتر به خالق آن نعمتها است.

پنجمین تقاضایش توفیق برای برپا داشتن نماز که بزرگترین پیوند انسان با خدا است می باشد،نه تنها برای خودش که برای فرزندانش نیز همین تقاضا را می کند.

ششمین خواسته ابراهیم پذیرش دعای او است و می دانیم خدا دعائی را می پذیرد که از قلبی پاک و روحی بی آلایش برخیزد که در واقع این تقاضا به طور ضمنی مفهومش تقاضای توفیق پاک داشتن قلب و روح از هر گونه آلایشی می باشد.

و سرانجام هفتمین و آخرین تقاضایش آنست که اگر لغزشی از او سر زده،خداوند بخشنده و مهربان او را مشمول لطف و آمرزش خود قرار دهد،و همچنین پدر و مادرش و همه مؤمنان را از این لطف و مرحمت،در روز رستاخیز بهره مند سازد.

به این ترتیب تقاضاهای هفتگانه ابراهیم از امنیت شروع می شود،و به آمرزش پایان می پذیرد،و جالب اینکه اینها را نه تنها برای خود می طلبد،که برای دیگران نیز همین تقاضاها را دارد،چرا که مردان خدا هرگز"انحصار طلب" نبوده و نخواهند بود!

***

7-آیا ابراهیم برای پدرش دعا می کند؟

بدون شک"آزر"بت پرست بود،و چنان که قرآن می گوید تلاشها و کوششهای ابراهیم برای هدایتش مؤثر نیفتاد،و اگر قبول کنیم که آزر پدر ابراهیم بوده این سؤال پیش می آید که چرا در آیات فوق ابراهیم تقاضای آمرزش برای او کرد در حالی که قرآن صریحا مؤمنان را از استغفار کردن برای مشرکان باز داشته است(سوره توبه-آیه 113).

و از اینجا روشن می شود که نمی توان"آزر"را پدر ابراهیم دانست، و اینکه گفته اند کلمه"اب"در لغت عرب گاهی به"عمو"نیز اطلاق می شود با توجه به آیات مورد بحث کاملا قابل قبول است.

خلاصه اینکه"اب"و"والد"در لغت عرب با هم متفاوتند،کلمه "والد"که در آیات فوق نیز به کار رفته منحصرا به معنی پدر است،ولی کلمه "اب"که در مورد"آزر"آمده،می تواند به معنی عمو بوده باشد.

از انضمام آیات فوق با آیاتی که در سوره توبه در زمینه نهی از استغفار برای مشرکان آمده چنین نتیجه می گیریم که"آزر"حتما پدر ابراهیم نبود (1).


1) برای توضیح بیشتر به جلد پنجم تفسیر نمونه صفحه 303،و جلد ششم صفحه 160 مراجعه فرمائید.
برچسب‌ها: