افزودن دیدگاه

تصویر روئین تن مهدی

سلام خدمت شما کاربر گرامی

جواب به مساله شما در دو پُست ارائه میشه

پست شماره 1

خیلی قشنگ خودتون رو واکاوی کردید و مشکلات رو لیست کردید. این میتونه یک نقطه مثبتی برا شما باشه!

از آنچه توصیف کردید برمیاد که دچار یک اسارت روحی هستید که همچون پیله ای خودتون رو محصور کردید.

این اسارت در اثر انرژی و پالسهای منفی هست که دائم برای خود می فرستید. انرژی منفی ممکنه واقعی باشه (مثل حس گناه در اثر ارتکاب گناه خارجی) یا نتیجه توهمات و کثرت افکار منفی باشه که دائم امید و چشم انداز به آینده را از خودتون می گیرید. این انرژی منفی همچون هاله ای شما رو احاطه و محصور کرده که تا حدودی بهش انس دارید بخاطر همین دوست دارید در همین تنهایی بمانید. از طرفی خودتون رو بازخواست می کنید که "من نباید اینگونه باشم"  لذا به صورت تحمیلی و موقتی قصد ارتباط گیری با دیگران رو دارید. اما پالسهای منفی تقریبا از قدرت بالاتری برخوردار هست که می تواند شما را به پله اول برساند.

همین اسارت روح هست که به شما امکان ارتباط قلبی با انسانهای متعالی و حتی تصور ذهنی آن را نمی دهد. همین اسارت روح هست که باعث می شود درک درستی از خود نداشته باشید و آینده را تیره و تار ببینید. همین اسارت است که باعث می شود  بدون اینکه موقعیت خودتون رو در این دنیا بدونید حس پوچی بهتون دست بده. این اسارت باعث می شه شیرینی زندگی تون رو بگیره و با مشاهده حال خودتون و زندگی دیگران ، دست به مقایسه بزنید که «یعنی آیا حالات و زندگی اونا هم مثل منه ؟»! شاید این مقایسه ، شما رو به وادی غبطه یا حسادت بندازه که اونا زندگی آسوده تری دارند و چون من نمی تونم در همون لحظه مثه اونا باشم، این باعث بهم خوردگی روحی و سرخوردگی بشه.

بهر حال دور خودتون پیله ای از افکار منفی پیچوندین چنانچه خودتون هم تعبیر"دختر پیچیده" بکار بردید. این پیچیدگی ناشی از پیچوندنه! پیچوندن خود با افکار منفی که هیچ گونه بُعد تدافعی قوی در قبال اون افکار بکار نبردید. و اگر بردید ضعیف بوده. همون سرزنشی که باید اون رو برا جبران نقصها و خطاها بکار ببندید و خدا این را در درون هر انسانی گذاشته با توجیه اینکه آدما خاکستری اند، کنار گذاشتید. چرا باید نسبت به خطایی که قبلا انجام گرفته به صرف اینکه گذشته ها گذشته، بی تفاوت باشید؟ اگر دقت کنید در همین سرزنش یک نقطه مثبتی هست که شما رو جلو میندازه. نفس لوامه " یعنی نفی گذشته و اثبات آینده (توأمان). یعنی تنفر از تاریکی و به همون شدت هجوم آوردن به سمت روشنایی ! یعنی ترس از گذشته و امید به آینده. و این دو باید حتما با هم باشه. هم سرکوب افراطی محض، شما رو دچار فرسودگی می کنه و هم بی تفاوتی به قبل شما رو نسبت به حرکت به سمت جلو ، محروم می کنه.

یه مثال : شما همچون یک شناگر در استخر که از لگد زدن به دیواره استخر کمک می گیره برا "حرکت" ، باید با پشت پا زدن به خطاهای گذشته و تنفر از اونها با انگیزه قوی برای تدارک ،به سمت جلو حرکت کنید. البته احتمالا همین محصور بودن ذهن شما ، باعث شده که بی تفاوت باشید. چون آینده و چشم اندازی برای خود ترسیم نکرده یا نمی توانید ترسیم کنید که خودتون رو بسمتش هل بدید.

 یاد گذشته و توقف در همان گذشته و قوای فکری شما که دائم در حال نزاع با گذشته است بدون نگاه و امید به آینده و راه نجات از این مخمصه، علاوه بر اینکه قوای شما رو فرسوده می کنه، شما رو وارد چرخه و دوری می کنه که بر وخامت کار خواهد افزود. وقتی اشتباهی از شما سر میزنه و دائم خودتون رو سرکوب کنید و با امید به آینده و تزریق انرژی مثبت، به این نزاع ادامه دهید ، فقط روحیه خودتون رو تخریب کردید. وقتی روحیه شما تخریب شد اعتماد به نفستون رو کاهش داده اید. با کاهش اعتماد به نفس احتمالا دچار اشتباهات دیگری خواهید شد و باز هم این چرخه ادامه پیدا خواهد کرد.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 8 =
*****