شكوه كار و كارگر

21:26 - 1394/11/04

مقدمه‏
در اینكه مردمان همه كشورها، پیشرفت و آبادانى میهن خویش را مدیون تلاش و كوشش خستگى ‏ناپذیر كارگران آن سرزمین مى باشند، نمى‏توان تردید نمود؛ آنها كه - چنانچه از سیره و گفتار رسول اعظم ‏صلى ‏الله ‏علیه ‏وآله استفاده مى‏ شود - دستشان بوسیدنى و حرمتشان، حرمت مجاهدان در راه خداست.
از مردمان بیكاره و تنبل، جوامعى سربلند و آبرومند شكل نمى ‏گیرد و از انسانهاى بى تحرّك، بالندگى و شكوفایى به ظهور نمى‏ رسد. كار و تلاش یكى از اصلى‏ترین رموز تعالى، تكامل و عزتمندى، و ضامن خودكفایى و استقلال كشور است.
نوشتار حاضر پاسداشتى است ناچیز از مقام كار و كارگر؛ آنها كه مردان تلاشند و كوشش، و دست مایه ‏هاى كرامتند و عزت.
اهمیت كار و تلاش در اسلام‏
اندیشه فردایى بهتر در سر هر كه باشد، او را به كار و تلاش وا مى‏ دارد؛ و آینده‏اى روشن از آن كسانى است كه با سستى و تنبلى، بیگانه و با كار و كوشش، آشنایند.
كار، نماد عزت و بالندگى فرد و جامعه، و وسیله حفظ آبروست، و هر جامعه‏ اى كه اهل كار - چه فكرى و چه بدنىِ آن - باشد، بهروزى و پیروزى‏اش تضمین خواهد شد. در قرآن كریم مى‏ خوانیم: «وَ اَنْ لَیسَ لِلاِْنْسانِ اِلاَّ ما سَعى‏ * وَ اَنَّ سَعَیهُ سَوْفَ یرى‏»؛ (1) «و نیست از براى انسان مگر كوشش و تلاشى كه انجام داده است و قطعاً ثمره كوشش و تلاش خود را خواهد دید.‌»
«خداوند در قرآن كریم در بیش از دویست مورد «عمل» انسان را ملاك شخصیت او دانسته، و در هفت مورد ماده «صُنع» را كه به معناى صورت دادن كار است، بیان فرموده است؛ از این رو پیداست كه كار و كوشش را ملاك شخصیت آدمى مى‏ داند. (2)
همچنین حضرت على‏ علیه ‏السلام در بیان این سخن خداوند كه فرمود: «وَ اَنَّهُ هُوَ اَغْنى‏ وَ اَقْنى‏»؛ (3) «و هم اوست كه [شما را] بى‏نیاز كرد و سرمایه بخشید»، مى‏ فرماید: یعنى هر انسانى را به وسیله معیشت او بى‏نیاز كرد و به واسطه كسب و كارش راضى گردانید. (4)
رسول گرامى اسلام‏ صلى ‏الله ‏علیه ‏وآله در بیانى دلنشین مى‏ فرماید: «إِنَّ مِنَ الذُّنُوبِ ذُنُوباً لَا یكَفِّرُهَا صَلَاةٌ وَ لَا صَدَقَةٌ. قِیلَ یا رَسُولَ اللَّهِ‏صلى‏الله‏علیه‏وآله فَمَا یكَفِّرُهَا؟ قَالَ الْهُمُومُ فِی طَلَبِ الْمَعِیشَةِ (5) ؛ همانا گناهانى است كه هیچ نماز و صدقه‏اى نمى‏تواند كفاره آن واقع شود [و آن را بپوشاند.] عرض كردند: پس چه كارى كفاره آن مى ‏شود؟ فرمود: اهتمام ورزیدن در طلب معیشت.‌»
محمد بن منكدر مى ‏گوید: روزى از روزهاى گرم به اطراف مدینه رفتم. امام باقرعلیه ‏السلام را دیدم، و او مردى تنومند بود و به طرف مزرعه مى‏ رفت. با خود گفتم: سبحان الله! بزرگى از بزرگان قریش در چنین ساعتى و در چنین حالتى به طلب دنیا مى‏ رود، باید او را موعظه كنم. به او نزدیك شدم و سلام كردم. در حالى كه عرق مى‏ریخت، با گشاده رویى پاسخم داد.
گفتم: خدا حال تو را نیكو گرداند؛ بزرگى از بزرگان قریش در چنین ساعتى و با چنین حالتى در طلب دنیاست. نمى ‏ترسى كه در این حالت اجل تو در رسد، در حالى كه در طلب دنیا هستى. فرمود: اگر مرگ در رسد و من در این حال باشم، مرگم فرا رسیده است در حالى كه به اطاعت و انجام فرمان الهى مشغول هستم تا به وسیله آن، خود و خانواده خود را از تو و مردم بى نیاز سازم. من آن گاه مى ‏ترسم كه مرگ من فرا رسد، در حالى كه به گناهى از گناهان مشغول باشم.
گفتم: راست گفتى، خدا تو را رحمت كند، مى‏ خواستم موعظه ‏ات كنم؛ اما تو مرا موعظه كردى. (6)
همچنین در حكایت دیگرى آمده است كه: مردى نزد امام صادق‏ علیه ‏السلام آمد و گفت: از من بر نمى‏آید كه با دست خود كار كنم، نیز نمى‏ توانم به كسب و بازرگانى بپردازم، و مردى بدبخت و نیازمندم. امام علیه ‏السلام فرمود: كار كن و بر سر خود براى این و آن، بار ببر و خود را از مردم بى‏نیاز ساز. (7)
بارى، وانهادن كار و كوشش همان و به تهى دستى و فقر نشستن همان. چنانچه حضرت على ‏علیه ‏السلام مى‏ فرماید: «مَنْ لَمْ یصْبِرْ عَلى‏ كَدِّهِ صَبَرَ عَلَى الاِْفْلاسِ (8) ؛ آنكه بر زحمت كار كردن صبر نكند، بر تهى دستى و بى چیزى صبر كند.‌»
كار وظیفه ‏اى اجتماعى‏
انسانها به طور طبیعى، موجوداتى اجتماعى‏ اند و براى دست یابى به بیش‏تر هدف هاى مادى و معنوى شان، ناگزیر از تعامل با یكدیگر مى‏ باشند. در حقیقت، هر كدام از انسانها بر سر سفره دیگران نشسته ‏اند و از دست رنج هم نوعان خویش روزى مى‏ خورند.
بر این اساس، بهره‏ مندى از دسترنج و تولیدات دیگران، حقى بر گردن مصرف كننده پدید خواهد آورد كه او نیز در برابر بهره ‏هایى كه با تلاش دیگران نصیب وى مى‏ شود، در خود احساس وظیفه كند و پاسخ نیكى را به نیكى دهد، و خود را تافت ه‏اى جدا بافته از دیگران نیانگارد؛ بلكه او هم در اثر كار و تلاش، دیگران را مهمان سود دهى خویش كند و وظیفه اجتماعى خویش را به خوبى ادا كند. استاد شهید مرتضى مطهرى در این باره مى‏ فرماید: «كار در واقع یك وظیفه اجتماعى است و اجتماع، حقى برگردن انسان دارد. یك فرد، هر چه مصرف مى‏ كند، محصول كار دیگران است: لباسى كه مى‏ پوشیم، غذایى كه مى‏ خوریم، كفشى كه به پا مى‏كنیم، مسكنى كه در آن زندگى مى‏ كنیم، به هر چه نظر مى‏ كنیم، غرق در نتیجه كار دیگران است. كتابى كه جلومان گذاشته ‏ایم و مطالعه مى‏كنیم، محصول كار دیگران است: آن كه تألیف كرده، آن كه كاغذ ساخته، آن كه جلد نموده و مانند آنها.
انسان در اجتماعى كه زندگى مى ‏كند غرق محصول كار دیگران است، و به هر بهانه كه بخواهد از زیر بار كار، شانه خالى كند، همان فرموده پیغمبر است كه: سنگینى او روى دوش دیگران است، بدون آنكه كوچك‏ترین سنگینى از دیگران را به دوش گرفته باشد كه چنین كسى از رحمت خدا دور است.» (9)
ویل دورانت نیز مى‏ گوید: «تندرستى در كاركردن است، و از این روى به جوانى، لطف و زیبندگى مى‏ بخشد. سرّ لطف و زیبندگى، در كار كردن است، و اشتغال، نیمى از رمز خرسندى و خوشنودى است. از خدا مال و منال نخواهیم؛ بلكه توفیق كار وعمل بخواهیم.
در مدینه فاضله هر كسى باید خود خانه خود را بسازد. در این حال دلهاى مردم از نغمه و سرود پر مى‏ گردد، مانند مرغان كه به هنگام ساختن لانه‏ هاى خود مى‏ خوانند و چهچهه مى‏ زنند.» (10)
آثار و بركات كار و كوشش‏
1. همنشینى با پیامبران‏ علیهم ‏السلام‏
یكى از ثمره‏هاى كار و تلاش، هم‏نشینى انسان با پیامبران الهى است. از رسول خداصلى ‏الله ‏علیه ‏وآله نقل شده است كه فرمود: «مَنْ أَكَلَ مِنْ كَدِّ یدِهِ كَانَ یوْمَ الْقِیامَةِ فِی عِدَادِ الْأَنْبِیاءِ وَ یأْخُذُ ثَوَابَ الْأَنْبِیاءِ (11) ؛ آنكه از حاصل دسترنج خود ارتزاق كند، در روز قیامت در جمع پیامبران جاى دارد و ثواب پیامبران را دریافت مى‏ كند.‌»
در حكایت است كه: «حضرت داودعلیه ‏السلام با حق تعالى مناجات كرد و گفت: خداوندا! مى‏ خواهم كه همنشین خویش را در بهشت ببینم. حق تعالى فرمود: فردا از شهر بیرون شو، اول كسى كه تو را پیش آید، او بود. چون داودعلیه ‏السلام بیرون رفت شخصى را دید كه پشتوارى هیزم در پشت مى‏ آمد. بر وى سلام كرد و از احوال او پرسید، كه معامله تو با حضرت خداوند چه چیزى است كه بدان وسیلت، مرتبه موافقت و مجالست انبیاء یافت ه‏اى در بهشت؟ گفت: من هر روز از این پشتوارى هیزم به دست خویش جمع مى‏ كنم و بر پشت به شهر آرم و به یك درم بفروشم. مادرى دارم، دودانگ در وجه او نفقه نهم و دو دانگ در وجه عیال و دو دانگ بر درویشان و محتاجان، صرف كنم.
پس داودعلیه ‏السلام گفت: بیا نزدیك من مى‏باش تا هر روز یك درم به تو دهم و تو چنان كه د ر بهشت رفیق من خواهى بود، اینجا هم رفیق من باشى. آن درویش گفت: من این مرتبه، به كسب دست و رنجبرى و باركشى یافته ‏ام، چون دست از آن بدارم، این مرتبه نماند.‌» (12)
2. عزتمندى‏
گرایش به عزت نفس، یكى از تمایلات ارزشمند انسانى است كه دست حكمت الهى، آن را با سرشت بشر آمیخته است. آدمى به طور طبیعى به شرافت و بزرگوارى نفس، تمایل دارد و از فرومایگى گریزان است. در آموزه‏ه اى دینى ما نیز به موضوع «عزت نفس» اهتمام ویژه‏اى ورزیده شده است؛ تا آنجا كه در حدیثى از امام صادق‏ علیه ‏السلام مى‏ خوانیم: « إِنَّ اللَّهَ فَوَّضَ إِلَى الْمُؤْمِنِ أُمُورَهُ كُلَّهَا وَ لَمْ یفَوِّضْ إِلَیهِ أَنْ یكُونَ ذَلِیلا (13) ؛ خداوند اختیار همه كارهاى مؤمن را به او داده؛ اما این اختیار را به او نداده است كه ذلیل باشد.‌»
بى‏گمان، دست‏یابى به گوهر عزت نفس، نیازمند ساز و كارهایى ویژه، و پاى بندى به اصول و شرایطى است كه از مهم‏ترین آنها، فروزان بودن چراغ كار و تلاش است. كار و كوشش از اركان تحقق عزت نفس و حفظ آن است، و بدون آن، آرزوى دست یابى به زندگى‏اى آبرومندانه و همراه با شرافت، خواب و خیالى بیش نیست.
در دیوان منسوب به امام على‏ علیه ‏السلام در این باره آمده است:
كُدَّ كَدَّ الْعَبْدِ اِنْ اَحْ‏                               بَبْتَ اَنْ تُصْبِحَ حُرّاً
وَاقْطَعِ الآْمَالَ مِنْ مَا                            لِ بَنى‏ آدَمَ طُرّاً
لا تَقُلْ ذا مَكْتَبٌ یزْ                              رى فَقَصْدُ النّاسِ اَزْرى‏ (14)
«اگر مى ‏خواهى آزاد زندگى كنى چون بردگان تلاش كن و از اموال دیگران قطع طمع نما! و مگو كه این كار مرا پست مى‏ كند. [چرا] كه ذلت و پستى در درخواست كردن از مردم است.‌»
3. نشاط زندگى و رهایى از سرمستى‏
از آنجا كه برخى از نعمت هاى خداوند با سختی هایى نیز همراه است، موجب كراهت قلبى آدمیان شده و در نتیجه قدر و ارزش حقیقى آنها پنهان مانده است. از آن جمله است كار كردن و تلاش ورزیدن. سختى كار، بسیارى از آدمیان را از آن گریزان كرده، و برخى دیگر را با بى میلى و از سر اجبار به طرف كار رفتن، مواجه نموده است؛ در حالى كه اگر انسانها در زندگى خویش از گوهر كار بى ‏بهره بودند و همه نعمت هاى خداوند بدون كم‏ترین تلاشى در اختیارشان قرار مى‏ گرفت، زندگى‏شان بى روح و نشاط مى‏ گشت و به تدریج انگیزه ادامه حیات، در وجود آنان از بین مى ‏رفت و به احساس پوچى و بیهودگى در زندگى گرفتار مى‏ شدند. سخن امام صادق‏ علیه ‏السلام در این باره شنیدنى است، آنجا كه مى‏ فرماید: «... اگر همه نیازمندی هاى مردم [بى كوشش و كارى و زحمتى] برایشان تأمین مى‏ شد، هرگز زندگى شان گوارا نمى‏شد و لذت آن را در نمى‏ یافتند. مگر نمى‏بینى هر گاه شخصى مهمان گروهى شود و مدتى نزد آنان بیاساید، به گونه ‏اى كه تمام نیازهایش همچون غذا و نوشیدنى و خدمات تأمین گردد، خود از بى كارى خسته مى‏ شود و به دنبال كار مى‏گردد تا خود را بدان مشغول دارد؟ پس چگونه است اگر در سراسر عمر، تمام نیازمندی هایش تأمین شده باشد. اگر كار از عهده آدمى بر داشته مى ‏شد، و براى او هیچ كار و شغلى باقى نمى ‏ماند، انسان از ناسپاسى و سرمستى چنان مى‏ شد كه زمین نمى ‏توانست تحملش بكند، و سرانجام به كارهایى دست مى ‏زد كه به تلف شدن او مى‏ انجامید.‌» (15)
4. تمركز قوه خیال و سلامت روان
اگر قوه خیال آدمى به درستى كنترل نشود، یكى از اصلى‏ ترین ابزارهاى سوق دهنده او به سوى انجام لغزشها و نیز اساسى ‏ترین عامل جذب اندوه و نگرانى وى خواهد شد. به تعبیر مولوى:
جان، همه روز از لگد كوب خیال‏                      وز زیان و سود و از خوف زوال‏
نى صفا مى‏ماندش نى لطف و فرّ                    نى به سوى آسمان راه سفر (16)
در حقیقت ریشه بسیارى از گناهان این است كه آدمى ذهن و خیالش را در گناهان متمركز مى‏ كند و سرانجام در دام آنها گرفتار مى ‏آید. چنانچه حضرت على علیه ‏السلام در سخنى شیوا فرموده ‏اند: «مَنْ كَثُرَ فِكْرُهُ مِنَ الْمَعاصى‏ دَعَتْهُ اِلَیها؛ (17) كسى كه درباره گناهان، بسیار بیندیشد، سرانجام گناهان، او را به سوى خود مى كشانند.‌»
آن حضرت همچنین فرمود: «مَنْ كَثُرَ فِكْرُهُ فِى اللَّذَّاتِ غَلَبَتْ عَلَیهِ؛ (18) هر كه در لذتها، زیاد اندیشه كند، آن لذتها بر او چیره مى ‏شوند.‌»
از این رهگذر نقش سازنده و تأثیر گذار كار، به خوبى آشكار مى‏ شود؛ چرا كه اشتغال به كار - چه كار فیزیكى و یدى، و چه كار فكرى مثل مطالعه، تحصیل یا تدریس - یكى از مهم‏ترین راههاى مهار نیروى خیال و در نتیجه یكى از عوامل اصلى حفظ انسان از لغزش ها و بزه ‏ها و در نتیجه ضامن سلامت روانى و روحى است. بر این اساس، در نگاهى جامعه شناسانه باید گفت: اشتغال زایى و ایجاد بازار كار، از سلسله عواملى است كه به سلامت اجتماع مى ‏انجامد و به جامعه، بهداشت روانى مى‏ب خشد، و در كنار عوامل معنوى دیگر همانند نماز، روزه، امر به معروف و نهى از منكر و... از جایگاه والایى برخوردار است.
نكته‏ هاى كلیدى‏
رعایت نكته ‏هاى زیر در زمینه كار و كوشش حائز اهمیت است:
1. رعایت ذوق و استعداد
دستگاه آفرینش، افراد را با ذوق و استعدادهاى ویژه‏اى آفریده است. و یكى از رمزهاى پیروزى و پیشرفت نیز آن است كه انسان، سراغ كار و رشت ه‏اى برود كه مطابق ذوق و سلیقه و استعداد او باشد. به قول مولوى:
هر كسى را بهر كارى ساختند                میل آن را در دلش انداختند (19)
افرادى كه خود را به اصطلاح، همه فن حریف مى‏دانند، هیچ گاه استعدادشان در هیچ كارى به طور كامل شكوفا نخواهد شد. آنها سرانجام نه به حرفه ‏اى كه استعداد واقعى آن را دارند دست مى‏ یابند، و نه در كارهایى كه در حال حاضر بدان اشتغال دارند تخصص پیدا مى ‏كنند. افزون بر این، به جامعه نیز آسیب مى‏ رسانند، چون كارى را بر عهده گرفته‏ اند كه به خوبى انجام نمى ‏دهند و از عهده آن بر نمى ‏آیند.
شاعر بلند آوازه، استاد شهریار در این باره چه زیبا سروده است:
چه كنم شاعر آفرید ستم‏                            كار دیگر نیاید از دستم‏
جان من! پیروى كن از كارى                          كه هوایى از او به سر دارى‏
اگر از صد فزون، فنونت هست‏                      در یكى ذوق فن فزونت هست‏
گر همان یك فن اختیار كنى‏                          همه در كار ابتكار كنى‏
هر كه با ذوق فن، مُجِد گردد                        در فن خویش مجتهد گردد
با چنان ذوق دكترى پاستور                          حق هم این بود كو بود دكتر
یا كه میر سخنوران وُلتر                                چیست غیر از سخنور و شاعر
ورنه پاستور اگر كمانچه زدى‏                        یا ادیسون اگر طبیب شدى‏
این همه راز دهر بود نهان                            وز نوابغ عقیم بود جهان (20)
2. لزوم تخصص‏
در آموزه ‏هاى دینى به موضوع «تخصص» در كار و حرفه، بسیار توجه شده است. در قرآن كریم آن گاه كه یوسف علیه ‏السلام به عزیز مصر مى‏ گوید: «اجْعَلْنی‏ عَلى‏ خَزائِنِ الْأَرْضِ» (21) ؛ «مرا بر خزائن این سرزمین بگمار»، از تخصص و آگاهى كافى خویش سخن گفته و مى ‏گوید: «إِنِّی حَفیظٌ عَلیمٌ»؛ (22) «همانا من نگاهبانى [امین‏] و [كاردانى آگاه [به این كار] هستم.‌»
تخصّص نداشتن در كار، سبب مى‏شود كه كار، خوب صورت نپذیرد و در نتیجه در بسیارى از وقتها، زیانهاى فراوانى به بیت المال و اقتصاد مسلمین وارد شود، و همچنین فضاى فرهنگى، علمى و سیاسى جامعه با آسیب هاى جدى رو به رو گردد. چه بسا اقدام ناآگاهانه در مواردى همچون پزشكى، به قیمت جان اشخاص نیز تمام شود.
پیامبر اكرم‏ صلى ‏الله ‏علیه وآله خرابى حاصل از انجام دادن كار بدون تخصّص و آگاهى را بیش‏تر از اصلاح آن مى‏ داند و مى‏ فرماید: «مَنْ عَمِلَ عَلَى غَیرِ عِلْمٍ كَانَ مَا یفْسِدُ أَكْثَرَ مِمَّا یصْلِحُ (23) ؛ هر كس بدون دانش و تخصص، كارى انجام دهد، بیش از آنكه [آباد كند و] اصلاح نماید، خراب مى ‏كند.‌»
همچنین از حضرت على‏ علیه ‏السلام نقل است كه فرمود: «اَلنَّاسُ اَبْناءُ مَا یحْسِنُونَ؛ (24) مردمان فرزندان آن چیزند كه آن را نیك انجام مى‏ دهند.‌» یعنى همان گونه كه انسانها به پدران خویش نسبت دارند و با پدران، قدر و منزلت آنها شناخته مى‏ شود، به همین گونه هم، اشخاص به كار و مهارت و تخصص خود، نسبت داده مى‏شوند و قدر و منزلت كسب مى‏ كنند.
آن حضرت همچنین فرمود: «قیمَةُ كُلِّ امْرِءٍ مَا یحْسِنُهُ؛ (25) ارزش هر كس به اندازه همان چیزى است كه در آن خوب وارد است.‌»
شریف رضى، جمع آورى كننده كتاب شریف نهج البلاغه در ذیل این سخن حكیمانه مى‏ نویسد: «این، سخنى است كه ارزش و قیمتى نمى ‏توان براى آن تعیین كرد، و هیچ حكمتى با آن قابل سنجش نیست و سخنى هم ردیف آن نتواند شد.‌»
كارها چون به دست اهل افتد                مشكلات حیات، سهل افتد (26)
انسان كمال یافته در مهارت و تخصص، از «خاك»، «زر»، مى‏ سازد، در حالى كه انسان ناقص و فاقد تخصص، حتى اشیاء گران بها را نیز تلف مى ‏كند و از «زر»، «خاكستر» مى‏سازد، به تعبیر مولوى:
كاملى گر خاك گیرد زر شود                ناقص ار زر بُرد خاكستر شود (27)
3. كار در حد توان‏
خداوند، انسان ها را در حدّ توان و ظرفیت آنان مكلف كرده است و مى‏فرماید: «لا یكُلِّفُ اللَّهُ نَفْساً اِلاَّ وُسْعَها»؛ (28) «خداوند هیچ كس را جز به قدر توانایى‌اش تكلیف نمى ‏كند.‌»
بدون شك این سخن زیباى پروردگار، افزون بر آنكه از دریاى عدالتش سرچشمه مى‏ گیرد، در مصلحت و حكمت او نیز ریشه دارد؛ چرا كه تكلیف نمودن فراتر از «توان»، افزون بر آنكه مانع از انجام درست و كامل عمل مى‏شود، بیزارى نسبت به آن را نیز در پى دارد؛ در نتیجه روح نشاط و سرزندگى را از انسان مى‏گیرد، و ناخود آگاه آدمى را به سوى افسردگى مى‏كشاند.
مناسب است كه انسانها با الگوگیرى از این اصل قرآنى، توان و ظرفیت خود را در كارهاى مورد نظرشان ارزیابى كنند تا دچار فرسودگى جسم و جان نگردند.
پذیرش كار، متناسب با توان جسمى، فكرى و مدیریتى، افزون بر اثر مثبت آن، در سامان دهى امور فردى و اجتماعى، و حفظ كرامت و شخصیت افراد نقش مهمى دارد. امام صادق‏ علیه ‏السلام در این باره مى‏ فرماید: «سزاوار نیست مؤمن خود را خوار نماید.‌» به امام ‏علیه ‏السلام عرض شد: چگونه ممكن است خود را ذلیل سازد؟ فرمود: به كارهایى دست زند كه توان انجام آن را ندارد.» (29)
این مهم به ویژه درباره زنان شاغل كه به طور طبیعى، وضعیت جسمى و روحى متفاوتى نسبت به مردان دارند، بیش‏تر قابل توجه است.
امام على علیه ‏السلام با اشاره به این حقیقت مى‏ فرماید: «وَ لَا تُمَلِّكِ الْمَرْأَةَ مِنْ أَمْرِهَا مَا جَاوَزَ نَفْسَهَا فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَیحَانَةٌ وَ لَیسَتْ بِقَهْرَمَانَة؛ (30) كارى كه برون از توانایى زن است به دستش مسپار، كه زن گل بهارى است [لطیف و آسیب‏پذیر] ؛ نه پهلوانى است [كار فرما و در هر كارى دلیر].‌»
4. پرهیز از كارهاى كاذب‏
یكى از بدترین بلایا و آفات براى هر جامعه، روى آوردن به كارهاى كاذب و دورى از كارهاى مفید و مولِّد است. در كارهاى كاذب، شخص، تنها سود شخصى خویش را در نظر دارد، و از توجه به منافع دیگران چشم مى ‏پوشد.
در این نوع كارها، معمولاً تلاش و كوشش جایگاهى ندارد، و شخص به دنبال پول باد آورده مى‏باشد. اهل بیت‏ علیهم‏ السلام پیروان راستین خویش را از دست زدن به چنین كارهایى باز داشته ‏اند؛ چرا كه چنین كارهایى فقط و فقط بوى پول و سود پرستى مى ‏دهد، و در آن از ثمر بخش بودن شخص براى جامعه اثرى به چشم نمى‏ خورد. در اینجا به چند نمونه از كارهاى كاذب كه مورد نهى ائمه معصومین ‏علیهم ‏السلام قرار گرفته اشاره مى‏ كنیم:
1. امام صادق ‏علیه ‏السلام مى‏ فرماید: «إِنِّی لَأَكْرَهُ أَنْ أَسْتَأْجِرَ رَحًى وَحْدَهَا ثُمَّ أُؤَاجِرَهَا بِأَكْثَرَ مِمَّا اسْتَأْجَرْتُهَا بِهِ إِلَّا أَنْ اُحْدِثَ فِیهَا حَدَثاً أَوْ اُغْرِمَ فِیهَا غَرَامَةً؛ (31) دوست ندارم آسیابى را اجاره كنم، و همان آسیاب را با قیمتى بیش‏تر به دیگرى اجاره دهم، مگر اینكه در آن آسیاب، كارى انجام داده [و آن را مجهزتر كرده باشم‏] یا در آن جهت، خسارتى متحمل شوم.‌»
2. همچنین امام صادق‏علیه‏السلام فرمودند: «لَا بَأْسَ أَنْ یسْتَأْجِرَ الرَّجُلُ الدَّارَ أَوِ الْأَرْضَ أَوِ السَّفِینَةَ ثُمَّ یؤَاجِرَهَا بِأَكْثَرَ مِمَّا اسْتَأْجَرَهَا بِهِ إِذَا أَصْلَحَ فِیهَا شَیئاً؛ (32) مانعى ندارد كه مردى خانه یا زمین یا كشتى‏اى را اجاره كند، آن گاه آن را با قیمتى بالاتر به دیگرى اجاره دهد، زمانى كه در آن، اصلاحات [و اقداماتى‏] انجام داده باشد.‌»
3. همچنین محمد بن مسلم از امام صادق‏علیه‏السلام یا امام باقرعلیه‏السلام درباره كسى پرسید كه تعهد مى‏كند كارى را انجام دهد، ولى بعداً همان كار را - بدون آنكه بخشى از آنرا عهده دار شود به دیگرى واگذار مى‏ كند و از این راه منافعى تحصیل مى‏ كند. امام‏ علیه ‏السلام فرمود: «لَا إِلَّا أَنْ یكُونَ قَدْ عَمِلَ فِیهِ شَیئاً (33) ؛ نه [؛ نمى‏تواند چنین كارى را انجام دهد] مگر آنكه قسمتى از كار را خود انجام داده باشد.‌»
چنانچه دیده شد، آن دسته از كارهایى [دروغین‏] كه در آن خبرى از دگرگونى، كار و تلاش و تولید و بازدهى نیست، مورد ناخشنودى و كراهت قلبى اهل بیت‏ علیهم ‏السلام بوده است.
5. تعادل در كار
ارزشمندى و تقدّس كار و توجه فراوان آموزه ‏هاى دینى نسبت به آن، بدان معنا نیست كه آدمى تا آنجا به كار بپردازد كه نه حال و وقتى براى عبادت برایش باقى بماند و نه زمانى براى تفریحات سالم و بهره مندى از لذتهاى حلال.
از آنجا كه اسلام دین تعادل است، در عین توصیه فراوان به كار، به رعایت اعتدال و میانه روى در كار نیز سفارش كرده است. در حدیثى ارزشمند از امام موسى بن جعفرعلیهماالسلام مى‏ خوانیم: «اِجْتَهِدُوا فِی أَنْ یكُونَ زَمَانُكُمْ أَرْبَعَ سَاعَاتٍ سَاعَةً لِمُنَاجَاةِ اللَّهِ وَ سَاعَةً لِأَمْرِ الْمَعَاشِ وَ سَاعَةً لِمُعَاشَرَةِ الْإِخْوَانِ وَ الثِّقَاتِ الَّذِینَ یعَرِّفُونَكُمْ عُیوبَكُمْ وَ یخْلِصُونَ لَكُمْ فِی الْبَاطِنِ وَ سَاعَةً تَخْلُونَ فِیهَا لِلَذَّاتِكُمْ فِی غَیرِ مُحَرَّمٍ وَ بِهَذِهِ السَّاعَةِ تَقْدِرُونَ عَلَى الثَّلَاثَةِ سَاعَات؛ (34) بكوشید كه وقت شما چهار قسمت باشد: قسمتى براى مناجات با خدا، بخشى براى كار و فعالیت، پاره‏اى براى معاشرت با برادران و افراد مورد اعتماد كه عیب هاى شما را یادآورى كنند و از دل به شما اخلاص ورزند، زمانى را هم به پرداختن به لذتهاى مشروع و حلال اختصاص دهید كه به وسیله این ساعات، بر انجام وظایفى كه در سه قسمت پیش گفته شد توانا مى‏ شوید.‌»
چنانچه از بخش پایانى این حدیث شریف استفاده مى‏ شود، اگر آدمى به واسطه كار و فعالیت فراوان، وقتى براى تفریح خود باقى نگذارد، نمى‏تواند كارهایش را به درستى انجام دهد و توانایى لازم را در انجام درست مسئولیت ها نخواهد داشت.
افزون بر این نكته، غرق شدن در كار، فرصتى براى رسیدگى به نیازمندیهاى افراد خانواده به جاى نمى‏گذارد، و سبب مى‏ شود كه شخص، كم‏تر بتواند در كنار خانواده خویش حاضر باشد، كه این خود یكى از عوامل دورى افراد خانواده از یكدیگر، و سست شدن نهاد مقدس خانواده مى ‏باشد.
بنابراین اگر كار - این عامل سازنده، پیش برنده و تعالى بخش - از حدّ اعتدال خارج شود، مى‏تواند به عنصرى بازدارنده و زیانبار تبدیل شود.

پی‌نوشـــــــــت‌ها:

1) نجم/39 و 40.
2) حكمت، عرفان و اخلاق در شعر نظامى، استاد محمدتقى جعفرى، تهران، سازمان انتشارات كیهان، 1370، چاپ اوّل، ص‏32.
3) نجم/48.
4) وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملى، قم، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، 1416 ه. ق، چاپ سوم، ج‏17، ص‏40.
5) بحارالانوار، علامه مجلسى، بیروت، مؤسّسة الوفاء، 1404 ه. ق، ج‏70، ص 157.
6) وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملى، ج‏17، صص 19 و 20.
7) الحیاة (ترجمه) ، محمدرضا، محمد و على حكیمى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1378، چاپ دوم، ج‏5، صص 436 و 437.
8) غُرَر الحكم و درر الكلم، آمدى، انتشارات دانشگاه تهران، 1373، چاپ چهارم، ج 5، ص 414، ح 8987.
9) تعلیم و تربیت در اسلام، شهید مرتضى مطهرى، تهران، صدرا، 1374، چاپ بیست و ششم، ص 413.
10) لذات فلسفه، ویل دورانت، شركت انتشارات علمى و فرهنگى، 1385، چاپ هجدهم، ص‏460.
11) مستدرك الوسائل، میرزا حسن نورى، قم، مؤسسة آل البیت، 1408 ه. ق، ج 13، ص 24.
12) مرصاد العباد، نجم الدین رازى، به اهتمام محمد امین ریاحى، تهران، شركت انتشارات علمى و فرهنگى، 1386، چاپ دوازدهم، صص‏540 و 541.
13) میزان الحكمه، محمدى رى شهرى، قم، دارالحدیث، 1379، چاپ دوم، ج‏6، ص‏3736؛ به نقل از: تهذیب، شیخ طوسى، ج 6، ص 179.
14) دیوان منسوب به امام على ‏علیه ‏السلام، ترجمه: ابوالقاسم امامى، تهران، اسوه، 1375، چاپ دوم، صص 277 و 278.
15) الحیاة، محمد رضا، محمد و على حكیمى، ج‏5، صص 426 و 427.
16) مثنوى معنوى، مولوى، تصحیح: نیكلسون، تهران، پژوهش، 1378، چاپ پنجم، دفتر اول، بیتهاى 411 و 412.
17) غرر الحكم و درر الكلم، آمدى، ج 5، ص‏321، ح‏8561.
18) همان، ص 322، ح 8564.
19) مثنوى معنوى، مولوى، دفتر سوم، بیت 1618.
20) دیوان شهریار، تهران، زرّین: مؤسسه انتشارات نگاه، 1385، چاپ بیست و هفتم، ج 2، صص 666 و 667.
21) یوسف/ 55.
22) ]. همان.
23) تحف العقول، حسن بن شعبه حرّانى، ترجمه و تحقیق: صادق حسن زاده، قم، انتشارات آل على، 1383، چاپ سوم، ص 78.
24) الحیاة، محمدرضا، محمد و على حكیمى، ج‏5، صص 456 و 457.
25) نهج البلاغه، ترجمه شهیدى، حكمت 81.
26) دیوان شهریار، ج 2، ص 667.
27) مثنوى معنوى، مولوى، دفتر اول، بیت 1609.
28) بقره/286.
29) الكافى، ثقة الاسلام كلینى، تهران، دار الكتب الاسلامیه، 1388ه. ق، چاپ سوم، ج 5، ص 63.
30) نهج البلاغه، ترجمه شهیدى، نامه 31.
31) وسائل الشیعه، شیخ حر عاملى، ج 19، ص‏130.
32) همان، ص 129.
33) همان، ص 132.
34) تحف العقول، حسن بن شعبه حرّانى، ص‏748.

برچسب‌ها: