افزودن دیدگاه

تصویر هانا
نویسنده هانا در

آقا سعید مشکله من اینه که میترسم بعد از ازدواج با این آقا خونوادش به خاطره این مسائل زخم زبون بزنن و اذیت کنن من واقعا نمیدونم چکار کنم دیشب یکم شورش کردم و حالم خوب نبود چون دیروز دوباره کلی درگیری پیش اومد به خاطره این قضیه و حتی خواستگارم جلو من گریه کرد و حتی پدرشو و مادرشو گریه انداخت ولی نمیدونم چرا این مسائلو انقد بزرگش میکنن دایی های من سنشو زیاد نیست هنوز 30 سالو تموم نکردن پسرای خوبی هستن هیچ اخلاقه بدی ندارن ...منو این آقا یه جوری با هم همفکرو هم عقیده هستیم که انگار با هم بزرگ شدیم ولی خونوادش نمیدونم چرا انقد سخت گیری میکنن البته من نذاشتم بفهمن که من از مخالفتاشون خبر دارم واقعا خیلی انتخاب سخته 
 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 1 =
*****