آیات 6 تا 9

13:54 - 1397/05/16

سوره سبإ (34): آیات 6 تا 9

اشاره

وَ یَرَی اَلَّذِینَ أُوتُوا اَلْعِلْمَ اَلَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ هُوَ اَلْحَقَّ وَ یَهْدِی إِلیٰ صِرٰاطِ اَلْعَزِیزِ اَلْحَمِیدِ (6) وَ قٰالَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا هَلْ نَدُلُّکُمْ عَلیٰ رَجُلٍ یُنَبِّئُکُمْ إِذٰا مُزِّقْتُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّکُمْ لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ (7) أَفْتَریٰ عَلَی اَللّٰهِ کَذِباً أَمْ بِهِ جِنَّهٌ بَلِ اَلَّذِینَ لاٰ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ فِی اَلْعَذٰابِ وَ اَلضَّلاٰلِ اَلْبَعِیدِ (8) أَ فَلَمْ یَرَوْا إِلیٰ مٰا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ مٰا خَلْفَهُمْ مِنَ اَلسَّمٰاءِ وَ اَلْأَرْضِ إِنْ نَشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ اَلْأَرْضَ أَوْ نُسْقِطْ عَلَیْهِمْ کِسَفاً مِنَ اَلسَّمٰاءِ إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیَهً لِکُلِّ عَبْدٍ مُنِیبٍ (9)

ترجمه:

6-آنها که دارای علمند آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده حق می دانند، و هدایت کننده به راه خداوند عزیز و حمید.

7-کافران گفتند:آیا مردی را به شما نشان دهیم که خبر می دهد هنگامی که(مردید و خاک شدید و)سخت از هم متلاشی شدید(بار دیگر)آفرینش تازه ای خواهید یافت!.

8-آیا او بر خدا دروغ بسته؟یا به نوعی جنون گرفتار است؟!(چنین نیست)بلکه آنها که به آخرت ایمان نمی آورند در عذاب و گمراهی دوری هستند(و نشانه گمراهی آنها همین انکار شدید آنها است).

9-آیا به آنچه پیش رو و پشت سر آنان از آسمان و زمین قرار دارد نگاه نکردند(تا به قدرت خدا بر همه چیز واقف شوند)اگر ما بخواهیم آنها را(با یک زمین لرزه) در زمین فرو می بریم،یا قطعات سنگهایی از آسمان را بر آنها فرو می ریزیم، در این نشانه روشنی(بر قدرت خدا است)برای هر بنده توبه کار.

تفسیر:

اشاره
عالمان دعوت تو را حق می دانند

در آیات گذشته سخن از بی خبران کوردلی بود که قاطعانه معاد را با آن همه دلائل،انکار می کردند،و سعی در تکذیب آیات الهی و گمراه ساختن دگران داشتند.

به همین مناسبت در آیات مورد بحث سخن از عالمان و اندیشمندانی می گوید که به تصدیق آیات الهی و تشویق دیگران به پذیرش آن می پردازند،می فرماید:

"کسانی که دارای علمند آنچه را که از سوی پروردگارت بر تو نازل شده است حق می بینند،و هدایت کننده به راه پروردگار عزیز و حمید می دانند" ( وَ یَرَی الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ هُوَ الْحَقَّ وَ یَهْدِی إِلیٰ صِرٰاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ ).

بعضی از مفسران" اَلَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ "را در این آیه به آن دسته از علمای اهل کتاب تفسیر کرده اند که با مشاهده آثار حقانیت قرآن مجید در پیشگاه آن خاضع می شوند و اعتراف به حق بودن آن می کنند.

مانعی ندارد که علمای اهل کتاب یکی از مصادیق آیه فوق باشند،ولی محدود کردن در آنها هیچگونه دلیلی ندارد،بلکه با توجه به جمله" یَرَی " (می بینند)که فعل مضارع است،و با توجه به گسترش مفهوم" اَلَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ " همه دانشمندان و اندیشمندان را در هر عصر و هر زمان و مکان در بر می گیرد.

و اگر می بینیم در تفسیر علی بن ابراهیم این تعبیر به امیر مؤمنان علی ع تفسیر شده در واقع بیان مصداق اتم و اکمل آن است.

آری هر عالم بی تعصبی در محتوای این کتاب آسمانی بیندیشد از معارف پر مغز و احکام متین و اندرزهای حکیمانه و مواعظ تکان دهنده آن گرفته،تا تاریخهای عبرت انگیز و بحثهای علمی اعجاز آمیزش می داند همگی گواه بر حقانیت این آیات است.

امروز کتابهای مختلفی از سوی دانشمندان غربی و شرقی در باره اسلام و قرآن تالیف یافته که در آنها اعترافات بسیار گویا و روشنی بر عظمت اسلام و صدق آیه فوق دیده می شود.

تعبیر به" هُوَ الْحَقَّ" تعبیر جامعی است که بر تمام محتوای قرآن تطبیق می کند،چرا که"حق"همان واقعیت عینی و وجود خارجی است،یعنی محتوای قرآن هماهنگ با قوانین آفرینش و واقعیتهای عالم هستی و جهان انسانیت است.

و چون چنین است هدایتگر به سوی راه خداست،خداوندی که هم"عزیز" است و هم"حمید"یعنی در عین توانایی و شکست ناپذیر بودن شایسته هر گونه ستایش است،نه همچون قدرتمندان بشر که چون بر تخت قدرت نشینند راه زورگویی و تجاوز و ستمگری و انحصارطلبی را پیش می گیرند.

نظیر این تعبیر در آیه 1 سوره ابراهیم نیز آمده است آنجا که می گوید: کِتٰابٌ أَنْزَلْنٰاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النّٰاسَ مِنَ الظُّلُمٰاتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلیٰ صِرٰاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ :"این کتابی است که بر تو نازل کردیم تا مردم را از تاریکیها به سوی روشنایی(علم و ایمان)به فرمان پروردگارشان در آوری به سوی راه خداوند عزیز و حمید.

پیداست کسی که هم قدرتمند است و هم شایسته حمد و ستایش هم عالم و آگاه است و هم رحیم و مهربان،راه او مطمئن ترین راهها و مستقیم ترین طریقهاست، و آنها که از راه او می روند خود را به سرچشمه قدرت و هر گونه اوصاف حمیده نزدیک می کنند.

*** در آیه بعد بار دیگر به مساله قیامت و رستاخیز باز می گردد و بحثهای گذشته را به صورت دیگری تکمیل می کند،می فرماید:"کافران گفتند: آیا مردی را به شما نشان دهیم که خبر می دهد هنگامی که همگی خاک شدید و ذرات بدن شما از یکدیگر جدا شد و هر یک در گوشه ای قرار گرفت(و یا شاید جزء بدن حیوان یا انسان دیگری شد)بار دیگر به آفرینش تازه ای باز می گردید"؟! ( وَ قٰالَ الَّذِینَ کَفَرُوا هَلْ نَدُلُّکُمْ عَلیٰ رَجُلٍ یُنَبِّئُکُمْ إِذٰا مُزِّقْتُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّکُمْ لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ ).

به نظر می رسد اصرار آنها بر مساله انکار معاد از دو امر سرچشمه گرفته: نخست اینکه چنین می پنداشتند معادی که پیامبر ص اسلام مطرح می کرد(معاد جسمانی)مطلبی است آسیب پذیر که می توانستند توده مردم را نسبت به آن بد بین کنند و آن را به آسانی نفی نمایند.

دیگر اینکه اعتقاد به معاد و یا حتی قبول احتمالی آن به هر حال در انسان ایجاد مسئولیت و تعهد می کند،و او را به اندیشه و جستجوگری حق وادار می سازد،و این مطلبی بود که برای سردمداران کفر سخت خطرناک محسوب می شد،لذا اصرار داشتند به هر طریقی شده فکر معاد و پاداش کیفر اعمال را از مغز مردم بیرون کنند.

می گفتند:مگر امکان دارد این استخوانهای پوسیده،این خاکهای پراکنده،که تندباد ذرات آن را به هر سو می برد،روزی جمع شود و لباس حیات بر آن بپوشانند؟.

و یا اینکه آنها از پیامبر ص تعبیر به"رجل"آنهم به صورت نکره می کردند به منظور تحقیر بود.

ولی آنها فراموش کرده بودند که مادر آغاز نیز اجزاء پراکنده ای بودیم هر قطره ای از آبهای موجود در بدن ما در گوشه اقیانوس یا چشمه ای بود،و هر ذره ای از ماده آلی و معدنی جسم ما در گوشه ای از زمین افتاده بود همانگونه که در آغاز خداوند اینها را جمع کرد در پایان نیز قدرت بر این امر دارد. ***و عجب اینکه آنها این سخن را دلیل بر دروغگویی و یا جنون گوینده اش می گرفتند،و می گفتند:"آیا او بر خدا دروغ بسته؟یا نوعی جنون دارد"؟ ( أَفْتَریٰ عَلَی اللّٰهِ کَذِباً أَمْ بِهِ جِنَّهٌ ).

و گرنه آدم راستگو و عاقل چگونه ممکن است لب به چنین سخنی بگشاید؟! ولی قرآن به طرز قاطعی به آنها چنین پاسخ می گوید:"چنین نیست نه او دیوانه است و نه دروغگو،بلکه آنها که ایمان به آخرت ندارند در عذاب و گمراهی دوری هستند"( بَلِ الَّذِینَ لاٰ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ فِی الْعَذٰابِ وَ الضَّلاٰلِ الْبَعِیدِ ).

چه گمراهی از این آشکارتر که انسان منکر معاد شود معادی که همه سال در برابر چشمان خود نمونه آن را در عالم طبیعت و زنده شدن زمینهای مرده می بیند.

معادی که اگر نباشد زندگی این جهان نامفهوم و بی محتوا است.

و بالآخره معادی که انکار آن مساوی است با انکار قدرت و عدل و حکمت پروردگار.

اما چرا می گوید آنها اکنون در عذاب و ضلالند؟

این بخاطر آنست که در زندگی مشکلات و حوادثی وجود دارد که بدون ایمان به آخرت انسان نمی تواند آنها را تحمل کند.

به راستی اگر زندگی محدود به همین چند روز عمر دنیا بود تصور مرگ برای هر انسانی کابوس وحشتناکی می باشد،به همین دلیل منکران معاد همیشه در یک نوع نگرانی جانکاه و عذاب الیم به سر می برند،در حالی که مؤمنان به معاد مرگ را دریچه ای به سوی جهان بقا،و وسیله ای برای شکسته شدن قفس و آزادی از این زندان می شمرند.

آری ایمان به معاد به انسان آرامش می بخشد،مشکلات را قابل تحمل می کند،و ایثار و فداکاری و جانبازی را برای بشر آسان می سازد.

اصولا آنها که معاد را دلیل بر دروغگویی یا جنون می شمردند بر اثر کفر و جهلشان گرفتار عذاب تاریک بینی و گمراهی دور و درازی بودند.

گرچه بعضی از مفسران این عذاب را اشاره به عذاب آخرت دانسته اند ولی ظاهر آیه نشان می دهد که آنها هم اکنون در این جهان در عذاب و ضلال گرفتارند.

*** سپس به دلیل دیگری پیرامون معاد،دلیلی توأم با تهدید غافلان لجوج، پرداخته چنین می گوید:"آیا به آنچه پیش رو و پشت سر آنان از آسمان و زمین قرار گرفته نگاه نکردند"؟( أَ فَلَمْ یَرَوْا إِلیٰ مٰا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ مٰا خَلْفَهُمْ مِنَ السَّمٰاءِ وَ الْأَرْضِ ).

این آسمان با عظمت با اینهمه عجائب،با این همه اختران ثابت و سیار و نظاماتی که حاکم بر آن است،و همچنین این زمین با تمام شگفتیها و انواع موجودات زنده و برکات و مواهبش،گویاترین دلیل بر قدرت آفریدگار است.

آیا کسی که قدرت بر این همه امور دارد از باز گرداندن انسان بعد از مرگ به عالم حیات و زندگی عاجز است؟! این همان"برهان قدرت"است که در آیات دیگر قرآن در برابر منکران معاد به آن استدلال شده از جمله در آخر سوره یس(آیه 82)و آیه 99 سوره اسراء و آیات 6 و 7 سوره ق.

در ضمن،این جمله مقدمه ای است برای تهدید این گروه متعصب تیره دل که اصرار دارند چشم به روی همه حقایق ببندند،لذا به دنبال آن می فرماید:

"اگر ما بخواهیم به زمین دستور می دهیم پیکر آنها را در خود فرو برد"زلزله ای ایجاد شود،زمین شکاف بردارد و در میان آن دفن گردند!( إِنْ نَشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ ).

"و یا اگر بخواهیم فرمان می دهیم قطعات سنگهای آسمانی بر آنها فرو بارد"و خودشان و خانه و زندگیشان را در هم بکوبد( أَوْ نُسْقِطْ عَلَیْهِمْ کِسَفاً مِنَ السَّمٰاءِ ).

آری"در این موضوع،نشانه روشنی است بر قدرت خداوند و توانایی او بر همه چیز،اما برای هر بنده ای که به سوی خدا باز گردد و فکر و اندیشه خود را به کار گیرد"( إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیَهً لِکُلِّ عَبْدٍ مُنِیبٍ ).

هر کسی در زندگانی خود نمونه هایی از زلزله ها و خسف و فرو رفتن در زمین را دیده یا شنیده است، و نیز سقوط سنگهای آسمانی را از بالای جو،یا بر اثر ریزش کوه ها بر اثر صاعقه ها یا آتش فشانها و مانند آن دیده یا شنیده است،هر انسان عاقلی می داند که وقوع این امور در هر لحظه و هر مکان امکان پذیر است،اگر زمین آرامشی دارد و آسمان برای ما امن و امان است،به قدرت و فرمان دیگری است ما که از هر سو در قبضه قدرت او قرار داریم چگونه می توانیم تواناییش را بر معاد انکار کنیم!و یا چگونه می توانیم از حوزه حکومت او فرار نمائیم.

***

در اینجا به چند نکته باید توجه کرد:

1-با اینکه آسمان بالای سر و زمین زیر پاست در آیه فوق تعبیر به مٰا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ (پیش روی آنها) وَ مٰا خَلْفَهُمْ (پشت سر آنها)شده است،و تنها موردی در قرآن است که این تعبیر در آن دیده می شود،این تعبیر ممکن است اشاره به این معنی باشد که منظره آسمان به هنگام طلوع و غروب خورشید و ماه و ستارگان اهمیت بیشتری دارد و قدرت و عظمت حق در آن لحظه آشکارتر است،و می دانیم هنگامی که انسان رو به افق می ایستد این منظره پیش روی اوست،و زمین که در درجه بعد از اهمیت قرار دارد به عنوان پشت سر او معرفی شده است.

بعلاوه اگر این مغروران غافل حتی اینقدر به خود اجازه نمی دهند که بالای سر خود را بنگرند چرا لا اقل آنچه را پیش روی آنها قرار دارد و در کنار افق دیده می شود،نمی نگرند؟! 2-می دانیم درون کره زمین مذاب و سوزان و در حال فوران است،و در حقیقت زندگی همه انسانها بر روی مجموعه ای از آتشفشانهای بالقوه قرار دارد،یک فرمان کوچک الهی کافی است که یکی از این آتشفشانها سر بر آورد و منطقه عظیمی را بلرزاند و سنگ و مواد مذاب و سوزان را بر آنجا فرو ریزد.

و نیز می دانیم هر شبانه روز صدها هزار سنگهای سرگردان کوچک و بزرگ در حوزه جاذبه زمین قرار گرفته و به سوی آن جذب می شوند،اگر برخورد آنها با قشر هوای محیط زمین که سبب داغ شدن و سوختن آنها می شود نبود،ساکنان زمین به طور مرتب از ناحیه آسمان سنگ باران می شدند، هم اکنون نیز قدرت و شدت آنها به قدری است که گاهی این مانع را پشت سر گذارده و بر زمین فرو می ریزند و این یک اخطار الهی است.

بنا بر این اگر ما انسانها در میان این دو منبع خطر به فرمان خدا در نهایت آرامش زندگی می کنیم همین کافی نیست که به قدرت عظیم او پی ببریم و سر بر آستانش بگذاریم؟! ***3-قابل توجه اینکه در پایان آخرین آیه فوق آمده است که در اینها آیه و نشانه روشنی از عظمت و قدرت خدا است،اما برای هر"بنده انابه کننده".

اشاره به اینکه گردنکشان یاغی که طوق عبودیت خدا را از گردن بر داشته اند و همچنین بندگان غافلی که به مسیر نادرست و گناه آلودشان ادامه می دهند، و انابه و بازگشتی در کارشان نیست،آنها نیز از این آیات روشن بهره نمی گیرند، چرا که وجود خورشید به تنهایی کافی نیست چشم بینا و رفع حجاب نیز لازم است.

برچسب‌ها: