شما بر سر موضوعی با ایشان تفاهم نداشتید که خودتان به اهمیت آن واقف هستید . اگر به واسطه عدم مقبولیت ایشان از نظام جواب رد داده اید پس این موضوع برای تان از اهمیت بالایی برخوردار بوده است و صرف اینکه به آن احترام بگذارد نمی توانستید یک عمر با ایشان زندگی کنید . دلیل عذاب وجدان تان را ریشه ای تر و عمیق تر بنگرید . آیا ایشان تغییر کردند که شما از رد کردنشان پشیمان شده اید ؟ واضح است که این طور نبوده و دلیل پشیمان شدن تان این بوده که امروز بنا به وضعیت و شرایطی که در ان حضور دارید و با مشکلات دست و پنجه نرم می کنید و هم چنین نبود خواستگار است که شما اینگونه ناراحت و افسرده شدید و نه شخص ایشان !گاها عکس العمل هایی از خودمان بروز می دهیم که بعدا به حکمت آن پی خواهیم برد توجه نمایید اگر امروز شما خواستگاری داشتید هرگز به از دست دادن شان قبطه نمی خوردید پس ریشه مسئله تان تغییری نکرده است . و این صحبت به میان می آید که با خودتان می گویید حال که کسی به خواستگاری تان نمی آید همان پسر با شرایطش را می توانستید تحمل کنید . اما هم چنان عدم تناسب تان به قوت خود باقیست .
چند نکته را مدنظر داشته باشید که اگر واقعا به صلاح تان می بود رفتار های غیرقابل پیش بینی که از خودتان بروز دادید اتفاق نمی افتاد و این موضوع را به فال نیک بگیرید . دو ؛ اگر واقعا شناخت و عشقی از روی شناخت به شما داشتند هرگز به همین سادگی از شما دل نمی کند و به این سرعت به خواستگاری دختری دیگر نمی رفتند ( پس در اصل شما حتی این مورد را بدست نیاورده بودید که حال از رد کردنشان و یا از ، از دست دادن شان ناراحت و افسرده باشید و در اصل ایشان نیز به شما علاقه حقیقی نداشته اند . و باید بسی شاکر خداوند و خوشحال باشید که با این عمل ناخوداگاه و عجولانه ( البته در ظاهر امر اینگونه به نظر می رسد ) باعث شناخت درست از این فرد شدید ( که این نیز حکمت اتفاقی ست که رخ داده . ) ) و سوم ؛ سعی نمایید به دنبال هر ازدواجی نباشید که از وضعیت فعلی رهایی یابید ؛ اگر امروز با مشکلات دست و پنجه نرم می کنید روی تصمیمات تان موثر واقع نشود که فردا روزی نیز از تصمیم امروزتان پشیمان و به وضعیتی سخت تر از امروز دچار شوید . و در اخر بدانید ازدواج با همسری که تنها به عقاید شما احترام می گذارد سخت و بسیار عذاب آور است ؛ اگر معتقد به نظام نباشد و شما معتقد این ابتدا اختلاف عقایدتان است سخت است عمری را در کنار کسی که شما را درک نکرده و تنها به حکم همسر بودن به شما احترام می گذارد زندگی کنید . حداقل توقعی که هر فردی از زندگی مشترک دارد درک شدن در اکثر جنبه ها اعم از فکری ، عقلی ، اعتقادی ، روحی ، احساسی ، جنسی و ... که عدم هر کدام در شما خلا ایجاد خواهد کرد و بر دیگر جنبه ها تاثیر بسزایی خواهد داشت اگر از لحاظ احساسی درک نشوید بر تعاملات جنسی تان موثر است اگر از لحاظ اعتقادی درک نشوید برا تعاملات احساسی تان تاثیر می گذارد و ... که به مرور به مثابه دمینو پیش خواهد رفت و به مرور زمان سهمی از آرامش تان را سلب خواهد کرد .
سلام
شما بر سر موضوعی با ایشان تفاهم نداشتید که خودتان به اهمیت آن واقف هستید . اگر به واسطه عدم مقبولیت ایشان از نظام جواب رد داده اید پس این موضوع برای تان از اهمیت بالایی برخوردار بوده است و صرف اینکه به آن احترام بگذارد نمی توانستید یک عمر با ایشان زندگی کنید . دلیل عذاب وجدان تان را ریشه ای تر و عمیق تر بنگرید . آیا ایشان تغییر کردند که شما از رد کردنشان پشیمان شده اید ؟ واضح است که این طور نبوده و دلیل پشیمان شدن تان این بوده که امروز بنا به وضعیت و شرایطی که در ان حضور دارید و با مشکلات دست و پنجه نرم می کنید و هم چنین نبود خواستگار است که شما اینگونه ناراحت و افسرده شدید و نه شخص ایشان !گاها عکس العمل هایی از خودمان بروز می دهیم که بعدا به حکمت آن پی خواهیم برد توجه نمایید اگر امروز شما خواستگاری داشتید هرگز به از دست دادن شان قبطه نمی خوردید پس ریشه مسئله تان تغییری نکرده است . و این صحبت به میان می آید که با خودتان می گویید حال که کسی به خواستگاری تان نمی آید همان پسر با شرایطش را می توانستید تحمل کنید . اما هم چنان عدم تناسب تان به قوت خود باقیست .
چند نکته را مدنظر داشته باشید که اگر واقعا به صلاح تان می بود رفتار های غیرقابل پیش بینی که از خودتان بروز دادید اتفاق نمی افتاد و این موضوع را به فال نیک بگیرید . دو ؛ اگر واقعا شناخت و عشقی از روی شناخت به شما داشتند هرگز به همین سادگی از شما دل نمی کند و به این سرعت به خواستگاری دختری دیگر نمی رفتند ( پس در اصل شما حتی این مورد را بدست نیاورده بودید که حال از رد کردنشان و یا از ، از دست دادن شان ناراحت و افسرده باشید و در اصل ایشان نیز به شما علاقه حقیقی نداشته اند . و باید بسی شاکر خداوند و خوشحال باشید که با این عمل ناخوداگاه و عجولانه ( البته در ظاهر امر اینگونه به نظر می رسد ) باعث شناخت درست از این فرد شدید ( که این نیز حکمت اتفاقی ست که رخ داده . ) ) و سوم ؛ سعی نمایید به دنبال هر ازدواجی نباشید که از وضعیت فعلی رهایی یابید ؛ اگر امروز با مشکلات دست و پنجه نرم می کنید روی تصمیمات تان موثر واقع نشود که فردا روزی نیز از تصمیم امروزتان پشیمان و به وضعیتی سخت تر از امروز دچار شوید . و در اخر بدانید ازدواج با همسری که تنها به عقاید شما احترام می گذارد سخت و بسیار عذاب آور است ؛ اگر معتقد به نظام نباشد و شما معتقد این ابتدا اختلاف عقایدتان است سخت است عمری را در کنار کسی که شما را درک نکرده و تنها به حکم همسر بودن به شما احترام می گذارد زندگی کنید . حداقل توقعی که هر فردی از زندگی مشترک دارد درک شدن در اکثر جنبه ها اعم از فکری ، عقلی ، اعتقادی ، روحی ، احساسی ، جنسی و ... که عدم هر کدام در شما خلا ایجاد خواهد کرد و بر دیگر جنبه ها تاثیر بسزایی خواهد داشت اگر از لحاظ احساسی درک نشوید بر تعاملات جنسی تان موثر است اگر از لحاظ اعتقادی درک نشوید برا تعاملات احساسی تان تاثیر می گذارد و ... که به مرور به مثابه دمینو پیش خواهد رفت و به مرور زمان سهمی از آرامش تان را سلب خواهد کرد .
اللهم صل علی محمد و آل محمد و ( عجل فرجهم )