افزودن دیدگاه

تصویر ر
نویسنده ر در

نیومدم اینجا که حرفهای هیمیشگی بشنوم نیومدم که یکی بیاد بگه خودکشی نکن خدا دوست نداره و خودکشی بده و...

من الان فقط میخوام اروم شم میخوام یکی باشه که بهم بگه من میفهممت

من تورو درکت میکنم

میدونم 17 سال زندگی کردی یکی نبود پایه ی خود واقعیت باشه

یکی نبود ساپورت عاطفیت کنه

یکی نبود دستشو بندازه دور گردنت بگه اخه احمق برا چی غصه میخوری که انقدرخانوادت تحقیرت کردن بیا من ببرمت یه جایی که هیچکس نباشه....

شماهایی که میایین با حرف های انگیزشی . مثلا عرفانی میخوایین مارو اروم کنین حقیقتا هیچ مشکلی رو حل نمیکنین

شماها نمیفهمین هر کسی تو زنگیش چی کشیده و داره میکشه

نمیفهمین که چه مزه ای داره وقتی 17 سال چادر میپوشی و 17 سال به ساز خانوادت میرقصی و با عقایدی زندگی میکنی که اونا برات انتخاب کردن و  در اخر ازشون بشنوی که تو یه دختر خرابی تو فاحشه ای...

شماها چه میفهمین از اینکه زندگیتو خرج امام رضا و حضرت زهرا و فلان و بیسار کنی روضه بگیری همه جا دم از اهل بیت بزنی ولی تا مشکل پیش میاد همون اهل بیت پشتت نیستن نگات نمیکنن که هیچ دست از پا خطا کنی دهنتم سرویس میکنن و اسمشم میزارن امتحان الهیی

چا اینهمه ادم دارن با خوشی و بدون هیچ قید و بند و عقایدی دارن زندگی میکنن اونا هیچوقت مورد خشم الهی قرار نمیگرن؟

چرا هیچ فرقی نباید بین منه مقید با اون احمقه بی حجابی که وله نباید باشه؟

من چیکار کنم که خدا از من بکشه بیرون؟ اقا بخدا اگه به من باشه منم میخوام بشم همون فاحشه ای که خانوادم بهم میگن

بخدا دلم نمیخواد تو خانواده ای زندگی کنم که گوشیمو میگیرن و حتی نمیزارن بری خونه چهار تا رفیقت چهارتا تولد

بخئا سخته شماها نمیفهمین...بخدا که نمیفهمین... 

 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 1 =
*****