آیات 39 تا 42

21:26 - 1397/05/17

سوره سبإ (34): آیات 39 تا 42

اشاره

قُلْ إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ اَلرِّزْقَ لِمَنْ یَشٰاءُ مِنْ عِبٰادِهِ وَ یَقْدِرُ لَهُ وَ مٰا أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیْرُ اَلرّٰازِقِینَ (39) وَ یَوْمَ یَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً ثُمَّ یَقُولُ لِلْمَلاٰئِکَهِ أَ هٰؤُلاٰءِ إِیّٰاکُمْ کٰانُوا یَعْبُدُونَ (40) قٰالُوا سُبْحٰانَکَ أَنْتَ وَلِیُّنٰا مِنْ دُونِهِمْ بَلْ کٰانُوا یَعْبُدُونَ اَلْجِنَّ أَکْثَرُهُمْ بِهِمْ مُؤْمِنُونَ (41) فَالْیَوْمَ لاٰ یَمْلِکُ بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ نَفْعاً وَ لاٰ ضَرًّا وَ نَقُولُ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذٰابَ اَلنّٰارِ اَلَّتِی کُنْتُمْ بِهٰا تُکَذِّبُونَ (42)

ترجمه:

39-بگو:پروردگارم روزی را برای هر کس بخواهد توسعه می دهد و برای هر کس بخواهد تنگ(و محدود)می سازد،و هر چیزی را(در راه او)انفاق کنید جای آن را پر می کند و او بهترین روزی دهندگان است.

40-به خاطر بیاور روزی را که خداوند همه آنها را محشور می کند،سپس به فرشتگان می گوید:آیا اینها شما را پرستش می کردند؟!

41-آنها می گویند:منزهی(از این نسبتهای ناروا)تنها تو ولی ما هستی نه آنها، (آنان ما را نمی پرستیدند)بلکه جن را پرستش می کردند،و اکثرشان به آنها ایمان داشتند!.

42-امروز هیچیک از شما نسبت به دیگری مالک سود و زیانی نیست و به ظالمان می گوئیم بچشید عذاب آتشی را که تکذیب می کردید!

تفسیر:

بیزاری معبودان از عابدان

بار دیگر در این آیات به پاسخ گفتار آنها که اموال و اولاد خود را دلیل بر قرب خویش در درگاه خداوند می پنداشتند باز می گردد،و به عنوان تاکید می گوید:"بگو پروردگار من روزی را برای هر کس از بندگانش بخواهد گسترده یا محدود می کند"( قُلْ إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشٰاءُ مِنْ عِبٰادِهِ وَ یَقْدِرُ لَهُ ).

سپس می افزاید:"آنچه را در راه خدا انفاق کنید خداوند جای آن را پر می کند و او بهترین روزی دهندگان است"( وَ مٰا أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیْرُ الرّٰازِقِینَ ).

گرچه محتوای این آیه تاکید بر مطلب گذشته است ولی از دو جهت تازگی دارد: نخست اینکه آیه گذشته که مفهومش همین مفهوم بود بیشتر ناظر به اموال و اولاد کفار بود در حالی که تعبیر به"عباد"(بندگان)در آیه مورد بحث نشان می دهد که ناظر به مؤمنان است،یعنی حتی در مورد مؤمنان گاه روزی را گسترده می کند-آنجا که صلاح مؤمن باشد-و گاه روزی را تنگ و محدود می سازد- آنجا که مصلحتش ایجاب کند،و به هر حال وسعت و تنگی معیشت دلیل بر هیچ چیزی نمی تواند باشد.

دیگر اینکه آیه قبل وسعت و تنگی معیشت را در باره دو گروه مختلف بیان می کرد در حالی که آیه مورد بحث ممکن است اشاره به دو حالت مختلف از یک انسان باشد که گاه روزیش گسترده و گاه تنگ و محدود است.

به علاوه آنچه در آغاز این آیه آمده در حقیقت مقدمه ای است برای آنچه در پایان آیه است و آن تشویق به انفاق در راه خدا است.

جمله" فَهُوَ یُخْلِفُهُ ":(او جایش را پر می کند)تعبیر جالبی است که نشان می دهد آنچه در راه خدا انفاق گردد در حقیقت یک تجارت پر سود است،چرا که خداوند عوض آن را بر عهده گرفته،و می دانیم هنگامی که شخص کریمی عوض چیزی را بر عهده می گیرد رعایت برابری و مساوات نمی کند بلکه چند برابر و گاه صد چندان می کند.

البته این وعده الهی منحصر به آخرت و سرای دیگر نیست،آن که در جای خود مسلم است،در دنیا نیز با انواع برکات جای انفاقها را به نحو احسن پر می کند.

جمله" هُوَ خَیْرُ الرّٰازِقِینَ "(او بهترین روزی دهندگان است)معنای گسترده ای دارد و از ابعاد مختلف قابل دقت است.

او از همه روزی دهندگان بهتر است به خاطر اینکه می داند چه چیز ببخشد و چه اندازه روزی دهد که مایه فساد و تباهی نگردد،چرا که به همه چیز عالم است.

او هر چه بخواهد می تواند اعطاء کند چرا که به هر چیز قادر است.

او در برابر آنچه می بخشد پاداش و جزائی نمی خواهد چرا که غنی بالذات است.

او حتی بدون درخواست می دهد چرا که از همه چیز با خبر است و حکیم است.

بلکه در حقیقت هیچکس جز او"روزی دهنده"نیست،چرا که هر کس هر چه دارد از او است و هر کس چیزی به دیگری می دهد"واسطه انتقال روزی" است،نه روزی دهنده.

این نکته نیز قابل دقت است که او در برابر اموال"فانی"نعمتهای"باقی" می دهد،و در مقابل"قلیل""کثیر"می بخشد. ***و از آنجا که این گروه از ثروتمندان ظالم و طاغی در زمره مشرکان بودند و ادعا می کردند که ما فرشتگان را می پرستیم و آنها شفیعان ما در قیامت هستند، قرآن به پاسخ این ادعای بی اساس نیز پرداخته چنین می گوید:"به خاطر بیاور روزی را که خداوند همه آنها-چه عبادت کنندگان و چه عبادت شوندگان- را محشور می کند،سپس فرشتگان را مخاطب ساخته می گوید:آیا اینها شما را عبادت می کردند"؟!( وَ یَوْمَ یَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً ثُمَّ یَقُولُ لِلْمَلاٰئِکَهِ أَ هٰؤُلاٰءِ إِیّٰاکُمْ کٰانُوا یَعْبُدُونَ ).

بدیهی است این سؤال سؤالی نیست که مجهولی را برای ذات پاک خداوند کشف کند چرا که او به همه چیز عالم است،هدف این است از بیان فرشتگان حقایق گفته شود،تا این گروه عبادت کننده سرافکنده و شرمنده شوند،و بدانند آنها از عمل اینها کاملا بیزارند،و برای همیشه مایوس شوند.

ذکر"ملائکه"از میان تمام معبودهایی که مشرکان داشتند،یا به خاطر آن است که فرشتگان شریف ترین مخلوقی بودند که آنها پرستش می کردند، جایی که از آنها در قیامت شفاعتی حاصل نشود از یک مشت سنگ و چوب یا جن و شیاطین چه می تواند حاصل شود؟! یا از این نظر است که بت پرستان سنگ و چوبها را مظهر و سمبل موجودات علوی(فرشتگان و ارواح انبیاء)می دانستند،و به این عنوان آنها را پرستش می کردند،چنان که در تاریخچه بت پرستی در میان قوم عرب آمده است که "عمرو بن لحی" (1)در سفری که به شام رفته بود جمعی را در حال بت پرستی دید از آنها در این باره سؤال کرد گفتند اینها خدایانی هستند که به شکل موجودات علوی ساخته ایم،از آنها یاری می جوئیم،و به وسیله آنها تقاضای باران می کنیم! عمرو بن لحی این عمل را پسندید و از آنها پیروی کرد،و بتی همراه خود برای حجاز به سوغات آورد،و از آن زمان بت پرستی آغاز شد،و گسترش یافت تا اینکه اسلام آمد و آن را ریشه کن ساخت (2). ***اکنون ببینیم"فرشتگان"در پاسخ سؤال پروردگار چه می گویند؟آنها جامعترین و مؤدبانه ترین پاسخ را انتخاب کرده چنین"عرض می کنند:منزهی تو ای پروردگار از این نسبتهای ناروا که به ساحت مقدست داده اند"( قٰالُوا سُبْحٰانَکَ ).

ما به هیچوجه با این گروه ارتباط نداشته ایم،"تنها تو ولی ما هستی نه آنها" ( أَنْتَ وَلِیُّنٰا مِنْ دُونِهِمْ ).

"آنها ما را پرستش نمی کردند،بلکه جن را می پرستیدند و اکثرشان به جنیان ایمان داشتند"( بَلْ کٰانُوا یَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَکْثَرُهُمْ بِهِمْ مُؤْمِنُونَ ).

در اینکه مفهوم پاسخ فرشتگان چیست؟در میان مفسران گفتگو است، و هر یک تفسیری برای آن کرده اند،اما آنچه نزدیکتر به نظر می رسد این است که منظور از"جن"شیطان و سایر موجودات خبیثی است که بت پرستان را به


 1) عمرو بن لحی از سرشناسان مکه بود(لحی به ضم لام و فتح حاء و تشدید یاء).
 2) تفسیر"روح المعانی"جلد 22 صفحه 140(ذیل آیه مورد بحث)-در سیره "ابن هشام"همین معنی با تفاوت مختصری آمده است،و در آنجا می خوانیم که او بت"هبل" را از شام با خود آورد(سیره ابن هشام جلد 1 صفحه 79).

این عمل تشویق می کردند،و آن را در نظرشان زینت می دادند،بنا بر این مراد از عبادت جن همان اطاعت و پیروی از فرمان و پذیرش وسوسه های آنها است.

فرشتگان ضمن اظهار تنفر و بیزاری و اعلام عدم رضایت به این کار می گویند عامل اصلی این فساد شیاطین بودند هر چند ظاهرا ما را پرستش می کردند، باید چهره واقعی این کار را برملا کرد.

و به این ترتیب عبادت کنندگان را به تمام معنی از خود می رانند و نومید می کنند.

نظیر این معنی را در سوره"یونس"نیز داشتیم آنجا که می فرماید: وَ یَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِینَ أَشْرَکُوا مَکٰانَکُمْ أَنْتُمْ وَ شُرَکٰاؤُکُمْ فَزَیَّلْنٰا بَیْنَهُمْ وَ قٰالَ شُرَکٰاؤُهُمْ مٰا کُنْتُمْ إِیّٰانٰا تَعْبُدُونَ :"به خاطر بیاور آن روز را که همه آنها را جمع می کنیم سپس به مشرکان می گوئیم شما و معبودهایتان در جای خود باشید (تا به حسابتان رسیدگی شود)سپس آنها را از هم جدا می کنیم،و معبودهایشان به آنها می گویند:شما هرگز ما را عبادت نمی کردید"!(یونس-28).

یعنی شما در حقیقت هوا و هوسها و اوهام و پندارهای خویش را می پرستیدید نه ما را،و از این گذشته این عبادت شما نه به امر و فرمان ما بود و نه به رضایت ما،و عبادتی که چنین باشد در حقیقت عبادت نیست. ***به این ترتیب امید مشرکان در آن روز به نومیدی کامل تبدیل می شود و به وضوح این حقیقت برای آنها روشن می گردد که معبودان آنها کوچکترین گرهی از کارشان نخواهند گشود،بلکه از آنان متنفر و بیزارند.

لذا در آیه بعد به عنوان یک نتیجه گیری پر معنی می گوید:"امروز هیچیک از شما نسبت به دیگری مالک سود و زیانی نیست"( فَالْیَوْمَ لاٰ یَمْلِکُ بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ نَفْعاً وَ لاٰ ضَرًّا ).

بنا بر این نه فرشتگان که ظاهرا معبود آنها بودند می توانند شفاعتی کنند، و نه آنها نسبت به یکدیگر می توانند کمکی انجام دهند.

"اینجاست که به این ظالمان می گوئیم:بچشید عذاب آتشی را که آن را تکذیب می کردید"( وَ نَقُولُ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذٰابَ النّٰارِ الَّتِی کُنْتُمْ بِهٰا تُکَذِّبُونَ ).

این نخستین بار نیست که قرآن از مشرکان تعبیر به"ظالم"و ستمگر می کند،بلکه در بسیاری دیگر از آیات قرآن از"کفر"تعبیر به"ظلم"یا از "کافران و مشرکان"تعبیر به"ظالمان"شده است،چرا که قبل از هر چیز بر خود ستم می کنند که تاج پرافتخار عبودیت پروردگار را از سر برداشته،و طوق بندگی خفت بار بتها را بر گردن می نهند،و همه حیثیت و شخصیت و سرنوشت خود را بر باد می دهند.

در حقیقت آنها در روز قیامت هم مجازات شرک خود را می بینند،و هم مجازات انکار معاد را،و در جمله"و نَقُولُ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذٰابَ النّٰارِ الَّتِی کُنْتُمْ بِهٰا تُکَذِّبُونَ "هر دو معنی جمع است.

***

نکته ها:

اشاره
1-انفاق مایه فزونی است نه کمبود

تعبیری که در آیات فوق در مورد انفاق خواندیم که فرمود هر چیزی را که در راه خدا انفاق کنید خداوند جای آن را پر می کند تعبیری است بسیار پر معنی.

اولا:از این نظر که"شیء"به معنی وسیع کلمه،تمام انواع انفاقها را اعم از مادی و معنوی،کوچک و بزرگ،به هر انسان نیازمند اعم از صغیر و کبیر، همه را شامل می شود،مهم اینست که انسان از سرمایه های موجود خود در راه خدا ببخشد به هر کیفیت و به هر کمیت باشد.

ثانیا:انفاق را از مفهوم فنا بیرون می آورد،و رنگ بقا به آن می دهد، چرا که خداوند تضمین کرده با مواهب مادی و معنوی خود که چندین برابر و گاه هزاران برابر-و حد اقل ده برابر است-جای آن را پر کند،و به این ترتیب شخص انفاق کننده هنگامی که با این روحیه و این عقیده به میدان می آید دست و دل بازتری خواهد داشت،او هرگز احساس کمبود و فکر فقر به مغز خود راه نمی دهد،بلکه خدا را شکر می گوید که او را موفق به چنین تجارت پرسودی کرده است.

همان تعبیری که قرآن مجید در آیه 10 و 11 سوره صف فرموده است یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلیٰ تِجٰارَهٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذٰابٍ أَلِیمٍ- تُؤْمِنُونَ بِاللّٰهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجٰاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّٰهِ بِأَمْوٰالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ ذٰلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ :"ای کسانی که ایمان آورده اید آیا شما را به تجارت پرسودی که از عذاب دردناک رهائیتان می بخشد راهنمایی بنمایم؟-ایمان به خدا و پیامبرش بیاورید و در راه خدا با اموال و جانهایتان جهاد کنید این برای شما بهتر است اگر می دانستید".

در روایتی از پیغمبر گرامی اسلام می خوانیم که فرمود:ینادی مناد کل لیله لدوا للموت! و ینادی مناد ابنوا للخراب! و ینادی مناد اللهم هب للمنفق خلفا.

و ینادی مناد اللهم هب للممسک تلفا! و ینادی مناد لیت الناس لم یخلقوا.

و ینادی مناد لیتهم اذ خلقوا فکروا فیما له خلقوا!:"در هر شب منادی آسمانی ندا می دهد بزائید برای مردن! و منادی دیگری ندا می دهد بنا کنید برای ویرانی!

و منادی ندا می دهد خداوندا!برای آنها که انفاق می کنند عوضی قرار ده.

و منادی دیگری ندا می کند خداوندا!برای آنها که امساک می کنند تلفی قرار ده! و منادی دیگری می گوید:ای کاش مردم آفریده نمی شدند! و منادی دیگری صدا می زند ای کاش اکنون که آفریده شدند،اندیشه می کردند که برای چه آفریده شده اند"؟ (1).

(منظور از این منادیها که ندا می دهند فرشتگانند که به فرمان خدا تدبیر امور این عالم می کنند).

در حدیث دیگری از آن حضرت می خوانیم:من ایقن بالخلف سخت نفسه بالنفقه!:"کسی که یقین به عوض و جانشین داشته باشد در انفاق کردن سخاوتمند خواهد بود" (2).

همین معنی از امام باقر ع و امام صادق ع نیز نقل شده است.

اما مساله مهم اینست که انفاق از اموال حلال و مشروع باشد که خدا غیر آن را قبول نمی کند و برکت نمی دهد.

لذا در حدیثی از امام صادق ع می خوانیم:شخصی خدمتش عرض کرد دو آیه در قرآن است که هر چه من به سراغ آن می روم آن را نمی یابم(و به محتوای آن نمی رسم).

امام فرمود کدام آیه است.

عرض کرد نخست این سخن خداوند بزرگ است که می گوید: اُدْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ :"مرا بخوانید تا دعای شما را مستجاب کنم"من خدا را می خوانم


 1) "مجمع البیان"ذیل آیات مورد بحث.
 2) "نور الثقلین"جلد 4 صفحه 340.

اما دعایم مستجاب نمی شود! فرمود:آیا فکر می کنی خداوند عز و جل وعده خود را تخلف کرده؟.

عرض کرد نه.

فرمود پس علت آن چیست؟ عرض کرد نمی دانم.

فرمود ولی من به تو خبر می دهم: من اطاع اللّٰه عز و جل فیما امره من دعائه من جهه الدعاء اجابه: "کسی که اطاعت خداوند متعال کند در آنچه امر به دعا کرده و جهت دعا را در آن رعایت کند اجابت خواهد کرد.

عرض کرد:جهت دعا چیست؟فرمود نخست حمد خدا می کنی،و نعمت او را یادآور می شوی،سپس شکر می کنی بعد درود بر پیامبر ص می فرستی،سپس گناهانت را به خاطر می آوری اقرار می کنی و از آنها به خدا پناه می بری، و توبه می نمایی،اینست جهت دعا! سپس فرمود:آیه دیگر کدام است؟ عرض کرد:این آیه است که می فرماید: وَ مٰا أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیْرُ الرّٰازِقِینَ اما من در راه خدا انفاق می کنم ولی چیزی که جای آن را پر کند عائد من نمی شود! امام ع فرمود:فکر می کنی خداوند از وعده خود تخلف کرده؟! عرض کرد:نه.

فرمود:پس چرا چنین است؟ عرض کرد نمی دانم.

فرمود:

لو ان احدکم اکتسب المال من حله،و انفقه فی حله،لم ینفق درهما الا اخلف علیه: "اگر کسی از شما مال حلالی به دست آورد و در راه حلال انفاق کند هیچ درهمی را انفاق نمی کند مگر اینکه خدا عوضش را به او می دهد" (1).

***

2-اموال خود را بیمه الهی کنید: یکی از مفسران در اینجا تحلیل جالبی دارد می گوید:عجب این است که تاجر هنگامی که بداند یکی از اموالش در معرض تلف است حاضر است آن را حتی به صورت نسیه بفروشد،هر چند طرف فقیر باشد، می گوید:این بهتر از این است که بگذارم و نابود شود.

و اگر تاجری در چنین شرایطی اقدام به فروش اموالش نکند تا نابود شود او را"خطا کار"می شمرند! و اگر در چنین شرائطی خریدار سرمایه داری پیدا شود و به او نفروشد او را"بی عقل"معرفی می کنند.

و اگر علاوه بر همه اینها خریدار با داشتن تمکن مالی همه گونه وثیقه بسپارد و سند قابل اطمینانی نیز بنویسد در عین حال به او نفروشد"دیوانه"اش می خوانند! ولی تعجب در این است که همه ما این کارها را انجام می دهیم و هیچکس آن را جنون نمی شمرد! زیرا تمام اموال ما قطعا در معرض زوال است و خواه ناخواه از دست ما بیرون خواهد رفت،و انفاق کردن در راه خدا یک نوع وام دادن به او است، و ضامنی بسیار معتبر یعنی خداوند بزرگ فرموده: وَ مٰا أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ :"هر چه را انفاق کنید عوضش را می دهد"و در عین حال املاک خود را نزد ما گروگان گذاشته،چرا که هر چه در دست انسان است عاریتی از ناحیه اوست(و محکمترین سندها از کتب آسمانی در این زمینه در اختیار ما نهاده).

اما با همه اینها بسیاری از ما اموال خود را انفاق نمی کنیم و می گذاریم


 1) "تفسیر برهان"جلد 3 صفحه 353.

از دستمان برود،نه اجری داریم و نه شکری (1).

***

3-وسعت مفهوم"انفاق"

برای اینکه بدانیم مفهوم"انفاق"تا چه حد در اسلام گسترده است کافی است حدیث زیر را مورد توجه قرار دهیم:پیغمبر گرامی اسلام ص فرمود:کل معروف صدقه،و ما انفق الرجل علی نفسه و اهله کتب له صدقه،و ما وقی به الرجل عرضه فهو صدقه،و ما انفق الرجل من نفقه فعلی اللّٰه خلفها،الا ما کان من نفقه فی بنیان او معصیه:

"هر کار نیکی به هر صورت باشد صدقه و انفاق در راه خدا محسوب می شود (و منحصر به انفاقهای مالی نیست).

و هر چه انسان برای حوائج زندگی خود و خانواده خود صرف می کند صدقه نوشته می شود.

و آنچه را که انسان آبروی خود را با آن حفظ می کند صدقه محسوب می گردد.

و آنچه را انسان در راه خدا انفاق می کند عوض آن را به او خواهد داد مگر چیزی که صرف بنا شود(همچون بنای خانه!)یا در راه معصیت صرف گردد" (2).

استثناء خانه ممکن است از این نظر باشد که عین آن باقی است به علاوه مردم بیشترین توجهشان به آن است.

***


 1) تفسیر"فخر رازی"جلد 25 صفحه 263(ذیل آیات مورد بحث).
2) تفسیر"قرطبی"جلد 6 صفحه 5389(ذیل آیه مورد بحث).
برچسب‌ها: