آیات 43 تا 45

21:27 - 1397/05/17

سوره سبإ (34): آیات 43 تا 45

اشاره

وَ إِذٰا تُتْلیٰ عَلَیْهِمْ آیٰاتُنٰا بَیِّنٰاتٍ قٰالُوا مٰا هٰذٰا إِلاّٰ رَجُلٌ یُرِیدُ أَنْ یَصُدَّکُمْ عَمّٰا کٰانَ یَعْبُدُ آبٰاؤُکُمْ وَ قٰالُوا مٰا هٰذٰا إِلاّٰ إِفْکٌ مُفْتَریً وَ قٰالَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمّٰا جٰاءَهُمْ إِنْ هٰذٰا إِلاّٰ سِحْرٌ مُبِینٌ (43) وَ مٰا آتَیْنٰاهُمْ مِنْ کُتُبٍ یَدْرُسُونَهٰا وَ مٰا أَرْسَلْنٰا إِلَیْهِمْ قَبْلَکَ مِنْ نَذِیرٍ (44) وَ کَذَّبَ اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ مٰا بَلَغُوا مِعْشٰارَ مٰا آتَیْنٰاهُمْ فَکَذَّبُوا رُسُلِی فَکَیْفَ کٰانَ نَکِیرِ (45)

ترجمه:

43-هنگامی که آیات روشنگر ما بر آنها خوانده شود می گویند او فقط مردی است که می خواهد شما را از آنچه پدرانتان پرستش می کردند باز دارد،و می گویند:

این جز دروغ بزرگی که(به خدا)بسته شده چیز دیگری نیست،و کافران هنگامی که حق به سراغشان آمد گفتند:این فقط یک سحر آشکار است! 44-ما(قبلا)چیزی از کتب آسمانی را به آنها نداده ایم که آن را بخوانند(و به اتکای آن سخنان تو را تکذیب کنند)و قبل از تو هیچ پیامبری(نیز)برای آنها نفرستادیم.

45-کسانی که پیش از آنها بودند(نیز آیات الهی را)تکذیب کردند در حالی که اینها به یک دهم(از قدرت و نیروی آنان)نمی رسند،(آری)آنها رسولان مرا تکذیب کردند و ببین مجازات من(نسبت به آنها)چگونه بود؟!

تفسیر:

با کدام منطق آیات ما را انکار می کنند؟

آیات گذشته از وضع مشرکان و افراد بی ایمان در قیامت سخن می گفت، آیات مورد بحث بار دیگر به وضع آنها در این دنیا پرداخته عکس العمل آنان را در برابر شنیدن قرآن بازگو می کند،تا روشن شود آن سرنوشت شوم در قیامت معلول این موضعگیری غلط در مقابل آیات الهی در دنیاست.

نخست می گوید:"هنگامی که آیات روشنگر ما بر آنها خوانده می شود می گویند این مرد فقط می خواهد شما را از آنچه نیاکانتان پرستش می کردند باز دارد"( وَ إِذٰا تُتْلیٰ عَلَیْهِمْ آیٰاتُنٰا بَیِّنٰاتٍ قٰالُوا مٰا هٰذٰا إِلاّٰ رَجُلٌ یُرِیدُ أَنْ یَصُدَّکُمْ عَمّٰا کٰانَ یَعْبُدُ آبٰاؤُکُمْ ).

این نخستین عکس العمل آنها در برابر این"آیات بینات"است که به منظور تحریک حس عصبیت در این قوم متعصب مطرح می کردند.

مخصوصا تعبیر به"آبائکم"(پدران شما)به جای"آبائنا"(پدران ما) بیشتر برای همین منظور است که به آن قوم متعصب حالی کنند میراث نیاکان شما در خطر است،بپاخیزید و دست این مرد را از آن کوتاه کنید! تعبیر مٰا هٰذٰا إِلاّٰ رَجُلٌ ...از دو نظر برای تحقیر پیامبر بوده است،یکی کلمه هذا(این)و دیگری رجل(مردی)به صورت نکره،در حالی که همه آنها پیامبر ص را به خوبی و با سوابق روشن می شناختند.

این نکته نیز قابل توجه است که قرآن،"آیات"را توصیف به"بینات" می کند،یعنی دلائل حقانیتش همراه خود آن است،و آنجا که عیان است نیاز به بیان ندارد.

سپس دومین گفتاری را که برای ابطال دعوت پیامبر ص مطرح می ساختند بیان می کند می فرماید:"آنها می گویند این(قرآن)جز دروغ بزرگی که به خدا بسته شده چیز دیگری نیست"!( وَ قٰالُوا مٰا هٰذٰا إِلاّٰ إِفْکٌ مُفْتَریً ).

"افک"(بر وزن فکر)چنان که قبلا هم گفته ایم به معنی هر چیزی است که از صورت اصلی دگرگون شود،لذا بادهای مخالف را"مؤتفکات"می گویند، سپس به دروغ و تهمت و هر سخن خلافی"افک"گفته شده ولی به گفته بعضی"افک" به دروغهای بزرگ گفته می شود.

با اینکه تعبیر به"افک"برای متهم ساختن پیامبر ص به دروغ کافی بود ولی آنها با کلمه"مفتری"آن را تاکید می کردند،بی آنکه هیچ دلیلی بر این ادعای خویش داشته باشند.

و بالآخره سومین اتهامی را که به پیامبر ص بستند تهمت"سحر"بود، چنان که در پایان آیه مورد بحث می خوانیم"کسانی که کافر شدند هنگامی که حق به سراغشان آمد گفتند:این چیزی جز سحر آشکار نیست"!( وَ قٰالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلْحَقِّ لما جاءهم إِنْ هٰذٰا إِلاّٰ سِحْرٌ مُبِینٌ ).

عجب اینکه این گروه گمراه هر سه تهمت خود را با صریحترین تاکید که همان حصر است بیان می کردند،یک جا می گفتند این فقط سحر است جای دیگر می گفتند:این فقط دروغ است،و بالآخره در جای سوم می گفتند:او فقط می خواهد شما را از معبودهای نیاکان باز دارد.

البته این سه نسبت ناروا با هم تضادی ندارد-هر چند آنها از کلام ضد و نقیض ابا نداشتند-بنا بر این دلیلی ندارد که طبق گفته بعضی از مفسران ما هر یک از این تهمتها را به گروهی از کافران نسبت دهیم.

این نکته نیز قابل توجه است که در مرتبه اول و دوم قرآن جمله: قالوا را به کار برده،اما در مرحله سوم بجای آن قٰالَ الَّذِینَ کَفَرُوا آورده است اشاره به اینکه همه این بدبختیها ناشی از کفر و انکار حق و دشمنی با حقیقت است، و گرنه چگونه ممکن است انسان بدون هیچ دلیل اینهمه تهمت را پشت سر هم به مردی که دلائل حقانیت از سخنش،عملش و سابقه اش روشن است نثار کند؟! گویا آنها با این تهمتهای سه گانه برنامه حساب شده ای را در مبارزه با پیامبر ص تعقیب می کردند از یک سو می دیدند که آئین نوینی است و جاذبه دارد.

از سوی دیگر تهدیدهای پیامبر ص به عذاب الهی در دنیا و آخرت خواه ناخواه گروهی را متوحش می ساخت.

از سوی سوم معجزات پیامبر ص خواه ناخواه در نفوس توده مردم اثر داشت.

آنها برای خنثی کردن هر یک از این موضوعات سه گانه تدبیری اندیشیده بودند در برابر این آئین نوین مساله حفظ میراث گذشتگان را پیش می کشیدند، در حالی که گذشتگان آنها به گفته قرآن مصداق لاٰ یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لاٰ یَهْتَدُونَ (چیزی نمی فهمیدند و هدایتی نداشتند)بودند(بقره-170).

گناهی ندارد که مردم را از چنین رسومات خرافی که میراث جاهلان ابله است باز دارد.

و در برابر تهدیدهای پیامبر ص به عذاب الهی مساله دروغگویی را مطرح ساخته بودند تا توده های مردم را آرام سازند.

و در برابر معجزات،تهمت"سحر"را مطرح می کردند،تا آن را به این وسیله توجیه کرده،مردم را از گرایش به آن باز دارند.

ولی چنان که می دانیم و تاریخ اسلام گواه آن است هیچیک از این وسوسه های شیطانی مؤثر نیفتاد،و سرانجام مردم فوج فوج وارد این آئین پاک شدند.

***

قرآن در آیه بعد بر تمام ادعاهای آنها خط بطلان می کشد،هر چند ناگفته بطلانش روشن است،تمام ادعاهای واهی آنها را با یک"جمله پاسخ می دهد،می گوید "ما قبلا چیزی از کتابهای آسمانی را به آنها نداده ایم که آن را بخوانند و بر اساس آن به انکار دعوت تو بپردازند،و قبل از تو هیچ پیامبری برای آنها نیز نفرستادیم" ( وَ مٰا آتَیْنٰاهُمْ مِنْ کُتُبٍ یَدْرُسُونَهٰا وَ مٰا أَرْسَلْنٰا إِلَیْهِمْ قَبْلَکَ مِنْ نَذِیرٍ ).

اشاره به اینکه این ادعاها از کسی قابل طرح است که قبلا پیامبری به سراغ او آمده و کتاب آسمانی برای او آورده و محتوای دعوت تازه را با آن مخالف می بیند و به تکذیب برمی خیزد،گاه می گوید آئین نیاکانتان از دست نرود،و گاه می گوید این دعوت جدید دروغ است،و گاه آورنده اش را ساحر می خواند.

اما کسی که تنها به اتکاء فکر خود-بدون هیچگونه وحی آسمانی- و با نداشتن بهره ای از علم،خرافاتی به هم بافته حق ندارد چنین قضاوت کند.

از این آیه ضمنا این نکته استفاده می شود که انسان تنها به نیروی عقل خویش نمی تواند راه پر نشیب و فراز زندگی را طی کند،بلکه باید از نیروی وحی مدد گیرد و با کمک خضر رسالت گام بردارد و گر نه ظلمات است که باید از خطر گمراهی بترسد. ***در آخرین آیه مورد بحث این گروه سرکش را با بیانی مؤثر و گویا مورد تهدید قرار داده،چنین می گوید:"کسانی که قبل از اینها بودند نیز آیات الهی را تکذیب کردند"( وَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ ).

"در حالی که اینها از نظر قوت و قدرت حتی به یک دهم آنچه به اقوام پیشین دادیم نمی رسند"( وَ مٰا بَلَغُوا مِعْشٰارَ مٰا آتَیْنٰاهُمْ ).

اما ببینید سرنوشت آنها به کجا رسید؟آری"آنها رسولان مرا تکذیب کردند،بنگرید مجازات من نسبت به آنها چگونه بود"؟!( فَکَذَّبُوا رُسُلِی فَکَیْفَ کٰانَ نَکِیرِ ).

شهرهای ویران شده آنها در زیر ضربات کوبنده مجازات الهی در نزدیکی شما و در مسیرتان به سوی شام قرار دارد،آنها را آئینه عبرت بگیرید،و پندهای لازم را از زبان این ویرانه ها بشنوید،و سرنوشت خود را بر آن قیاس کنید که نه سنت الهی تغییر پذیر است و نه شما از آنها برترید! "معشار"از ماده"عشر"و به همان معنی است(یک دهم).

بعضی آن را به معنی"عشر عشر"یعنی یک صدم گرفته اند، ولی بیشتر کتب لغت و تفاسیر همان معنی اول را ذکر کرده اند،ولی به هر حال اینگونه اعداد جنبه تعدادی ندارد،و برای تقلیل است در مقابل عدد هفت و هفتاد و هزار و مانند آن که برای تکثیر می باشد.

بنا بر این مفهوم آیه اینست که ما گردنکشان نیرومندی را در هم کوبیدیم که اینها جزء کوچکی از قدرت آنان را ندارند! نظیر همین معنی در آیات متعدد دیگر قرآن وارد شده،از جمله در آیه 6 سوره انعام می خوانیم: أَ لَمْ یَرَوْا کَمْ أَهْلَکْنٰا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ مَکَّنّٰاهُمْ فِی الْأَرْضِ مٰا لَمْ نُمَکِّنْ لَکُمْ وَ أَرْسَلْنَا السَّمٰاءَ عَلَیْهِمْ مِدْرٰاراً وَ جَعَلْنَا الْأَنْهٰارَ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمْ فَأَهْلَکْنٰاهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَ أَنْشَأْنٰا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْناً آخَرِینَ "آیا مشاهده نکردند چقدر از اقوام پیشین را هلاک کردیم اقوامی که از شما نیرومندتر بودند،امکاناتی به آنها داده بودیم که به شما ندادیم،بارانهای مفید پی در پی برای آنها فرستادیم،و نهرها از زیر درختان باغهای آنها جاری ساختیم،اما به هنگامی که طغیان کردند آنان را به خاطر گناهانشان نابود کردیم و گروه دیگری بعد از آنان به وجود آوردیم".

نظیر همین معنی در آیات 21 سوره مؤمن،و آیه 9 سوره روم،نیز وارد شده است.

واژه"نکیر"از ماده"انکار"و به معنی همانست و منظور از انکار خداوند همان مجازات و عذاب او است (1).

***


 1) بعضی از مفسران احتمال دیگری در تفسیر این آیه داده اند،و آن اینکه منظور از جمله وَ مٰا بَلَغُوا مِعْشٰارَ مٰا آتَیْنٰاهُمْ این است که حتی یک دهم از آیاتی که برای اتمام حجت در اختیار مشرکان قریش قرار دادیم در اختیار اقوام پیشین نبود،هنگامی که گذشتگان را با این شدت عذاب کردیم حال مشرکان قریش که مطابق ده برابر آنها اتمام حجت شده اند روشن است،ولی تفسیر اول مناسبتر به نظر می رسد(بنا بر تفسیر اول از چهار ضمیری که در آیه وجود دارد ضمیر اول و دوم به کفار قریش بر می گردد،و ضمیر سوم و چهارم به مشرکان پیشین،اما بنا بر تفسیر دوم ضمیر اول به مشرکان قریش و دوم به کفار پیشین و سوم به مشرکان قریش و چهارم به کفار پیشین باز می گردد-دقت کنید).
برچسب‌ها: