افزودن دیدگاه

تصویر rezaeiz
نویسنده rezaeiz در

چقدر زندگیت پر پیچ و خم بوده خواهری جان

خب مگه پسر عموت چی داشت که اون آقا نداشت

که خانوادت رضایت بده از همون اول باهاش ازدواج کنی

تو هم که تا اومدی طعم خوشبختی بچشی دنیا گرفتش که

امیدوارم که الان دیگه پیگیر تو و پسرش نباشه

بزاره یه نفس راهت تو زندگی بچشی

که عمرا خاطرات یادت بره من اگه بخوام تو روش وایسم

هر روز میخواد بحث راه بندازه خدا چی بود داد به من

که تو رو من وایمیسه این همه کار کردم برا کدوم خانواده

از این مدل حرفها بعدش میگه هیچوقت نتونستم

رو خواستگارام نظر بدم هیچوقت تحقیقی

برام صورت نگرفت اتفاقا امروز با مادرم حرف زدم

میگه غریبه بدرد نمیخورند معلوم نیست از کجا اومدند

همیشه هر وقت غصه داشتم خدا رو صدا زدم

خواهر نبود که آرومم کنه کلا از کوچیکی مونسم خدا بوده

با اون بزرگ شدم خدا همدمم بود تکیه گاهم بود

مرسی آبجی من همیشه با خدا 

و داشتن دوستی مثل تو خوشبختم heart

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 0 =
*****